رفتن به محتوای اصلی

بیم و امید در زمانۀ اتوماسیون انبوه: مباحثه در آیندۀ کار- بخش پنجم

بیم و امید در زمانۀ اتوماسیون انبوه: مباحثه در آیندۀ کار- بخش پنجم

توضیح: در بخش پیش این نکته مطرح شد که پارادوکس ظاهری بین پیشرفتهای تکنولوژیک و کاهش اندک یا حتی افزایش ساعات کار را می توان با دو عامل توضیح داد. گفته شد که عامل اول به آثار و نتایج مصرف گرائی مربوط است، با این توضیح که وجود نرمهای قدرتمند مصرف گرائی و تداوم این نرمها، که از طریق تبلیغات و بازاریابی تشویق و تقویت می شده اند، یک مانع قابل توجه در حرکت به سوی جامعه ای با ساعات کار کمتر می شده است. در این بخش، ادامۀ این نکته.

*دوام کار: بهشت گمشده؟ - ادامه

عامل دوم به تضعیف توان چانه زنی کارگران در دورۀ کنونی مربوط است. قابلیت کارگران برای تضمین ساعات کار کمتر تحت تأثیر تغییر در اقتصاد سیاسی سرمایه داری قرار دارد. دورۀ بلافاصله پس از جنگ موجب تقویت نفوذ کارگران در نیل به ساعات کار کمتر شد. این واقعیت که این قدرت همیشه به تقلیل قطعی ساعات کار منجر نشده و نمی شود، بازتاب تأثیر مصرف گرائی است که موجب تغذیۀ تمایل به مصرف بیشتر، افزایش ساعات کار و همچنین تقویت انگیزۀ اتحادیه ها شد که دستمزدهای بالاتر را بر ساعات کار کمتر مقدم قرار دهند. در دورۀ پس از دهۀ 1970 افول قدرت چانه زنی کارگران در اثر برآمد سیاستها و اقدامات نئولیبرالیستی گرایش به سوی ساعات کار کمتر را "دستگیر و زندانی" کرده است. بسیاری از کارگران، رودررو با دشواریهای فزاینده علیه توان چانه زنی آنان و حتی دشمنی با آن، ناگزیر بوده اند به ساعات کاری برابر یا حتی طولانیتر به ازای دستمزد ثابت یا حتی کمتر بوده اند. باز هم امریکا به عنوان کشوری برجسته شده است که در آن از سالهای دهۀ 70 با انجماد و کاهش دستمزد کارگران روبرو بوده ایم. در دهۀ اخیر، از سالهای بحران 2008-2007 به این سو، در بریتانیا نیز شاهد افت دستمزدها، در عین امکانات شغلی بیشتر و ثبات ساعات کار بوده ایم.

اشتباه کینز این بود که از عواقب مصرف گرائی در دوام تقاضا برای ساعات کار بیشتر و تضعیف قدرت چانه زنی کارگران و ممانعت از کاهش ساعات کار غفلت ورزید. فرض اشتباه او، در ارتباط با دوام تقاضا برای ساعات کار بیشتر، این بود که مصرف کننده پذیرای یک حد طبیعی برای مصرف است. او نتوانست این را ببیند که چگونه سرمایه داری با توسل به طرق پیچیده تری برای انگیزش مصرف، تقاضا برای مصرف را چندین برابر خواهد کرد. فرض اشتباه دوم او، در ارتباط با تضعیف قدرت چانه زنی کارگران، این بود که کارفرمایان نتایج حاصل از ارتقاء تولیدوری را، که به یمن کار حاصل می شود، به صورت دستمزد بیشتر و ساعات کار کمتر به کارگران تحویل خواهند داد. او نتوانست پیش بینی کند که چگونه سرمایه داران قدرت برتر خود را به کار خواهند گرفت تا ماحصل ارتقاء تولیدوری را به خود اختصاص دهند و از کاهش ساعات کار و دادن دستمزدهای بیشتر پرهیز کنند. این واقعیت مؤید نظر مارکس در بارۀ اهمیت قدرت کارگران برای تضمین کاهش زمان کار تحت شرایط سرمایه داری است.

واقعیت این است که مادام که سرمایه داری پتانسیلی را برای تقلیل ساعات کار تحت همین نظام ایجاد کرده است، الزاماً اقدامی برای ایجاد شرایط تحقق کامل این پتانسیل نخواهد کرد. به واقع هم، علیرغم ارتقاء مداوم تولیدوری مرتبط با پیشرفتهای تکنولوژیک، سرمایه داری فشارهای بسیاری را برای حفظ ساعات کار و حتی افزودن به آن، به ازای دستمزد ثابت یا کمتر، اعمال کرده است. درعین حال سرمایه داری در تداوم، و در واقع در افزایش فرصتهای شغلی و تأمین کار برای بخش بزرگتری از مردمان توفیق یافته است. از نقطه نظر کیفیت کار، در حالی که سرمایه داری ترتیباتی را برای اتوماسیون برخی از کارهای کثیف و خطرناک تولیدی، دستکم در اقتصادهای پیشرفتۀ سرمایه داری فراهم آورده است، توأماً به ایجاد مشاغل نامطمئن، ناایمن و کم دستمزد در بخش خدمات دامن زده است. تکنولوژی نه تنها به آزادسازی کارگران، خاصه در بخش خدمات، نیانجامیده است، بلکه برعکس برای بسیاری از کارگران به معنای کار شاق با عواید ناچیز بوده است.

  • که در بخشهای آینده خواهیم دید، علیرغم این پس زمینه و بافتار، برخی از مؤلفان پیش بینی می کنند که در آینده کار، در اثر اتوماسیون و روبوتی شدن فزایدنۀ آن از میان خواهد رفت. آنها، در انطباق با روح نظریات مارکس و کینز، پیش بینی می کنند که جهان آینده جهان کار کمتر و جهان بدون کار خواهد بود.

 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید