رفتن به محتوای اصلی

مفروضات گذار و مفروضات سرنگونی

مفروضات گذار و مفروضات سرنگونی

مفروضات گذار: 

برای گذار دو مفروض اساسی لازم است :  

– شرایط زیر بنایی مانند: سطح اقتصادی ، تاریخ سیاسی، مواریث نهادی، ترکیب قومی و سنت های اجتماعی و فرهنگی، 

– کشور در حال فاصله  گرفتن از حکومت اقتدارگر با هدف گذار به سوی دموکراسی باشد، لذا چالش های سیاسی معینی میان رژیم اقتدارگرا با دموکراسی خواهان در جریان است.

پروسه عملی گذار درعمل:

پروسه عملی دموکراتیزه شدن یا گذار به دموکراسی در عمل، از طریق مجموعه معینی از مراحل انجام می شود، ناگفته پیداست که در عمل درهمه این مراحل همپوشانی وجود دارد، این مراحل عباتند از:

الف - مرحله " گشایش"  فضای باز سیاسی،   ب-  مرحله " سد شکنی" یعنی گذار از رژیم اقتدارگرا و اسقرار نظام جدید دموکراتیک ( انتخابات آزاد، استقرار ساختار های دموکراتیک نهادی، قانون اساسی )  ج-  دولت سازی ( ایجاد دولت منسجم و کارآمد)

موفقیت گذار در مرحله الف و ب، متضمن فروپاشی ساختاری رژیم اقتدارگرا و تغییر و حرکت ازساختارها وفرآیند های اقتدارگرایانه به ساختارها و فرآیند متناسب با دموکراسی است. مرحله سوم زمانی رخ می دهد که این ساختارها و فرآیند های جدید نهادینه شوند .

نکته آموختنی مهم از تمامی تجربیات گذار ها به خصوص گذاردر کره جنوبی، آفریقای جنوبی و لهستان، موضوع مذاکره است. مسئله مذاکره در گذارها زمانی نقش اساسی دارد، که نوعی موازنه قوا بین حکومت و اپوزیسیون دموکراسی خواه بوجود آمده باشد.

 در شرایط تفوق رژیم و یا در شرایط تفوق اپوزیسیون مذاکره نقش تعیین کننده ای در گذارهای مختلف تا کنون نداشته است، زیرا در حالت اول رژیم اقتدارگرا باقی می ماند و در حالت دوم رژیم ساقط و دموکراسی خواهان پیروز می شوند.

نکته آموختنی دیگر در  کارنامه تمامی تجربیات گذارها، نقش گذار خشونت پرهیز در موفقیت گذار است. در این ۱۱۳ سال اخیر، جهان شاهد بیش از صد ها کارزار اعتراضی و خیزش های مردمی بوده است، تحقیقات قابل مقایسه ، نشانگر این موضوع است که در ۳۲۳ خیزش با و بدون خشونت ، میزان موفقیت خیزش های مسالمت آمیز در مقابل خیزش های خشونت زا دو برابر بوده است، به عنوان مثال از سال های ۱۹۷۰ تا کنون حداقل ۲۱ خیزش موفقیت آمیز،  به تغییر قدرت سیاسی منجر گشته است. ( شارون اریکسون ،اریکا ، اشتفان و..)

از سال های ۱۹۷۰ خیزش های مسا لمت آمیز علیه رژیم های توتالیتر و اقتدارگرا رو به افزایش نهاد. براندازی دیکتاتورها در یونان درسال ۱۹۷۴، اسپانیا ۱۹۷۵، پرتغال ۱۹۷۶، ایران ۱۹۷۹ و فیلیپین ۱۹۸۶ اتفاق افتاد.

 به موازات فروپاشی بلوک شرق در سال ۱۹۸۹، اعتراضات و خیزش ها درتمامی اروپای شرقی آعاز گشت.

خیزش های مسالمت آمیزدر صربستان ۲۰۰۰ و کشورهای پسا شوروی، گرجستان ۲۰۰۳ ، اوکراین ۲۰۰۴، قزاقستان ۲۰۰۵.

در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا نیز در سال های اخیر، درکشورهای مانند تونس، مصر، لیبی، بحرین ، یمن و سوریه شاهد شکل گیری اعتراضات و خیزش های گسترده و فراگیر بوده ایم . در تونس و مصر خیزش مسالمت آمیز  به سرنگونی حکومت های بن علی  و حسنی مبارک منجرگشت. اگرچه معمر قذافی و علی عبدالله صالح درمدت کوتاهی سقوط کردند، اما خیزش در لیبی و یمن به خشونت و جنگ داخلی کشیده شد. در بحرین خیزش موفقیتی نداشت و در سوریه نیز خیزش بدون موفقیت به جنگ داخلی تمام عیار فرا روئید.

مفروضات سرنگونی: 

در رابطه با مفروضات سرنگونی، می توان از دو روایت سخن گفت:

روایت اول: سرنگونی با حمایت دولت های بیگانه از طریق تهاجم نظامی که در اینجا مورد بحث ما نیست.

روایت سرنگونی از طریق انقلاب خشونت زا:

مهمترین استدلال طرفداران این روایت این است که همه روش های دیگر جواب نمی دهند وپایینی ها نشان می دهند، که وضع موجود را نمی خواهند و حاضرند برای تغییر آن جان فشانی کنند ، کارگران نیز دیگر نیز نمی توانند زیر یوغ رژیم سرمایه داری اقتدارگرا به زندگی ادامه دهند، در نتیحه  با شروع جرقه اعتراضات و حضور مردم در خیابان ها، قیام مردم آغاز می شود و سپس مرحله بدست گرفتن اسلحه و درگیری مستقیم با ماموران حکومتی و در نهایت سرنگونی رژیم اتفاق می افتد.

واقعیت این است که این مفروضات تحلیلی از پایه دچارذهنی گرایی و غایت گرایی است، چرا؟ 

الف- این پندار که  طبقه کارگر ( هسته مرکزی آن کارگران صنعتی)  و جنبش کارگری با هدایت چپگرایان، عامل محوری دگرگونی های بنیادی درجوامع معاصردر لحظه کنونی هستند، متعلق به گذشته و تاریخ است.

ب- عامل محوری دگرگونی های بنیادی در جوامع معاصر در لحظه کنونی، جنبش های اجتماعی جدید هستند.
ج- جنبش کارکری ، نیروی موثر درون جنبش های اجتماعی جدید است  و در مواردی می تواند  نقش تعیین کننده ای در ایجاد دکرگونی های اساسی ایفا کند.

واقعیت این است که تشدید شکاف های اقتصادی ناشی از عملکرد سرمایه در عصر جهانی شدن، خصلت جنبش های جدید اجتماعی را از نوع هویتی- فرهنگی به جنبش های اقتصادی – عدالت خواهانه تغییر داده است.

 در ایران به دلیل استبداد فقاهتی می توان شاهد بروز همزمان جنبش های جدید اجتماعی از انواع هویتی- فرهنگی و  جنبش های اقتصادی – عدالت خواهانه بود.

در قرن بیست یکم تنها راه باقی مانده برای جنبش کارگری و اتحادیه های کارگری و احزاب چپ ، ایجاد یک  بلوک یا تنه نیرومند با تمامی طبقات فرودست جامعه ( بیکاران، حاشیه نشینان و ..) مزدبگیران طبقه متوسط  و روشنفکران ترقی خواه و  تمامی جنبش های موجود در جامعه ( زنان ،  محیط زیست ، علیه جهانی شدن، صلح، و.. ) و نیروهای مختلف سیاسی اجتماعی ترقی خواه می باشد. شیوه مبارزه این جنبش فرا طبقاتی، خشونت پرهیزاست  و هدف آن نیز در رژیم های اقتدارگرا، تحول دموکراتیک است. 

در همین رابطه است که  طرفداران چپگرای سرنگونی، قادر نیستند به این سئوالات پاسخ  دهند:  

1-  چه رابطه ای میان انقلاب خشونت زا  و دموکراسی وجود دارد؟

2-آیا انقلاب خشونت زا، در صورت سرنگونی حکومت، می تواند به دموکراسی ختم شود؟

3-آیا سرنگونی خشونت زای رژیم با ایجاد فضای نا آرام، پتانسیل ساخت یک سیستم پیچیده مانند دموکراسی را مختل نمی کند و امکان بازگشت یک اتوکراسی جدید را محتمل نمی سازد؟

4- آیا سرنگونی خشونت زا یک رژیم اقتدارگرا، خشونت استراتژیک و سازمان یافته را مشروعیت نمی بخشد؟

انقلابات خشونت زا و تجربیات تاریخی

تجربیات تاریخی ناشی از انقلابات خشونت زا حاکی از آن است  که این انقلابات نظم و پیچیدگی سیستماتیک جامعه را در یک زمان کوتاه به هم می ریزند، قوانین به سرعت لغو می شوند،  بخشی ازکارکنان رسمی در بورکراسی دولتی برکنار می گردند، گروه های مختلف در گیر بازی های سیاسی غیر دموکراتیک می شوند.

در این شرایط مردم نیزانتظارات گسترده و بالایی دارند، از سوی دیگراما به دلایل مختلف، دولت تازه قادر به پاسخ گویی نیست  در نتیجه راه برای اتوکراسی و چرخه جدید اقدارگرایی باز می گردد.

شواهد عینی و تجربی بین سال های ۱۹۴۵ تا ۲۰۰۰ و همچنین ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۳ ، نشانگر این واقعیت است، که هرچه درصد خشونت بالاتربوده به همان نسبت احتمال روی کار آمدن یک حکومت اتوکراسی نیز بیشتر بوده است.

نتایج تاریخی تغییرات حکومتی ۲۰۰۰-  ۱۹۴۵

 

Image removed.

احمد هاشمی

ahmad.haschemi@gmx.at

 

دیدگاه‌ها

اکبر

من فقط حزب چپ واتحادفداییان رامیبینم که واقعی به جامعه نگاه میکنند.عملا بسیاری ازجریانات چپ ایران دررویای اکتبری دیگرهستندوحتا سناریوخودرابرآن منطبق میکنند.به نظرمن حزب چپ واتحادفداییان بایدکارخودرابکنندوهیچ چشم امیدی به آنهانداشته باشند.درهمین جنگ اسراییل وفلسطین چنان اعلامیه های آنان یاس آوربودکه گویی درجهان دیگری زندگی میکنند.بدترین شکل برای چپ این است که باواقعیات جلونرودبلکه ایده ای رابخواهدبه ثمربنشاند.چپ بایدآنقدروسعت دیدداشته باشدکه حتا خودش رابرای جنگ احتمالی ایران وآمریکاآماده کند.تغییرحکومت درایران کلاسیک روی نمیدهد.حتابدترین شرایط رانبایدازنظردورداشت.

د., 30.10.2023 - 17:55 پیوند ثابت

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید