رفتن به محتوای اصلی

کار کودک: علل و عواقب تداوم فقر برنامۀ بین المللی برای محو کار کودک بخش پانزدهم

کار کودک: علل و عواقب تداوم فقر برنامۀ بین المللی برای محو کار کودک بخش پانزدهم
برنامۀ بین المللی برای محو کار کودک

3      نتایج و توصیه ها

در این فصل یافته ها و نتایج اصلی تحقیق را ارائه می کنیم و سپس توصیه هایی را برای پیشبرد سیاستهائی مؤثر در ریشه کن کردن کار کودکان به دست می دهیم.

3.1.  نتایج

برخی از یافته ها و نتایج اصلی این تحقیق توسط شواهد تجربی پشتیبانی می شوند و به نوبه خود مجموعه ای از نظرات سنتاً مطرح در بارۀ کار کودکان را تأئید می کنند.

1) نرخ کار کودکان در برخی از کشورهای منطقه آمریکای لاتین، به رغم کاهش آن، همچنان بسیار بالا است: طبق گزارش جهانی سازمان بین المللی کار، زیر نام "حذف کار کودکان: هدفی در دسترس ما"، بین سال‌های 2000 و 2004، کار کودک در کل آمریکای لاتین، یعنی کار دختران و پسران 5 تا 14 ساله، به طور قابل توجهی کاهش یافته است. با این حال، این نرخ همچنان به ویژه در برخی از کشورها، و به طور کلی در منطقه، بسیار بالاست، به طوری که لازم است تلاش ها برای ریشه کنی این آفت تقویت شوند.

2) کار کودکان به طور مستقیم با فقر خانوار مرتبط است: کودکان شاغل، در اکثریت بزرگ خود، بخشی از خانوارهای فقیر، یعنی خانوارهای بدون درآمد کافی اند. برآوردهای انجام شده در تحقیق حاضر ارزش (نقدی یا منسوب) کار کودک را حذف کردند تا تصویر بهتری از وضعیت فقر خانوارها، که حداقل نیمی از دختران و پسران شاغل بین 5 تا 14 سال به آن تعلق دارند، بدون سهم کار کودک به دست آید. اکثریت این خانوارها در فقر شدید به سر می برند و الزام کار کودک به واقع پاسخی به این موقعیت و نیاز به ایجاد درآمد برای خانوار است. این یعنی فقر به عنوان عامل تعیین کننده کار کودکان.

3) در سطح کل (کشور)، نرخ کار کودکان با نرخ جهانی فقر بستگی مثبت دارد، به این معنا که گرایش مسلط در کشورهای مختلف این است که نرخ بالای کار کودکان (5 تا 14 سال) با نرخ بالای فقر همراه است و بالعکس. از این قرار وضعیت (فقر) هم در سطح خانوار و هم در سطح کل اهالی یک کشور بازتولید می شود. در اینجا فقر هم به عنوان معلول ناکافی بودن درآمد و هم به معنای برآورده نشدن نیازهای اساسی (تقریبی، با توجه به شاخص فقر انسانی) در نظر گرفته شده است. پس یافته ای در سطح خانوار در سطح کل جامعه یا کشور نیز بازتولید می شود.

4) اگرچه کار کودک موجد درآمدی برای خانوار است، اما با توجه به میزان افزایش درآمد حاصل از این کار، برای خارج کردن خانوار از فقر کافی نیست و تنها بخش بسیار کوچکی از خانوارهای فقیر دارای کودک کار به "یمن" مشارکت کودکان در کار موفق به گذر از آستانۀ فقر می‌شوند، و باز تنها بخش بسیار کوچکی از این خانوارها موفق به عبور از "حد آسیب‌پذیری" می شود. این حد برابر 1.4 خط فقر تعیین شده است.

5) کار کودک مطلقاً توفیقی در کاهش قابل توجه شاخصهای جهانی فقر نداشته است: این شاخصها با در نظر گرفتن سهم کار کودک به عنوان بخشی از درآمد خانوار تنها تا چند درصد کاهش می یابند، و چنان که گفته شد، مستقل از میزان کار کودکان در این یا آن کشور، وجود فقر شدید و کلی در سطح ملی، با گستردگی کار کودکان همراه است. کار کودک راه حلی برای مشکل فقر نیست؛ نه در سطح خانوار، نه در سطح کشور، و نه در سطح جهانی.

6) میزان حضور/ ثبت‌نام در مدرسه در کودکان کار محسوساً پائینتر است: کار کودکان امکان تحصیل آنان را محدود می کند، و با توجه به این که آموزش یکی از عمده ترین ابزارهای غلیه بر فقر و گسست بین نسلی است، متعاقباً بر آنان در نیل به رشد کامل تأثیر منفی می گذارد.

7) در سطح جهانی (در کشورها) نرخ کار کودکان با سرمایه گذاری سرانه برای تأمین اجتماعی و آموزش ارتباط معکوس دارد: این رابطه معکوس نشاندهنده اهمیت سرمایه گذاری عمومی در بخش های اجتماعی و به ویژه در آموزش برای دستیابی به کاهش قابل توجه فقر است. باید در نظر داشت که کشورهای با سطح بالاتر سرمایه گذاری در امر آموزش، معمولاً سنت طولانیتری در تأمین هزینه های اجتماعی بالاتر دارند. پایین بودن نرخ کار کودکان در این قبیل کشورها فرد را به این نتیجه می رساند که برای کاهش کار کودک، نه تنها سطوح بالاتری از سرمایه گذاری ضرور است، بلکه پایداری این سرمایه گذاری در میان مدت و بلندمدت نیز ضرور است.

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید