عصر است و پایان یک روز کار حکومتی. میز کاری در گوشه اتاق و دو کیف سامسونت روی آن. یکی منقش به آرم قوه قضاییه نظام و دیگری مزین به نشانه "بهارستان". سوی دیگر صحنه، سفرهای رنگین پهن بر زمین. دو عکس خمینی و خامنهای پهنای دیوار روبرو را در اشغال خود دارند. و بر بالای تاقچه، قاب عکس کوچکی از آقا میرزا هاشم لاریجانی که با عودت بهنگام از نجف به قم، اولاد خویش عاقبت بخیر کرد! رییس مجلس اسلامی و جناب قاضی القضات، قدم در خلوت اندرونی می نهند و یا الله گویان بر بساط اطعمه و اشربه عصرانه فرود می آیند. مطابق رسم مرسوم در خانواده، اخوی معمم، دعایی در حق ابوی می خواند! فضا البته سرد است و مهآلود؛ دلخوری، در چهره هر دو مشهود و در صداها محسوس. اشتها برای تناول اما وصف ناپذیر! در پی فرو رفتن هر لقمه چرب، مرحبای آخوندی از طرف مهمان و تعارفات لفظ قلمی از سوی میزبان! آیت الله به اقتضای عمامه مکرم، حین تناول تنقلات، حدیثی هم از امام جعفر صادق می آورد در التذاذ از اطعام! نگاههای معنی دار در همدیگر اما، خبر از خیز برای زد و خورد کلامی دارد! بخور بخور به آخر می رسد و دو طرف با تکیه دادن بر پشتیهای کنار دیوار زیر لب ورد می خوانند. دعا پایان می گیرد و علی آقا چای سفارش می دهد. صدا صاف می کند تا عقده دل بگشاید.
علی آقا: اگر این شکوه با شما در میان می نهم بخاطر نافذیتی است که در کلامتان سراغ دارم! مسبوق به سابقه در شورای نگهباناید و اکنون هم در اجماع مدام با آقایان. و انشاءالله که عرایضم حمل بر دخالت در حیطه اختیارات حضرات فقها نباشد! اما خود را مکلف به نهی از منکر دیدم تا بگویم حضرات بدجوری گز نکرده می برند! حکمت بینهای در کارشان نمی بینم و سر در نمی آرم که چرا ملاحظات لازم در امور نمی کنند؟! قضیه این بابای تعلیقی شورای شهر یزد را می گویم!
شیخ صادق: فهمیدم اخوی، سپنتای زرتشتی را می گویید! با این اسم عجیب و غریبی که دارد! حالا انتظارتان اجابت چه خدمتی از حقیر است تا شما مومن را مقبول افتد؟! ایهالحال دعا می کنم پای ذبح شرع در بین نباشد! الحمدالله که خود در مقام اشبه صالحین تشریف دارید!
علی آقا: خیر فقط جنبه تذکر داشت و دارد!
شیخ صادق: عجالتاً اما باید گفت که نوع مواجههتان استفهام داشت! اسف دارم که تقدم به اقل مشاوره ندادید و رفتید و در علن موضع متنافر متخذ شدید؟ چه صواب و ثوابی دیدید در مردود شمردن تصمیم بالاتفاق شش فقیه؟!
علی آقا: پیشدستی از مجلس بود یا که این آقایان بودند که آمدند و با ناشکیبایی، بنده و بقیه السیف را زبانم لال کشک تصور کردند؟! پیشنهادم اما حالا اینست که از این فقره بگذریم!
شیخ صادق! در ثانی، شما انجام وظیفه برای مقابله با این میزان عناد یومیه مشتی منحرف با شئونات اسلام را در چه می دانید؟! اجازه دادن به یک مجوس تا متکی بر رای سکولار جماعت، نعوذ بالله نمایندگی از مسلمین کند؟! مگر فقها کم به صبر ایوبی عمل کردهاند؟! نه اخوی، جایی باید ترمز کشید!
علی آقا: بکشید مشاهدات من اما، حکایت از تخته گاز تشریف بردن دارد! اما آیا این حد از تعرض، داستان نشستن بر شاخ و بن بریدن نیست؟! بنده نه در سودای عافیت، بل در خوف از عاقبتم! بیم این دنیای فانی دارم و آن جهان باقی! از شما می پرسم چرا نباید عمل به کتاب باشد و سلوک نهج البلاغه؟!
شیخ صادق: استنتاجتان از نیت بنده، قرین به صواب نبود! حرف اینست که حکم شارع، تعطیلی بر نمی دارد! مگر شهید شیخ فضل الله نوری، جان بر سر مدافعه از اولویت شرع بر مشروطه نگذاشت؟! آخر اخوی محترم، مگر تملک بر مایملک فقهی حق شرعی ما متقیهای ذوب ولایت نیست! تصدیق بفرمایید که ما هم تکلیف داریم!
علی آقا: بدیهی است که ذره المثقال تشکیک در اصول جایز نباشد. اما اطاعت از ولایت مطلقه هم مشمول انحصار نیست! در "مسئله" حادث اخیر نیز، اصلح بر رفع معضل است و نه بحث مجمل! محدث بزرگ عالم تشیع حضرت شیخ کلینی، علی الدوام اصرار بر الاهم فی الاهم داشتهاند و امام خمینی، در اقتضای ولایت، تعطیل "اصول دین" حلال دانستند! آیا مصلحت دین در ابتناء متناوب بر امر تقیه نیست؟!
شیخ صادق: حسب الاتفاق صحبت بر سر همین تقیههای نابجاست! تقیه بمثابه قاعده، متعلق به ماضی است. ما اکنون در تکرار "مدینه النبی" هستیم، فلذا اصل بر تعرض است و مجاهدات! "تقیه"، به وقتش ضرور باشد و در غیر آن، کرنش است در مقابل عناد! لزوم آن را در سلوک حضرت حسن مجتبی و سکوت زین العابدین بیمار می توان جست! شیعه را چه حاجت به تقیه در شرایط احراز حاکمیت؟!
علی آقا: اما تقیه حین قدرت و استقرار ولایت را هم داریم!
شیخ صادق: داریم اما غالباً تحت فقره "مکر"! نمونهاش امام خمینی خودمان، این اسوه حافظ بیضه اسلام! در پاریس تقیه تا بدانجا بسط داد که ملحدین را وعده موهوم آزادی فرمود و حتی ذکر تساوی حق نسوان با ذکور کرد! حالا شما بر این تصورید که آن رحمه الله با آنهمه علمش، اعلم بر این نبوده که شرع مبین در استنکاف مطلق از چنین ابداعهای خلاف نص است؟! بله می دانستند و تعمد داشتند! فلذا، تا قدم مبارک در سرزمین اسلام گذاشتند و جای پای اجرای شرع سفت دیدند، وعظ بر جباریت خداوند قهار راندند!
علی آقا: دلنشین تشریف دارید آشیخ، اما حالا می شود مرحمتا در خود مورد بمانید! ضمناً از آنجا که تفاسیر بر سر حادثات، متنوعاند و فتاوی در باب امور مشخص بس متکثر، مشتاقم عقیده جنابعالی در باب فتوای مرجع عالیقدر آیت الله سیستانی را هم بدانم! می دانید که ایشان در پاسخ به استفتاء مربوط به همین زرتشتی چنین فرمودهاند: "مجرد استفاده از مهارتهای غیر مسلمان حرمت ندارد"!
شیخ صادق: بله مسموع افتاده است. اما امر حکومتی، ارجح بر فتواست و اعلمیت ایشان در تشخیص وضع ما، نه فریضهای محرز! تکلیف اداره ایران اسلامی با ماست! غرض بنده از آن مقدمات هم فقط ایضاح این بود که تقیه چی و برای چه؟! اصل حرف "آقا" با این جماعت نرم رفتار معتدل و مصلح دروغین نیز، درست بر سر تقیه کردنهای نابجاست! تقیه برای تمکین به وهابیون ملعون و گرفتن رابطه با "شیطان بزرگ" و بعدش هم لابد صهیونیستهای ابلیس؟! یا که لهو و لعب در صحن متبرک امام رضا؟! تقیه بر سر چی؟!
علی آقا: نقل اینها نیست آشیخ! حتی آدم سلیم النفسی نظیر مولوی عبدالحمید سنی بلوچ هم، تحمل نمی شود! مثلاً اگر این دهها هزار سنی مقیم تهران یک مسجد داشته باشند، آیا تمکین کردهایم به امر غصب خلافت امیر المومنین توسط آن سه خلیفه دیگر؟! موارد، این نوع چیزهایند و نه آنچه که شما متصورید!
شیخ صادق: سئوالی بکنم از شما. کی امام ما چشم دیدن فرقه ضاله بهاییت داشت و مهدور الدم بودن فعالانش را ناروا می دانست که اکنون روح مبارکشان راضی به چشم بستن ما مجتهدین بر قاعده "نفی سبیل" مستخرج از نص صریح قران کریم باشد؟! نکند به نسیان سپردن حکم این آیه شریفه هم مشمول تقیه است؟! آیهای که حکم قاطع برتری مسلم بر غیر مسلم دارد ولو مصرحاً به ضرر نامسلمان!
علی آقا: اما از مفسران همین آیه کم نداریم تفاسیری که اهل کتاب را از شمولیت آن خارج دانستهاند!
شیخ صادق: اصل البته، اغلب بر تعبیر غالب است! فلذا یک زرتشتی اجق وجق نمی تواند میل دخول در امور متدینین کند! و اصلاً چرا منشاء حکم اخیر آقایان فقها را در سنت قیام سال 41 امام تفحص نکنیم و در طغیان ایشان علیه بدعت شوم حذف قسم به قران مبین در انجمنهای کذا؟!
علی آقا: پس با این حساب، ما برای محقق کردن راه دشوار شرع در این زمانه کفر و التقاط، ملزم به رعایت هیچ ملاحظهای نیستیم و در برابر اینهمه ابراز نارضایتی از سوی هر قشر و طایفه از جامعه، همان به که پنبه در گوش کنیم؟! شما به این رضایت دارید؟
شیخ صادق: هجو و فحشها به خودی خود مهم نیستند و طرفین هم، به گفتن و شنیدنش عادت کردهاند! حرف و حدیث صرف که منشاء خطر نیست، حتی اگر چهل پنجاه میلیون نفر ملاء عام را شامل شود!
علی آقا: اما حرف و شکوه و ناله، می تواند مقدمهای باشد برای تجری و با خود فتنه در پی آورد!
شیخ صادق: بله احتمالش هست، اما میلیونها دهان را که نمی شود دوخت! شاه اختناق راه انداخت و شکر خدا به انقلاب اسلامی ما کمک کرد! ما اما الحمدالله، شیخ هستیم! (می خندند!) حرافیها را تلمبهای بدانیم برای تخلیه روانی! حتی مناظرهها و مصاحبههای تحت کنترل را و یا نشر این چند فقره مجله لیبرال که لزوماً شری به تعاقب ندارند! الحمدالله خدمتگزار هم هستند! خطر را در نماد آفرینیها باید دید، در تحزب و تشکل سازی، راه انداختن سندیکا و "انجو" بازی و نیز برنامههای مخملی سبز و غیر سبز!
علی آقا(با تکان دادن سر به تایید) در این باب، رای واحده داریم!
شیخ صادق: بله، تهدیدات را در تجمعات و اعتصابات و تظاهرات بجوییم! در گرد آمدن توی پاسارگارد و علم کردن شاهنامه فردوسی، صعود جمعی به قلعه بابک و حلقه زدن دور دریاچه ارومیه، جشن گرفتن رفراندوم کذایی توسط کردها و غیره! عطف توجه باید به ادغام اعتراضات متشکل کارگری باشد با این دانشجو و معلم جماعت و فمینیست پمینیستها! و نیز البته غافل نماندن از موذی مامورهای استکبار و نفوذ کفر به درون نظام! در برابر اینها باید ایستاد و نظام هم ایستاده است!
علی آقا: موارد بالجمله صحیحاند!
پرده دوم
علی آقا در حالیکه به شکل عصبی تسبیح می اندازد، چای یخ شدهاش را با اخم و تخم سر می کشد! شیخ هم البته کم عصبی نیست! عمامه مرتب می کند و با محاسن بورش ور می رود! اتاق را سکوت فرا گرفته که محمد جوادلاریجانی، یا الله گویان قدم در آستانه اتاق می نهد. هر دو به احترام بپا می خیزند و با فرستادن صلوات، مقدم اخوی مبارک می دارند و با ایشان ریش در ریش می شوند! آقا جواد با دیدن قیافه برافروخته این دو مکمل خود و شناختش از دعواهای ناگزیر درون حکومتی که حالا دیگر حتی به درون خانواده متحد آنها سر کشیده است، به طرفه العینی در می یابد که اوضاع قمر در عقرب است! سر را به علامت تعجب و تاسف می چرخاند. تازه نشسته است که یک سینی پر از میوه و شربت با کاسهای شله زرد منقش به "یا قمر هاشم" جلو پایش قرار می گیرد! با بسم الله گفتن و گذاشتن قاشقی در دهان به شوخی و طنز سخن آغاز می کند.
آقا جواد: الحمدالله که جمیع الاجمعین حاضرند، جمعتان خالی از هر اغیار و من مسکین بی نصیب از ابرار! پس چه شد قرار همیشگی پنج اخوی در تک بیت ابوی؟! ( و در اثناء صحبتهای او، هر دو برادر دست بر سینه به علامت تسلیم، هی سر به احترام خم می کنند و لبخند می زنند) حالا کجای مجادله تشریف داشتید که مزاحم شدم؟! احتجاجات حضرات چیست؟
علی آقا: شیخ صادق شما بفرمایید.
شیخ صادق: اختیار دارید اخوی، تقدم با شماست. هم حق ارشدیت بر حقیر دارید و هم مناقشه و معارضه از سوی جنابعالی است!
آقا جواد: حالا نمی شود به جای مغازله، بر فرق موضوع فرود آمد و در خود مسئله ورود کرد؟ مشمول ذمه خواهید بود اگر بر این وهم مبطل باشید که بنده فقط از دور دورهاست که دستی بر آتش دارم!
هر دو برادر ( و هر یک با بیان جملاتی و پیشی گرفتن بر همدیگر): دور از جان شما! کی چنین شبههای؟! شما عقل منفصل مائید! قوه باصرهاید خانواده را!
آقا جواد: شرمنده نفرمایید. غرض عرض این بود که بنا به وظیفه ولاییام، رصد هر روزه دارم بر بازیهای حقوق بشری این جماعت هرهری مسلک علیه شئونات ولایت! بحث شما هم لابد سر حرفهای زاویه دار مطرح شده در علن است راجع به همین زرتشتی مسئله ساز! حرفهایی که دل "آقا" را هم به درد آورد و بنده اصلاً سر در نمی آورم چه فایده از علنی کردن اختلافات به جز تولید مشکل؟! حالا از حواشی بگذریم و در اصل مطلب باشیم. علی آقا شما بفرما تا بعد مستمع شویم شیخ صادق را.
علی آقا: آیا شما به این رضا می دهید که بنده در مقام رئیس قوه مقننه اسلامی دفعتاً چنین سکه پول شوم؟! آخر هزاران فضول از من نمی پرسند که چرا اقلیت مذهبی حق ورود به مجلس کشوری دارد ولی یک لاقبای دور افتادهاش نتواند عضو شورای شهر شود؟! چه ادلهای برای توجیه این تناقض بیاورم؟! لالمانی بگیرم و سر بدزدم؟! هر گنجشگی را که نتوان رنگ زد و جای بلبل قالب خلق الله کرد!
(دو اخوی دیگر به خنده می افتند و) شیخ صادق: قناریهای ما اما، شکر خدا خوش الحاناند!
علی آقا: پس از آوازشان بی نصیب نگذارید ما را! بله، من فقط عرض کرده بودم "این تعلیق، غیر قانونی است"، جناب شیخ محمد یزدی اما ما را نواختند و فرمودند: "صرف رییس مجلس بودن کافی نیست که هرچه به ذهنشان می رسد مطرح کنند"! حالا توصیه شما به بنده چیست؟! صم البکم بمانم؟ آیا شما و خود شکر خدا در زمره اصحاب پای ثابت بیت، جلوه دادن تناقض آشکار همچون حق را صواب می دانید؟ سر و ته مسئله مینو خالقی را یک جورهایی هم آوردیم چون جنبه مصداقی داشت، در این یکی قضیه اما، مواجهه مطلق داریم با تناقض در خود متن! والله اگر با این کارها سنگ روی سنگ بند بماند!
شیخ صادق: بنده توجه در اساسات دارم اما اخوی سیر در حواشی می کنند! موضوع، خود اصولیتهاست و مکلفیم به جبر در رعایت شرع انور و احکام. شریعت بر طلق استوار است و نه القائات سست عنصرهایی که ملاک عملشان بر مسامحه و تساهل است! در ولایت، حذف یک نفر که هیچ، حتی اگر مهدور الدم کردن و نفی بلد سیاسی هزاران جرثومه فساد لازم آید، اقل تردید در آن عین معصیت است! "آقا" به کرات گفتهاند که سست اگر بیاییم، کار تمام است! هشدارشان همه، به برحذر ماندن از رعب است!
علی آقا: (و این بار با صدایی لرزان از ترس و خشمی همزمان) حالا دیگر، این بنده مردد در محکمات دین و افتاده در ظلمت جهالت!؟ دستتان درد نکند! بفرمایید که چه آشی را باید هم زد تا لایق کسب توقیع مطیع الله شد؟!
آقا جواد: (با خنده) همین شله زرد نذری لذیذی که بنده میل می کنم! ( و خنده دستجمعی!)
علی آقا: (رو به آقا جواد) بنده اگر مانند آشیخ مفتخر به تفسیر و تدریس "اسفار" نیستم، در عوض اما "باطنی" باطنی هستم! خاضع و خاشع در پیشگاه الله و نبی و امامت و ولایت، و نه کمتر از هیچ بنده خدای دیگر! حجت بر اینجانب، آیات شریفه کلام الله است! عمل به آنهاست در نکته نکتهاش و با دقت نقطهوار کامپیوتری! و متکی بر تحصیلاتم در حکمت، که الحمدالله برای شیخ ما جنبه لدونی دارند! (و اینجا رو به شیخ صادق) و شما چرا با عمل به توصیه آقا محمد جواد، در متن نمی مانید؟! بگویید که چه کنیم تا تجانس عمل مجلس و شورای نگهبان تامین شود! عرض بنده اینست که با تناقض نتوان راه درازی رفت!
شیخ صادق: آنچه از سوی اینجانب معروض افتاد نه فروع، که فروغیاند از اصول! احکامی مشخص و متعین که بی کم و کاست باید اجرا شوند! ثانیاً دو نهاد "شورا" و "مجلس" اصلا و ابدا متساوی المقام نیستند. جان کلام در این باره را آیت الله یزدی گفتهاند و بنده هم در وفق مطلق با ایشان! اینکه "280 عضو مجلس هم اگر به اتفاق چیزی تصویب کنند، برای ابطالش وحدت کلمه چهار فقیه مکفی است"! بله، شورای نگهبان فوق ایدیهم مجلس است و مجلس، مکلف به مواضعه قانون در چارچوب احکام ربوبی! تازه اگر وجود آن در حکومت اسلامی را در ردیف تزاحمات تحمیلی بر شرع مبین نخوانیم!
علی آقا: پس چرا تعطیل نمی کنید و بر نمی چینید این بساط نالازم تا هدر نرود اینهمه استعداد دینی؟!
شیخ صادق: اقتضای زمانه است اخوی! تحفظ نظم، وضع قانون لازم دارد! اما فقط و فقط در سایه شرع و تنها و تنها به شرط الغای هر عرف مغایر با آن! و این، یعنی حاکمیت ولایت فقیه! مطلب، ایستادگی است بر سر آن نوع از "مر" که دین بنیاد باشد و شریعت پناه!
علی آقا: پس نفرمایید مزاحمت! بفرمایید اضطرار!
شیخ صادق: عرض بنده التزام زیر حکم شرع است! مثالی بزنم! در قوه قضاییه تحت امر اینجانب، قانون مجازات اسلامی را داریم که در آن، جزای قاتل قصاص است. اما مقتول اگر کافر باشد، برای مسلمان قاتل، پرداخت دیه کفایت می کند! و یا باز طبق قانون دیگری، "شهادت غیر مسلمان در دادگاه علیه مسلمان، مسموع نیست"! اینها قانوناند ولو متنافر با قوانین غربی و شرقی! برای ما اما، مظهر تجانس با شرع انور! کنارشان اگر بگذاریم، نعوذ بالله زیر سبیلی "نفی سبیل" کردهایم!
علی آقا: درسته! به عقیده راسخ اینجانب هم، وای بر آن مسلمانی که تمایز بین مسلم با غیر مسلم نداند و نشناسد لزوم و فایده تفوق مسلمان بر غیر مسلمان! و در اثبات صدق خود متذکر شوم که ماده 881 قانون مدنی نظام، از مصوبات همین مجلسی است که افتخار ریاست کنونیاش در حال حاضر با بنده است! به تصریح این ماده، "کافر از مسلم ارث نمی برد....اما اگر بین وراث یک کافر، فقط یکی مسلمان باشد ارث در انحصار اوست و از این متوفی چیزی به ورثه دیگر نمی رسد"! پس، بحث معطوف به "نفی سبیل" نیست؛ بل اعتراض است به حذف بی مورد ارفاقهایی که خود ما برای اهل کتاب قایل شدهایم!
شیخ صادق: اما نه به عنوان قاعده! یک مثال دیگر بیاورم که موکد قانون مصوب 1366 ارتش جمهوری اسلامی است و معتبر تا به همین امروز. این قانون تصریح دارد که "عضو اقلیت دینی نمی تواند در ارتش استخدام شود....اما خدمت نظام وظیفه برای همه اقلیتهای دینی اجباری است"! و این یعنی اینکه، قانون در هر حال ذیل شرع است و باید در خدمت تسجیل بی خدشه "نفی سبیل" باشد!
آقا جواد: منطقها تا همینجا بس قوی بودند و معنوی، اما توصیهام به اخویها صبر جمیل است در مباحثه بجای جدل تا بتوان در حل معضل به قوام رسید!
شیخ صادق: حتماً و حکماً! فقط اگر اجازه دهید تذکر چند مورد نیز بی فایده نباشد. اولیاش این تذکار که مجلس یا پارلمان، بالذاته اعتبار فقهی ندارد زیرا پای عوام الناس در میان است! ایضاح شرع، حق تعلق به خواص دارد! شان نزول تعبیه شورای نگهبان هم به همین بوده و ارتقای قدرت و منزلت مستمرش در طول ایام نیز به این! معهذا و با اینهمه، مشاهده می فرمایید که با همه زحمات شورای نگهبان در این سالها باز هم نتوانستهایم مجلس ناب ولایی داشته باشیم! نخواهیم هم داشت زیرا که بر حسب عرایضم پای عوام الناس در میان است!
آقا جواد: جمع بست صائبی بود! دمکراسی غربی و شرقی، سم است برای ما و ولایت!
شیخ صادق: بله، اگر به حق نگذاشتیم که یک مونث دین مخدوش، صرف استظهارش به رای اصفهانیها مجلس نشین شود، به طریق اولی یک مغ باور را هم نباید اجازه داد تا بر مسلمین یزد حکم راند! همان سیره امام که فرمودند: همه هم بگویند فلان، من می گویم بهمان"!
آقا جواد (با نگاهی تحسین آمیز به شیخ صادق و نگاهی پرسنده به علی آقا): بله، نص شرع و مر قانون! اصلاح شرعی قوانینی که، بعضاً میراث مشروطیت نامشروعاند و یا که تجدد آن پدر و پسر ملعون و قسماً نیز حاصل التقاطهای سالهای اول انقلاب که ولایت هنوز در تمامیت خود جا نیفتاده بود!
علی آقا: بله قانون بر پایه شرع و رعایت آن از سوی همه ما!
آقا جواد: جایش است که همین جا نکتهای را متذکر شما اخویها شوم! تقاضا دارم قدر هم بدانید و کم التفاتی در حق همدیگر را جایز ندانید! مناصب فعلی شما، سکوییاند برای آینده! شیخ، انشاءالله یک ولی فقیه بالقوه و شما الحمدالله، اصلح برای ریاست جمهوری آتی!
شیخ صادق: قبل از اینکه علی آقا به فرمایشات خود ادامه دهند اجازت دهید چند تذکری را هم معروض بدارم! اولاً در باره آتیه بنده، مقدر همانی است که باریتعالی مصلحت بداند، ما فقط بندگانیم در کبریای او! ثانیاً علی آقا هم انشاء الله نخست وزیر شوند و نه رییس جمهور. امید که هر چه زودتر تدبیر صائب "آقا" برای تبدیل وضع بلبشوی کنونی به نظم اصطلاحاً پارلمانی محقق شود بلکه این قال و مقالهای متناوب انتخاباتی هم یکبار برای همیشه محذوف افتند. در این باب، امید ما قبل از همه به خود علی آقاست! سوماً هم محض امر به معروف، متذکر بر لزوم دقت اخوی هستم در بازی با این اصلاح طلبان ویلان!
علی آقا: بفرما، فقط این مانده بود که متهم به کولی دادن به اصلاح طلبان شویم که شکر خدا از آن نیز بی نصیب نماندیم! اما کاش این فراموش نمی شد که حقیر، نماینده قم مقدس است و بزرگان حوزه می دانند که این بنده مطلقیت ولایت را با هیچ چیز به تهاتر ننشیند! به اخوی ارشد هم عرض کنم که همه ما در نهایت، ساقدوشهایی لایتجزای همدیگریم! بنده به تاکید بر اصولیت فرمایشات بینه شیخ مهرالمطیع می کوبم اما باز به تکرار از ایشان می پرسم که بفرمایند بلاخره ما را در این زمانه، آیا به هنر نحوه تحقق شرع نیاز است یا نه؟!
آقا جواد: بله هست و اضافه کنم که مسئله ما هم حل است! یعنی از اول هم حل بود! شاکرم که بحث مفیدی داشتیم و عارضم که ایکاش بی مطایبه پیش می رفت! ببینید برادران من، خود بهتر می دانید که برای ما در شیعه علوی، زمان در سکنات است و صاحب آن، فقط خود صاحب الزماناند! اما این نیز است که ناگزیریم از عمل به الزام زمانه! واقعیتی خارج از اراده ما! این جبر را باید شناخت تا بتوان مرکب دین و شرعش کرد! بله، هنر ما به اینست و از اول انقلاب اسلامی هم همین! حتی از قبل آن نیز! مثلاً امر حقوق بشر را در نظر بگیرید که تصدیاش با بنده است. اخر در کجای شرع و احادیث ما سخن از این مقوله ساخته و پرداخته غربیها رفته است؟! حقوق بشر اسلامی را ما علم کردیم تا بگوییم که هرگز قبول نداریم حقوق بشر فاقد قید عقیدتی را! در رابطه با این دو مقوله انتخابات و رای ملت و مانند اینها هم همین طور است! ما در دین خود، فقط بیعت داریم و امت! بقیه، تجملات تحمیلی زمانهاند و ما در برابر آنها مجبور به اتخاذ تقیه و مکر! ما تحمیلات زمانه را محلول شرع می خواهیم!
شیخ صادق: و الحمدالله تاکنون کردهایم و همچنان هم خواهیم کرد!
آقا جواد: بله با این شرط که بدانیم جهاد نرم افزارانه با متاع غربی به صرف لعن شرعی آن، بی جواب است! شرع انور در این زمانه ایجاب دارد که ملت، نام ملت اسلامی به خود گیرد! انتخابات را نیز باید اساساً مقولهای مهجور در شرع دانست تا بتوان آن را به غل و زنجیر ولایی آورد! جمهوری هم همینطور. مردمسالاری نیز. و ایضاً جامعه مدنی. به همه اینها باید پسوند اسلامی چسباند و به درونشان شرنگ شرع تزریق کرد تا بدل شوند به ارزشهایی مانند جمهوری اسلامی، مردم سالاری دینی و مدینه النبی و ...! در فقره مزاحم "سپنتا" هم، باید به همان روال همیشگی عمل کرد! جا انداختن یک حکم دین حکومتی دیگر برای هل دادن حکومت دینی به قدمی جلوتر! تجربه چهل ساله ایران اسلامیمان را دستکم نگیریم؛ ما خدای جعلایم!
علی آقا: تماماً از دل بنده سخن فرمودید! به راستی که دانشمندی ذوجوانب تشریف دارید! کاش شیخ هم زحمت تقبل می فرمود و سحنان شما ارشد را دلنوشتههای این اوسط تلقی می نمود!
شیخ صادق: الحق والانصاف درس آموزید اخوی بزرگوار. فقط در وجه مشخص هنوز هم نفرمودهاید که حل این فقره مشخص را در چه مواجههای قصد تبیین دارید؟ مسلماً بر این اشعار هستید که حضرات اهل کوتاه آمدن نیستند و پشت بر کوه احد دارند؟! و حتم در جریان هستید که گفتهاند: "مخالفت با حکم ما، مخالفت با نظام است"! حرف آقای جنتی را هم لابد شنیدهاید که فرمود:" غیر مسلمان نمی تواند بر مسلمان حاکم شود"؟!
آقا جواد: یک آنکه خجالت ندهید. الثانی عرایض بنده، چیزی نیست جز جمع بست آنچه روال نظام است! خط، خط همیشگی است! در ثالث ما تا اینجا، تنها به ذکر مبناء اکتفاء جستهایم! عون الله ،همراه علی آقا بقیه را هم تمهید خواهیم دید. فقط خاطرتان جمع باشد که قانون باید بالتمامه مدلول فقه باشد!
شیخ صادق: انشاءالله علی آقا هم از حرفهای تلخ بنده دل چرکین نشده باشند! خود می دانند که نیت، خیر است و هر بحثی لاجرم محتاج حدی از جدل دینی،علی ایهالحال اما، طلب استمالت دارم از حضورشان. و حالا هم اگر رخصت دهید از حضورتان مرخص می شوم شاید که بتوانم در همین جهت تدابیر ماخوذه آقایان فقها را که هم اینک دارند دستجمعی "زیارتنامه اربعین" بجا می آورند، اطمینان خاطر دهم!
علی آقا: اما صحبت تک به تک با آقایان را هم محتاجاید!
شیخ صادق: بله این نیز در نظر دارم. مسئله با آقای شاهرودی البته قابل فیصله است. هم سابقه همجواری کربلا و نجف با یکدیگر را داریم و هم اینکه آمل در استبعاد چندانی از شاهرود نیست! اگر هم با چیزی در توافق نباشند اما اهل مفاهمهاند! مطلب در رابطه با آشیخ یزدی البته فرق دارد. تیر خورده ماجرای انتخابات مجلس خبرگاناند! تندخویی را از سلف هم شهری خود ملا باقر شفتی دارند و بمانند آن بزرگوار تا خنجر در خون نشویند قرار نمی گیرند! رضایت آقای جنتی هم اگر از قبل تامین نشود کار با کرام الکاتبین است! خدا حفظشان کند، صد ساله هم که باشند ماشاء الله کله شقی جوانان را دارند و مرغشان الا و بلا ایستاده بر همان یک پا! اگر نشود راهشان آورد، به قول عوام، خر بیار و باقلا بار کن! بقیه آقایان اما حمد خدا، مطیع الطبعاند!
آقا جواد: حضرت آیت الله مصباح چی؟!
شیخ صادق: بله مسئله است، نباید غافل شد! بر این تصورند که این ماجرای اخیر زادگاه مبارکشان نیز زیر سر سید محمد خاتمی است! مسئله کرده که نمی شود یزد سه هزار زرتشتی داشته باشد و این زرتشتی فعلاً معلق، بیست هزار رای بیاورد؟! نمی پذیرد که اصلاح طلب مدعی دین، برود رای خود به غیر مسلم دهد. مناسب ترین شخص برای صحبت با ایشان آقا مجتبی است! دم این هم تلمذ را هم باید ببینم!
شیخ بعد این سخنان به پا می خیزد. در حالیکه دستان به علامت شکر رو به سقف دارد زیر لب دعا می خواند. مکثی کوتاه می کند و بعد فرستادن چند صلوات ترک اتاق می گوید. علی آقا با تعارف به اخوی ارشد که میوه میل بفرمایید و شربت صرف کنید تا بعد بدرقه آشیخ، مجدداً خدمت برسم، همراه شیخ بیرون می رود!
پرده سوم
جواد لاریجانی دارد با تلفن سیارش صحبت می کند.
آقا جواد: سلام علیک جناب دکتر ولایتی. شکر خدا و زیر سایه شما. مزاحمتم در رابطه با معضل اخیر بین مجلس و شوراست. بله مطلعم که موضوع در حوزه مسئولیتهای شما قرار نمی گیرد! تقرب جستنم به شما محض رفاقت دیرینه است و اینکه جنابعالی از مقربان خاص ولایت تشریف دارید. بله از مشغولیات بسیارتان بی خبر نیستم و اینکه یک سر در در بیت مکرم دارید و هزار سودا در بیروت و شامات! خدمات شما و برادر سردار سلیمانی مستدام باد، الحق که ذوالجناح خیمه امالقراءاید! بله، مبنا علی الاصول بر حل مشکل به نحو شرعی است! فقط مانده تجسد مشخص آن که انشاء الله به عنقریب بدل به فعلش خواهیم کرد! دقایقی پیش، آشیخ عازم خدمت فقها شد. بله، ما همالتماس دعا داریم بلکه بتوان این تخالف حادث جوری بتوان حل کرد که ورود "آقا" در موضوع را لازم ندارد. من التبع الهدی!
علی آقا که در آخرهای این مکالمه وارد اتاق شده و ظاهراً دارد توی کیفش دنبال چیزی می گردد، حواسش اما ششدانگ به رمز و راز این مکالمه است! پس از اتمام صحبت اخویاش با "بیت"، او نیز شماره می گیرد و با خط تلفن ثابتی که مخصوص اتصال روسای دو قوه است شروع به صحبت می کند.
علی آقا: سلام جناب روحانی. متشکرم. حمد خدا مقدمات کار خوب پیش رفته است. همه را مرهون آقا محمد جوادایم. بله، اخویها اطمینان دارند که جنابعالی نیز مصلحت بر تفکیک مسلمان از مسلمان دارید! سر مبنا بودن شرع برای عرضه عرف تفاهم و توافق داریم! (اندکی سکوت) بله در جریانم که به مقام معظم رهبری نامه نوشتهاید. طبعاً باید اعلام کرد که ملاک فقط "مر" قانون است! بله شق ارجاع به "هیات عالی حل اختلاف" هم بالکل منتفی نیست. مجاهدت اما بدواً بر حل معضل است در درون دایره. السلام علیکم و رحمه الله!
آقا جواد: ببین اخوی، اول از همه اینکه من از برخی تعریضات حین مباحثه تاسف دارم. روا نبود و جا نداشت. نیت شیخ اما، همه از سر صدق است! قصد خدمت دارد! فقط تحت فشار است! تندی ظاهریاش را ذیل حساب و کتاب کردنها بیاورید! داستان63 حساب بانکی در میان است و تهمت جاسوسی به صبیهاش! بنده هم که از پیش متهم به ساخت و پاخت با انگلیسیها به نفع اصولگرایان! احمدی نژاد نا نجیب هم که دست بردار نیست! هم علیه او شکایت برده و هم چنگ در یقه شما انداخته است! آبرو ریزی می کند و باج می خواهد! به راحتی هم نمی شود صدایش برید! "آقا" نسبت به او ملاحظاتی دارند!
علی آقا: بنده نگران نیستم! دست خدا بر پشت ماست و سایه "آقا" بالای سرمان! اما ما هم از او کم مدرک نداریم!
آقا جواد: پناه به خدا که پرونده فاضل به اتهام زمینخواریها هم هنوز مفتوح است! هیچ رییس قوه قضاییهای تاکنون به اندازه شیخ ما حکم اعدام نداده و هیچ کدامشان نیز به اندازه او متهم به فساد نبوده است! او گر حمایت تام و تمام "آقا" نداشت تا حالاش هم کله پا بود! مجبور به تندی است برادر، والا در درونش کانی از علم نهفته است! اجتهاد دارد و انتشار دهنده اثر معظم "حسن و قبح عقلی و قاعده لازمه" و مولف دهها کتاب فقهی! و مهم تر از همه اینها مقام شامخی که هم اکنون در نظام دارد! در قیاس با بزرگان حوزه که خدا طول عمرشان دهد، جوان به حساب می آید و لذا دارای مجال برای عروج به اوج مرجعیت! در ناصیه او آینده خودمان را می بینم!
علی آقا: بله تایید دارم!
آقا جواد: البته او هم شما را رکنی رکین از این نظام می داند. فی الواقع، همه ما قدردان خدمات شما هستیم چه در سپاه، ارشاد، صدا و سیما، برنامه هستهای، مجلس و چه در هرجا دیگری ی که منشاء اثر بودهاید! ماها مهارتها و مدیریتت شما را ارج بسیار می نهیم. شیخ نیز مانند بنده، امر شقه شدن دار و دسته اصلاح طلبان در این مجلس را مرهون شماست! به دل نگیرید تلخیهای کلامی او را که فقط بیان از صعوبت کار دارند در این زمانه مکار!
علی آقا: جراحت دل بنده که از اینها نیست آقا جواد! من خود را جزیی لایتجزا از خاندان لاریجانی می دانم! اصلاً خانواده ما یک مینی جمهوری اسلامی است و ادامه این "جمهوری" در واقع منبسط این خانواده معتقد و مومن!
آقا جواد: بله، خانواده ما یک جمهوری اسلامی کوچک است با مزیت بزرگ عاری از اصلاح طلب!
علی آقا: عجب موجز و برا بیان می دارید! همیشه الگوی دینی ما بودهاید! از آن زمانی که با لباس طلبگی و حوزه سر درس ریاضی و فیزیک دانشگاه شریف زمان شاه می نشستید تا همین امروزش! بله، من هم منافع آنی و آتی ورثه میرزا هاشم و نظام را یکی می دانم! شما هم لطفاً دلواپسیهای مرا ذیل همین واقعیت بخوانید! حقیقتش اینست که آشیخ ما بیشتر در ذات به سر می برند تا در تجلیات واقع. جنابعالی و بنده اما واقف بر کمیت و آماریم که انکار شدنی نیستند! اگر هم بتوان آنها را جابجا کرد و یا که پایین و بالا برد، اما هر تعبیر دلبخواهی را هم نتوان بر آنها سوار کرد! عدد دروغ نمی گوید!
آقا جواد: مسلم است. ریاضیات و منطق دور زدنی نیستند و آمار، مصداقیاند برای حساب احتمالات!
علی آقا: حین مباحثه به دفعات از ایشان خواستم تا در اصل موضوع بماند و قاعده الاهم فی الاهم را نیز متذکرش شدم. اما تمام وقت، بنده را نصیحت به استدراک مطلقیت شرع فرمود! گویا برخی از فقهای محترم ما مکث کمی در واقعیات غیرحوزوی دارند! آخر اینهمه تهدیدات کلان علیه نظام چطور می تواند مصداق از کاه کوه ساختن فرض شود؟! ناراضی تراشی که هنر نیست! بنده کی گفتهام باید در لاک خود ماند و پوسید؟! مگر مجاهدت در راه حق و شرع، جای شک هم دارد؟! هزاران سپنتا فدای تک تار موی یک مسلم!
جواد آقا: خدا حفظتان کند!
علی آقا:عرضم فقط اینست که متناسب و مقتضی اوضاع عمل کنیم و دنبال محاربه در چندین جبهه نباشیم! درهم ریزی مرز اصل و فرع کراهت دارد و تاختن بی محابا بر هر غیر خود نه لزوماً بنا به مصلحت! البته نه اینکه شیخ صادق را مبتلای این ناصوابیها بشناسم، اما وجود حدی از قرابتش را هم منتفی نمی دانم!
آقا جواد: البته مسئله جایگاههای مختلف را هم باید در نظر گرفت که هر یک اقتضائات خود را دارند!
علی آقا: تصدیق دارم! تصدی ایشان بر قوه قضاء است و سر و کارشان نظارت بر اعمال حد و رجم، دیه، تعزیر و قصاص! یعنی، صرف رصد فقهی و شرعی امورات مرتکبه و به زبان علم جدید، رسیدگی به امور پسا واقعه! کار چندانی با پیشگیری ندارند و رسالت خود فقط در تنبیه می بینند و در انتباه! جنابعالی و بنده اما مسئولیت موقعیت سازی داریم و وضع مقررات، در قبال امور جاری و آتی محتمل!
آقا جواد: منظورم همین بود!
علی آقا: بله، ما وظیفه به سامان کردن عرف در خدمت شرع را داریم و تامین دوام نظام بر متن زمانه هر دم متغیر! نظامی محصول هزار سال جد و جهد شیعه اثنی عشر! که سهل به دست نیامده تا خدا ناکرده آسان به هدر رود! اینجاست که معروضم چرا اجرای شرع در زمانه ما، تنها به وساطت قانون میسور امی شود! محتاج سیاست و اعتدال است! سر سخت دراصول و معتدل در روش!
آقا جواد: چرا دل با ما صاف نمی دارید علی آقا؟! آیا می شود بیش از چهل سال مبارزه اصولگرایانه شما را منسی کرد؟ ما که تولید آن دو برنامه بموقع "هویت" و "چراغ" در دفاع از نظام را مدیون مدیریت شما بودیم! هر کجا قرار گرفتهاید خادم اصولیت شدهاید! و آخرینش، همین کار بزرگتان در مجلس فعلی که صفوف اصلاح طلبان درهم ریختید! اگر من باب تذکر چیزهایی می شنوید، به حساب شکنندگی مرز بین اعتدال و اصلاح طلبی بگذارید و اینکه، پل صراط را باریکتر از مو دانند و تیزتر از شمشیر!
علی آقا: اخوی اجازه دهید همینجا نکتهای را توضیح دهم که نتیجه قابل مکثی در بطن خود دارد. بنده شق القمر خاصی نکردهام الا شناخت نزدیک به واقع از این جماعت اصلاح طلب! بسیاری از اینان، خریدنی هستند! از جامعه ناراضی اخذ رای می کنند ولی تا قدم در بهارستان می گذارند دنبال فرصت و شغل نان و آبدار می دوند! بند ناف عقیدهمند هایشان نیز خوشبختانه نه بریده از ولایت! حساب بخش اصلاح ناپذیرشان البته روشن است! آنها از دست رفتگاناند و مستحق طرد و سرکوب! همان روشی که طی این چهل سال در حق سکولارها داشتیم! بقیهشان اما، هنوز باور بر ولایت دارند و لذا نباید دفعشان کرد! مبارزه عقیدتی با آنها ضرورتی تامه دارد همانی که سیره شهید آیت الله مطهری بود! و هر از چندی هم باید اینجا و آنجا گوششان را کشید تا فیلشان یاد هندوستان نکند! آنی که "آقا" در حرف و عمل برای ما الگو شدهاند!
آقا جواد: (می خندد!) پس شکر خدا، نگرانی جا ندارد! و اینهمه "حصر" و حبس علیه "سبز" هم لابد نابجا!
علی آقا: بنده این نگفتم! "سبز"، فتنه اجتماعی بود! چه بخواهیم و چه نخواهیم نیرو داشت! و رهبریاش دانسته یا ندانسته در خدمت جماعت بزرگی از سکولارها! مسلم است که بر "سبز" و یا هر مشابه آن نباید ابقا کرد! منظورم ان اصلاح طلبانی است که مطیع امرند، اطاعت دارند و دم از "اجرای بی تنازل" و این چیزها هم نمی زنند! عرضم اینست که سیاست را بر مهار این دسته از اصلاح طلبان بگذاریم!
آقا جواد: قوه دراکه بنده که منکر این تدابیر نیست!
علی آقا: حقیر برآنست که باید جهد داشت تا تعداد هر چه بیشتری از متعلقین به نظام و از هر قماش البته، خود را در انبان بیت المال شریک ببینند و دنیا و آخرت خود را در حفظ و قوام این نظام بدانند! حتی باید عرض کنم که این شیوه را باید در باره "کار آفرینان" ریز و درشت هم داشت ولو بسیاریشان به لحاظ عقیده و رفتار نا مانوس باشند با مقررات نظام ولایی ما! بیمه نظام به این چیزهاست! این سلوک و مشی هم، نه که چیزی در حد اعجاز و یا به تصور آشیخ خودمان، کولی دادن به جماعت اصلاح طلب!
آقا جواد: معهذا از فهم و تشخیص صحیح نسبت بین اعتدال با انحراف هم گریز نیست! همه نگرانیهای "آقا" به اینست که نکند اعتدال مقدمه قصور و فتور در اصول شود و کار به استحاله تدریجی از درون کشد! والا، اعتدال اگر به معنی توسعه تدریجی شرع باشد و قوام بخش آرمان حکومت اسلامی، عین صواب است! موضوع، حد و اندازه میانهروی است. اگر از آن، عقب نشینی مستفاد شود و منجر به جبن گردد، دیگر نامی ندارد جز تسلیم و تمکین به خصم! نگرانیها از اینست! والا، خیر الامور اوسطها که شعار دیرینه شیعه است!
علی آقا: می دانید که من تاکنون چیزی از شما مخفی نکردهام لذا اجازه می خواهم یک سر دل دیگر نیز با شما در میان نهم! حقیقتش اینست که در حق آقای هاشمی علیه الرحمه تا اندازهای جفا رفت! بی اشکال نبودند البته و بی بصیرتیهایی هم داشتند، اما مطلب را درست گرفته بودند! قدرش ندانستیم! آینده نگر بود و مسئلهاش هم، بالکل و تماماً بقا و قوام نظام!
آقا جواد(با قیافهای توی هم رفته): مثلاً چه چیز محیر العقولی داشت این آقای گارباچف با خدای شما؟!
علی آقا: ذوالفقار امیر المومنین بر کمر و حوصله سلمان پارسی در سر! فلاح ولایت را در اعتدال می دید بی هیچ معامله بر سر اصل نظام! ناز و کرشمه غیر نمی خرید و با آنها بازی می کرد! یک مصلحتگرای اصولی بود که اصلاح را در محدوده اصول می خواست! بیشتر خروشچف ما بود تا گارباچف و با این تکمله که آن سیستم خدا منکر، محکوم به فنا بود، نظام ما اما مستظهر به رحمت الهی و نظر کرده نبی و نائب او!
آقا جواد(با طنزی تلخ): بله خروشچفی مستعد برای تلاشی نظام! حالا خدا را باید شاکر شد که آقای روحانی دست پرورده مکتب ایشان را هنوز هم داریم! پس خیلی هم دست خالی نیستید!
علی آقا: ارادت من به ایشان البته جای خود و مخفی هم نمی دارم که با هم قرابت زیادی در نگاه و عمل داریم. اما خیلیها ایشان را برژنف ما می نامند! در ولایت مداریاش شک نیست ولی نه مستحکم است و نه دارای راهبرد! با همه می پرد اما همراه پایداری هم ندارد! مرعوب است و بی ثبات!
آقا جواد: شاید هم حسنش برای ما در همین باشد! (و با کمی تغیر) لابد آقای هاشمی علیه الرحمه و اطرافیانش هم الحمدالله غرق هیچ تشبث دنیوی نبودند؟!
علی آقا: چرا بودند اما مال و منال اگر حلال باشد چه ایراد بر آن؟! مسلمان اگر خمس و زکوت خود بموقع و در اندازه شرعیاش ادا کند که دیگر مسئله ندارد! بله مسایلی داشتند و بویژه اطرافیانشان، اما اخوی، خودمانیم بفرمایید کیست که ندارد؟! مگر اقربای خود ما معصوماند؟!
آقا جواد: اما آن خدا بیامرز و ابواب جمعیشان دیگر شورش را در آوردند! اولادش هم از احکام فاصله گرفتهاند! حالا خدا رحمتش کند و برگردیم به امروز و سر اصل مطلب. (و با خنده) در ضمن شما به شیخ صادق ایراد داشتید که چرا همش در کلیات می ماند، اکنون اما می بینم خودتان حمد خدا کم از او نیستید! تا حالا که اسب فقط بر جاده کلیات راندهایم، اگر موافق باشید از زین فرود آییم و سر اصل مطلب بنشینیم که شان نزول جلسه نیز به آنست!
علی آقا: (می خندد!) ببخشید، هم دلم پر بود و هم اینکه گفتهاند حرف، حرف می آورد! بنده نگاهم به عقل مدبر شماست و گوشم به مشکل گشاییهای جنابتان! اما اگر اجازه فرمایید اول نماز بخوانیم و آنگاه حل و ختم مسئله کنیم!
پرده آخر
دو اخوی پشت میز نشستهاند با چند برگ کاغذ در برابر خود.
آقا جواد: همانگونه که پشت تلفن هم صحبت کرده بودیم باید حدود و ثغور موضوع معین شود. چند فرض و شرط را کنار هم بچینیم تا ببینیم چه منتجهای حاصل است؟
- نهادهای انتخابی نظام در همه حوزهها از کلان تا خرد، در اختیار اکثریت.
- منع پیشاپیش هر کاندیدای نا مطلوب اعم از مسلمان و غیر مسلمان توسط شورای نگهبان و هیئتهای اجرایی.
- رای هیچ مسلمان به کیسه هیچ کاندیدا از اهل کتاب نریزد.
علی آقا: و یک مورد دیگر که منطقاً اینست:
تصریح اینکه حق کاندیداتوری اهل کتاب، قانونیت دارد.
آقا جواد: من این را بدیهی فرض کرده بودم، ولی می فرمایید چشم این را هم به آن سه اضافه می کنیم و "مدول" را چهار مولفهای در نظر می گیریم. فکر کنم که دیگر کامل باشد و نتیجهاش هم البته روشن!
علی آقا: (می خندد!) بله که کامل است و فقط اگر سهو نکرده باشم چینش این حدود و ثغور خود مبتنی بر یک نتیجه مطلوب از پیش فرض شده است! بنده هم البته پیش خود یک جورهایی به آن رسیده بودم! در واقع، تفکیک شرعی رای انتخاباتی اقلیتهای دینی از مسلمانان در انتخابات! خطا که نمی کنم؟!
آقا جواد: خیر، همینی است که گفتیدد البته اگر نامش را کلاه شرعی نگذارید! (و خنده هر دو تای آنها). معلومه که شما هم فکرش را داشتهاید! مگرقراربود "ژن" مشترک ما، دو چیز متفاوت از دل خود بزاید؟! استنتاج ریاضی شما از این "مدول" دقیق است! و اصلاً علم در خدمت شرع، یعنی همین!
علی آقا: حدس من البته اینست و منتظر هم باید بود که مدعیان حقوق شهروندی و دمکراسی و اینجور چیزها سر و صدا راه بیندازند که جمهوری اسلامی، ملت را بر حسب نوع تعلق دینی و دین و غیر دین تقسیم کرد!
آقا جواد: آنقدر بگویند که جانشان درآید! جواب اینها همان تکیه کلام دلنشین حضرت "آقا"ست که می فرمایند "به جهنم و درک"! معلومه که این هست و از اول هم همین بوده! رسالت ما در منطبق کردن و متجانس نمودن هر چیز ایران اسلامی است با شرع مقدس شیعی اثنی عشر ولایی!
علی آقا: پس فرموله کنیم! رای اقلیتهای دینی فقط به کاندیدای خودشان و کاندیدای اقلیت دینی تنها برخوردار از رای هم کیشان خویش!
آقا جواد: کاملاً و البته مشروط به رعایت دو مورد اجرایی از سوی متصدیان انتخابات. یک اینکه تفکیک حوزههای رای بر حسب تعلقات دینی تامین شود، و دو اینکه حد نصاب رای برای احراز نمایندگی، بر پایه تعداد لازم نمایندگی در آن واحد انتخاباتی قرار گیرد!
علی آقا: بله هر دو این اجرائیات لازماند چون پایه این "مدول" و فرمول، بر ترکیب دو تحدید است! 1) محدود بودن فرد به تعلق دینی و 2) محدودیت جغرافیایی او! یعنی اگر این فرمول را قبل از انتخابات داشتیم این مشکل شرعی سپنتا هم پیش نمی آمد! چون او با رای سه هزار زرتشتی نمی توانسته وارد شورای شهر یزد شود! زیرا رای ماخوذه اولین نفر بعد لیست تکمیلی نمایندگان منتخب، مسلمانی است با حدود ده هزار رای! همان کسی که زیرکانه به شورای نگهبان شکایت برد و حضرات را به جان آن بینوا انداخت!
آقا جواد: کدام بینوا علی آقا؟! برنده واقعی این داستان، همین شخص است که اکنون در سطح چند ده میلیونی یک آدم شناخته شده تشریف دارد! برود دست فقها را بوسه باران کند! ( و هر دو اخوی قاه قاه می خندند!) اما از شوخی گذشته انصافاً اعراض شورای نگهبان به موضوع، سبب خیر افتاد چون موجب شد یک حکم دیگر از شرع مقدس، جامه قانون به خود پوشد تا از این طریق جامع عمل برای کشور قرار گیرد! قوام تقسیم بندی شهروندان بر حسب دین که کم چیزی نیست! اساس کار ما اصلاً به همین است! خود قدمی است در سمت تامین محتوی شرعی هر چه بیشتر قوانین و افزایش شان "اسلامیت" نظام در مقایسه با وجه "جمهوری" آن!
علی آقا(با خنده): با این حساب، قاعدتاً مجلس هم بخاطر گلایههایش نسبت به اقدام فقهای محترم، در این کار خیر بی نقش نبوده است!
آقا جواد(با خنده): البته که نقش داشت منتها به طریق برهان خلف! (خنده هر دو نفر) داشتم این را عرض می کردم که روش بنده در همه این 39 سال، تماماً رعایت این مشی فقاهتی و ولایی بوده! و فکر و ذکرم در مورد هر واقعه، مبتنی بر همین بنیان! حالا هم این "مدولی" که تنظیم کردیم حلال نه فقط مشکل این زرتشتی است که منبعد اگر هر مورد مشابه در جداول آن وارد شود علی العموم خروجیاش چیزی نخواهد بود الا حذف! توصیه می کنم که این توافق را هرچه سریع تر بدل به طرح قانونیاش کنید و با قید دو فوریت نیز تا هم فقهای شورای نگهبان به رضایت برسند و هم تا تنور داغ است یک تهدید دیگر در وجه احسن بدل به فرصت شود!
علی آقا: حسناش هم اینکه چون بر محدوده جغرافیایی حوزه انتخاباتی تاکید دارد لذا به لحاظ محتوایی، تعریضی متوجه قانون مشروطه ناظر بر سهم چهار اقلیت مذهبی در مجلس نمی کند! اگر غیر این بود با دردسر بزرگی مواجه می شدیم و بعضیها الم شنگه راه می انداختند بلکه سر بی درد ما را دستمال ببندند! حالا فقط می ماند وجه عطف به ماسبق بودن قضیه، اگر که شورای نگهبان بخواهد مصر بر تعلیق این اصل در مورد سپنتا شود! فقط بگویم که مجلس در این زمینه، از خود سقط تکلیف خواهد کرد!
آقا جواد: در باره نکته اول، شاید هم انشاء الله در آینده ممکن بتوان با تعمیم همین فرمول اکتشافی
علی آقا: (با خنده) و شاید هم اختراعی!
آقا جواد: (با خنده)"یکی نشسته خواند یکی شکسته داند"! بله داشتم عرض می کردم که با تعمیم این اکتشافی یا بقول شما اختراعی در سطح کشور، شاید هم بتوان مجلس شورا را صد در صد اسلامی کرد! کرامت خدا را چه دیدید؟! فعلاً که در این جهت جلو آمدهایم انشاالله تعالی فتح المبینهای دیگری هم خواهیم داشت! (و هر دو هرهر می خندند!) در مورد عطف به ماسبق اما، بله ترجیحاً سکوت کنید تا خود حضرت "آقا" در این مورد توصیه لازم را بکنند!
علی آقا: می دانم زیاده باعث خستگی شما شدهام، اما اگر مختصری هم صرف وقت کنید و ذهن بنده را در باره آنچه که مشغله فکریام است منور فرمایید مدیون شما خواهم شد!
آقا جواد: استدعا دارم! بفرمایید در باب چه موضوعی، تا حقیر ببیند جهت افادهاش نکتهای دارد یا نه؟
علی آقا: اینکه، وضع نظام چه می بینید، رسالت عمل در سطح کلان را در چه می دانید و افق چیست؟
آقا جواد: به آمار بگویم تا صعبی مقصد بنمایم. دنیا بیش از 25 درصد مسلمان ندارد و شیعه نه چیزی بیش از 10 درصد کل مسلمین. و با کسر اهل سنت از نفوس خودمان، و با حداکثر تهدید و ارفاق و اقسام تزویر و تحبیب، فوقش 10 میلیون اهل ولا داشته باشیم! این نیز مواجه با تفریق و تقسیم هر روزه در کنار اقسام بغئی علیه احکام و حکومت اسلام! آنکه تا پریروز معتقد به نظام و در دیروزش ملتزم به آن بود حالا نه فقط منتقد ولایت شده که دم از انکار آن می زند! نمونهها بسیارند!
علی آقا: بله وقاحتها فزون از حد شده! حالا دیگر آقا زادههای منتقد به نظام را هم داریم! تازه اینها همچنان مقید به حکومت دینیاند و خواهان احیای بقول خودشان اسلام واقعی! بیشتر ناز پروردگان سفره روحانیت اما از برکت نظام سوار بر لامبوجینی و پرشه هستند و کرور کرور پول پارو می کنند! نه فقط عرض نظام می برند که به ریش همه ما هم می خندند! عقبه نظام، مدام رو به تحلیل دارد!
آقا جواد: اگر وارد مصادیق رنگارنگش شوم که مثنوی هفتاد من خواهد شد! به همه اینها علاوه کنید خیل توطئه متخاصمین جهان و علی الخصوص منطقهای را با اقتصادی بی بنیان! از هر سو در محاصرهایم! در معرض تهاجمات کفر از فرامرز و مواجه با استنکافات شرک در درونمرز! می خواهم بگویم که کی می توان با این قلت دایماً رو به تقلیل، ارض به زیر نگین اسلام کشید و رسالت دین به انجام رساند؟!
علی آقا: بله واقعاً مایوس کننده است! همین که بتوانیم کلاه خود نگهداریم جای شکر دارد!
آقا جواد: نکته جوهری هم همین است که گفتید! یقین بدارید که بر این مهلکه یا به قول امروزیها چالشهای سنگین، راس نظام بیش از همه بصیر است! قوت قلب دادنهای ایشان را پرده ساتر باید دانست بر دلواپسیهایشان! امید می دهند بلکه یاس بر جان اهل ولایت نیفتد و آن را زمین نزند! آقای خامنهای تشخیص عالمانهای دارند بر لزوم تشجیع سپاه و حفظ روحیه بسیج! نیاز نظام به بازوی نظامی معتقد و امیدوار را خوب مشعرند و با همه وجودشان برآنند که حکومت عقیدتی، بی شور حسینی دوام نمی آورد! اگر در سخنان و خطابههایش همه از تعرض می فرمایند، در واقع برای دفاع است! محض حفظ این تنها دروازه ظهور تا آقا امام زمان خود راساً حضور پیدا کنند و دنیا در عدل برند!
علی آقا:صحیح است!
آقا جواد: امر عظیم محو کفر و نفاق فقط به دست خود آقا امام زمان میسر می شود! موکول است به ظهور خود حضرت! لذا وظیفه شرعی ما تا آنزمان، در حفظ همین ولایت است و اجرای فقه تا هر آنجا که امکان دارد! متجسد کردن هر حکم شرعی! اولی دانستن اجرای شرع بر هر چیز! بله، آئین الهی ما تمامیت تام دارد و ماهواً اصولگراست! اصولیت، ذات اوست! سعادت دنیوی و اخروی ما در بقای ولایت باشد و ضمانتش نیز به دوام شرع! تا آن زمان، صعب احوالی داریم اخوی، رحم خدا شامل ما بندگانش! زیادی سرتان درد آوردم حالا دیگر باید رفع زحمت کنم.
علی آقا: مستفیض شدم! بنده هم نظیر جنابعالی هول مهلکه دارم! به خدا پناه می برم! حالا کجا اخوی؟ تشریف می برید که دل ما بشکنید؟! با اجازه، برایتان یک للعجب و یا بقول فرنگیها سورپرایز ترتیب دادهایم! "گعده" این هفتهمان، اینبار در بنده منزل است و به مناسبت اربعین حسینی! حاجی فاضل و آقا باقر هم در تالار بغلی منتظرند تا خدمت برسند! قرار با آشیخ هم این شد که برگردند و جمع را تکمیل فرمایند! خانمها و آولاد نیز جملگی جمعند! حاجی محمود مداح هم به افتخار شما جزو مدعوین امشب!
آقا جواد که در طول این آب و تاب دادنهای اخوی، دست تشکر بر سینه داشت و مدام سر خود را بالا پایین می کرد و تکان می داد، بپا می خیزد! و به تبعیت از او، علی آقا نیز.
آقا جواد:الحق که دیانت و سیاست را یکجا دارید اخوی! مرحوم مدرس حق داشتند بگویند که دیانت ما عین سیاست مان است و سیاست مان عین دیانت!
دو تایی از اتاق بیرون می روند. شیون دل آزار مداح به گوش می رسد و پرده پایین می آید. کمدی درام مینی "جمهوری"، تمام است!
بهزاد کریمی
23 آبان ماه 1396
افزودن دیدگاه جدید