رفتن به محتوای اصلی

موقعیت سیاست های ژئواستراتژیک ایالات متحده امریکا بعد از ۱۹۷۰

موقعیت سیاست های ژئواستراتژیک ایالات متحده امریکا بعد از ۱۹۷۰
موقعیت ژئواستراتژیک ایران چیست؟

بخش سوم – ایالات متحده آمریکا 

این پرسشی است ناظر بر مناسبات بنیانی امروز و فردای کشور ما با همسایگان آن و نیز با کشورهای دارای وزن تعیین کننده در سیاست های منطقه ای و فرامنطقه ای. امکانات و محدودیتهای جغرافیائی کشور ما کدام اند تا بر پایۀ آنها بتوان مناسبات گفته شده را همخوان و همسو با منافع عالی مردم کشور، بنا نهاد؟
این مناسبات چگونه می توانند باشند؟
پرداختن به این پرسش‌ها موضوع پروژه‌ای است تحت عنوان: «بررسی موقعیت ژئواستراتژیک ایران» که از جانب گروه کار روابط بین‌المللی حزب چپ ایران در دستور قرار گرفته است. برنامۀ ما این است که در ابتدا کشورهای همسایه، منطقه ای و فرامنطقه‌ای را بطور جداگانه مورد بررسی قرار داده و با آماده شدن هر بخش، آن را – و سپس مجموعه را به صورت یک کتابچه - در اختیار علاقه‌مندان قرار دهیم. کل بررسی‌های صورت گرفته می باید دستمایۀ نیل به نگاهی برنامه ای در این باره گردد. امید بسیار داریم که این بررسی مورد توجه، نقد، تدقیق و تکمیل از جانب علاقه مندان به این مباحث، قرار گیرد.

موقعیت سیاست های ژئواستراتژیک ایالات متحده امریکا بعد از ۱۹۷۰

فشرده تاریخی:
ایالات متحده آمریکا در ۴ ژوئیه ۱۷۷۶ با امضاء بیانیه استقلال، جدائی خود را از بریتانیا اعلام نمود، در پی پیروزی جنگ انقلابی علیه بریتانیا و استقلال آمریکا در سال ۱۷۸۳ برسمیت شناخته شد. 
قانون اساسی ایالات متحده یکی از قدیمی ترین قوانین اساسی مکتوب در جهان است که در سال ۱۷۸۷ تصویب و هم چنان مورد استفاده قرار میگیرد. 
۱۰ متمم نخست قانون اساسی بعنوان منشور حقوق اجتماعی در سال ۱۷۹۱ به قانون اساسی در حمایت از آزادی های فردی، اضافه شد.  
 


گسترش امریکا به سمت غرب شامل خرید لولیزینا از فرانسه در سال  ۱۸۰۳، اورگان در دهه ۱۸۴۰ آغاز شد. هم چنین ایالت متحده امریکا در پی جنگ های منطقه ای از جمله جنگ با مکزیک در ۱۸۱۲ و جنگ داخلی (۱۸۶۱-۱۸۶۵) که به لغو نظام برده داری ختم شد، گسترش بیشتری یافت.

موقعیت جهانی امریکا:
ایالات متحده در اواخر قرن ۱۹ و اوایل قرن ۲۰ به عنوان یک قدرت جهانی با صنعتی شدن، رشد اقتصادی و تصا حب سر زمینهایی مانند هاوائی، فیلیپین، دست یافت. ایالات متحده نقش برجسته ای در جنگ جهانی اول ایفا کرد و پس از حمله ژاپن به پرل هاربر در سال ۱۹۴۱به یک بازی گر کلیدی در جنگ دوم جهانی دوم تبدیل شد.

امریکا در جریان جنگ با دست یافتن به بمب اتم، علی رغم شکست ژاپن در جبهه های جنگ پاسیفیک و تاکید بر شکست نهائی ژاپن توسط ژانرال ایزنهاور و سایر افسران با موافقت ریاست جمهور وقت ترومن با انفجار بمب اتم در ۶ و ۹ اوت در دو شهر هیروشیما و ناگاساکی و کشتارهزاران نفر، ژاپن را مجبور با تسلیم نمود. به گفته مورج امریکایی گار آلپروویتز:

«یافته های تاریخی به وضوح نشان می دهد که از آوریل ۱۹۴۵ به بعد، مقامات ارشد آمریکایی محاسبه کردند که استفاده از بمب اتمی موقعیت دیپلماسی ایالات متحده را در مقابل اتحاد جماهیر شوروی در مذاکرات بر سر اروپا و آسیا پس از جنگ تقویت می کند. استفاده از بمب اتم در واقع ابتدا به دلیل شکست در جنگ علیه ژاپن مورد توجه ترومن قرار نگرفت، بلکه به دلیل تأثیر احتمالی آن بر دیپلماسی وبرتری در مقابل شوروی که متحد امریکا در جنگ جهانی دوم بود.»

اتحاد جماهیر شوروی پس از پیروزی بر المان نازی از اعتبار خاص جهانی برخوردار شده بود و قرار بود پس از پایان جنگ در جبهه های غرب به امریکا در جبهه ژاپن ملحق شود. استفاده امریکا از بمب اتم در ژاپن و جلوگیری از نقش اتحاد جماهیر شوری در جبهه شرق آغاز جنگ سردی شد که بیش از۵ دهه ادامه داشت.
پس ازجنگ جهانی دوم امریکا مهم ترین قدرت اقتصادی جهان بود ودلار بعنوان مهم ترین ذخیره ارزی جهان در مبادات جهان مرتبه اول را در اختیار داشت و هم چنان دارد. طبق برآوردهای ۲۰۲۲، سهم تجارت جهانی با دلار۷۵٪ و سهم ارزی چین (رین بین بی) ۲٪ بوده است. طبق همین برآمد تا آخر سال ۲۰۲۲ سهم ذخیره ارزی در جهان بدین صورت بوده است: دلار ۵۸.۴٪، یورو ۲۰.۵٪، ین ژاپن ۵.۶٪، پاند ۵.۰٪، رین بین بی چین ۲.۷٪.(Commerce Trust: The U.S Dollar & the role in global economy. By: Kelly Jernigam Aug,28, 2023).
این موقعیت دلار نقش مهمی را برای امریکا در کنترل، فشارو پیشبرد سیاست های ان در روابط بین المللی ایجاد نموده است.

بعد از جنگ جهانی دوم امریکا با تقابل با اتحاد جماهیر شوروی و آغاز جنگ سرد، بر روابط بین المللی حاکم شد. که نتیجه این تقابل درگیر شدن در جنگ های کره، ویتنام و مسابقه تسلیحاتی در زمین و فضا با اتحاد جماهیر شوروی بود.
وقایع تاریخی اخیر ایالات متحده آمریکا را بعنوان یک ابر قدرت جهانی تبدیل نمود که بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی رقیب دیگری را در مقابله با خود ندید و طی سالهای دهه ۹۰ در گیری هایی مانند جنگ خلیخ فارس، جنگ علیه تروریسم پس از حملات ۱۱ سپتامبر و در گیر های نظامی در افغانستان و عراق، مداخله در صربیستان و.. مداخله نمود.

تز مونور محور سیاست خارجی امریکا:
در ارتباط با سیاست های ژئواسترتژیک امریکا قبل از سال ۱۹۷۰ و حتی قبل تر از آن اشاره به دکترین ژئوپلیتک امریکا از نطقه نظر تاریخی اهمیت دارد.
امریکا بعد از استقلال و انقلاب با توجه به موقعیت جغرافیایی ویژه اش؛ دوری از اروپا و عدم کشمکش در جغرافیای اروپائی، با تمرکز و استفاده از منابع طبیعی و استعدادهای ملی کم کم در نیم کره غربی تبدیل بیک کشور قدرتمند اقتصادی و یک حکومت فدرال سراسری شد. این تمرکز هم چنین همراه بود با افزایش قدرت نظامی که بعد از جنگ های داخلی آمریکا هر چه بیشترمتمرکزتر وقدرتمند تر شد. این افزایش قدرت اقتصادی و نظامی با توجه به سابقه حضور اروپائیان در امریکا بویژه در امریکای جنوبی همواره مورد چالش امریکا قرار داشت. برای امریکا حضور اروپائیان از هزاران کیلومتر ان طرف اقیانوس و حاکمیت در حیاط خلوت امریکا امری غیر قابل پذیریش بود. سیاست چالشی امریکا نهایتا با پیام تاریخی جمیز مونرو ریاست جمهوری در دسامبر  ۱۸۲۳، مواجهه شد؛ او در این پیام هشدار جدی به کشورهای اروپائی جهت عدم مداخله در امور کشورهای امریکای جنوبی داد، که از آن بعنوان دکترین مونرو نام برده میشود.  

دکترین مونرو شناخته شده ترین سیاست ایالات متحده در قبال نیمکره غربی است. این دکترین که در یک پیام سالانه توسط رئیس جمهور جیمز مونرو در دسامبر ۱۸۲۳ در کنگره ارائه شد، به کشورهای اروپایی هشدار می دهد که ایالات متحده استعمار بیشتر و یا حکومت پادشاهان دست نشانده را تحمل نخواهد کرد.

تقریباً ۴۰ سال بعد، در سال ۱۹۰۴، طلبکاران اروپایی تعدادی از کشورهای آمریکای لاتین را تهدید به مداخله مسلحانه برای جمع آوری بدهی های مالیاتی کردند. پرزیدنت تئودور روزولت فوراً حق ایالات متحده برای اعمال «قدرت پلیس بین‌المللی» برای جلوگیری ازدخالت کشورهای اروپائی، در  بسط دکترین مونرو اعلام کرد.

در حالی که دکترین مونرو برای دور نگه داشتن قدرت های اروپایی از نیمکره غربی طراحی شده بود، روزولت معنای آن را برای توجیه فرستادن ایالات متحده به سایر کشورهای نیمکره غربی گسترش داد. در نتیجه، تفنگداران دریایی ایالات متحده در سال ۱۹۰۴ به سانتو دومینگو، در سال ۱۹۱۱ به نیکاراگوئه و در سال ۱۹۱۵ به هائیتی فرستاده شدند تا ظاهراً اروپایی ها را دور نگه دارند. سایر کشورهای آمریکای لاتین به این مداخلات با تردید نگریستند و روابط بین "غول بزرگ شمال" و همسایگان جنوبی آن برای سال‌ها تیره باقی ماند.

در سال ۱۹۶۲، زمانی که اتحاد جماهیر شوروی شروع به ساخت سایت های پرتاب موشک در کوبا کرد، با استناد به  دکترین مونرو با حمایت سازمان کشورهای آمریکایی،  جان اف کندی قرنطینه دریایی و هوایی را در اطراف کوبا ایجاد کرد. پس از چند روز پرتنش، اتحاد جماهیر شوروی با عقب نشینی موشک ها و برچیدن سایت ها موافقت کرد. متعاقبا، ایالات متحده چندین پایگاه هوایی و موشکی منسوخ خود در ترکیه را منهدم کرد.

موقعیت ژئو استرتژیک امریکا در دهه ۷۰:
دهه ۷۰ میلادی دهه پرتشنجی برای امریکا بود؛ شکست امریکا در جنگ ویتنام، بحران اقتصادی، بحران انرژی و جنگ اعراب با اسرائیل، بالا رفتن بیکاری در امریکا بعد از شکست در جنگ ویتنام و بی برنامه گی دولت برای میلیون ها نفری که از جنگ برگشته و اسیب دیدگان جسمی و روانی در جنگ، و بیش از آن اسیب به اعتبار قدرت نظامی امریکا بویژه در برابری با اتحاد جماهیرشوروی، انقلاب ایران ، نیکاگوئه در سال ۱۹۷۹، از تاریک ترین دهه های قدرت سیاسی و استراتژیک امریکا بود.
از بسیاری جهات، به نظر می رسید که دهه ۱۹۷۰ آخرین نفس نفس زدن تسلط بین المللی را نشان می داد که آمریکا پس از جنگ جهانی دوم به دست آورده بود. به نظر می‌رسید که جنگ سرد اغلب به سمت مسکو متمایل می‌شد، در بحبوحه رشد نظامی شوروی و پیشرفت‌های کرملین در جهان سوم. هژمونی اقتصادی ایالات متحده به همان اندازه در خطر به نظر می رسید.

ایالات متحده تحت تأثیر بحران‌هایی قرار گرفته بود که محدودیت‌های نفوذ آمریکا را آشکار می‌کرد و یک ابرقدرت را در حال عقب‌نشینی نشان می‌داد. در این شرایط، تعجب آور نبود که بسیاری از ناظران نسبت به چشم انداز و قدرت بین المللی آمریکا تردید داشتند. وزیر دفاع سابق و وزیر انرژی جیمز شلزینگر در سال ۱۹۷۹ اظهار داشت: «عقب نشینی قدرت آمریکا» ممکن است به راحتی «به یک شکست تبدیل شود».

در واقع در آغاز دهه ۸۰ میلادی، دهه باز سازی این اعتبار اسیب دیده بود که که به تدریج در اوائل ۱۹۹۰ آمریکا از شرایط برتر بین‌المللی برخوردار بود که با اتلاق قدرت تک قطبی با پایان یافتن قاطعانه جنگ سرد با شرایط ایالات متحده و غرب، فروپاشی بلوک شرق ، و خود اتحاد جماهیر شوروی در فرآیند انحلال کامل، جهان از نظر ژئوپلیتیک و نظامی به طور مسلم تک قطبی شد. جهان همچنین در یک مفهوم ایدئولوژیک گسترده‌تر، با ارزش‌ها و رویه‌هایی که واشنگتن ترجیح می‌داد - یعنی دموکراسی سیاسی و اقتصاد بازار آزاد- که از برتری جهانی سریع و گسترده‌ای برخوردار بودند، تک قطبی شده بود. برنت اسکوکرافت ریاست امنیت ملی بعدها نوشت که ایالات متحده اکنون «در موقعیتی منحصر به فرد، بدون تجربه، بدون سابقه، و به تنهایی در اوج قدرت است». در بیش از یک دهه، آمریکا از وضعیت ناخوشایند و زوال آشکار دهه ۱۹۷۰ به برتری مجدد دوران پس از جنگ سرد رسیده بود.

چگونه امریکا توانست از دوران شکست و زوال قدرت خود در دهه ۷۰ به چنین مرحله ای از تک قدرت جهانی در دهه ۹۰ تبدیل شود؟ این مهم ترین سوالی است که در دوران کنونی که امریکا با چالش های بسیار مهم جهانی مواجه است که از آن بعنوان تضیف سیاست های ژئواستراتژیک امریکا نام برده میشود، میتوان طرح کرد؟

دهه ۷۰ هر چند از تاریک ترین دوره های سیاست خارجی امریکا بود ولی در عین حال جهان در حال تغیرات بنیادی بود که بعد ها بصورت زمین لرزه ای به نفع سیاست های امریکا منجر شد. بزرگترین این تکان جهانی انحلال اتحاد جماهیر شوروی بود. این شکست که آغازش با مسابقه تسلحاتی امریکا و غرب در دهه ۷۰ آغاز شده بود در روند کمتر از بیست سال به فروپاشی بنیادها اقتصادی شوروی منجر شد و زمینه فروپاشی را ایجاد کرد.

عامل دیگری که باعث اعتبار دوباره بین المللی امریکا شد، اغاز موج سوم دموکراسی در کشورهای رها شده از قید ارودگاه شوروی و روند بسوی دموکراسی و معیارهایی که امریکا در بیان «دموکراسی » و بازار ازاد تبلیغ میکرد بود.

سومین تغییر ساختاری دهه ۱۹۷۰، ظهور جهانی شدن  بود. این پدیده حتی آسیب های رکود تورمی و شوک های نفتی، تجارت جهانی و به ویژه جریان های مالی از اوایل دهه ۱۹۷۰ به بعد را یاری رساند. تجارت جهانی به طور قابل توجهی سریعتر از تولید جهانی در طول دهه ۱۹۷۰ رشد کرد. ارزش بازارهای مالی بین‌المللی از ۱۶۰ میلیارد دلار به حدود ۳ تریلیون دلار از سال ۱۹۷۳ تا ۱۹۸۵ افزایش یافت و وام‌ دهی جهانی از ۲۵ میلیارد دلار در سال در اوایل دهه ۱۹۷۰ به حدود ۳۰۰ میلیارد دلار در یک دهه بعد رسید. سرمایه‌ گذاری‌های جدید توسط شرکت‌های چند ملیتی بیش از شش برابر شد و همه این روندها در دهه‌ های پس از آن ادامه خواهند یافت.

هیچ یک از سیاستگذاران ایالات متحده مغز متفکر این تحولات نبودند، اما واشنگتن دوباره در موقعیت جدیدی قرار  گرفت. جهانی شدن فرصت های نوینی را برای صادرات کالاها و خدمات آمریکایی ایجاد کرد. امکاناتی را برای شرکت ها ایجاد کرد تا تولید را برون سپاری کنند و در خارج از کشور سرمایه گذاری کنند. فرصت‌ برای بازارهای مالی مافیایی و پیچیده ایالات متحده ایجاد کرد تا مبالغ هنگفتی از سرمایه را از سراسر جهان جذب کنند. جهانی شدن مطمئناً تأثیرات پیچیده و گاه مبهمی داشت، اما در مجموع برای احیای قدرت اقتصادی و مالی ایالات متحده در دهه ۱۹۸۰ و پس از آن بسیار مهم بود.

ساختار های استراتژیک لزومن با سیاست های جهانی تعریف نمی شوند بلکه نقش کشورهای قدرتمند در جهان مثل امریکا در این ساختارها نیز تعیین کننده است. نمونه تاریخی این تاثیر گذاری را در جنگ سرد شاهد هستیم. مشکلات سیاسی و اقتصادی در شوروی و بحران سراسری این سیستم ساخته امریکا نبود ولی امریکا در زمان ریگان بیشترین سهم را در تعمیق بخشیدن این بحران از طریق مسابقه تسلیحاتی، تبلیغات و اقدامات خرابکارانه جهت تضعیف آن و از طرف دیگر تاثیر آن بر اقدامات گرباچف در بازگشائی و نتیجتا انحلال امپراتوری شوروی داشت. در واقع استراتژی امریکا براساس نقاط ضعف اتحاد شوروی برنامه ریزی شد و پیش رفت.

طی سالهای ۱۹۸۹ تا ۱۹۹۲ اتفاقات مهمی در صحنه جهانی صورت گرفت؛ سقوط دیوار برلین، جنگ خلیج فارس و حمله به عراق و فروپاشی اتحاد جماهیرشوروی. تمام این اتفاقات عامل مهمی در تضعیف دو قطبی بودن جهانی و تقویت جایگاه امریکا بعنوان برنده جنگ سرد شد. سقوط دیوار برلین واقعه ناگهانی بود که سرعت آن از جانب امریکا قابل پیشبینی نبود. ولی بلافاصله بعد از سقوط دیوار هلموت کلن سیاست پیوستن دو برلین را در پیش گرفت وامریکا ازآن جانب داری کرد علی رغم مخالفت هایی که در سطح بین المللی با این سیاست شد.

در زمان ریاست جمهوری بوش پدر با پیشه کردن المان متحد و عضو ناتو، از سیاست های کلن علی رغم سیاست های مخالفت خوانی فرانسه و انگیس، پشتیبانی تمام شد و تمام امکانات امریکا را در خدمت این سیاست قرار داد، از طرف دیگر جهت ارام کردن شوروی المان را تشویق در دادن کمک های اقتصادی به شوروی نمود ودر حرف اعلام کرد که هیچ خطری اردوگاه شرق و اتحادیه ورشورا تهدید نمیکند.

بوش در پاسخ به بحران خلیج فارس در سال‌های ۱۹۹۰-۱۹۹۱، قدرت نظامی و دیپلماتیک فزاینده بی ‌رقیب آمریکا را به نمایش گذاشت و نشان داد که رهبری ایالات متحده «ضامن اساسی ثبات جهانی» در دوران پس از جهان دوقطبی است. و در بحبوحه فروپاشی و سقوط اتحاد جماهیر شوروی، دولت اصول یک استراتژی پس از جنگ سرد را ترسیم کرد که قرار بود آمریکا را به بازی گر اصلی در جهان نگه دارد- و موقعیت سلطه‌ای را که به تازگی به دست آورده بود، تداوم بخشد. در پایان دوره بوش، خطوط نظم تک قطبی به وضوح نمایان شد.

بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و آغاز موج سوم گذار به دموکراسی در جهان بویژه در کشورهای اروپای شرقی و امریکای جنوبی، اعتبار صدمه دیده امریکا بعد از شکست جنگ در ویتنام، بحران عظیم اقتصادی بر شانه های سیاست جهانی شدن دهه هشتاد و نود، دو باره باز سازی شد. این روند تا برامدن چین بعنوان رقیب جدی امریکا در سطح جهانی بار دیگر این یکتا نگری و تک قدرتی امریکا را بشدت مورد سوال قرار داده است. افرایش روز افزون قدرت نظامی چین و استفاده از تکنولوژی جدید و یکه تازی در عرصه بی رقیب هوش مصنوعی و استفاده از آن سیاست های استراتژیک امریکا را بشدت مورد تهدید قرار داده است. این روند جهان را بصورت واقعی در یک جهان چند قطبی قرار داده است که چالش جدی در مقابل یگانگی قدرت امریکا و سیاست های ژئواستراتژیک آن میباشد.

خاورمیانه و سیاست های ژئواستراتژیک امریکا:
سیاست امریکا در این منطقه بویژه پس از جنگ جهانی دوم کنترل راهرو نفتی این منطقه بعنوان مهم ترین تولید کننده انرژی فسیلی در جهان بوده است. این سیاست با پیشه کردن حمایت از حکومت های محلی فارغ از ماهیت ضد دموکراتیک انان بوده و هست.  از طرف دیگر حمایت حد اکثری از اسرائیل بعنوان مهم ترین متحد استراتژیک امریکا در منطقه همواره در مرکز سیاست های امریکا قرار داشته است.
امریکا بعنوان یک قدرت منطقه ای در خاومیانه و جهان همواره تاثیر گذار بر صحنه سیاسی ایران بوده است. بارزترین  دخالت امریکا کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ بود که نتیجه آن بقدرت رساندن محمد رضا شاه به تخت سلطنت و حکومت مطلقه و دیکتاتوری وی بمدت ۲۵ سال بود. حافظه تاریخی ایرانیان هرگز این دخالت مستقیم را در سیاست ها داخلی ایران فراموش نکرده است و همواره یکی از دشواری های رابطه ایران با آمریکا بوده است.
بعد از انقلاب بهمن ۱۳۵۷ و حاکمیت اسلام سیاسی، جمهوری اسلامی نتوانست در بستر یک رابطه معقول و متوازن مبتنی بر منافع ملی ایران رابطه ای پراگماتیک، فارغ از باورهای ایدلوژیک با جهان و بویژه آمریکا برقرار کند. هر چند تجربیات متفاوتی در عرضه بین المللی ازجمله تجربه چین، ویتنام، و بسیاری از کشورهای امریکای جنوبی نشان داده که میتوان علی رغم تفاوت های اساسی با معیارهای گسترش طلبانه و خود خواهانه آمریکا در یک رابطه تعریف شده از امکانات این قدرت اقتصادی بهرمند شده ودر جهت توسعه اقتصادی و رشد زیر بنای های آن استفاده کرد. سیاست ژئوپلیتک و ژئواستراتژیک ایران میبایست مبتنی بر منافع ملی نه در عرصه گسترش امت اسلامی و اسلام سیاسی بلکه استفاده از همه امکانات بین المللی و ایجاد یک رابطه متوازن با قدرت های جهانی باشد. آنچه که امروز در سیاست های ژئوپلیتک و استراتژیک جمهوری اسلامی دیده میشود بی توجه ای کامل به عرصه نظام جهانی و ایجاد تعادل در رابطه با قدرت های بین االمللی میباشد. امارهای ارائه شده در این نوشته به روشنی نقش کشورها را در مبادلات جهانی و سهمی که در تاثیر گذاری در روابط بین المللی دارند را اشکار میکند. ایران باید در اینده پس از عبور از جمهوری اسلامی  با نگاه به این عرصه های بین المللی در جهت توسعه ملی و نجات کشور از فاجعه اقصادی، اجتماعی و سیاسی تلاش کند.
آینده ایران بدون چنین رابطه با جهان در مخاطره جدی قرار دارد.

فرید اشکان


منابع:

See Jeffrey Frieden, Global Capitalism: Its Fall and Rise in the Twentieth Century (New York: Norton, 2006), 397; Alfred Eckes and Thomas Zeiler, Globalization and the American Century (Cambridge: Cambridge University Press, 2003), 244; Theodore Levitt, “The Globalization of Markets,” Harvard Business Review 61, 3 (1983), 93.

Walter LaFeber, Richard Polenberg, and Nancy Woloch, The American Century: A History of the United States since the 1890s, 7th ed. (New York: Routledge, 2013), 367.

The word unipolarity was not invented in the 1990s, but it was popularized then. See Charles Krauthammer, “The Unipolar Moment,” America and the World 1990, special issue of Foreign Affairs 70, no. 1 (1990/91), 23–3
Structure, Strategy, and American Power: Insights from America’s Last Geopolitical Resurgence
Why the atom bombs was dropped on Japan, Aug,5,2018: Dr. Kate Hudson, General secretary of CND.
Commerce Trust
The U.S dollar & the role in the global economy, Kelly Jernigam Aug, 28,2023. 

Wikipedia 

 

دیدگاه‌ها

فرید اشکان

در ارتباط با سوال نخست شما من پژوهشی نکردم ولی مطمئن هستم امکان دسترسی به بعضی از ارقارم و ارزش مواد خامی که از کشورهای مورد اشاره ذکر کردید شاید با مشکلاتی امکان پذیر باشد! میگویم مشکلات از این نطقه نظر که دسترسی با ارقام واقعی در شرایطی که کشور میزبان اعداد و ارقامی دقیقی جهت انالیز سود و زیان مبالادات خود نداشته باشد هر گونه اظهار نظری صرفن گمانه زنی خواهد بود. انچه بطور کلی میتوان گفت این است که با شناخت از طمع شرکت های نفتی، زمانی که امکانات تکنولوژیک خود را در اختیار دیگر کشورها بویژه زمانی که آنان چیزی بیش از مواد خام برای ارائه نداشته باشند حروف اول را شرکت های «میهمان» خواهند زد. در ارتباط با رابطه دلار با پشتوانه طلا. تا سال ۱۹۷۱ هر اونس طلا به میزان ۳۵ دلار محاسبه میشد. در طی دهه ۷۰ و بطور مشخض در سال ۱۹۷۱ میزان مخازن دلار در جهان بیش از میزان ارزش طلای ذخیره شده در امریکا بود. در نتیجه در زمان نیکسون پشتوانه طلا از دلار خاتمه یافت و از ان زمان تنها پشوانه دلار در ذخیر جهانی پشتیبانی دولت امریکا از ارزش دلار در بازار جهانی است، که باعث تثبیت ارزش دلار در مبادلات بین المللی مییاشد.
ی., 26.05.2024 - 03:38 پیوند ثابت
سعید

باسلام مجددد.توضیح عرض کنم قرار نیست این مقاله تمام زیروبم آمریکا را نمایان کند. میدانم ، اما سئوال خودم بود. منظورچالش نبود. به این نوع مقالات که درچپ ایران کمیاب است وشایدنمونه ندارد ارج مینهم و انتظارندارم حتما جواب بگیرم .ممنون.
ش., 25.05.2024 - 18:37 پیوند ثابت
سعید

باسلام وتبریک .آیا آماری وجودداردکه ثروت آمریکا را به دودسته بدست آوردن ارزش اضافی وبدست آوردن موادخام ازسایرکشورها وانتقال آن به آمریکا آیا تبدیل به عددورقم شده است .مثلا تاچندسال بعدازحمله به عراق نفت آن کشوررامیبرد وچه قدرویا نفتی که الان ازسوریه وعراق میبرد.فقط بعنوان مثال گفتم.شایدسئول اینگونه بهترباشدکه عمده سودآمریکا درتولیدات داخلی است یا رانت منابع سایرکشورها.ودیگرایمکه چگونه آمریکا پشتوانه طلا رابرای دلارحدف کرد.پس دلارچگونه ارزش گذاری میشود.
جمعه, 24.05.2024 - 09:58 پیوند ثابت

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید