در ذات ِ فعالیت در تبعید یک بیمارى نهادینه است و آنهم به فاصله مشغله هاى کوشنده دور از وطن برمى گردد باهم میهن اش در درون کشور.
من طى این روزها هر چه چشم چرخاندم در تصاویر و فیلمهائی که از ایران مى رسد، ندیدم که معترضى در خیابان، پرچمى افراشته باشد، از هر نوع آن که فکر کنید. برخلافِ لبنانى ها و عراقى ها به عنوان مثال. اما جدال «پرچمى »، چنان در میان «پشتیبانان» برونمرزى مردم در ایران، بالا گرفت که اساسِ مسئله حمایت به کلى در سایه رفت.
با این مقدمه، ناچاراً و از آنجا که بالاخره خودم هم یکى از این مجموعه هستم و میدان فعالیتمان مشترک است دیدگاه خودم را در این باره به صورت خلاصه بیان مى کنم.
١- یکى از نمادهاى هر کشورى، از میادین ورزشى گرفته تا حضورش به عنوان یک کشور در سازمان ملل متحد، پرچم آن مى باشد.
٢- سازمان ملل ابتداء کشورى را به عضویت مى پذیرد و پیامدش، پرچم آن کشور را هم در اسناد خود ثبت و بر سر در ساختمان ملل متحد مى افرازد.
٣- پرچم رسمى ایران همان است که همگان مى شناسیم با سه رنگ سبز، سفید و سرخ و کلمه الله در وسط و الله اکبرهاى ٢٢ گانه در حاشیه.
۴- و اما در سطح کشورها کم نیستند مردمان و احزاب و مخالفینى که نه نظام حاکم بر کشورشان را به رسمیت مى شناسند و نه پرچم آن را.
البته کم هم نیستند جوامعى که با هر تغییر اساسى و حتى انقلابى در کشورشان لزوماً، به تغییر پرچم ملى نمى رسند .
و باز کم هم نیستند کشورهائیکه به فرض مثال، نظام سلطنتى بوده اند، به جمهورى پا گذاشته اند، با جمهورى شکل و فرم پرچم خود را عوض کرده اند و با صرفا تغییراتى در ساختار سیاسى، بدون اینکه به نظام سلطنتى پیشین برگردند پرچم سابق را دوباره زنده کرده اند، نمونه بارز آن، در روسیه تزارى، اتحاد شوروى و حال جمهورى لیبرال.
تغییر در شکل و شمایل پرچم، حتى شده است که در طول حیات یک نظام و یک حکومت هم صورت بگیرد. چنانکه در ایران خود ما با ریشه دارتر شدن خودکامگى شاه، تاجى بر بالاى سر شیر نشانده شد و در سال ١٣٣٧ تعیین شد که طول و عرض پرچم هم به طور مشخص چند متر باید باشد.
نتیجه اینکه تغییر در جوانب مختلف پرچم، از رنگ گرفته تا علامتها، برخلاف نظر کسانیکه این روزها براى برخى تغییرات رگ گردنشان بیرون مى زند، امریست عادى و نه بنیادى و کشور بر باد ده، هر چند تغییرات، خیلى هم دل بخواهى نیست .
در جوامع دمکراتیک اکثراً در مجالس مؤسسان تغییراتش رسمیت مى یابد و در نظامهاى خودکامه این حکام بوده اند که در آن دست برده اند. البته فراموش نکنیم در کشورى شبیه ما همواره مجبور بوده اند که براى تغییراتِ در دست انجام، زیر سبیل شیخ و شاه را همزمان چرب نمایند تا «اصولشان» زیر سئوال نرود و تغییر در «آیه آسمانى» تلقى نگردد.
۵- حال که برخى مقدمات ذکر شد مى رسیم به بحث مشخص.
در تاریخ معاصر، ما پرچم شیر و خورشید را داشتیم، به رنگهاى سبز، سفید و قرمز از بالا به پائین، افقى، با شیرى شمشیر بدست و خورشیدى بر پشت، که از تصویب مجلس قانون گزارى در انقلاب مشروطه بیرون آمده بود. همانطور که نوشتم، شاه تاج خود را هم بر آن افزود تا به انقلاب بهمن رسیدیم .
خمینى که مى رفت همه ارکان جامعه و قدرت را در ید امامت خود قبضه کند، علائم پرچم را «طاغوتى» نامید و حکم داد که نشانه هاى پیغمبرى بر پرچم کشورى بنشیند، که ١۴٠٠ پیش از آن بر مردم تحمیل شده بود.
خاندان و طرفداران سلطنت از حکومت رانده شده بودند و براى دو سه دهه در فکر زندگى خود بودند و نفسى از آنها بر نمى آمد. نیروهاى دیگرى، که هم در انقلاب شرکت داشتند و هم از همان روزهاى پس از آن، با درجات متفاوت، درمقابل قدرتِ در حال استقرار، قرار گرفتند، سازمان مجاهدین خلق بود و سازمان چریکهاى فدائیان خلق، به همراه سایر احزاب و گروههاى چپ، دمکرات و برخى احزاب منطقه اى .
تا جائیکه به بحث حاضر بر مى گردد، مجاهدین اگر هزار و یک اقدام ناپسند هم انجام داده باشند در این مورد اقدام به جائى کردند و همزمان با نشان دادن فاصله خود در مقابل رژیم جمهورى اسلامى، که خود البته آنرا رژیم ملایان مى نامند، به پرچم صدر انقلاب مشروطیت برگشتند و همچنان آنرا حفظ کرده اند. براى جریان چپ ظاهراً به جز برخى پرچمهاى حزبى و ایدئولو ژیک، چیزى بعنوان پرچم ملى جایگاهى نداشت .
رژیم را همراه با قانون اساسى، سرود و پرچمش، بدرستى به رسمیت نشاختند، اما خود در مقیاس ملى و نه طبقاتى و عقیدتى وظیفه اى براى خود قائل نبودند.
این وضع ادامه داشت تا به «جنبش سبز» رسیدیم .
در همین جا لازم به گفتن است که در ابعاد توده اى و در سطوح مختلفِ اقشار اجتماعى در ایران ما، پرچم، اینکه چگونه باشد و با چه رنگ، کمتر دغدغه توده مردم بوده است. این حکومت ها و احزاب سیاسى و تا حدودى روشنفکران بوده اند که موضوع را پیش کشیده اند و گاهى همچون این روزها، تلاش کرده اند آنرا به عامل شکاف در صفوف مردم هم تبدیل نمایند و البته در بزنگاه هاى تاریخى و در چرخش هاى قدرت نیز، به طور طبیعى، تب این جریان، بیشتر بالا گرفته است.
رسیده بودیم به «جنبش سبز»، اولین مقطعى که، در درون رژیم جمهورى اسلامى شکافى دهن باز کرده است، بدون اینکه معلوم باشد به کدام سو، جامعه ما را خواهد برد.
در خارج از ایران بزرگترین اجتماعات، با تنوع زیاد و با گستردگى کم سابقه به میدان آمده است .
اکثریت ایرانیان به خیابان آمده، در جوامع غربى را، کسانى تشکیل مى دهند که به هیچ حزب و گروهى وابسته نیستند اما ثقل نیروهاى سیاسى چپ، دمکرات، ملى گرا، و همراهان سرخورده از حکومت، بویژه جوانان در سازماندهى امور، نقش اصلى را بعهده دارند .
از همان روزهاى اول، مردم کشورهاى محل اقامت این ایرانیان، مى پرسند این جماعت شرکت کننده در تظاهرات از کدام کشور مى آیند و چه مى مى خواهند؟ ابنجا، نطفه اولیه پرچمى بسته مى شود که سه رنگِ پرچم قبلى ایران و حالِ جمهورى اسلامى را دارد، منهاى آرم هاى آنها، که نشانه هاى دو رژیم رفته و مستقر تلقى مى شوند و هیچکدام هم در این جنبش جدید ثقلى ندارند.
تشابه این پرجم (با کمى تفاوت) با پرچم ایتالیا، فکر نه چندان عمیق، اما عملگرا را، به این سمت مى برد که مى توان در وسط آن با حروف لاتین کلمه ایران را حک کرد.
به نظر من این بدعتى بود اشتباه، که با هیچ مقیاس و معیارى نمى خواند و البته به عنوان نظریک فرد، از همان روز اول تا کنون منتقد آن بوده ام و در هر فرصتى هم دست داده است در اینباره حرف زده ام.
این پرچم حتى اگر تنها، با سه رنگ، بدون علائم آن باقى مى ماند، مفهوم قابل قبولترى مى توانست داشته باشد تا اینکه یک کلمه ایران، آنهم به حروف لاتین، در وسط آن نوشته شود. و لااقل دوره اى از تاریخ پرچم کشور ما را از این بابت منعکس مى کرد.
استدلالى که تاکنون از مدافعین این ابداع جدید شنیده ام بیشتر این است که، ما این نشان را براى دوره گذار حفظ مى کنیم، تا مجلس مؤسسانى در آینده تکلیف پرچم آتى را تعیین نماید. ساده ترین سئوالى که پیش مى آید این است که آیا همین پرچم را که از امروز بالاى دست مىگیریم براى آن مجلس مورد نظر قابل ارائه و دفاع مى دانیم یا خیر؟ حتماً جواب منفى است.
به هرحال، راه درست، سپردن سرنوشت پرچم به مجلس مؤسسانى است که به همراه مسائلى بسیار اساسى تر، کل حق حاکمیت مردم بر سرنوشتشان را مورد بررسى قرار مى دهد اما تا آن روز مى توان پرچمى را بر افراشت که مهر نخستین انقلاب دمکراتیک مردم ایران را بر خود دارد، که همان پرچم سه رنگ شیر و خورشید مى باشد و بویژه اینروزها، نیروئى آنرا «پرچم خود کرده است» که، بزرگترین تیشه را به ریشه همان انقلاب زده است و شیخ نیز با انتقام گرفتن از آن انقلاب به کلى آنرا از ماهیت ترقیخواهانه اش تهى کرده است.
نتیجه: بیائیم موضوع اختلاف را به آنجائى ببریم که بطور واقعى وجود دارد و آنهم به مطالبات اقشار مختلف جامعه بر مى گردد. بدون اینکه کمترین عقب نشینى بر سر اصول دمکراسى، که به اعتقاد من فقط در یک جمهورى آزاد و دمکراتیک و مبتنى بر جدائى دین از دولت شانس تحقق دارد صورت دهیم، و یا برموارد اختلاف واقعى سرپوش بگذاریم .
نکته پایانى:
صحبت من در اینجا به طور عمده بر روى پرچم ملى، سراسرى، در مقیاس کشورى و بین المللى متمرکز بود و این هیچ منافاتى ندارد با اینکه بسته به ساختار سیاسى، جغرافیائى و تقسیمات کشورى هر منطقه، ایالت، استان و حتى شهرى در کنار آن پرچم ملى، پرچم ِخاص خود را داشته باشد.
چنانکه از کشورهاى فدرال و کنفدرال گرفته تا نظام هاى کمابیش مرکزگرا، بدرجات مختلف، این مورد را مشاهده مى کنیم.
دیدگاهها
اشتباه است چندین پرچم داشتن…
اشتباه است چندین پرچم داشتن واین بطورواضح یعنی نکه تکه کردن ایران .گفتگورابرسرفقروغنابایدنمود.توده راباجنگ صنفی آشنا بایدنمود.دردماجنگ کاروسرمایه است نه ملیت ها
مگردرکردستان عراق بعذازسالهامبارزه واکنون خودمختارشدن سرمایه نابودشد.نه تنها نشدازقبل ستمش بیشترشده سرخودرابامسائل ملی گرم نکنیم .فقط دوجبهه درسراسرایران وجودندارد،کاروسرمایه.اگرلنین مسئله ملیت رامطرح نمودچون وسعت اتحادشوری آن موقع بسیارزیادبودوهررژیمی استقرارمی یافت ناچاربودملیت راموردتوجه قراردهد.اینقدربااکتبرمقایسه نکنیدایران ایران است بااقوام مختلف.
افزودن دیدگاه جدید