مقدمه
قانون عفاف و حجاب، که هنوز در مراحل پیش از اجرا باقی مانده است، نهتنها نمایانگر سیاستهای سرکوبگرانه جمهوری اسلامی بلکه نشانهای از تلاشهای نظام برای حفظ بنیانهای استبداد از طریق تحمیل قوانین قرونوسطایی و بازتولید کنترل اجتماعی است. این قانون در واکنش به اعتراضات گسترده مردم، بهویژه انقلاب زن، زندگی، آزادی، طراحی شده است تا اراده مردمی برای گذار از نظامی مبتنی بر جعل و جنایت را سرکوب کند.
در این مقاله، به تحلیل نقش این قانون در حفظ استبداد، وعدههای اصلاحطلبانه برای تقلیل آن، و نقشههای نظام در فریب افکار عمومی پرداخته میشود. همچنین، جنبش زن، زندگی، آزادی و مطالبه حداقلی آن، یعنی سرنگونی و گذار از تمامی بنیانهای استبداد، مورد بررسی قرار میگیرد.
قانون عفاف و حجاب ابزار کنترل و بازتولید استبداد
قانون عفاف و حجاب، با ماهیت قرونوسطایی که بند بند آن همچون قوانین بردهداری است، تلاشی آشکار برای سرکوب آزادیهای اجتماعی و تثبیت نظم ایدئولوژیک جمهوری اسلامی است. هدف اصلی این قانون، ایجاد فضایی از ترس و انضباط اجتماعی است که جامعه را به سکوت وادار کند و در عین حال قدرت را در دستان نیروهای امنیتی و قضایی متمرکز سازد.
این قانون در شرایطی مطرح میشود که انقلاب زن، زندگی، آزادی، بهعنوان یکی از بزرگترین جنبشهای مردمی در تاریخ معاصر ایران، پایههای مشروعیت جمهوری اسلامی را به لرزه انداخته است. نظام، با استفاده از چنین قوانینی، سعی در بازگرداندن کنترل اجتماعی و خاموش کردن خواستههای آزادیخواهانه دارد.
وعدههای فریبنده اصلاحطلبان تقلیل قانون یا تداوم استبداد؟
در مواجهه با نارضایتی عمومی و فشارهای بینالمللی، نظام همواره به ابزار اصلاحطلبان متوسل شده است. چهرههایی مانند مسعود پزشکیان، با وعدههای تغییر یا تقلیل قانون عفاف و حجاب، تلاش میکنند فضای عمومی را آرام کنند و جنبشهای اعتراضی را منحرف سازند.
پزشکیان با ادعاهایی نظیر کاهش شدت قانون و رفع برخی محدودیتها، به مردم امیدی کاذب میدهد. این در حالی است که تجربه تاریخی نشان داده است اصلاحطلبان، از دوران رفسنجانی تا خاتمی و روحانی، همواره در چارچوب منافع نظام عمل کرده و به ابزاری برای خرید زمان و تثبیت قدرت جمهوری اسلامی تبدیل شدهاند.
وعدههایی مانند رفع فیلترینگ، بهبود وضعیت معیشتی، و ایجاد وفاق ملی، تنها تلاشی برای بازسازی چهره نظام و سرپوش گذاشتن بر جنایات گسترده است. این وعدهها، نهتنها قادر به برآوردن خواستههای واقعی مردم نیستند، بلکه به تداوم سرکوب و بقای استبداد کمک میکنند.
انقلاب زن، زندگی، آزادی چالش بنیادین نظام و مطالبه سرنگونی
جنبش زن، زندگی، آزادی، نقطه عطفی در تاریخ مبارزات مردمی ایران است که با خواستههای بنیادینی همچون سرنگونی جمهوری اسلامی و گذار از تمامی بنیانهای استبداد آغاز شد. این انقلاب، با تکیه بر نقش زنان بهعنوان نیروی پیشرو، توانست نهتنها نظام را به چالش بکشد بلکه تمامی ساختارهای فرهنگی و سیاسی مرتبط با سرکوب را زیر سؤال ببرد.
قانون عفاف و حجاب و تلاش برای اجرای آن، پاسخی سرکوبگرانه به این جنبش است. اما مطالبه حداقلی این انقلاب، یعنی سرنگونی کامل نظام و عبور از هرگونه اصلاحطلبی نمایشی، نشان میدهد که مردم ایران به نقطهای از آگاهی و اراده رسیدهاند که دیگر به هیچ سازشی تن نمیدهند.
از تقلیلگرایی تا گذار اصلاحطلبان و بقای استبداد
اصلاحطلبان، همواره در لحظات بحرانی، با وعدههایی نظیر تغییر تدریجی و تعامل با جهان، تلاش کردهاند اعتراضات مردمی را مدیریت کنند. اما در عمل، این جریانها به تثبیت استبداد کمک کردهاند.
انتخابات نمایشی ریاستجمهوری و طرح مسعود پزشکیان بهعنوان گزینهای برای جلب اعتماد عمومی، نشاندهنده همین الگوی رفتاری است. وعدههایی مانند رفع فیلترینگ و ایجاد وفاق ملی، در حقیقت چیزی جز ابزارهایی برای انحراف افکار عمومی و کاهش فشار بر نظام نیستند که ادامه اعدامها و عدم پاسخگویی به مشکلات مردم نمایانگر این واقعیت است. مردم ایران، که بارها طعم فریب اصلاحطلبان را چشیدهاند، امروز بهوضوح در شعارها و خواستههای خود نشان میدهند که راه حل، تنها گذار از نظام و سرنگونی تمامی ساختارهای استبداد است.
گذار از استبداد عبور از قوانین بردهداری و ساختارهای جنایت
قانون عفاف و حجاب، حتی در صورت تغییر یا تقلیل، نمیتواند ماهیت سرکوبگرانه و ضدانسانی خود را پنهان کند. این قانون نمادی از کلیت ساختارهای استبدادی جمهوری اسلامی است که برای بقای خود به بازتولید خشونت و سرکوب وابسته است.
انقلاب زن، زندگی، آزادی، بهعنوان یک حرکت ریشهای، تنها به تقاضای اصلاحات سطحی محدود نمیشود. این جنبش با خواستههایی نظیر آزادی، عدالت، و برابری، از تمامی بنیانهای نظام عبور کرده و بر لزوم سرنگونی تأکید دارد. مردم ایران، با تکیه بر آگاهی و تجربههای گذشته، بهوضوح درک کردهاند که گذار از استبداد تنها از طریق تغییرات بنیادین و ساختارشکنانه ممکن است.
نتیجهگیری:
از سرنگونی نظام تا تحقق آزادی و عدالت
قانون عفاف و حجاب، هرچند هنوز اجرایی نشده، نماد روشنی از استبداد جمهوری اسلامی و تلاش آن برای مهار انقلاب زن، زندگی، آزادی است. اما این انقلاب، با تکیه بر نیروی مردمی و خواستههایی همچون سرنگونی نظام و گذار از تمامی بنیانهای جنایت و جعل، راهی برگشتناپذیر را پیش گرفته است.
وعدههای اصلاحطلبان برای تغییر یا تقلیل قوانین، دیگر قادر به فریب مردم نیستند. آینده ایران تنها از طریق گذار کامل از جمهوری اسلامی و ساختن ساختاری جدید بر پایه آزادی، عدالت، و برابری ممکن خواهد بود. مردم ایران، با تکیه بر قدرت جنبشهای مردمی، این مسیر را با ارادهای استوار ادامه خواهند داد.
رضا ترابی
١٥ دسامبر ٢٠٢٤
افزودن دیدگاه جدید