رفتن به محتوای اصلی

آیا "تضمین اشتغال" اشتغال را تضمین می کند بخش بیست و دوم

آیا "تضمین اشتغال" اشتغال را تضمین می کند بخش بیست و دوم
تحلیل انتقادی برنامه های دولت به عنوان "کارفرمای ملجأ نهائی"

4. تضمین اشتغال در عمل: واقعیتهای سیاسی و اداری
چهارضلعی ناممکن: منافع اجتماعی در برابر مهارت پائین - ادامه

میچل و مایسکن استدلال می‌کنند که به صرف این که کارگران تحت پوشش "تضمین شتغال"* دستمزد پائینی دریافت می کنند، دلیل نمی شود که "تولید‌وری اجتماعی برنامۀ تضمین اشتغال" – که آنها تعریفی از آن به دست نمی دهند - به همان اندازه پائین باشد. این یکی از بسیاری از استدلالات طرفداران "تضمین اشتغال" است که تحلیل و تفسیر آن ساده نیست. محتملترین تفسیر این است که کارگران "تضمین اشتغال" تولیدوری بالاتری نسبت به دستمزدشان خواهند اشت، یا می توانند داشته باشند. تفسیری که عیناً به معنای استثمار و، چنان که پیشتر گفته شد، ارائه خدمات عمومی "به قیمت ارزان" است. به نظر می رسد این تمایز بین "ارزش بازار"، حتی اگر دستمزد کارگران "تضمین اشتغال" توسط دولت تعیین می‌شود، و "ارزش اجتماعی" تلاشی برای توجیه دستمزد پائین کارگران باشد. معنای دیگر مستتر در این تمایز این گزاره است که مزایای کار به ظاهر پیش پاافتاده، بسیار اما غیرقابل اندازه گیری است.

آن چه گذشت، کشمکش بین دو محور اول "چهارضلعی ناممکن" را نشان می‌دهد: مشاغل تحت پوشش "تضمین اشتغال" باید از نظر اجتماعی سودمند، و در عین حال متناسب با دستمزد پائین و مهارت کم باشند. این شروط به وضوح دامنۀ مشاغل "تضمین اشتغال" را محدود می کند، و مانع از شمول آن به مشاغل مستلزم مهارت مثل مراقبت از کودکان و سالمندان، خدمات آموزشی، و تأمینات زیرساختی می گردد. این مشکل با تمایز بین ارزش بازار و ارزش اجتماعی  قابل حل نیست، زیرا منطق "تضمین اشتغال" این است ارزش بازار مبنائی برای تصمیمات دولت در این خصوص نیست.

چهارضلعی ناممکن: منافع اجتماعی در برابر ظرفیت ذخیره

یک معیار دیگر برای مشاغل تحت پوشش "تضمین اشتغال" این است که آنها "ظرفیت ذخیرۀ" باشند، یعنی بتوانند به سرعت ایجاد شوند و به سرعت هم از بین بروند، زیرا تقاضا برای نیروی کار در بقیه اقتصاد در نوسان است. از این رو اهمیت چندانی هم نداشته باشد که کارهای مربوطه  زمین بمانند. پس این مشاغل باید نسبت به زمان بسیار بی تفاوت باشند. اما این در تضاد مستقیم با الزامی است که این مشاغل باید دارای منفعت اجتماعی باشند. معنای منفعت اجتماعی یک پروژه این است که به برخی نیازهای اجتماعی پاسخ می دهد، و این نیازها احتمالاً مستقل از وضعیت بازار کار اند. یکی از جدیترین سؤالاتی که "تضمین اشتغال با آنها مواجه است، این است که آیا در یک منطقه معین امکان عرضۀ "بینهایت" انعطاف پذیری از مشاغل دارای منفعت اجتماعی وجود دارد، که همچنین بتواند به سرعت در هر زمان ایجاد شود؟ این یک مشکل جزئی یا مشکلی نیست که بتوان با یک تغییر کوچک در این یا آن طرح تضمین اشتغال آن را پاسخ گفت. ویژگی تعیین کنندۀ تضمین اشتغال این است که به هر کس، در هر زمان، شغلی متناسب پیشنهاد می کند. این ویژگی آن را از برنامه های استخدامی تاریخی و موجود، که مجدود به شرایط معین اند، متمایز می سازد. اگر کارگران نتوانند فوراً شغلی را انتخاب کنند و به همان سرعت آن را رها کنند، دیگر نمی توان یک طرح تضمین اشتغال را از یک برنامه مرسوم اشتغال عمومی متمایز کرد (اگر چنین تمایزی نباشد آن گاه ناگزیریم آن را به عنوان برنامه ای برای ثبات قیمتها کنار بگذاریم). 

این درست است! چنان که میتچل و ورای می گویند، بخش خصوصی دائماً بسیاری مشاغل کم دستمزد و با مهارت پایین را ایجاد می کند و از بین می برد. اما این شبیه سازی، منطق تضمین اشتغال" را نادیده می گیرد. در بخش خصوصی و بخش دولتی اصلی، کارفرمایان کارگران را برای برآوردن نیازهای فعلی یا مورد انتظار خود استخدام می کنند، اما تعداد کارکنان "تضمین اشتغال" مستقل از نیازهای کارفرما/ دولت یا مشتری/ عموم خواهد بود، فراز و فرود بسیاری خواهد داشت. مثلاً اگر یک کارفرمای خصوصی در منطقه ای [به لحاظ شمار کارگران] دست بالا را داشته باشد، با بسته شدن کسب و کار او ممکن است در عرض چند هفته وضع منطقه از بیکاری کم به بیکاری بالا تغییر کند و برنامۀ  "تضمین اشتغال" باید توان اراۀ امکانات شغلی حداقل دو برابر را داشته باشد. این وضعیت را نمی توان با واقعیت ایجاد و نابودی مشاغل بخش خصوصی مقایسه کرد. حتی برخی از طرفداران "تضمین اشتغال" این کیفیت را جدی نمی گیرند. آنها بین تولیدوری اجتماعی و اقتصادی تمایزی قائل نمی شوند؛ یا مثل فورستاتر، اگر واقعاً معتقد باشند که توانایی بخش خصوصی برای ایجاد سریع شغل مبین امکان یک برنامۀ "تضمین اشتغال" با منفعت اجتماعی است، آن گاه بسیاری از مشاغل بخش خصوصی را به عنوان "کار ساختگی" رد نمی کنند.

* در متن حاضر اصطلاح تضمین اشتغال در معنای عام آن منظور است، و "تضمین اشتغال" (در داخل گیومه) در معنای خاص آن، که در بخش 1 این مقاله چنین تعریف شده است:

  1. "تضمین اشتغال" ظرفیت بینهایت منعطفی را برای نیروی کار فراهم می آورد: یک امکان همگانی برای همه، بدون هیچ آزمونی، یا با این و آن محدودیت زمانی یا محدودیت عددی.
  2. دستمزد این برنامه برای کارگران، حداقل دستمزد است. از این قرار این برنامه کارگران تحتانی در بازار کار را استخدام می کند. بنابراین با دیگر کارگران در بازار کار به رقابت برنمی خیزد و فقط کارگرانی را استخدام می کند که در غیر این صورت بیکار خواهند ماند. دستمزدها به نحو "برونزا" تثبیت شده اند، به این معنا که توسط دولت تعیین می شوند و بنابراین افزایش دستمزد به منظور حفظ کارگران رخ نمی دهد.
  3. "تضمین اشتغال" نوعی اشتغال کامل "سست" است، به این معنا که کارگران آزادند، زمانی که چشم انداز شغلی بهتری وجود دارد، "به میل خود" از آن بیرون روند و به بازار کار معمولی بپیوندند. بنابراین نیروی کار تحت پوشش این برنامه نسبت به شرایط اقتصاد به طور معکوس تغییر می کند. برنامۀ "تضمین اشتغال" به طور خودکار تنظیم می شود تا نیروی کار لازم مشاغل معین را فراهم کند؛ بنابراین موجب تقاضای اضافی برای نیروی کار نمی شود.
  4. کارگران برنامه، کارهای اجتماعی مفیدی را انجام می دهند، اما نه کارهای مرسومی را که مداوماً توسط "خط اصلی" در بخش عمومی انجام می شوند. طرفداران "تضمین اشتغال" طیف تقریباً نامحدودی از فعالیت‌ها را پیشنهاد می کنند که می تواند به کارگران برنامه سپرده شود. از آن جمله اند: مراقبت از کودکان و سالمندان، طرحهای محیط زیستی، فعالیت‌های جمعی و خدمات اجتماعی از طریق بخش غیرانتفاعی. شرط انجام یک پروژه در چارچوب "تضمین اشتغال" این است که پروژه به نحوی دارای یک منفعت اجتماعی باشد.

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید