بهروز خلیق در مطلبی کە در نقد مطلب "گذار یا انقلاب" (صادق کار) در سایت بە پیش منتشر شدە است، برای توجیە نظرات خودش کە بە نظر من التقاطی است، طرفداران براندازی و انقلاب را بار دیگر بە خشونت طلبی متهم نمودە و خودش را طرفدار انقلاب بدون خشونت خواندە و از انقلاب مفهومی ارائە دادە کە بە همە چیز شبیە است جز انقلاب. نە گذار انقلاب است، نە انقلاب گذار. اینها مفاهیمی متفاوت هستند.
او کە خود را هم طرفدار انقلاب و هم گذار میخواند و تفکیکی میان این دو قائل نیست، بر خلاف بسیاری از طرفداران و معتقدان کذار کە حرفی از انقلاب بە میان نمی آورند، تلاش می کند، چون نمی خواهد بە صراحت اذعان کند بە انقلاب اجتماعی و سیاسی باور ندارد گذار را بە جای انقلاب بنشاند. بهمین جهت است کە طرفداران انقلاب و معتقدان بە سرنگونی رژیم را متهم بە نداشتن استراتژی و برنامە و طرفداری از انقلاب های کلاسیک و قهر آمیز می کند.
"بهروز خلیق می نویسد"در دهه های گذشته انقلاباتی که رخداد داده است، انقلابات مدنی و مسالمت آمیز با مضمون دموکراسی بود نه انقلابات کلاسیک و قهرآمیز"
من نمی دانم در کجای نوشتەام بر انقلاب قهر آمیز و کلاسیک تاکید کردەام و کجا گفتەام کە با انقلابات مسالمت آمیز مخالفت کردەام کە چنین نتایجی از نوشتە من گرفتەاند. برای اینکە خیال ایشان را آسودە کنم تاکید می کنم کە اختلاف من با ایشان بر سر انقلاب از هیچ نوع آن نیست. بلکە بر سر "گذار و انقلاب و تعابیر نادرستی است کە ایشان از گذار می کنند. انتقاد و نقد را نیز تحریف و توهین بە ایشان و همفکران ایشان نمی دانم.
مردم بی جهت در هیچ جای جهان اهل قهر و خشونت نیستند. اگر در جریان انقلابات خشونتی پیش می آید، واکنشی است طبیعی از طرف مردم مقابل خشونت نیروهای تا دندان مسلح حکومتی نسبت بە انقلابیون. اسم این کار خشونت نیست، دفاع از خود است و نهادن نام خشونت بر آن بە مانند سلب حق از مردم در مقابل رژیم دیکتاتوری است.
البتە جای خوشحالی است کە آقای خلیق در اثر فضا و جو انقلابی پیش آمدە در جامعە اندکی نظر خود نسبت بە انقلاب را کە تا یکی دوسال پیش داشت تغییر دادە و حالا می گوید با هر نوع انقلابی مخالف نیست و تنها با انقلابات قهرآمیز مخالف است. برای اینکە من را متهم بە تحریف نکنند، ایشان و خوانندگان این نوشتە را بە یکی از مقالات ایشان کە در سال ۲۰۱۴ در اخبار روز منتشر شدە رجوع می دهم. نکات دیگری هم در این مقالە است کە حاکی از نگاە نویسندە بە انقلاب می باشد و تلقی ایشان از انقلاب را بدون روتوش بازگو می کند.
"انقلاب و رفرم
* پژوهشگرانی که در باره انقلاب دست به قلم برده اند عموما خشونت را جزء اصلی و لاینفک وضعیت انقلابی می دانند. انقلاب نوعی تحول اجتماعی توده ای، خشونت بار و شتابان است. در برداشت مارکسیستی از انقلاب نیز خشونت جزء اصلی را تشکیل می دهد.
تزهائی پیرامون استراتژی سیاسی و گذر از جمهوری اسلامی
(بهروز خلیق
دوشنبه ۲ تير ۱٣۹٣ - ۲٣ ژوئن ۲۰۱۴ اخبار روز)
گذار بە دمکراسی عموما در شرایط پیش جنبشی و در کشورهایی اتفاق افتادە کە اولامانند ایران با این همە جنبش انقلابی مواجە نبودەاند، دوما شرایط لازم در آنها برای گذار مساعد بودە و کمتر موردی را می شود سراغ گرفت کە شباهتی بە وضعیت ایران داشتە اند. در آنهایی هم کە شباهت های اندکی وجود داشتە پس از مدتی بازگشت بە عقب کردەاند یا بی نتیجە ماندە و بە کج راهە رفتەاند. میانمار و مصر دو نمونە هستند. اگر بخواهیم با منطق آقای خلیق استدلال کنیم در آن صورت تجربە گذار در مصر و میانمار نمی بایست منتهی بە شکست می شدند. هیچکدام از این کشورها مانند ایران با سە جنبش انقلابی پیاپی براندازانە رو برو نبودەاند. رها کردن انقلاب و جایگزین کردن استراتژی گذار با سرنگونی بعد از این جنبش ها در واقع هیچ نامی جز عقب نشینی نمی توان بر آن نهاد. در خیلی از این کشورها نیز نە روند گذار بدون قهر و خشونت بودە است و نە تحولاتی اگر بدست آمدە تثبیت و پایدار ماندەاند. اصولا اگر بشود نام گذار بە دمکراسی را بە این نوع کشورها اطلاق کرد، تجریبات آنها لزوما مانند خودرو هیلمن یا تلویزیون سامسونگ نیست کە بشود در ایران وارد و مونتاژشان کرد. هرکدام از اینها صرفنظر از نتایج شان قابل پیادە کردن در ایران و هر کشور دیگری نیستند و اکثرشان تجربیات اکثرا یکبار مصرف هستند.
وضعیت و شرایط ایران با همە ی کشورهای مورد استناد خلیق تفاوت ماهوی دارد. در ایران وضعیت جنبشی ونیروی ذخیرە انقلاب شکل گرفتە. زمانی کە پایگاە رژیم بە حدود ١٠ تا ١٥ درصد افت کردە و ما با رژیم ویرانگری مواجە هستیم کە بە هیچ قید و بندی پایبند نیست و با ریزش پایگاە اجتماعی خود مواجە می باشد، این نیرو را درست نیست کە خرج گذار بی سرانجام کرد. رژیمی کە ٤٤ سال است تن بە هیچ اصلاحی ندادە است، تن بە گذار هرچقدر هم "خشونت پرهیز" و مسالمت جو باشد نخواهد داد.
جنبش انقلابی سرنگونی طلب ژینا مگر مرتکب یگانە خشونتی شدە است کە چنین وحشیانە مشغول سرکوب خشونت آمیز آن هستند؟
بقاء برای رژیم و سرکوب هر کس کە با هر شیوەای بخواهد رژیم را از قدرت ساقط کند، اصل است. تا کنون این را بە کرات نشان دادە است.
طرفداران گذار نمی گویند اگر رژیم همە آن روشهایی "خشونت پرهیزانە آنها را نپذیرفت و حاضر نشد دست از قدرت بکشد، حربە نهایی شان برای برکنار کردن رژیم کدام است.از نظر آنها گویا گذار هم استراتژی و هم تاکتیک است. سرنگون طلبان با صراحت در تظاهرات خیابانی و بیانیە ها و مصاحبە های شان می گویند هدف مقدم شان بر کناری رژیم است. راە کارهایشان نیز نە قهر انقلابی و توسل بە سلاح، بلکە تظاهرات خیابانی، اعتصاب و روشهای مشابە هستند. نتیجە بخش هم بودە اند. اصلا کسی دیدە کە در تظاهرات خیابانی جنبشی کسی از گذار دفاع کند؟ اصلا مگر مفهوم گذار برای چند نفر روشن است؟آنهایی هم کە در شهرهای مختلف تظاهرات کردند و کسانی کە از اقدامات حمایتی انجام دادند از جنبش زن، زندگی، آزادی و مطالبات آن و از سرنگون کردن رژیم کە شعار اصلی جنبش است حمایت کردند، از گذار کە نکردند.
احتمال خشونت در هیچ انقلابی منتفی نیست. گاها در تظاهراتی کە در کشورهای دمکراتیک رخ می دهد هم خشونت رخ می دهد. آیا می شود بخاطر ترس از خشونت احتمالی با انقلاب آنهم در ایران تحت سیطر یک رژیم فاشیستی فاسد مخالفت کرد؟
خشونت و خسارات جانی، مالی، حیثیتی کە در این مدت این رژیم بر مردم وارد نمودە و از این پس اگر برجا بماند، وارد خواهد کرد دەها برابر بیشتر از انقلاب است.
دورە انقلابی در واقع از بعد از سرکوب جنبش ٨٨ در ایران شروع شدە است و در این مدت سە جنبش براندازانە در ایران کە هدف مقدم هر سە از جملە جنبش انقلابی، ژینا سرنگونی رژیم تئوکراتیک و مستبد و استقرار نظام سکولار بجای آن است بوقوع پیوستە کە سومین آن همچنان استمرار دارد. دمکراسی، آزادی، و همچنین از میان برداشتن تبعیض و نابرابری در همە ی زمینە ها از اهداف دیگر این جنبش است. این ها مطالباتی هستند کە در جریان اعتراضات این جنبش بکرات تکرار شدەاند.
هیچ کدام از این مطالبات با برنامە و اهداف حزب چپ ایران مغایرت ندارند. تنها موردی کە در برنامە حزب چپ با خواستە های جنبش ژینا اندکی زاویە پیدا می کند همان مسئلە "سرنگونی" با "گذار" است کە باید انطباق دادە شود.
برگزاری کنگرە زود رس سوم حزب کە بە درخواست شمار زیادی از اعضای حزب نیز بخاطر تدقیق و بە روز کردن برنامە از آن جملە تغییر استراتژی گذار بە سرنگونی و انطباق برنامە حزب با تبعات این تغییر بود.
بهروز خلیق کە مخالف تغییر"گذار" با "سرنگونی" بود و هست وقتی از برنامە حزب فاکت می آورد، از کنار درخواست شمار زیادی از اعضای حزب برای تطبیق برنامە با وضعیت جدید جامعە و اینک کنگرە پیشرس نیز بە همین منظور در میانە انقلاب ژینا فرا خواندە شد و قراری کە در کنگرە با همین خواست بە کنگرە دادە شد چیزی نمی گوید.
در نوشتە های دیگر بهروز طرفداران سرنگونی و انقلاب را متهم بە نداشتن استراتژی می کند و ادعا دارد گویا هدف ما محدود بە براندازی است. نخیر، ما استراتژی داریم. استراتژی چند مرحلەای. گام نخست استراتژی ما برانداختن رژیم مستبد و فاسد و جنایتکار اسلامی و استقرار جمهوری سکولار دمکراتیک فدرال است. رفع تبعیض و نابرابری و استقرار عدالت اجتماعی بخشهای دیگری از استراتژی حزب ما هستند کە جای آنها در بحث های گذار آقای خلیق خالی است.
می توانم بە جرات بگویم کە این آماج ها هم با استراتژی و مطالبات جنبش ژینا کە یک جنبش انقلابی سرنگونی طلب است انطباق کامل دارد، هم با مطالبات جنبش کارگری و سایر جنبش های اجتماعی و بهترین سند آن مطالباتی است کە در تظاهرات و اعتصابات همە روزە در کف خیابانها فریاد زدە می شود.
دیدگاهها
جناب امیرحسن پویا.به من یکی…
اتحاد طبقاتی سرمایداری کلان در ایران با نولیبرالیسم در جهان
افزودن دیدگاه جدید