بی شک یکی از مهمترین معضلهای اجتماعی در ایران امروزی، فساد، فحشا و اعتیاد است. ابعاد فساد در ایران به خاطر گسترش فقر، بیکاری، نبود چشماندازی روشن و سرخوردگی ناشی از آن به حدی است که، دستاندرکاران امور و مسئولین حکومتی نه تنها قادر به ارائۀ آماری دقیق از بیکاران، معتادان، تنفروشان و غیر نیستند بلکه ناتوان از ارائۀ طرح و راه حلی مناسب برای از بین بردن این معضلات اجتماعی هستند. آنان با استناد به قوانین عقبمانده شرعی خویش، به ایجاد و گسترش تبعیض جنسی دست زده و شهروندان را به شهروند درجۀ یک و دو تقسیم کردهاند که این امر نقش مهی در بازتولید فساد در جامعه دارد.
وجود انبوه زنان خیابانی در ایران، نشانگر گستردگی فقر مالی و معنوی در جامعه مردسالار است که، نه تنها امروز جامعۀ ما را به تباهی کشانده است، بلکه، در آینده جامعۀ ما را با عوارض روحی، روانی و بیماریهای جنسی ناشی از آن مواجه خواهد ساخت.
سپیده، دختر بیست و پنج ساله دانشجوی رشتۀ ارتباطات یکی از دانشگاههای غیردولتی است که به خاطر، بیکاری و بیماری پدرش به گردابی گرفتار آمده که، به قول خودش، آغاز کارش را بیاد میآورد ولی هنوز برایش قابل تصور نیست که چگونه به یک زن جوان "تن فروش" تبدیل شده است. سپیده چگونگی دست زدن به تنفروشیاش را اینگونه توضیح میدهد:
من پیش از این کار در متروی تهران، بساط فروش لباس زیر و بدلیجات داشتم. ولی سر یک اتفاق ساده، کلیۀ اجناسم را مامورین شهرداری ضبط کردند. فردای آن روز از خودروی شاسی بلندی در ابتدای خیابان سُهره وردی پیاده شدم. در ازای شش- هفت دقیقه کار جنسی، هفتاد هزار تومان از مالک خودرو گرفته و در کمال احترام و آرامش از ماشین پیاده شدم. تازه رندی هم نکردم وگرنه میتوانستم بیشتر هم دریافت کنم. بار دیگر، در آنسوی اتوبان، درست سر خیابان "شنگرف" از طرف اتوبان حقانی پیاده شدم. این بار پنجاه هزار تومان به همراه شمارۀ تلفنی دریافت کردم و گفت: هر وقت خودت تمایل داشتی زنگ بزن در خدمتم. او در ادامۀ گفتگویش با فرد مصاحبه کننده که این گفتگو را در «اسکان نیوز، بیست و شش فروردین 97 به چاپ رسانده است، می گوید: چندی پیش که به پارک آمدم، دقیقآ با کسی مواجه شدم که از اتوموبیلش پیاده شده بودم. این شخص به همراه همسر و فرزندش، لابُد به قصد تفریح به این محل آمده بود، من از سر شیطنت، پشت سرش به راه افتادم. ناگهان چشمش به من افتاد، با چهرهای دگرگون گشته که ترس و التماس از آن موج میزد، به من رو کرده و در حالی که "تراولی" صد هزار تومانی را در دستش داشت با ترس و اشاره گفت: خانم، ببخشید، شما از اینجا عبور کردید و این از کیف شما افتاد. بعد هم با صدائی آرام گفت: تو را به جان هرکسی که دوست داری، دنبال من دیگه نیا! زنم اگر اینبار شک کند، کُل زندگیم بر باد خواهد رفت. تو رو به خدا طوری وانمود کن که مرا نمی شناسی! پول را پیش خودم نگه داشتهام که بهش پس بدهم. او در همین اتوبان تردد میکند. از گلویم پائین نمیرود. اما این حجم حقارت و بدبختی و این همه تمایل با دیگری بودن به صورتی نا سالم را هم درک نمیکنم. روز قبلش از من میخواست که به خانهای که دارد بروم، اما آن روز التماس کنان از من میخواست که زندگیاش را به هم نریزم. سپیده در مورد یکی دیگر از مشتریانش میگوید: که مرد پولداری است که در ماشینش "شیشه" میکشد و در هنگام کار با مشت و دسته کلیدش به جان زنان افتاده بر سر و صورت آنان میکوبد.
یکی دیگر از این زنان تن فروش، در مورد کارش چنین میگوید: که پس از جدائی از همسرش و فشارهای مالی، ناچار به انجام این کار شده است. او پیش از دست زدن به این کار، در یکی از شرکتهای، فنی - عمرانی معتبر کار میکرده است. کار در آنجا باعث شده که به دانشگاه رفته و تا مقطع کاردانی عمران نیز تحصیل کند. اما، ناگهان ورق برگشته و شرکت ناچار به تعدیل نیروی کار شده و درنتیجه، وی بیکار شده است. او معتقد است که بسیاری از اینگونه زنان، عمل خود را تنفروشی نمیبینند. او میگوید: کار ما بدتر از آن است که تصورش را بکنی. تو سکوت میکنی و با بیماری روانی سر و کار داری که تمام تلاشش این است تا در اتومبیلش، همۀ کارهای مورد پسند و علاقهاش را با تو انجام دهد. و برای این کار به هر در و دیواری میزند تا نهایت لذتش را ببرد و در این وضعیت چنان خوی و خصلت بیمار خود را به نمایش میگذارد که کار از تعجب هم میگذرد. طبیعی است که ادعا کنم که، اینگونه رفتارها، از تنفروشی اثر مخربتری دارند. ما در واقع تنفروشی کرده و در عین حال بیماران روانی را نیز ویزیت میکنیم.
بسیاری از روانشناسان و منتقدان اجتماعی، عامل عمدۀ تنفروشی را به درستی فقر مالی میدانند. طبق آمار، تنها کمتر از یک درصد از زنان تنفروش از کار خود لذت میبرند. این افراد در زمُرۀ بیماران جنسی قرار دارند که نیازمند روانکاوی و رواندرمانیاند. عامل دیگر تنفروشی، که ریشه در تاریخ بشر دارد فقر معنوی مردانی است که دارای فرهنگ مردسالارانهاند که زن را به عنوان "شیء" جهت لذت و کامیابی خود میبینند. در جوامعی که تفکر پدرسالاری در آن حاکم است، به خاطر موقعیت برتر مرد از توان مالی، موقعیت اجتماعی و شغلی خویش، چه در خانواده و چه در محل کار و جامعه، عمدتآ امکان فراهم آوردن استثمار جنسی و جسمی زنان فراهم میآید. این امر به طور طبیعی منجر به بازتولید چرخۀ تنفروشی در جامعه میگردد. در جوامع سرمایهداری، مافیای تجارت جنسی، سعی میکند تا آنجا که ممکن است، تنفروشی را همچون دیگر مشاغل در جامعه جلوه داده و جا بیندازند. تا زمانی که فقر مادی و فرهنگی در جامعه ریشه کن نشود، قطعآ تنفروشی و دیگر مفاسد اجتماعی، همچنان از معضلات جوامع بشری هستند. برای ریشهکن ساختن این معضلات اجتماعی، برای از بین بردن تبعیضات جنسی و غیره، باید بطور ریشهای با عوامل پدید آورندۀ آنها به مبارزه برخاست. ریشهکن ساختن فقر، از میان برداشتن انواع تبعیضات و از جمله تبعیضات جنسی و به همراه آن آموزش فرهنگی در جوامع میتوانند در از میان برداشتن این معضلات سهمی عمده ایفاء نمایند. برای رسیدن به چنین هدفی، تک تک ما مسئول بوده و میبایست نقش خود را در حل آن نادیده نگیریم.
افزودن دیدگاه جدید