قراردادی نانوشته، بین دولت و ملت ایران، حداقل در چهل سال اخیر در زمینهی آمار وجود داشته است: دولت یکسری آمار و ارقام را، بدون اینکه هیچ نسبتی با واقعیت داشته باشند، منتشر میکند، و ملت، به طرزی متفقالقول این آمارها را باور نمیکنند! با گذر از هر پیچ سیاسی و اجتماعی، در این چهل سال، این دیوار بیاعتمادی بلندتر شده است. تا جایی که امروز مردم نسبت به آمار جمهوری اسلامی خنثی هستند. اصلاً مهم نیست مراکز اعداد و ارقام درون حکومت در مورد بیکاری، تورم، تعداد مبتلایان به کرونا، میزان واردات گندم، میزان مشارکت در انتخابات یا هر مورد «عددی» چه میگویند. نتیجه غالباً یک چیز است: جمهوری اسلامی دروغ میگوید!
در چنین وضعیتی، آمارهای دولتی تنها میتوانند به عنوان «یک عامل» در نظر گرفته شوند که در جمع با سایر عوامل و نشانهها، نهایتاً به درک روشنتر وضعیت کمک کنند.
صفهای بورس
خبر دور از انتظار هفتهی گذشته، در بازار انرژی جهان، همه را متحیر کرد. قیمت نفت برنت روز دوشنبه مقدار منفی را تجربه کرد! کاهش تدریجی قیمت نفت در اثر کاهش مصرف و تقاضا، امری قابل پیشبینی بود. توقف در زمینهی حمل و نقل در جهان، و کم شدن میزان فعالیت واحدهای صنعتی، به طور طبیعی نیاز جهانی به نفت و فرآوردههای آن را کاهش داد. هر چند در مقابل این کاهش، کشورهای تولید کنندهی نفت نیز به میزان قابل ملاحظهای تولید نفت را کاهش دادند، اما ظاهراً این کنش تولیدکنندگان نفت چندان موثر نبود، و سقوط قیمت نفت تا جایی پیش رفت که قیمت آن را منفی کرد! نتیجهی این مساله در بازارهای مالی جهان، شاخص منفی در بورس تمام کشورها بود. تمام کشورها به جز ایران! شاخص بورس ایران در هفتهی جاری چند صعود اساسی را تجربه کرد. تا جایی که تصاویر و گزارشات ارسالی از شهرهای مختلف کشور نشان میدهد که بخشی از مردم برای خرید سهام در بورس صف کشیدهاند. سه دلیل عمده برای این وضعیت وجود دارد:
یک- ساختار بورس ایران، هیچ شباهتی به بورسهای جهان ندارد. کارگزارهای ایرانی بورس، تحت هیچ نظارت بینالمللیای نیستند و البته به دلیل تحریمها، رابطهای هم بین بازار سرمایه در ایران و بازارهای جهانی سرمایه وجود ندارد. بنابراین دولت به سادگی میتواند بازار را دستکاری و در آن عددسازی کند. این عددسازیها الزاماً مسیر توطئه را طی نمیکنند. به عنوان مثال در هفتهی جاری قیمت سوخت خودرو اعم از بنزین و گازوئیل، در اکثر کشورهای جهان به کمتر از نصف نزول کرد. اما بنزین ۳۰۰۰ تومانی حسن روحانی سر جایش ماند. این یک نمونهی بارز از عددسازی است. بدون اینکه چیز عجیبی به نظر برسد.
دو- «تعداد یک میلیارد و ۹ میلیون واحد از صندوقهای سرمایهگذاری قابل معامله در بورس تهران هم در هفته گذشته به ارزش کل بیش از ۱۱ هزار و ۳۱۱ میلیارد ریال مورد معامله قرار گرفت که به ترتیب با ۹۰.۱۸ و ۹۰.۳۵ درصد افزایش همراه شدند.» این گزارش اقتصادی یک روزنامهی داخلی از بورس تهران است. منظور از صندوقهای سرمایهگذاری، هلدینگ «شستا»ست که با پول حق بیمهی کارگران و بازنشستگان ایجاد شده است و دولت هفتهی گذشته، بر داراییهایی آن چوب حراج زد و بخشی از آن را در بازار بورس فروخت. در این مرحله قرار است ۱۰ درصد از شستا فروخته شود و برای درک عمق فاجعه باید دانست یک میلیارد واحد فروخته شده در هفتهی جاری به ارزش ۱۱ هزار و ۳۱۱ میلیارد ریال، تنها یک هشتم تعداد سهمی است که قرار است از این هلدینگ بزرگ فروخته شود. علاوه بر این رئیس ستاد اجرایی فرمان امام گفته است: « نزدیک به ۱۰ شرکت از شرکتهای ستاد اجرایی فرمان امام در صف ورود به بورس هستند و تاکنون نیز عمده شرکتهای این ستاد وارد بورس شدهاند و مابقی هم در حال آمادهسازی برای حضور در بورس هستند». چوب حراجی جدید بر داراییهای عمومی.
سه- اقتصاد غیر شفاف ایران، همیشه به کمک دولتهای جمهوری اسلامی آمده است. وزارت نفت، وقتی دید نمیتواند نفت و فرآوردههای آن را در بازارهای جهانی بفروشد، آن را راهی بازارهای داخلی کرد. روز سهشنبه، دوم اردیبهشت «بیش از ۸۴ هزار و ۲۹۰ تن فرآورده هیدروکربوری به ارزش بیش از ۲ هزار و ۳۶ میلیارد و ۲۲۶ میلیون ریال در بازار فیزیکی بورس انرژی ایران دادوستد شد.» و این یعنی دمیدن روح تازه به بورس و بازارهای مالی.
همین سه مشخصه، مردم را به طمع سود در وضعیت بیپولی و رکود فرامیخواند و سبب جمع شدن خرده پساندازهای مردم در جیب دولت میشود. حالا ایراد قضیه کجاست؟ چنانچه اشاره شد، بازار بورس ایران، هیچ معامله و در نتیجه نظارت بینالمللی را کنار خود ندارد. نبود نظارت، یعنی بستر فساد و بازار بورس ایران بارها ثابت کرده است مرکز فساد است. یک «رانت اطلاعات اقتصادی» یا یک «عددسازی یک روزه» میتواند تمام دارایی مردم امیدوار را در بورس به آتش بکشد. به همین سادگی! وقتی فعالیتهای اقتصادی مولد، با همکاری جمهوری اسلامی، ترامپ و کرونا از کار افتادهاند، بازار مالیای که هر روز جذابیت جدیدی به آن اضافه میشود طبیعتاً میتواند پول مردم را ببلعد. اما حباب اقتصادی ناشی از عددسازی که منجر به تورم بسیار بالا خواهد شد از یک سو و ناامن بودن بازار بورس ایران از سوی دیگر نشان میدهد: صفهای بورس مقدمهی یک بحران رکود تورمی شدید هستند.
صفهای نان
قرار شده بود دولت، ظاهراً برای حمایت از معیشت مردم، وامهای یک ملیون تومانی به حساب ۲۳ ملیون سرپرست خانوار واریز کند. وامی با سود ۲۰ درصد که ۸ درصد آن از بودجه و ۱۲ درصد آن از حساب گیرندگان وام تامین خواهد شد. دولت با تقبل این وام، در واقع خیال خود را برای دو سال از پرداخت یارانه و کمکهای معیشتی راحت کرد. چون قرار است بازپرداخت وامها از محل یارانه و کمک معیشتی برداشت شود.
اما گزارشهای مردمی، پس از پرداخت این وامها حاکی از یک بحران عجیب است. صف نانواییها پس از پرداخت وامهای یک میلیونی شلوغتر شده است. یعنی تا قبل از پرداخت وام، مردم حتی در تهیهی نان با مشکل مواجه بودهاند. بحران معیشتی در کشور، ظاهراً بسیار عمیقتر و جدیتر از چیزی است که پیشتر تصور میشد.
جمعبندی
تشدید بحران فقر و نابرابری اقتصادی از یک سو و رکود تورمی از سوی دیگر، در روزهای پس از کرونا قابل حدس بود. اما بیتدبیری و تلاش دولت برای تعدیل ساختار اقتصادی در میانهی بحران کرونا، وقوع عینی این حدس را تسریع کرده است. بحران معیشت به حد اعلای خود رسیده است و البته با توجه به وضعیت بازارهای مالی، ظن آن میرود که بحران در ماههای آتی شدیدتر شود. اگر مقاومت مردمی در مقابل این بحرانها شکل نگیرد، کرونا آغازگر تحولاتی سیاه در اقتصاد ایران خواهد بود. گرسنگی و شورش بسیار نزدیکتر از چیزی است که پیشتر تصور میشد.
دیدگاهها
جناب پیرخسته ازمن هم که…
جناب پیرخسته ازمن هم که شادابترنشان میدهید.برقرارباشید
فروش سهام شرکت های دولتی،…
فروش سهام شرکت های دولتی، عمومی و موسساتی نظیر تامین اجتماعی که قانونا دولت حقی درآن ندارد، دارای ابعادبسیار پیچیده تر از مطلب خلاصه ای است که مورد اشاره قرارگرفت. آیا تامین کسری بودجه دولت یا جمع آوری پس اندازهای کوچک مردم و تزریق آن به شرکت هایی که مدیریت آنها دراختیار مدیران رانتخوار وابسته به حاکمیت است، را می توان دور از ذهن دانست؟ آیا ورشکسته کردن بازارهای رقیب مثل ارز و طلا و مسکن را می توان نادیده گرفت. ورشکستگی که سبب خواهد شد صاحبان خرد وکم بضاعت(و نه سرمایه داران گرداننده این بازارها) این کالاها و اوراق، مستاصل و با عجله آنهارا تبدیل به نقدینگی کرده و با توهم یک بازار سود آورتر(بورس) وارد این بازار شوند. نتیجه این فرایند تمرکز ارز و طلا در دست سرمایه داران و دربهترین حالت دربانک مرکزی خواهد شدتا پس از ترکیدن حباب بورس و ورشکسته شدن سهامداران مجددا آنها را باقیمت گزاف به آنها بفروشند. خلاصه اینکه تئوریسین های نئولیبرال رژیم برنامه خباثت آمیزی برای تهی کردن جیب صاحبان پس اندازهای کوچک طراحی کرده اند که ابعاد فاجعه بار آن تهیدستان بیشتری را به انبوه فعلی آن اضافه خواهد کرد. شاید عرضه وسیع طلا توسط مردم و بی خریدار بودن آن طی روزهای اخیر نشانه هایی از این فرایند باشد. گرچه چسبندگی قیمت ها تاکنون مانع از سقوط یکباره و بیش از حد قیمت طلا شده است. البته افزایش قیمت جهانی طلا در هفته گذشته( به دلیل بی اعتمادی به سایر بازارهای جهانی) نیز یکی از دلایل افت ناچیز قیمت طلا در بازار شده است. ناگفته نماند که روزنامه دنیای اقتصاد با پذیرش بی مشتری بودن طلا دربازار علت آنرا بی پولی طلافروشان دانسته است. آیا می توان پذیرفت که صنف طلافروش با یک و حداکثر دوماه تعطیلی بازار ورشکسته شده است؟
افزودن دیدگاه جدید