بنا به نوشتۀ روزنامۀ گاردین، روز سه شنبه 24 اوت، دیوید اوئن، وزیر امورخارجه اسبق بریتانیا، با تصدیق مشارکت بریتانیا در کودتا علیه دکتر محمد مصدق گفته است که "بریتانیا باید در نهایت نقش رهبری خود را در کودتای 1953 ... بپذیرد". او اهمیت چنین اقدامی از جانب بریتانیا را هم به خاطر اعتبار بریتانیا و هم به خاطر جنبش اصلاحات ایران دانسته و افزوده است: "امروزه، حجت قدرتمند زنان برای اصلاحات در ایران شنیده می شود و مورد احترام قرار می گیرد، زیرا آنها (زنان) به روح سیاسی که سابقه ای طولانی در ایران دارد، وفادار اند. اگر ما اشتباهات مان را بپذیریم، دولت بریتانیا خواهد توانست به آرمان آنها کمک کند و احتمال موفقیت شان را بیشتر کند، و از تحولات کنار نماند".
نوشتۀ گاردین توضیح بیشتری، تا بتوان معنای واقعی این اظهارات چندلایه را بدون گمانه زنی دریافت، به دست نداده است. در این که بریتانیا باید مشارکت خویش در کودتای 1332 را بپذیرد، و چنین اقدامی قطعاً آثار مثبتی خواهد داشت، تردید نیست. چنین اقدامی قطعاً در تعدیل غرب ستیزی در جامعۀ ما مؤثر خواهد افتاد. اما تا آنجا که مناسبات امروز و فردای بریتانیا با ایران و جمهوری اسلامی در میان است، تردید در معنای واقعی این اظهارات اوئن بی منطق نیست. مبتنی بر وجهی هنوز موجود در فرهنگ سیاسی ایرانی - دایر بر این که "کار، کار انگلیس" است – می توان این اظهارات را کوششی مجدد برای پیشه کردن سیاست "دیالوگ انتقادی" با جمهوری اسلامی تفسیر کرد. اگرچه نه به معنای دقیق و شناخته شدۀ "دیالوگ انتقادی"، اما تقریبی از آن را امروزه در رفتار دولتهای دیگری نیز نسبت به جمهوری اسلامی می توان سراغ گرفت. اظهارات مذکور را همچنین می توان، توطئه بینانه، توصیه ای به دولت بریتانیا برای اتخاذ سیاست "رژیم چنج" (تغییر رژیم) در ایران تلقی کرد؛ یا نشانه ای از زبان یک دیپلمات مجرب، دایر بر مواجهه با "آغاز پایان" حاکمیت کنونی، چندان که پایه ریزی مناسبات دیگری با نیروهای فردای ایران الزامی شده است.
افزودن دیدگاه جدید