جمهوری اسلامی ایران چیست؟
نظام جمهوری اسلامی ایران آلترناتیو جایگزین سیاسی ضد کمونیستی غرب بود که در دوران جنگ سرد باید توسط امپریالیسم غرب در ایران به دنبال عزل قدرت سیاسی از نظام سلطنتی مستقر میشد تا نهفقط مانع از آن گردد تا نیروهای چپ، از قبیل فدائیان خلق و دیگر نیروهای چپ قدرت سیاسی را در ایران به دست بگیرند، بلکه در اولین فرصت اقدام به نابودی فیزیکی تمامی نیروهای چپ در ایران بنماید. در مورد استراتژی آن موقع غرب امپریالیستی در مورد کمونیستها کافی است به آنچه در ویتنام، اندونزی، آمریکای لاتین و خود ایران قبل از انقلاب اشاره کرد. پیوستن " سپهبد فردوست" و بخش قابلتوجهی از ساواک شاهنشاهی به دستگاه امنیتی رژیم جمهوری اسلامی ایران بخش مهمی از پروژه نابود کردن کمونیستها بود که اجرای کامل آن با اعدامهای دستهجمعی زندانیان سیاسی چپ و دموکرات در سال شصتوهفت به پایان خود رسید.
کاست روحانیت اسلامی شیعه ایران نماینده سیاسی ایدئولوژیک بازار و ملاکان سنتی و دلالان مالی و رانتخوارانی بودند که بهصورت شبکه سرتاسری روحانیت شیعه که مرکز آنها در حوزههای علمیه قم و نجف بودند و توسط مراجع تقلید هدایت میشدند توانست در شرایط سرکوب احزاب سیاسی اپوزیسیون دیگر، از امتیاز دستنخوردگی خویش استفاده کرده و با اتکای به احساسات دینی مردم عادی و تحریکات دینی، حکومت اتوکراتیک خویش را با حمایت آشکار کشورهای غربی و با خفقان و دیکتاتوری کامل بر کشور اعمال نماید. گرچه مناسبات خارجی آن از اول به دنبال حمله به سفارت آمریکا با آن کشور به تیرگی گرائید و آمریکا به دشمن درجه اول جمهوری اسلامی ایران تبدیل گردند، اما مناسبات آن با دیگر کشورهای اروپائی مانند انگلیس، فرانسه بوده و بعدها و بهمرورزمان با روسیه و چین بهمراتب نزدیکتر از آمریکا گردیده است. این در شرایطی است که جناحهایی هم در درون حکومت همیشه در تلاش بودهاند تا مناسبات خویش با آمریکا را ترمیم نمایند. مناسبات ویژه جمهوری اسلامی ایران با انگلیس، و بعدها و در سالهای اخیر روسیه، موجب شده است تا آمریکا بیشتر به فکر این بیافتد که نهتنها نمیخواهد از قافله عقب بیافتد، بلکه خواهان آن باشد تا بخواهد حریم از دست داد خویش را دوباره به دست بگیرد.
دخالتهای ضد آمریکائی و ضد اسرائیلی جمهوری اسلامی ایران در امور کشورهای منطقه که به نحوی در جهت و حفظ دوام هستی خویش بر سریر قدرت بوده است و در راستای ایدئولوژیک صدور اسلام شیعه به کشورهای منطقه است، برای مردم ایران خیلی گران تمامشده است. این دخالتهای نظامی از طرف دیگر به امنیتی شدن هرچه بیشتر کشور و ایجاد خفقان و سرکوب هر چه بیشتر آزادیخواهان، ادامه اعدامها و سرکوب آزادیهای فردی و اجتماعی انجامیده است.
جمهوری اسلامی ایران به یک نظام ساختاری منسجم ایدئولوژیک، شرعی، سیاسی، اقتصادی، امنیتی و فرهنگی تبدیلشده است که ازیکطرف از خون مردم و ثروتهای کشوری تغذیه میکند، از طرف دیگر به شیوه سرکوب، خفقان، رعب و وحشت به حاکمیت دیکتاتوری توأم با رعب و وحشت ادامه میدهد. این نظام ساختاری ایدئولوژیک قابل اصلاح نیست، به خاطر اینکه هم از بابت ساختاری میتواند خود را بازسازی و ترمیم بکند، هم اینکه ازنظر ایدئولوژیک این ویژگی را دارد تا در شکلهای متنوعی رنگ عوض کرده و حاکمیت را صورتهایی دورهای میان بخشبندیهای مختلف درونی به چرخش دربیاورد. قابل اصلاح نیست برای اینکه تجربه چهل سال گذشته و روند تحولات علمی صنعتی قرن بیست و یکم نشان داده است که تاریخمصرف آن تمامشده و هرروز بیشتر از روز قبل همهجا را به فساد میکشاند. خوشبختانه امروزه علیرغم بعضی از سیاستمدارانی به درگاه اصلاحات حکومتی به زنجیر نشستهاند، روانشناسی سیاسی اجتماعی خیابان از اصلاحات حکومتی فراتر روفته و خواهان عبور بنیادین از این نظام میباشند.
ساختار این نظام این امکان را میدهد تا با رفتن ولیفقیه، توسط مجلس خبرگان، این نهاد را بازسازی کرده و شیخ شجاع دیگری به بهعنوان ولیفقیه جایگزین تعیین نموده و جای خالی ولایت را پر نماید. شورای تعیین مصلحت نظام، استراتژی عمومی سیاستهای حکومتی را بهموازات ولایتفقیه فورمولبندی نماید. کاست روحانیت و امامجمعهها عمدتاً به دنبال ولایتفقیه، نظام شرعی سیاسی را ترویج نمایند. لذا، نه اصلاحات ساختاری مضمونی این نظام، بلکه عبور از آن، انحلال ساختارهای قدرت مرکزی و جایگزینی آن با نظامی مدرن، مترقی، دموکراتیک و مردمی بر اساس ارزشهای حقوق بشری و ترقیخواهی و عدالتجویانه باید هدف استراتژیک مرحلهای را رقم بزند.
بحران ساختاری اقتصادی اجتماعی در کشور
از زمانی که اقتصاد و بهتبع آن بافت اجتماعی کشور نه یک حالتی منسجم و بههمپیوسته، بلکه حالتی گسسته، حاشیهای و وابستهای از اقتصاد سرمایهداری کمپرادور جهانی یافت، نهتنها استقلال ارگانیک و سالم خویش را ازدستداده، بلکه اندامهای آن به صورتی کجومعوج، گسسته، غیرقابلکنترل و غیر سامانمند به حیات خویش ادامه دادهاند. چنین نظام اقتصادی نهتنها بدون تزریقات و حمایتهای خارجی نمیتواند به حیات خویش ادامه دهد، بلکه از طریق اهرمهای خارجی خیلی ضربهپذیر است. در این روند، نیازهای داخلی، اقتصاد صنعتی و تولیدی داخلی ته تنها وابسته به واردات قطعات و دیگر نیازمندیهای خارجی میباشند، بلکه همیشه در رقابتی نابرابر با کالاهای وارداتی خارجی قرار داشتهاند. در این میدان رقابت نابرابر، نهتنها تولیدات صنعتی و خدماتی انسجام عمومی بههمپیوسته و ارگانیکی یک اقتصاد منسجم تکمیلی را نداشتهاند، بلکه تولیدات صنعتی به صورتی پراکنده و حاشیهای به حیات خویش ادامه دادهاند. این در شرایطی است که واردات از خارج که توسط بازار و تجار عمدهای که یکدست در قدرت سیاسی حاکم دارند و دست دیگر در دست روحانیت شیعه صورت میگیرد، نهتنها بهصورت هایی انحصاری تأمینکننده عمده نیازهای مصرفی دهها میلیون از مردم کشورمان میباشند، بلکه معمولاً همین افراد صاحبان سرمایههای واحدهای تولیدی اندک داخلی نیز میباشند.
وابستگی دائمی به واردات کالاهای خارجی مصرفی روزمره، استراتژیک و کالاهای واسطهای، همیشه به صورتی دائمی کشور را در معرض دشواری فشارهای خارجی در شرایط سیاسی خاص قرار میدهد. اگرچه این فشارها و دخالتهای خارجی در اکثر موارد هدفشان فشار آوردن بر دولتها و حاکمان روز میباشند، اما نهتنها دود اینگونه فشارها و تحریمها همیشه به چشمان مردم عادی میرود، بلکه یکی از اهداف آنهم این است تا از طریق فشار بر مردم و ایجاد بحرانهای اجتماعی، مردم را در راستای شعارها و اهداف تزریقی خویش به شورش درآورده و مورد سوءاستفاده سیاسی قرار دهند. نمونه آن تحریمهای اقتصادی آمریکا و غرب در جهت تغییر رژیم در ایران و آوردن دستنشاندگان خویش بر سریر قدرت است.
به همین خاطر طبقه کارگر ایران بهغیراز بعضی رشتههای اقتصادی مانند صنایع انرژی نفت، حملونقل، بهداشت و درمان و آموزش و پرورش و بعضی رشتههای دیگر، بهصورت بالفعل بازوی کارساز قدرتمند ویژهای در تحولات سیاسی کشور نبوده، بلکه همطراز و بهموازات دیگر اقشار، طیفها و گروهبندیهای آزاده، دموکراتیک و عدالتخواه جامعه نقش تاریخی خویش را ایفا مینمایند. ما شاهد آن هستیم که جنبشهایی مانند جنبش ضد تبعیض ملیتها، جنبش زنان و جنبشهای روشنفکران و دانشجویان نقشی کمتر از جنبش کارگران را در تحولات اجتماعی ایفا نمی نمایند.
از طرف دیگر، برای اقتصاد طفیلی گرا و مصرفگرایی که فقط بر پایههای انگیزه سودآور و سوداگرایانه رانتخوار مالی املاکی متکی است، بازار تجارت وارداتی و شبکههای توزیع داخلی بهموازات تجارت املاک، زمینخواری و تجارت مالی، بعد از زمان انقلاب مشروطه ایران تا حالا، همیشه نقشی مسموم و منحرفکننده، زالو صفتانه و تخریبی در قبال تحولات بالنده اجتماعی داشتهاند. جالب این است که مخالفت ملاک، تجار و روحانیون ایدئولوگ آنها با رژیم شاهنشاهی هم همیشه نه از موضعی مترقی، بلکه از مواضعی ارتجاعی بوده است. این بخش اقتصاد سیاسی اجتماعی ازنظر ایدئولوژیک و سیاسی همیشه وابسته به روحانیت بودهاند. آنها همیشه نهتنها از طریق پرداخت خمس، زکات و ساختن مساجد و به راه انداختن مراسم مذهبی روحانیت را تقویت کرده و سر پای خویش نگاه میداشتند، بلکه همیشه از حمایت سیاسی و معنوی و ایدئولوژیک روحانیت نیز در حفظ و تحکیم پایههای منافع خویش برخوردار بوده و منشأ فساد، اختلاس، دزدی و هزار انحلال فرهنگی اخلاقی بودهاند. این دو تا همیشه مثل دوی روی یک سکه همدیگر را تکمیل کردهاند.
بحران فساد مالی، اختلاس، فقر و بیکاری
فساد مالی در بالا و در میان قدرتمداران اقتصادی، قضائی، سیستم اداری، تکنو کراسی و سیاسی و غیره ازیکطرف و فقر، بیکاری ، تبعیض، خفقان، اعدام و هزار مصیبت دیگر برای مردم عادی و زحمتکش از طرف دیگر بهصورت دورویه متفاوت یک سکه از ویژگیهای حکومتهای فاسد و مطلقه ازجمله جمهوری اسلامی ایران میباشند. در شرایطی که سپاه پاسداران دست در دست ولایتفقیه برای خودش صنایع مستقل، مرزهای گمرکی مستقل، قوانین و قدرت امنیتی مستقل، سهمیه مستقل از درآمدهای کلان کشوری ازجمله صادرات نفت و غیره را دارا میباشند، به صورتی قدرتی کاملاً مستقل بهموازات و علیرغم نهادهای دیگر قدرت سیاسی، قضائی و غیره به امنیتی کردن تئوکراتیک کشور عمل میکنند و ایران را به زندانی بزرگ تبدیل نمودهاند. دخالتهای نظامی جمهوری اسلامی ایران در کشورهای منطقه همگام با حمایت نهادهای تحت کنترل رهبری و قوه قضائیه و نهادهای اطلاعاتی امنیتی به این امر چنان ابعاد گستردهای داده است که حتی نهادهای شبه انتخابی بهظاهر دموکراتیک جمهوری اسلامی ایران ازجمله مجلس شورای اسلامی و غیره هم در مقابل مشاهده وضعیت اسفبار مردم مثل باروت منفجر میگردد.
عدم پرداخت حقوق معوقه کارگران، بیکاری پنهان میلیونها نفر بهظاهر مشغول کار، و روی آوردن مردم به فعالیتهایی که بهزحمت میتواند نان و ماستی بر سر سفره آنها بیاورد، وضعیت دهشتناک هزاران هزار کودکانی را که عوض تحصیل در کلاسهای درس جهت کمک به معاش خانواده خویش به کودکان کار تبدیل گردیده و مورد انواع فشارها و سوءاستفادهها قرار میگیرند.افزایش سرسامآور قیمتها در شرایط کاهش واقعی سطح دست مزدها، گسترش بیرویه خودفروشی زنان ایرانی در کشورهای همسایه و شرعی کردن این امر در شهرهای زیارتی و توریستی کشور از طرف حکومتیان، فروش اندامهای بدن انسانی، رواج نوعی بردهداری غیررسمی، اکثریت مردم کشور را به وضعیت فلاکت باری کشانده است. این در شرایطی است که عده معدودی با برخوردی از امتیازات ویژه موقعیت اقتصادی، سیاسی و ارتباطاتی خویش، چنگ در ثروتهای مردمی افکنده و به مکیدن خون مردم و ثروتهای کشوری مشغول بوده و تحت لوای دین اسلام انحصار تجارت، واردات، توزیع و تولیدات محدود کشوری را به دست خویش گرفته و به سوداگری املاکی و مالی میپردازند و بخشی از دزدیدههای خویش را توسط آقازادههای خوش در خارج به کشورهای غربی ازجمله آمریکا، انگلیس و کانادا و جاهای دیگر منتقل مینمایند. گرچه خود این کشورهای غربی مخصوصاً درها را جهت ورود ثروتهای دزدیدهشده از کشورمان توسط هزار فامیل سردمداران جمهوری اسلامی ایران به این کشورها بازکردهاند، این ثروتهای به خارج برده شده را بهعنوان عامل فشاری جهت بده بستانهای سیاسی خویش با جمهوری اسلامی ایران مورد سوءاستفاده قرار میدهند.
بحران فرهنگی
رشوهخواری، دزدیهای اداری، سپردن قراردادها و امور به دست نزدیکان حکومتیان، تبعیض، سوءاستفاده از محرومیتهای مردم ازجمله زنان، کودکان کار و غیره، بهموازات فقر و بیکاری شدید موجب میگردد تا مردم عادی برای بقاء زیستی خویش مجبور گردند تا خود را با این فرهنگ فساد تطبیق دهند. فرهنگ لمپنیسم اسلامی در مراسم مذهبی از قبیل ماههای محرم و غیره به اوج خود میرسند. این امر ازنظر اخلاقی، فرهنگ فردی و اجتماعی؛ ارزشمندیهای انسانی و رفتارهای اجتماعی چنان ضربات کاری بر روان ارزشی اخلاقی نسلهای امروزی وارد کرده است که چندین نسل دیگر طول خواهد کشید تا سمومات آن از جامعه زدوده گردند. انسانهای آزاده، فرهیخته، با دیسیپلین اخلاقی قوی و با آبرو و حیثیت در حین تلاش برای تأثیرگذاری مثبت بر روان فرهنگی اجتماعی و زدودن تأثیرات منفی سمومات فرهنگی ناشی از نظام جمهوری اسلامی ایران گرچه خوندل میخورند ولی در این راه چه نابسامانیهایی را که متحمل نمیگردند. جنبشهای پاکباختگان جوانان، زنان، کارگران، زحمتکشان، روشنفکران و دیگر اقشار و طیفهای مترقی جامعه بازوبهبازوی هم آهسته ولی استوار بهپیش میروند تا ریشههای این فسادهای اجتماعی را بخشکانند. پاکسازی فرهنگی اخلاقی فساد، از فردای پس از جمهوری اسلامی ایران آغاز نمیگردد. این مبارزه از همین امروز آغازشده و لحظهبهلحظه در زندگی خصوصی، شخصی و اجتماعی تکتک آحاد جامعه بهپیش برده میشود.
ویژگیهای خیزشهای اخیر
در یکی دو سال اخیر فاصله میان خیزشهای سرتاسری اجتماعی را میتوان به هر شش ماه یکبار برآورد نمود. جنبش دیماه گذشته که در حدود هشتاد شهر کشور نمود یافت، نشان داد که تمامیت حاکمیت جمهوری اسلامی ایران اعتبار خویش را در اذهان مردمی در کلیت خویش ازدستداده است. این جنبشها از طرف دیگر نشان دادند که دیگر مردم به شکنندگی نظام خفقان حاکم بر ایران پی بردهاند و به این نتیجه رسیدهاند که نهتنها این حکومت پوشالی را میتوان از سریر قدرت به زیر کشید، بلکه زمان آن رسیده است چشمان خویش را به روشناییهای فردای بعد از جمهوری اسلامی ایران دوخت.
جنبشهای اخیر عمدتاً بدون تئوری آلترناتیو جایگزین، بدون حضور درصحنه احزابی سکولار، آزادیخواه و دموکرات در اشکال اعتراضی طغیانگرانه و متلاشی کننده به صحنه میآیند. این جنبشها بدون سازمانیافتگی لازم و بدون پیوستگی ارگانیک سرتاسری در صحنه حاضر میگردد. هنوز احزاب سیاسی اپوزیسیون دموکراتیک و سکولار امکان آن را نیافتهاند که به صورتی گسترده و استوار در داخل کشور سازماندهی نموده و بهصورت آلترناتیو سیاسی نمود یافته و تأثیرات هدفمندی بر این جنبشها بگذارند.
رسانههای مجازی دیجیتال ازجمله فیسبوک، تلگرام و غیره بهصورت مهمترین امکانات شبکهای ارتباطی برای هماهنگی نسبی جنبشهای خودجوش در مقیاس ابتدائی از طرف خود مردم به کار گرفته میشوند. این شبکههای رسانهای دیجیتال نهتنها از طرف جریانات سیاسی اپوزیسیون داخلی جهت تأثیرگذاری و هدایت جنبشهای مردمی مورداستفاده قرار میگیرند، بلکه به خاطر ماهیت پیچیده لگاریتمی محاسباتی بکار گرفتهشده در آن از طرف قدرتهای بینالمللی و بخصوص کشورهای امپریالیستی که در ایران به فکر روی کار آوردن گماشتههای خویش میباشند، به اشکال جهتدار، هدفمند، زیرکانه و هوشمندانهای به شیوه "کمبریج آنالیتیکا" بکار گرفته میشوند.
بحران تحریمها و مواضع غرب
توافق برجام که از یکجهت میتوانست نقطه پایانی بر برنامههای هستهای حکومت جمهوری اسلامی باشد، بر حکومت تحمیلشده بود، نهفقط تا حدودی از سنگینی فشارهای نسبی بر گردن مردم کاسته بود، بلکه امکان اینکه اپوزیسیون سکولار و دموکراتیک ایران بتواند با پتانسیل بهمراتب قدرتمندتری با متدهای نوین مبارزات مدنی سیاسی بر روند سیاسی کشور تأثیرگذاری جدی بگذارند، را بیشتر کرده بود. جنبشهای مدنی مردمی مثل کارگران، زنان، تودههای تحت ستم و زیر تبعیض بهصورت گامبهگام اوج میگرفت. لغو یکطرفه برجام از طرف دولت آمریکا و آغاز تحریمهای چندمرحلهای اقتصادی بر ایران و تهدیدات سیاسی امنیتی دولت ترامپ علیه حاکمیت جمهوری اسلامی ایران بهصورت تیغی چند لبه چندین برآیند متفاوت را تعقیب میکند.
آنها ازیکطرف استراتژی جایگزینی جمهوری اسلامی ایران با یک حکومت دستنشانده خویش که تضمینکننده درازمدت منافع استراتژیک و ژئوپلیتیک آنها باشد تعقیب مینمایند. از طرف دیگر آنها در تلاش میباشند تا از نیروهای سیاسی مانند مجاهدین خلق و محافظهکاران سلطنتطلب بهعنوان نیروی ایدئولوژیک سیاسی پشتوانه خود و آیندهسازان سیاسی ایران استفاده نمایند. گویا که آنها همان مدلی را که در لیبی و سوریه و جاهای دیگر پیاده کردند برای ایران هم در نظر دارند. در بعد سوم مسئله ما شاهد هستیم که تحریمهای اقتصادی آمریکا و غرب موجب افزایش بیکاری، افزایش سرسام آورد تورم و کاهش کالاهای ضروری مثل دارو و لوازمیدکی چرخههای صنعتی خیلی از تولیدات داخلی دیگر خواهند شد.
این امر در وهله اول فشار خویش را بر زندگی مردم عادی وارد میکند و در مرحله دوم بر اساس چنین پیشزمینههایی تبلیغات رسانهای غرب به صورتی هدفمند و برنامهریزی شدن در راستای سرکار آوردن حکومت دستنشانده آنها عمل خواهند کرد. آنچه درنهایت میتواند نصیب ایران گردد، یک حکومت دستنشانده دیگر که کاریکاتوری کارتونی از دموکراسی، حقوق بشر و رفاه عمومی خواهد بود. از یک نظر دیگر این تحریمها تأثیرات اقتصادی شکنندهای بر بودجه مالی دولت ازنظر محدود کردن ظرفیتهای صادراتی نفت و دیگر واحدهای اقتصادی تحت کنترل دولت وارد خواهد کرد.
بحران تورمی سقوط ارزش ریال
آنچه امروزه بیش از هر چیز جلبتوجه میکند، افزایش قیمت دلار آمریکا به میزان پانزده هزار تومان از میزان قبلی آن در چند ماه پیش که حدود پنج هزار تومان بود است. جمهوری اسلامی ایران در شرایطی که بهموازات تحریمهای اقتصادی آغازشده، با فشارهای تحریم کننده و محدودکننده امکانات صدور نفت بهعنوان بزرگترین تأمینکننده بودجه ارزی دولتی مواجه است. این در شرایطی است که ما قبلاً هم شاهد بودهایم، دولت مجبور میشود جهت جبران کردن این کمبود، نیازمندیهای خویش را باقیمتهای بهمراتب گرانتر از بازارهای سیاه تهیه نماید. از طرف دیگر درگیریهای نظامی امنیتی حاکمیت ایران در سوریه، عراق، یمن و افغانستان بخش عمده بودجه سالانه دولتی را به یغما میبرد. در همین زمان بهموازات شوکها و ضربههای اقتصادی سیاسی امنیتی واردشده در سال اخیر، بخش اعظمی از سردمداران حکومتی ازجمله طبقه تازه به ثروتهای نجومی رسیده زیر سایه جمهوری اسلامی ایران در تلاش میباشند تا بخشهایی از ثروتهای خویش را به خارج منتقل نمایند. همه این قضایا نیاز عظیمی به ارز خارجی و در وهله اول دلار آمریکا داشته و هجوم جهت تهیه دلار را در مبادله با ریال ایران را افزایش میدهد که قیمت آن در عرض چند ماه تا سیصد در صد افزایش مییابد. تأثیرات تورمی ناشی از فشارهای کمبود کالاهای وارداتی هم عامل دیگری در کاهش ارزش ریال در مقابل ارزهای دیگر ازجمله دلار آمریکا میگردد.
به همان اندازهای که مردم عادی بزرگترین ضربهها را از آغاز تحریمها و سقوط ارزش ریال متحمل میگردند، از طرف دیگر میشود مشاهده کرد که برنده اصلی بحران سقوط ارزش ریال حاکمیت جمهوری اسلامی ایران است. آنها در این شرایط بهعنوان بزرگترین منبع ذخیره دلار در کشور قادر بوده و هستند تا دلارهای ذخیره خویش را با سه برابر قیمت سابق در بازار آزاد بفروشند، از این طریق ذخایر ریالی خویش را با حجم خیلی بیشتری افزایش داده و امکان آن را بیابند تا بدهیهای بودجهای خود در کشور را که همگی به ریال میباشند، ازجمله رفع مشکلات در رابطه با صندوقهای بازنشستگی بعضی دیگر از پرداختنیهای خویش را پرداخت نمایند.
جنبشهای حقوق بشری، ضد تبعیض و ضد فقر، فلاکت و بیکاری
شاید بشود ماهیت جنبشهای مردمی امروزی و هویت آرمانی دوران گذار این فاز و مرحله تاریخی را در این سه ویژگیهای شمردهشده خلاصه کرد. جنبش حقوق بشری به رهایی و شکوفایی انسان بهعنوان سمبل عشق و زندگی میانجامد. عشق به همنوع، عشق به طبیعت و عشق به تعالی و رهایی و شکوفایی پتانسیلهای انسانی نقطه مقابل آنچه ایدئولوژی، منش و هویت ماهوی جمهوری اسلامی ایران را تشکیل میدهد است. آزادی بیان، آزادی اندیشه، آزادی تشکیل نهادها و ساختارهای مدنی، آزادی شکوفاییهای هنری و ورزشی، آزادی تحقیقات و تحصیلات علمی و آزادی خلاقیتهای سازندگی آینده بهتر برای همگان و آزادی تشکیل و فعالیت احزاب سیاسی بهعنوان نهادهای نمایندگی کننده گروهبندیها و اقشار و طبقات مختلف اجتماعی در محیط رقابت سالم و همزیستی بالنده با آرمان، برنامه و هدف ساختن آیندهای بهتر برای همه ساکنان سرزمین، بخشهای مهمی از راستاهای چالش و مبارزه در راه آزادی را تشکیل میدهند.
ویژگی دیگر جنبشهای مردمی جنبش ضد تبعیض است که در شرایطی که ازیکطرف ظلم و ستم ناشی از تبعیض را آشکار و برملا میکند و خواهان رفع آن است، از طرف دیگر با تبعیض مثبت در مورد آن گروههای اجتماعی که طی مدتهای طویل تحت ستم، تبعیض و محرومیتهای ناشی از آن قرار داشتهاند در تلاش است تا جهت شکوفایی آنها و رسیدن آنها به سطحی همطراز با بقیه اقشار اجتماعی مؤثر باشد.
تبعیض علیه زنان، تبعیض علیه ملیتهای غیر فارس در ایران، تبعیض علیه پناهندگان افغانی در ایران، تبعیض علیه پیروان ادیان و مذاهب غیرمسلمان شیعه ازجمله تبعیضاتی میباشند که طی دوران حاکمیت جمهوری اسلامی ایران شدت و حدت ویژهای یافتهاند. بدون اینکه بخواهیم از اهمیت مبارزه جهت رفع ستمهای دیگر بکاهیم، باید اقرار کرد که ستم هزاران ساله علیه زنان و ستم بیش از یکصد ساله علیه ملیتهای غیر فارس در ایران موجب انفجار آزادیخواهی زنان و مردم ملیتهای غیر فارس کشور گردیده است. جنبش ضد تبعیض بهاندازهای قدرتمند گردیده است که شاید بهجرئت بتوان گفت که جنبش آزادی و برابری خواهی زنان به پرچمداری مبارزات آزادیخواهی و رهایی طلبی مردم ایران تبدیل گردیده است.
جنبش رهایی طلبی ملیتهایی که خواهان شکوفایی هنر، فرهنگ، زبان و سنتهای بالنده مردمی خویش میباشند، در کنار آن خواهان خودگردانی محلی خویش در چارچوب خانواده بزرگ ملیتهای متنوعی که کشور ایران را تشکیل میدهند میباشند. متأسفانه به این جنبش ضد تبعیض ازیکطرف از طرف جامعه مدنی و روشنفکری کشور بهای لازم داده نشده و از طرف دیگر از طرف کشورهای امپریالیستی تلاشهایی صورت میگیرد تا از آن بهعنوان نیرویی علیه جمهوری اسلامی ایران در راه پیاده کردن استراتژی تعویض حکومتی آنها مورد سوءاستفاده قرار بگیرد. به دلایل متنوع این جنبش، بهغیراز جنبش ملی دموکراتیک مردم کردستان و سازمانهای سیاسی آنها، هنوز قادر نگردیده است آنطور که بایدوشاید با جنبش سرتاسری ایران جوش بخورد و خیلی جاها بهصورت آتش زیر خاکستر منتظر انفجاری است.
ویژگی سوم این جنبشها جنبه عدالتخواهی آنها است. گرچه بخش عمده عدالتخواهی مربوط به عدالت اقتصادی، رفع استثمار از انسانها، جلوگیری از انباشت ثروت در دستهای تعدادی محدود است تا اینکه نتوانند مرکز دیگر قدرت از قبیل قدرتهای سیاسی، امنیتی، رسانهای و فرهنگی را نیز به چنگ خویش بیاورند. نموداری عدالت را در رفع فقر و بیکاری، فراهم کردن کار، مسکن، نان، رفاه، بهداشت، تحصیل و دیگر امکانات رشد و ترقی و تأمین دیگر نیازهای انسان قرن بیست و یکم است. سودجویان افسارگسیخته نظام سرمایهداری و از آن جمله حاکمان ثروت و قدرت در جمهوری اسلامی ایران نهتنها انسانها را به فلاکت کشاندهاند، بلکه به زیست طبیعی کشور نیز رحم نکرده و موجب خشک شدن دریاچهها و تالابها، از بین رفتن جنگلها، مراتع و حیوانات وحشی که در طبیعت آزاد زندگی میکنند گردیده و ثروتهای روی زمین و زیرزمینی را به غارت میبرند. جنبشهای عدالت خواهانه، ضد تبعیض و آزادیخواهانه و حفظ محیطزیست، هر چهارتا یار و یاور همدیگر بوده و همدیگر را تکمیل مینمایند.
ویژگیهای جنبش چپ ایران
وحدت سه نحله از فدائیان خلق ایران و دیگر نیروهای چپ در اول ماه آوریل سال جاری نقطه عطفی از تاریخ جنبش چپ ایران را رقمزده است. این نقطه عطف ازیکطرف نقطه پایانی بر روندهای انشعابات و گسستها و دفع همدیگر بوده و روند نوین همگرایی را آفریده است. بهموازات آن تشکیل حزب چپ ایران "فدائیان خلق" مسئولیت تاریخی سترگی را بر دوش نیروهای چپ قرار داده است. آیا روند همگرایی دیگر نیروهای پراکنده چپ بر محور حزب چپ ایران "فدائیان خلق" با سرعت و قدرت لازم بهپیش خواهد رفت؟ آیا رهبری نوپای این حزب قدیمی نوپا خواهند توانست این تجربه را به نمونه موفقیتآمیزی تبدیل نمایند؟ آیا این حزب خواهد توانست مسئولیت سترگ تاریخی جایگاه خالی اپوزیسیون چپ ایران را در شرایط بحرانی کنونی ایران پر نماید؟ سؤالهای مشابه دیگر فراوانی این در همین مورد وجود دارند که فقط زمان نشان خواهد داد که تا چه اندازه در این عرصهها موفقیت حاصل خواهد شد.
در شرایطی که گوشهای نسلهای جوان و نو پای آیندهساز در ادامه چالشهای آزادیخواهانه خویش با سروصدای تبلیغاتی رسانههای بینالمللی غربی ازیکطرف و تبلیغات حاکمیت جمهوری اسلامی ایران از طرف دیگر و نیروهای نئولیبرال و سکولار وابسته به آمریکا و غرب از زاویه سوم تزریق و پر میشوند، از جهت امکان دستیابی به تئوری و برنامه تحول دموکراتیک، عدالتجویانه و آزادیخواهانه نیروهای چپ دموکرات در تنگنا قرار دارند. هنوز نیروهای چپ دموکرات و آزاده بهصورت آلترناتیو قدرت سیاسی سنگین نتوانستهاند حضور خویش را آنطور که بایدوشاید در جامعه به نمایش بگذارند. این کمبود خطر کانالیزه شدن پتانسیل عظیم نیروهای تحول طلب اجتماعی در راستای سیاست ورزیهای خارجی امپریالیستی و نیروهای نئولیبرال وابسته به امپریالیسم تقویت میکند.
چپ ایران بهموازات پتانسیلها، قوتها و ضعفهای بالا، از بعضی بیماریهای کهنه، فرسایشی و یخزده و در چهل سال پیش منجمد شده چپروی کودکانهای رنج میبرد. کسانی که حاضر نیستند دگمهای مقدس خویش را بشکنند، بر رهبری طلبیهای کودکانه خویش غالب آمده و به کاروان وسیع چپ تحولخواه واحد بپیوندد. تا زمانی که چپ ایران به میزان قابلتوجهی بر این ضعفهای خویش غالب نگردد، در شرایط فعلی امکان تکرار تاریخ بهصورت بازگشت نوع دیگری از حکومت دستنشانده امپریالیستی با شعارهای پرزرقوبرق با قوت زیادی باقی خواهد بود.
صحبت کردن از "انتخابات آزاد" در شرایطی که نقش ماهیت کلمه آزادی با هویت ماهوی نظام شریعتی ولایتفقیه کاملاً بیگانه است، از تکرار مکرر اشتباهات گذشته بیش نیست. نمیشود ازیکطرف از "عبور از نظام" و استراتژی تحول صحبت نمود، و از طرف دیگر صحبت از احتمال "انتخابات آزاد" در نظام اسلامی شریعتی بر زبان آورد. این مسئله در مورد طرح شعار "رفراندوم" در نظام جمهوری اسلامی ایران هم صادق است. لحظهای به خیابان و جنبش خیابانها و شعارهای طرحشده بیندازیم. دمی به آمادگی روان عمومی برای عبور از نظام جمهوری اسلامی ایران بیندازیم. نظری به طنزها، حرکتهای اعتراضی مشابه دختران خیابان، اعتصابات زندانیان سیاسی و اعتصابات و اعتراضات کارگران بیندازیم. آیا نمیشود ماهیت خواستهها و شعارهای رفراندوم خیابانی را از میان اینها بیرون کشید؟ آیا وظیفه نیروی سیاسی پیشاهنگ در صف مقدم خیابان بودن است، یا اینکه دنبال فصل مشترک واحد گشتن مابین اصلاحطلبان حکومتی و نیروهای مشابه آن در خارج از حکومت.
رقیبهای سیاسی چپ دموکرات در چالش تحولگرایی و عبور از نظام جمهوری اسلامی ایران اگر شعارهایی فراتر از جنبش خیابان را هم مطرح نکنند، شعارهایی همطراز با آن را مطرح کرده و درصدد هدایت این جنبشها در راستای استراتژی سیاسی مونارشی خویش میباشند. اگر جنبش خیابان در راستای عبور از ساختارهای اعمال قدرت سرکوب، خفقان و دیکتاتوری این حکومت حرکت میکند، چپ دموکرات نمیتواند شعارهایی را مطرح بکند که مثل زنجیرهایی پاهای جنبش خیابان را قفلبندی کرده و در طناب استراتژی فصل مشترک اصلاحطلبان و جمهوری خواهان حلقآویز نماید.
دیدگاهها
دومسله که خیلی پررنگ است یکی…
دومسله که خیلی پررنگ است یکی قدرت پول نفت که مزدورپروراست چه درنظام شاهی یا این نظام ودیگردسته بندی خودی وغیر خودی جهت تقسیم همین پول باداورده که بصورت خالص ان دردیدگاه مصباح یزدی که حتی مردو راتا سطح برده پایین میکشد وهوادارانی که حاضرند به اسم اسلام مردم راسلاخی کنند نادیده گرفته میشود هرانقلاب یک هنراست وهرانقلابی یک هنرمند باید طبقات ایران راشناخت تا فرهنگ مسلط بران را نیز شناخت صرف حرفهای مبتنی برایده یو لوژی مسله ای راحل نمی کند ولی حرف دل مردم رازدن هزاران بارتاثیر بیشتری دارد من معتقدم که بایستی چنان جبهه ای گرفت که توده وسیع مردم راجذب کند مگرغیرازاین است که حتی اگررهبرب رابدست بگیریم بایستی ازمنافع اقتصاد خورد وسرمایه داری ملی حمایت کنیم خوب همین الان سعی کنیم انهارا جذب کنیم بازخوانی کتب مارکس لنین هنرنیست هنرشناخت وضعیت ایران وانداختن ان درسراشیبی که ما میخواهیم است
افزودن دیدگاه جدید