طی سه روز گذشته شاهد تظاهرات گسترده مردم در شهرهای مختلف کشورمان بودیم. خبر این حرکات تا حدودی در سطح جامعه منعکس شد و اکنون اخبار این تظاهرات در دسترس همه قرار دارد. می کوشم به اختصار به چند نکته در رابطه با این تظاهرات و معنای شعارهای آن، اشاره کنم:
یک- تظاهرات در روز پنجشنبه عمدتا در شهرهای خراسان که تحت نفوذ اعلم الهدی و رئیسی قرار دارند، آغاز شد. شعارها بیشتر علیه گرانی و حسن روحانی و دولت متمرکز بود. شعارهای دیگری هم وجود داشت، اما محور اصلی، همین دو شعار بود. طرفداران دولت و اسحاق جهانگیری انگشت اتهام را به سوی اصول گراها نشانه رفته اند. بدون اینکه بگویند چه شده و بر بستر کدام مشکلات مردم تحریک شده و به میدان آمده اند. من با طرح دخالت مسئولان آستان قدس در ایجاد اولین جرقه هایی که به افروخته شدن شعله حرکات مردم علیه استبداد انجامید، موافقم. جرقه هائی که کنترل را از دست آنان نیز خارج کرده و بر بستر مجموعه کردارهای ظالمانه و تبعیض آمیز حکومت گسترش یافت. اما ادامه آن، ارتباطی به هیچکدام از جناح های حکومتی ندارد. اگر به شعارهای اصلی و محوری تظاهرات در روز نخست توجه شود بر بستر گرانی، شعارها علیه روحانی متمرکز شده بود. بعدها اساس شعارها تغییر نمود. محوری بودن شعارها علیه روحانی و حضور کمرنگ دیگر سران حکومت در شعارها، بدون دخالت اصولگراها، چندان منطقی ندارد. به این دلیل ساده که حسن روحانی را مردم به دلیل موضعگیری هایش در برابر ولایت فقیه و نهادهای وابسته به او در انتخابات گذشته، بالا کشاندند. حال دلیلی ندارد حسن روحانی، با تمام گفتارها و اقدامات فریبکارانه اش، در شعارها از رهبر جمهوری اسلامی و دستگاه ولایت فقیه پیشی گیرد. در دوره انتخابات سال 88 با وجود همه نفرتی که مردم تظاهرکننده از احمدی نژاد داشتند، اما رهبر نظام و دستگاه ولایت هدف محوری تهاجم شعارهای مردم بود. مردم احمدی نژاد را عمدتا برای زیر ضرب بردن خامنه ای برجسته می کردند.
دو- در روز دوم دامنه تظاهرات به شهرهای دیگر کشیده شد. بر اساس اخبار رسانه های مردمی و رسانه های قدرتمند جهانی، در بسیاری از شهرها تظاهرکنندگان خیابانی، علیه گرانی و فساد و سیاست های خانمان برانداز حکومت شعار دادند. تقریبا همه نوع شعاری در تظاهرات وجود داشت. از شعار علیه جمهوری اسلامی، خود خامنه ای و روحانی گرفته تا سیاست های منطقه ای خکومت و فساد و دزدی و تبعیض و حتی شعارهای اثباتی دفاع از آزادی زندانیان سیاسی و..، همه در شعارها انعکاس داشت، اما محور اصلی شعارها علیه حکومت، روخانیت و دستگاه ولایت، به عنوان مسببان اصلی فساد و تبعیض و بی عدالتی بود. روحانی هم زیر ضرب بود، اما مردم به درستی کل نظام و راس هرم آن، یعنی دستگاه ولایت فقیه را برجسته نموده و در شعارها منعکس نمودند. شعارها بیانگر این است که مردم از فساد و دزدی، از بی حقی و تبعیض و از دیکتاتوری و استبداد به ستوه آمده اند و دیگر این شرایط را نمی توانند تحمل کنند.
سه- مدتی است صدای حرکات مدنی و اعتراض به بی حقی از گوشه و کنار کشور به گوش میرسید. اما هنوز به فریادی رسا مبدل نشده بود. تظاهرات اخیر صف آرائی را تغییر داده، با توجه به تعدد و گستره آن، عموم مقامات را به واکنش وادشته و بسیاری از جریانات سیاسی را به موضع گیری کشانده است. در بالا و در میان جکومتیان نیز دعواها حادتر شده است. به رغم سازش و نرمشی که روحانی در برابر خامنه ای پس از نشستن دوباره اش در موضع ریاست جمهوری، از خود نشان داد، اما دعوای او با اصول گراها پایان نیافت. بودجه دولت یکی از کانونهای دعوا بود. هر چند روحانی در اساس در بودجه پیشنهادی دولت به مجلس، سهم نهادهای موازی با دولت را چربتر هم نموده بود، اما اولا در حد انتظار انها نبود و رضایت کاملشان جلب نشد. ثانیا پس از ارائه بودجه برای نخستین بار است خود مقامات دولت، میزان بودجه ها را درز می دهند و خواهان نظارت و پاسخگوئی به مردم می شوند. و این حرکت، خود منشا اعتراض جناح دیگر شد. علاوه بر این، درگیری احمدی نژاد با سیبل قرار دادن لاریجانی ها و پرتاب کردن تیر انتقاد به سوی دستگاه رهبری و خود خامنه ای، که از قبل وجود داشت،حادتر و علنی تر شده است. دیگر خورده لایه های قدرت نیز هر کدام برای افزودن به سهم خود، با یکدیگر درگیر شده اند. همه اینها نشانه وضعیت بحرانی قدرت حاکم است. بالایی ها به جان هم افتاده و مشغول افشای یکدیگرند. که این درگیری ها در بروز حرکات اعتراضی اخیر بی تاثیر نبوده است. می بایست این نشانه ها را در بالا و در پائین، رصد کرد تا بتوان حکم قطعی تری در مورد نخواستن مردم و نتوانستن حکومت صادر نمود.
چهار- اگر به شعارها توجه شود تحولی کیفی در آنها ایحاد شده است. از رنگ و بوی مذهبی ان – "اله اکبر" گفتن ها و یا "یا حسین، میرحسین" و ...- تا شعارهای حمایتی از اصلاح طلبان و لایه های آلوده به جناح های حکومت، در ان خبری نیست. شعارها بیشتر متوجه حکومت دینی، فساد گسترده و دزدی های کلان آنها، سیاست های منطقه ای نظام در تقویت جریانات اسلامی وابسته به خود در سوریه و لبنان و ...شده است. حتی آنجا که در شعار از اسلام استفاده شده . –اسلام را پله کردید، مردم را ذله کردی- بیشتر فساد و فریبکاری این شعار، توسط حکومت مورد تاکید قرار گرفته است
در تظاهرات تقریبا به نسبت رنگارنگی شرکت کنندگان شعارها نیز متنوع بودند. اما محور اصلی همان خواست های عمده مردم به ستوه آمده است. این پدیده نوین است و می بایست آن را دریافت.
پنج- در این تظاهرات نقش و رد پای نیروهای متشکل چپ و ترقی خواه چندان قابل مشاهده نیست. همه نشانه ها حاکی از امکان انفجار و برآمدهای توده ای است. برای تقویت نقش و اثرگذاری نیروهای آزادیخواه می بایست بسیار پیش از این ها کاری صورت می گرفت، نهالی کاشته می شد تا امروز به بار نشیند. ما چنین عمل نکرده ایم. اگر امروز هم دست به کار شویم هر چند دیر است، اما می توان امیدی را در دل ها زنده کنیم. در صورتیکه نتوانیم در حد توان نیروهای متشکل موجود متحدانه برآمد کنیم، تردید نباید داشت که بار دیگر مبارزه مردم با دخالت ارتجاع منطقه و حمایت امریکای ترامپ، به بی راهه کشیده شود.
هنوز ما همین نیروی موجود، در حال صف بندی در برابر هم و مرزکشی با یکدیگر و صحبت هایی هستیم که به تدریج خودمان نیز انگیزه ای برای شنیدن آن نداریم. آیا این حرکات توده ای می تواند مشوق ما برای شکل دادن به یک چپ متحد و تاثیرگذار و جبهه ای گسترده از نیروهای آزادیخواه برای استقرار دموکراسی علیه استبداد، باشد؟ برایم این پرسش وجود دارد که آیا می توانیم از سخت گیری های فرقه ای فاصله بگیریم و برای دفاع آزادی و دموکراسی در کنار مردم و در برابر استبداد حاکم صفوف خود را متشکل کنیم؟ اگر نیروهای آزادیخواه نتوانند حضور متحد و متشکلی در این جنبش داشته باشند آیا این حرکات مردمی کنونی ره به جائی خواهد برد؟
دیدگاهها
کمونیستها در انقلاب 57 به…
کمونیستها در انقلاب 57 به دلیل نداشتن تجربه نتوانستند قدرت سیاسی را به دست گیرند و در تحولات آینده هم به دلیل نداشتن سازماندهی سهمی نخواهند داشت
افزودن دیدگاه جدید