تا به کِی قرار است زندگی مردم این سرزمین در انتظار اعدام و اجرای حکم اعدام در تلخی بگذرد؟ تا به کی قرار است فریاد غالب در فضای جامعه بانگ «اعدام نکنید» باشد؟ تا کجا، تا چند، باید صدای کودکانی را شنید که در امید و ناامیدیِ درهمتنیده فریاد میزنند: پدرم را اعدام نکنید ... مادرم را اعدام نکنید ... یا شنیدن صدای پدران و مادران که: پسرم را ... دخترم را ... و یا همسرم را ... خواهرم را ... برادرم را ...؟ چندهزار انسان دیگر در حلقهی طنابهای آویخته باید آونگ شوند؟ چههنگام این چرخ کشتار رسمی و «قانونی»، این نشانهی تاریخ توحش، از کار میافتد و از حرکت بازمیایستد؟ باری، متاسفانه هیچ نشانهای از توقف آن در میان نیست؛ وارونه، در هفتههای اخیر بر شمار و سرعت اعدامها افزوده شده است. چندین روز است که نام شش جوان: رضا رسایی، مجاهد کورکور، محسن مظلوم، محمد فرامرزی، پژمان فاتحی، وفا آذربار در فهرست اعدامیها قرار داده شده و هر لحظهی خانوادهها، دوستان و هر شهروند انساندوست در انتظار هولانگیز قتل آنها سپری میشود.
این اعدامها شکستهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و ایدئولوژیک حاکمان را نه جبران میکند و نه میپوشاند، حتی دیگر تکیهگاه مطمئنِ ماندگاریشان نیست؛ زیرا هدف آنها را، پراکندن رعب و وحشت میان مردم را، تأمین نمیکند. وقتی زندگی مردم توأمان فلاکت و مرگ باشد، دیگر چیزی برای از دستدادن ندارند که بترسند. در این سرزمین هر اعدامی سیاسی است، حتی هنگامیکه مجرمان «عادی» را بر دار میکنند؛ زیرا به منظور مرعوبکردن مردم و پسراندن آنها انجام میگیرد. میخواهند بر زبانها قفل سکوت بزنند و بر دستوپاها بندِ بندگی ببندند؛ اینگونه سلب حیات از افراد به سلب حق اعتراض و حق آزادی بیان مردم گره میخورد. اوجگیری شمار اعدامها در هنگام و پس از هر جنبش وسیع اعتراضی نشانی از این رویکرد است. در جریان جنبش «زن، زندگی، آزادی» و مدتی پس از آن، شمار اعدامها چنان فزونی گرفت که تفاوتی 75 درصدی با سال پیش از آن را ثبت کرد. دستگاه تبلیغات حکومتی، برای پوشاندن هدف اصلی، همواره اعدام را نوعی «مجازات مجرمان» و «اجرای عدالت» وانموده، در برابر، اما گفتمانِ «اعدام قتلعمدِ حکومتی است» دیگر به بخشی از باورهای عمومی تبدیل شده است.
در میان مردمی که از فراوانی حکم اعدام و اجرای آن در چندین دهه به اشمئزاز و بیزاری رسیدهاند، با گرفتن «قانونیِ» جان آدمی نمیتوان مانور «عدالت» داد. برعکس، جرمانگاریِ حکم اعدام گامی مهم به سوی عدالت قضایی و قدمی اساسی در انسانیتر کردن جامعه است. باید نقطهی پایانی بر صدور حکم اعدام گذاشت. و این دست نخواهد داد مگر به کوشش مردم معترض و مخالف اعدام.
هم اکنون سایهی شوم طناب دار بر سر شش جوان سنگینی میکند و نه فقط این، که سِیلی از احکام و اجرای اعدام به راه افتاده است، هرگاه سیل میآید و زندگی بخشی از مردم را نابود میکند، رسم مروت و انسانیت، دیگران را به کمک آنها گسیل میدارد تا آغوش یاری و مهربانی را به رویشان بگشایند. در برابر سیل هستیبرانداز احکام اعدام نیز یاری مردم بسیار راهگشاست. حکم اعدام این شش جوان باید لغو شود. آنها زندانی سیاسیاند و اصولا نباید دستگیر میشدند. زیرا حق اعتراض، حق فعالیت سیاسی و حق آزادی بیان از حقوق اساسی و اولیهی هر انسان است.
کانون نویسندگان ایران خواهان لغو حکم اعدام رضا رسایی، مجاهد کورکور، محسن مظلوم، محمد فرامرزی، پژمان فاتحی، وفا آذربار و دیگر احکام اعدام، و آزادی تمام کسانی است که به سبب فعالیت سیاسی یا ابراز نظر و عقیدهی خود زندانی شدهاند.
کانون نویسندگان ایران
۲۴ دی ۱۴۰۲
افزودن دیدگاه جدید