رفتن به محتوای اصلی

یادی از رفیق پر کشیده محمدعلی عقاب دهاقانی

یادی از رفیق پر کشیده محمدعلی عقاب دهاقانی

آسان نیست که در مورد سجایای اخلاقی کسی بنویسی که رابطه‌ای مستمر با او نداشته‌ای و آشنایی با او در چند دیدار خلاصه می‌شود. ماه ژوئن برای دوستداران محمدعلی عقاب دهاقانی یادآور خاطره‌ی رفیقی است که۲۲سال پیش در کمال ناباوری او را از دست دادیم. چند عکس و رایحه‌ای دلپذیر از چند دیدار کوتاه با او در ذهن داشتم. دوستان از من خواستند که چند سطری درباره او بنویسم. سپاسگزار حس نیت آن‌ها هستم و منتدار که این وظیفه را به‌عهده‌ی من گذاشتند. متن زیر جمع‌بست خاطرات و نظرات دوستان نزدیک او است و سپاسگزارم که در اختیار من گذاشتند.

به عکس او و نوشته سنگ مزار او چند لحظه‌ای خیره نگاه کردم.  بر سنگ مزارش این شعر حافظ را حک کرده‌اند:

"هرگز نمیرد آن‌که دلش زنده شد به عشق،

ثبت است بر جریده عالم دوام ما. "

در سمت چپ سنگ مزار یک گُل رُز را کنده‌اند. وقتی که به خاطرات خود از او مراجعه‌کردم، با تحیر دریافتم که به‌راستی این شعر حافظ و آن گُل رُز دقیقا ًتجسم و بیانی از شخصیت او است.  معمول است که می‌گویند اشعار حافظ دو معنا دارند، یکی معنای ظاهری که از هر بیت استخراج می‌شود، دیگری معنایی از باطن وجود شاعر. معنایی که هر کس براحتی نمی‌تواند متوجه آن شود، مگر با عمیق شدن و مطالعه چند باره‌ی آن است که می‌تواند آن معنا را دریافته و استخراج کند. حافظ در نیم بیت نخست اصل عامی را که خود بدان باور دارد با مخاطب در میان می‌گذارد. کسی که دلش از عشق هستی و مایه می‌گیرد، هرگز نمی‌میرد. زندگی جاودانه دارد. در نیم بیت دوم عام به خاص تبدیل می‌شود و حافظ پرده از راز خود برداشته و وجود عاشق خود را افشاء می‌کند و می‌فرماید که چون وجود ما (من عاشق نیز) از شربت خوشگوار عشق سیراب شده است و از آن‌جا که عشق اکسیر جاودانگی زندگی و هستی است، نخواهیم مرد و یاد ما در جریده و یا حافظه‌ی تاریخ ثبت و جاودانه خواهد شد. گویی این محمد است که با شعر جاودانه‌ی حافظ با ما سخن میگوید.

گُل رُزی که بر سنگ مزار او حک کرده‌اند دقیقا ً در پیوند معناداری با شعری است که تجسمی گویا و کامل از ویژگی وجود عاشق او است. محمد به‌راستی عاشق و دلباخته زندگی بود آن را ستایش می‌کرد و پاس م‌یداشت. دل‌اش به این معشوق دلربا زنده شده بود و مزه شیرین آن را به‌درستی دریافته بود. به این اعتبار بود که یاد و خاطره‌ی او هرگز از جریده‌ی عالم و هر آن‌که او را می‌شناخت زدودنی نشد و حال نیز سال از پس سال یاران او در سالروز مرگ‌اش به ویسبادن آلمان محل آرمیدن ابدی او می‌روند آن را آب و جارو می‌کنند و دق الباب کرده و دسته گلی به او هدیه می‌کنند. چه استعاره‌ی زیبا و مناسبی برای او. محمد در جریده‌ی عالم ثبت شده، جریده‌ای که ذهن و خاطر دوستان و آشنایان او است.

بر سنگ مزار او۱۳۷۷را سال پر کشیدن، و در زیر۱۳۲۶که سال نوشیدن اولین جرعه تولد عاشقانه‌اش بوده، نوشته‌اند. نوشتن در مورد او بسیار دشوار است. فضیلت‌های شخصیت او چنان ظریف و نهفته و کمیاب در این زمانه ریا و تزویر اند که به‌قول حافظ باید در جریده عالم ثبت و حک باشند که مبادا کمرنگ شوند، در دسترس باشند که تا سرمشق بسیاران گردند. حضور کوتاه او در هستی نه حماسه بود و نه قصه‌ی قهرمانی و دلاوری زیر شکنجه. حکایت خصایل ساده انسانی بود و به‌قول سعدی شرافت تن و هستی او به اعتبار همان خصایل شریف بود. تعریفی ساده از یک انسان شرافتمند و عاشق. به همین دلیل بود که در جوانی قبل از انقلاب مانند پُرشمار جوانان خسته از جور و ستم و بیعدالتی به کتاب و کتاب خوانی رو آورد و شیفته آرمان‌هایی شد که به باور آن روز قرار بود تن آدمیت را به مقام آدمیت برسانند. با مشقت زیاد ره توشه‌ای اندوخت و برای کسب دانش و علم راهی هندوستان شد. مجذوب و جذب نام فدایی و جنبش آن‌ها که در آن روزها زینت‌بخش آرمان‌های انسانی بود، شد. محمد در تمام آن سال‌های پُر جنب و جوش انقلاب و نخستین سال‌های پس از آن صمیمانه و با خلوص نیت از سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران حمایت کرد و یکی از فعالین انجمن‌های دموکراتیک دانشجویان ایرانی در آن کشور بود. علاوه بر بسیاری ویژگی های برجسته شخصیتی، وی علاقه‌ی وافری به مطالعه‌ی کتاب و ترغیب دیگران به کتاب خواندن داشت و دغدغه‌ی او ارتقا و ترویج فرهنگ کتاب و کتابخوانی بود. کتاب بهترین دوست او بود. محمد رساندن کتاب به‌دست علاقه‌مندان را مهمترین وظیفه‌ی خود می‌دانست. مسیر آگاهی را مطمئن‌ترین راه حصول به انسانیت می‌دانست. همیشهچند کتاب در کیف دوشی خود داشت که آن‌ها را به دیگران برساند. به‌موازات آن حضور در جلسات و شرکت در بحث‌ها را جدی پیگیری می‌کرد. همواره خود را عضوی از جنبش فدایی می‌دانست و به خود می‌بالید. علیرغم مخالفت شدید خود با خط مشی سیاسی آن زمان سازمان در کنار رفقایش

ماند. باور داشت که طینت پاک یاران بالاخره راه درست را به آن‌ها نشان خواهد داد.

محمد انسانی بسیار حساس بود و طبعی بسیار ظریف داشت. ویژگی که متفاوت با روحیات جوانان آن دور‌هی پرتلاطم بود. قناعت، صبر و این‌که در تصمیم‌گیری عجول نباشد و همواره سمت تعقل را انتخاب کند از ویژگی‌های منش او بودند.

عشق او به انسان و زندگی بی‌نظیر بود. علیرغم وضعیت فوق‌العاده بد مالی که همه با آن دست به گریبان بودند، معهذا همواره یک شاخه گُل رُز را به پاس عشق و دوستی روی میز خود داشت. حتی زمانی که نان شب نداشت، از خریدن گل نمی‌گذشت، گُل را منشاء عشق و انسانیت می‌دانست. به‌قول خودش با گل روحیه، روان و فکر خود را پالایش می‌کرد و از آن نیرو می‌گرفت که بتواند بر مشکلات فائق آید.

عاشق موسیقی و به‌ویژه ترانه‌های محمد نوری بود.

زمزمه‌های فراموش نشدنی او از ترانه "جان مریم" در خاطر 

محمد پس از این‌که با مشقت و فقر درس خود را تمام کرد، به ناگزیر از مهاجرتی به مهاجرت دیگری به کشور آلمان رفت. صداقت او چنان بود که در بدو ورود به آلمان به هیچ عنوان حاضر نشد دروغ بگوید و عین حقیقت را به اداره‌ی مهاجرت و در دادگاه بیان کرد. همین امر موجب شد که در نوبت اول نتواند پناهندگی بگیرد و اجبارا ً موضوع پناهندگی او به دور دوم و دادگاهی دیگر موکول شد. می‌گفت نمی‌توانم دروغ بگویم، اگرچه کار آسانی است. برای من سخت است. نمی‌توانم آن‌را هضم کنم. او انسانی خودویژه بود. انسانی که هرکس می‌تواند بخش زیادی از زندگی او را سرمشق زندگی خود قرار دهد. روحیه‌ی قوی، عشق به رفقایش و دوست داشتنه‌ای او حیرت‌انگیز بودند. عاشق بچه‌ها و جوانان بود. طرز سلوک او با آ‌نها به‌گونه‌ای بود که هرگز او را فراموش‌ نمی‌کردند و سراغ او را از دیگران می‌گرفتند. بچه‌های رفقا و دوستان‌اش مجذوب او بودند.

محمد پس از سر و سامان گرفتن اقامت، به کار مشغول و سپس تشکیل خانواده داد .دست طبیعت متاسفانه گل عمر او را درست در زمانی که بیش از پیش زندگی‌اش به روال لذت بردن از زیبایی‌های آن افتاده بود ، چید و پرپر کرد.

ریه‌های او آب آوردند و اسیر چنگال سرطان شد که متاسفانه مجبور شد با زندگی وداع کند.

وداعی تلخ با شهد شیرین زندگی،

او در نماز عشق به زیبایی و زندگی، آیتی خواند که نامش بعد از سالیان هنوز در حریم حرم دوستان و آشنایان ورد زبان‌هاست.

مرگ محمد تأثیری فو‌ق‌العاده غم‌انگیز در زندگی بسیاری از جمله خانواده و رفقای او از خود برجای گذاشت.

محمد از دیده رفت، امّا در قلب‌های همه ما آشیانه کرد.

یکی از دوستان نزدیک او برای من نوشت:

"یاد شعرها، گفته ها و نوشته‌های او همواره در ذهن خانواده ما باقی خواهد ماند. انسانی به تمام معنا عاشق بود. من و خانواده‌ام چنان به او دلبسته بودیم که بعضی وقت‌ها فکر می‌کنم در کنار ما است و با ما حرف می‌زند. آرزو داشتم که در این دوران میانسالی در کنار ما بود. ایکاش زنده مانده بود و می‌دید که همه ما به درستی نظر او رسیده‌ایم و از اشتباه خود سرافکنده و پشیمان هستیم. محمد همواره باورمند به آزادی، دموکراسی، عدالت‌اجتماعی و سوسیالیسم بود. انسانی رزمنده، بخشنده و دست و دلباز بود".

محمد تکیه کلام های زیبایی داشت که بسیاری از دوستانش آن را به‌یاد دارند:

"زنده باد زندگی، زندگی زیباست، شاد زی...

دوست دیگری برای من نوشت:

زندگی صحنه‌ی یکتای هنرمندی ماست.

هر کسی نغمه خود خواند و از صحنه رود.

صحنه پیوسته به‌جاست.

خرم آن نغمه که مردم بسپارند بیاد.

و به‌راستی که محمد علی عقاب دهاقانی از آن نغمه‌های به‌خاطر سپردنی و به‌یادماندنی نسل ما بود.

شور و شوقی وافر و قابل تحسین به زیبایی و زندگی داشت.

طبیعت را می ستود ،

به خورشید، به مهتاب،

به ابر به باریدن باران،

به آب، به باغچه و چمن به گل و گیاه عشق می‌ورزید،

زیبایی را در تک شاخه روییده در کنار تخته سنگی در بیابان جستجو مینمود.

خیلی زود پی برده بود که برای تلطیف زندگی، یگانه راه، پناه بردن به زیبایی هاست،

در هر چیزی زیبایی می‌جست ،

در شمعی روشن، در گلبرگ‌های گلی شناور بر سطح آب کاسه‌ای سفالی در خانه ای محقر،

آفتاب سرزندگی و زنده دلی در وجودش تابان بود و به او نیرو می‌بخشید واطرافیان نیز از این نیروی

زندگی بخش بهره می‌گرفتند.

جمله‌ی زندگی زیباست،

تکیه کلام او، ورد زبان ما گشته بود.

در زندگی خصوصی، بسیار منضبط، مبادی آداب و در رفتار با دیگران بسیار مهربان و خویشتن دار و انسانی دست و دل باز بود.

احساس مسئولیت در قبال جمع، چشم‌پوشی از خطاها، و رازداری، از برجسته‌ترین خصائص نیکوی او بودند.

هیچ‌گاه کلامش نشانی از ناامیدی نداشته، زیباترین جهان را جهان امید، جهان فردای روشن، و همیشه در این عرصه، بهار امید را فراروی خویشتن میدید و هیچ‌گاه خزانی بر آن متصور نبود.

دریغا که گردش ایام چه‌زود چنین گوهر گرانبهایی را از میان ما ربود.

او در دل و جان ما ماناست.

یادش چراغی برای رسیدن به زیبایی هاست.

یادش گرامی باد.

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید