حسن روحانی از مسئولین ارشد رژیم اسلامی در نامەای خطاب بە شورای نگهبان خواستار روشن کردن علت رد صلاحیت کاندیداتوری خود برای شرکت در انتخابات مجلس خبرگان شدە است. روحانی در قسمتی از نامە خود می نویسد:"
من از نقض حقوق سیاسی شهروندانی سخن میگویم که در محکمههایی بدون حضور هیأت منصفه، وکیل و حتی متهم با گزارش چند مأمور امنیتی توسط فقهای شورای نگهبان به سلب حقوق شهروندی محکوم میشوند. مأمورانی که پروندهسازیهای آنان آمیزهای از تحلیلهای جناحی و شنودهای تقطیع شده و عمدتاً غیرقانونی است و گزارشهای آنان به نامههایی مبهم و کلی با اغراض آشکار بدل میشود."
هیچکدام از این حرفها ناروا نیست. کسی هم گمان نمی کنم بە غیر از وابستگان بە قدرت ایرادی بە این حرفها داشتە باشد. ایرادات روحانی اما مختص امروز نیست، این روالی است چند دە سالە کە در زمان ٨ سالە ریاست جمهوری هم ادامە داشتە و تنها در جنبش ٩٦ و ٩٨ بیش از ١٥٠٠ نفر بە قتل رسیدند، اما چرا روحانی زمانی کە در قدرت بود و این سیاستها دنبال و علیە غیر خودی ها اعمال می شداز این حرفها نمی زد؟
بە دنبال تصمیم راس هرم قدرت برای یک دست کردن حکومت، عدە زیادی از روسای سابق نهادهای حکومتی کە دەها سال در حکومت مصدر امور سیاسی و اجرایی مهم بودند، از رژیم بە اشکال مختلف کنار گذاشتە شدە و تصفیە شدەاند.
از نمایندگان پیشین مجلس و مجلس خبرگان، تا روسای جمهور و رئیس اسبق مجلس در میان راندە شدگان دیدە می شوند. هیچکس کمتری شکی نسبت بە سرسپردگی طردشدگان از قدرت و کسانی مانند روحانی و علی لاریجانی و خدماتی کە بە رژیم کردەاند ندارد. روحانی از اول غصب قدرت توسط دارودستە خمینی تا روزی کە با رد صلاحیت شدن اش از قدرت راندە شد، هموارە مسئولیت های درجە اول و کلیدی در رژیم داشتە است. از نمایندگی مجلس و ریاست شورای امنیت ملی تا دو دورە نشستن بر صندلی ریاست جمهوری و نمایندەگی خبرگان رهبری. با این همە او هم بە رغم همە ی خدماتی کە بە رژیم کرد و جنایات و مردم فریبی هایی کە علیە مردم در زمان قدرت اش انجام داد تحمل نشد. خدمات علی لاریجانی رئیس چند دورە مجلس بە رژیم و خیانتهایی کە بە مردم کرد نیز کمتر از روحانی و احمدی نژاد نبود، با این همە یکی پس از دیگری از رژیم کنار گذاشتە شدند و پس از آن همگی کم و بیش ظاهرا تبدیل بە منتقدین رژیم شدند. موسوی و رفسنجانی را نیز هر یک بە طریقی بعد از حذف منتظری، از دایرە قدرت کنار زدند.
کاندیداتوری روحانی برای ریاست جمهوری بعد از سرکوب جنبش ٨٨ و حصر موسوی، رهنورد و کروبی در واقع نتیجە معاملە خامنەای با دارودستە رفسنجانی رفسنجانی و روحانی نوعا خیانت بە جنبش ٨٨ و سران جنبش بود. آنهایی کە در این خیانت طرف خامنەای بودند یکی بعد از دیگری بتدریج حذف شدند. رفسنجانی بە شکل مشکوکی از میان برداشتە شد و بعد از آن نوبت بە کنار زدن رئیس مجلس و رئیس جمهور رسید. قبل از آن شمخانی را هم کنار گذاشتە بودند و ولش کردند برود بە اموالی کە غارت کردە بود و شرکتهایی کە بنام فرزنداش ثبت کردە برسد. او هم پذیرفت کە دنبال کارش برود و اعتراض نکند. لاریجانی هم بە نق زدن های گاە بە گاهی بسندە کرد، اما روحانی ظاهرا با وجود بستن اتهامات سنگین بە او، پس از مدتی شکوە از بی وفایی رهبر بە خدمات خود، شروع بە سین جین کردن شورای نگهبان کە می داند بە دستور "رهبر" صلاحیت اش را رد کردە و تظاهر بە دمکرات مابی مشغول است. با این حال خودش با شناختی کە از مناسبات قدرت دارد خوب می داند کە شکایت اش نە تنها رە بجایی نمی برد، بلکە ممکن است برایش گران تمام شود. البتە بریدن هر نیرویی از رژیم از این لحاظ کە باعث ریزش در رژیم می شود مثبت است، اما میان آنانی کە قبل از طرد شدن بە قدرت پشت می کنند و با مردم علیە رژیم همصدا می شوند با کسانی کە بعد از طرد شدن بە صف منتدقین می پیوندند، تفاوت وجود دارد. روحانی و خیلی از طرد شدگان دیگر بە رغم راندە شدن از قدرت همچنان برای بازگشت بە میان صاحبان قدرت و تائید صلاحیت شان تلاش می کنند و بە تبع آن ادعای دمکرات شدن شان را کسی باور نمی کند.
مشکل روحانی و بقیە در این است کە بدلیل سوابق خیانت بارخود و شراکت مستمر در سرکوب و اختناقی کە اینک گریبان خود آنان را هم گرفتە است، حکم عناصر از مردم راندە و از حکومت ماندەاند را دارند و کسی حاضر نیست در مقابل رژیم ولو در زمانی کە در نقش منتقدان رژیم برآمد می کنند، از آنها دفاع کند. و این سرنوشت همە ی مهرەهای است کە روزگاری نقش اساسی در تحکیم پایە های رژیم های دیکتاتوری و ستمگر داشتەاند. نزدیکتر از رفسنجانی بە خمینی و تا مدتی بعد از خمینی بە خامنەای کس دیگری وجود نداشت، با این وصف او را سر بە نیست کردند بدون اینکە در جامعە کسی غیر از بعضی نزدیکان او اعتراضی انجام دهد. همانطور کە از میان برداشتن معماران رژیم دیکتاتوری رضا شاە امثال تیمورتاش و داور و بقیە عکس العملی در جامعە بوجود نیاورد.
روحانی در دوران ریاست جمهوری اش بە هیچ یک از وعدەهای انتخاباتی اش کە بە مردم دادە بود وفادار نماند و خلاف وعدەهای خود عمل کرد. در زمان ریاست جمهوری او دو جنبش ٩٦ و ٩٨ بە خاک و خون کشیدە شد و او نە تنها دم بر نیاورد بلکە در سرکوبها مشارکت و از آن دفاع کرد. ممکن است بگوید از ترس برکناری قادر بە اعتراض نبود، کە این هم عذر بدتر از گناە است. در همە ی ٤٥ سال گذشتە تنها چهار شخصیت صاحب قدرت در رژیم از قدرت گذشتند ولی تن بە ذلت ندادند. بنی صدر، منتظری، موسوی و کروبی. بهمین جهت بە رغم سوابقی کە همگی در رژیم داشتند بواسطە مقاومتی کە در بزنگاە های تاریخی از خود نشان دادند، نگاە مردم نسبت بە آنها متفاوت با نگاهی است کە نسبت بە روحانی و بقیە دارند. واقعیت و همچنین تجربیات تاریخی رژیم های دیکتاوری نشان می دهند کە هیچ کس در هیچ موقعیت و منسبی در هیچ نوع نظام دیکتاتوری برای همیشە از مجازات در امان نیست. آنهایی کە هنوز از رژیم فقاهتی بە هر دلیل حمایت می کنند، بلکە از سرنوشت رفسنجانی و روحانی ها درس بگیرند و قبل از اینکە بە سرنوشت آنان دچار شوند حساب خود را از رژیمی کە در لبە پرتگاە سقوط قرار گرفتە جدا کنند و بیش از این خود را شریک جنایات رژیم نکنند!
افزودن دیدگاه جدید