رفتن به محتوای اصلی

نگاهی محدود به آنچه که در اسیا و اورآسیا میگذرد!

نگاهی محدود به آنچه که در اسیا و اورآسیا میگذرد!

جهت درک درست تر جهان معاصر، به سالهای میان سده بیستم برمی گردیم. دراین سالهای جهان در دوقطب متخاصم، هنوز با آثار ویرانگر فاشیسم مواجهه بود و جهان را ایدئولوژیک و یا سیاه و سفید میدیدیم. در همین راستا هر تغییری متناسب با مفاهیم دوران واکاوی میشد، جنبش ها و پویش های دگرگونساز یا بسود اردوگاه سوسیالیستی و یا در دام بلوک امپریالیستی تعریف میشدند.

همه چیز آرمانگرایانه بود، جهان در یک قاب یا انطرف یا این طرف جا گرفته بود. اندیشه ها کاملا ایدئولویکی بود، که در مقوله ایدئولوژی مارکسیستی- لنینیستی و ایدئولوژی سرمایه داری قرار میگرفت. از همین زاویه، هر حرکتی که رنگ ضد سرمایه داری ولو اندک میداشت، در کنار طرفداران اندیشه مارکس قرار میگرفتند، بلوک سوسیالیستی به حمایت از ان برمیخاست.

در راستای تغییر مسیر حرکت جنبش ها، دو قطب به رقابت شدید با هم میپرداختند، ماشین حمایت مادی و معنوی هر دو قطب جهت کشیدن ان به سمت خود دست بکار میشدند. همین امر در مواجهه با انقلاب کوبا موجب شد که دو نیروی بزرگ تا سرحد جنگ اتمی در برابر هم قرار گیرند.

در پایان سده بیستم، شوروی فروریخت، توازن قوا جابجا شد، تغییرات بزرگی در محاسبات جهانی صورت گرفت، سرمایه داری یکه تاز میدان گردید، کلیه حوادث آتی در چنین سنجشی تعریف شد.

جهان به نوعی از ایدئولوژیکی دیدن مساله فاصله گرفت، اما سوسیالیسم همانند یک رهکرد اقتصادی مورد توجه باقی مانده است!.

جهان در تعریف تازه خود، درگیر جنگها و کشمکش های بسیار هیولای تری گردید، برخی کشورها تکه پاره شدند، خاورمیانه بابت منابع عظیم خود مصافگاه کشتارهایی گردید که شاید معادلی برای آن در تاریخ نتوان یافت. دراین تقسیم منابع روسیه که در طی تکوین دولت امپریالیستی خود در درجهان سرش بی کلاه مانده بود، از خواب بیدار گشت، در نشستهای بین المللی نهادهای غارتگر درمیان دالان ها درپی سهم خواهی خود برامد، درگیری های لفظی پس از مدتی به زورآزمایی نظامی کشید، که از مناطق کوچک کشورهای همسایه آغاز، به اکراین ختم گردید.

غرب که در ابتدا در برخی موارد با سهم خواهی روسیه موافقت ضمنی داشت، چشم بر برخی دخالتها در جغرافیای مرزی روسیه بست، باز گام فراتر گذاشت، حضور این کشور در سوریه و حفظ رژیم اسد را هم پذیرفت، حتی در افغانستان نیز جایگاهی برای این کشور درنظر گرفته شد.

 بنظرمیاید (لااقل چنین وانمود میشود) درروند تحمل روسیه در مساله مرتبط به اکراین دگرگونی هایی رخداد، سیاست تحمل و پذیرش به سیاست تقابل و مهار تبدیل گردید. در این تقابل، غرب سیاست تلاشی کامل روسیه در باتلاق اکراین را برنامه ریزی کرده وهمچیز طبق روال برنامه پیش میرود.

چندی پیش روسیه قبل از سازماندهی رفراندوم در مناطق اشغالی اکراین، بسیج سربازان مشمول وظیفه را اعلان کرد، جهت مقابله با فرار از بسیج، متخلفین با حکمی از سوی پوتین به ده سال زندان تهدید شدند.

بنابراین، اینک روشن است که موضوع رفراندوم و الحاق آن مناطق به روسیه در راستای دفع تلاش اکراین در بازپسگیری مناطق فوق است، ادامه عملیات درواقع تجاوز اکراین به خاک روسیه تلقی خواهد شد، روسیه نیز حق دفاع از خاک خود را خواهد داشت. این رویکرد سیاسی هیات حاکم بر روسیه که در راستای تحریک روحیه ملی روسهاست تا کجا موفق خواهد بود پرسشی است که نیاز به زمان دارد. اگرچه هماکنون نیز میتوان گفت که این سیاست با واکنش گسترده مردم روبرو شد، بطوری که در نظر سنجی های اخیر موسسه نظرسنجی لیوادا رتبه پوتین از 83% به 75% رسید، گذشته از این، در مرز روسیه با همسایگان صف های چندین کیلومتری تشکیل شده، بسیاری با خودروهای خود بهمراه خانواده راهی دیار غیر شدند. مهمتر از همه مساله ای است که در داغستان رخداده، گذشته از مخاچکله، در برخی روستاها مردم معترض شاهراه های اصلی  را بسته، درگیری ها در حال شدت است. در خود روسیه نیز مراکز پذیرش سربازان نیز طعمه اتش سوزی میشود، چنانچه این روند ادامه یابد، باید منتظر اعتراضات بمراتب گسترده تر در خیابانها بود.

در جنگ میان روسیه و اکراین (بخوان غرب) یکی از برنده گان اصلی چین است، که نفت روسیه را ارزان وارد میکند، و مقدار خرید خود را تا 28% افزایش داده و روزانه 1.96 میلیون بشکه رسانده است. پرواضع است که اروپا نیز از این قاطبه بی بهره نمانده است.

از طرفی، این جنگ برپایه بسیاری از داده ها بایست صورت میگرفت، چراکه؛ بسیاری از کشورهای بزرگ اروپایی و خود امریکا به انبار سلاح های دیروزی مجهز بودند، نابودی ان تجهیزات بسیار پرهزینه بود. اینک قسمت بزرگی از ان ابزار الات نظامی در میدان جنگ نابود شدند، تا انبار ها به سلاح های مدرنتر مجهز شود.

شرکتهای تسحیلاتی دائما در حال عرضه ابزارآلاتی هستند که نیازمند ایجاد بازار تازه هست. وجود سلاهای کهنه بازار فروش را مشکل کرده بود. از این روی، جنگ در خاورمیانه بنوبت خود زمینه فروش را میها ساخت. اما انبارهای کشورهای مانند، المان، لهستان... و بلاخره روسیه همچنان از سلاح های سالهای هفتاد به این سو پرماند. در جنگ روسیه-اکرائین این انبارها با موفقیت خالی شد. اینک لهستان.... در صدد خرید سلاح های بسیار مدرن پا پیش گذاشته اند. این امر موجب این پرسش میشود که آیا میتواند میان اولیگارشی حاکم بر روسیه و شرکتهای جهانی اسلحه سازی و دولتهای ذی نفع نوعی هماهنگی وجود داشته باشد؟. 

همزمان، ناتو که به دمل اروپا تبدیل شده بود، اینک مدافع تمامیت اروپاست، از بودجه نجومی برخوردار شده است. برخی کشورها که تصورعضویت شان در ناتو ممکن نبود، اینک تلاش شبانه روزی دارند تا عضو این سازمان گردند. در کشورهای اروپایی بهای سوخت، متعابقا زندگی بشدت افزایش یافت، که بدون جنگ میسر نمیشد. اقتدارارتش دوم جهان [روسیه] فروپاشید، تاجایی که از پهپادهای ایرانی (که اینک با موفقیت برخی از مناطق اکراین را مورد هجوم قرارداده اند) و ادوات نظامی از کره شمالی خریداری میکند. همزمان، بسیاری از کشورها منجمله هند با امریکا جهت خرید سلاح های امریکایی مذاکره میکنند. از طرفی نیر، اندیشه ارز جایگزین دلار از سوی چین و روسیه با هم پیمانان که در جای خود کابوسی برای امریکاست، درهم می پیچد. سازمانهای اقتصادی چین و روسیه با سایر کشورها در استانه تلاشی قرار گرفته است. با اعمال تحریم اقتصادی روسیه، اندیشه سهم خواهی و باز تقسیم جهان به رهکردی برای بقا رژیم تبدیل شده است. از جمله موضوعاتی است که براحتی نمی توان از کنارش گذشت.   

در این بازه از زمان اندیشه های نئولیبرالی غربی موفق شد بنوعی در جوامعه ایدوئولوژی زدایی نماید. سرمایه داری انگار پروبال حزب های کمونیستی را چیده، بربسیاری موارد به یاور خود تبدیل کرده است، برای نمونه حزب کمونیست در روسیه که گذشته از پیشنهاد "عملیات ویژه" در خاک اکراین، پیشنهاد بسیج عمومی دال بر پیروزی روسیه در تجاوز به اکراین را هم به مجلس میبرد.

ایران

 پس از یکه تازی نظامی سرمایه داری، تسلط اقتصاد نئولیبرالی در جهان، رشد خودخواهی حاکمان و عدم پاسخگویی به جامعه به چنان درجه ای از وقاحت رسیده است، که انگار بغیر از این عده، جهان خالی از سکنه میباشد.

در این راستا، میتوان ایران را نام برد. انچه که امروز از دزدیهای حاکمان برملا شده است، دکل نفتی حتی چاشنی هم بحساب نمیاید.

پیاده سازی سیاستهای اقتصاد نئولیبرالی، بهمراه برنامه های اتمی رژیم ولایی، جامعه را به مغاک فقر بیشتر کشید، لایه های اجتماعی بزرگی فقیر شده اند.

 در همین راستا، رویکرد نسل جدید ایران به اوضاع پس از اعتراضات چند سال اخیر شکل تازه تری بخود گرفته است. دیگر سخن از اصلاح رژیم نیست، جامعه واقف است که این ساختار در هیچ شرایطی اصلاح پذیر نیست. مردم پی برده اند که که تمامی بافت های هرم قدرت دزد، بی کفایت، مافیایی است، چنین ساختاری باید فروبریزد.

یکی از مشکلات اصلی اعتراضات ناهماهنگی میان معترضین خیابان با اعتصابات سرتاسری در مراکز تولید، موسسات دولتی و غیر دولتی و سایر نهادهاست، درصورت ایجاد هماهنگی و اتحاد میان این دو رژیم ولایی در اولین فرصت فرو میپاشد.

یکی از وظایف اصلی نیروهای ملی و مترقی در وهله نخست اتحاد موقت بر موضوع اصلی ینی رهایی ایران از بختکی بنام جمهوری اسلامی است. با اشراف به این امر بزرگ زمان در راستای اتحاد جهت سرنگونی رژیم مهیاست، تنها همت این سازمانها نیاز این بازه حیاتی میباشد. اگر امروز را ازدست بدهند، تامدتها بیرون از افق حوادث خواهند ماند.

عدم اتحاد میان اندشیه های ملی –مترقی موجب شده است که هر از چندگاهی مردم به خیابانهای میایند، رژیم نیز بسیاری را دستگیر، بسیاری دیگر را میکشد، مدتی اعتراضات فرومینشید، دوباره پس از مدتی آغاز میشود. فقدان رهبریت، که شرط اصلی هماهنگی و ادامه ان است، میتواند بزودی یاس و نامیدی را دال بر "شکست ناپذیری رژیم" ایجاد کند، جامعه را برای مدتها در چنبره خود نگهدارد. 

از طرفی، غرب با اینکه هنوز خواهان حفظ رژیم است، برپایه رویکردهای اخیر بنوبه خود پی برد که اکثریت قریب به اتفاق جامعه در مقابل رژیم است، در چنین مواردی برپایه شناخت از سیاستهای غرب، او میتواند به گزینه دیگری باندیشه، در همین راستا هیجانها و فعالیتهای هدفمند رسانه های غربی در انتشار اخبار گسترده اعتراضات دقیقا از همینجا نشات می گیرد.

تغییر رویکرد در سیاستهای غربی در جهان امروز در رابطه با ایران و کشورهایی همانند روسیه... نشان میدهد که عصر دیکتاتوری های آسیایی و اورآسیایی به پایان خود رسیده، تلاش در جایگزینی آن با ساختاری فریبنده تر با نام رمز "دمکراسی" در دستور روز غرب قرار گرفته است. امری که چپ باید نسبت به ان بسیار محتاط عمل کند!.

اردشیر قلندری

 

دیدگاه‌ها

سیامک سلطانی

"ناشناس" ارجمند؛

با درود. تمامی کامنتهایی که با مقررات انتشار کامنت همخوانی دارند، در پای مطلبی که کامنت گذاشته شده است، انتشار یافته اند. اگر کامنتی را پیدا نمی کنید از دو حال خارج نیست: یا مقررات انتشار کامنت نقض شده اند و یا این که شما محل کامنت انتشار یافته را نتوانسته اید پیدا کنید.

سایت به پیش هرگز سیاست سانسور کامنت را پیش نبرده و نخواهد برد.

با احترام

د., 03.10.2022 - 00:07 پیوند ثابت
ناشناس

سلام، برای چندمین بار،در حاشیه مقالات« به پیش» دیدگاه خودم را نوشته و ارسال کردم، شما(اعضای مسئول تحریریه به پیش) پیام دادید که مطلب ارسالی در نوبت بررسی قرارگرفت! و هرگز هم منتشر نشده اند. بنظرم نوعی سانسور و «ممیزی» به راه انداخته اید. من توصیه میکنم در روش خود تجدید نظر کنید. ع-ش

ی., 02.10.2022 - 21:52 پیوند ثابت
ناشناس

با سلام و درود،
خیلی امیدوار بودم که در مقاله ای با عنوان «نگاهی به آنچه در آسیا و اوراسیا میکذرد» مطالب علمی و تاریخی قانع کننده و مستند به شواهد عینی را پیدا کنم و چیزی یاد بگیرم. ولی متاسفانه در مقاله آقای اردشیر قلندری، با یک سلسله احکامی مواجه شدم که مدرک مستند و عینی برای اثبات آنها وجود ندارد. قصد نویسنده نشان دادن «تغییر و دگردیسی» در اندیشه و جهان بینی خودش است!  سلسله احکامی چون ورشکست شدن سیاست ارز جایگزین دلار، فروپاشی همه پیمان های اقتصادی بیرون از  چتر هژمونی سرمایه داری نئولیبرال «غربی», زمینگیر شدن و فروپاشی روسیه در اوکراین و...
اینگونه استدلالات و احکام را هر روزه از رسانه های آمریکایی و اروپایی دریافت میکنیم. انتظار داریم تا اساتید ،با دسترسی «آزاد»(؟!) به منابع و مؤاخذ معتبر، در مقالات خود جنبه نقادی و روحیه علمی را رها نکنند.با سپاس؛ع - ش

ی., 02.10.2022 - 14:19 پیوند ثابت

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید