طی چهل و شش سال در ایران شاهد بوده ایم که طبقه حاکم بدترین و وحشیانه ترین تجاوز به سطح معیشت، سرکوب مزدی گسترده و نابودی حقوق کار را علیه کارگران عملی کرده است. با هدف انباشتن جیب صاحبان قدرت، تماما امنیت شغلی سلب شده و امروز در ایران بخش اعظم کارگران و مزد بگیران از حق معیشت، رفاه و امنیت برخوردار نيستند و مجبور به تحمل فقر، بی خانمانی، زندان و اعدام شوند.
در شرایط کنونی جنگ درونی طبقه سرمایه داری جهانی برای قدرت و منافع اقتصادی با سیاستهای ناسیونالیستی و نژادپرستانه به تقسیم اراضی و سرکوب و پس گیری وسیع حقوق اجتماعی و بی امکاناتی از نیازهای پایه و ضروری اکثریت شهروندان جهان هستند.
حفظ سرمایه از طریق حاکمان جدید با سرکوب موج انقلاب ضد سلطنتی از طریق ایجاد فضای جنگی و قتل عام جمعی مخالفان، تعرض به ابتدایی ترین حقوق انسانی نصف جامعه یعنی زنان، حمله به تشکل های پا گرفته کارگران و بستن دانشگاهها و حمله به صدای آزادی خواهی، تعرض به اقلیت های مذهبی و تهاجم نظامی به آخرین سنگر ادامه انقلاب یعنی کردستان وشکل دادن به انواع دسته های سرکوب و کشتار هموار شد. این راه برای جمهوری اسلامی به سختی پیش رفت، چرا که تمایلات انقلابی در جامعه تسلیم نشد، شکست خورد ولی با چنگ و دندان جنگید.
یکی از مهمترین دلایل شکست انقلاب ۵۷ عدم وجود تشکل های اجتماعی و سیاسی طبقه کارگر در ایران بود. در عین حال انقلاب ۵۷ در زمره آخرین انقلابات قرن بیستم و همزمان با آغاز تهاجم همه جانبه سرمایه داری جهانی به طبقه کارگر و تشکل های کارگری برای رفع بحران در جلوگیری از کاهش سود بود و تمامی ظرفیت های موجود در جامعه را بکار بست. آنچه که امروز رژیم اسلامی سرمایه داری نیز آن را تماما بکار بسته است و در حفظ آن به هر وسیله ای متوسل شده است.
خیزش های اجتماعی که بر کف مطالبات جامعه قرار گرفته است وزمینه های آن را مبارزات گسترده کارگران و توده های ستمدیده فراهم کرده اند، در طی هفت سال گذشته خیزشها و مبارزات رو در رو افق جدیدی را بر روی خود گشوده اند. قطب نمای این افق تاکنون نشان داده است که درجه تغییر آن در دست طبقه کارگر، نه به عنوان ناجی جامعه بلکه به عنوان خود جامعه، که اکثریت آن را تشکیل میدهد، قرار گرفته است. مبارزه در کف خیابان، سازماندهی اعتصابات و ایجاد تشکل های اجتماعی و سیاسی مسیری است که می تواند جامعه را ازطبقه حاکم پس بگیرد و رفاه و آزادی تمام جامعه را میسر کند. رهایی زنان، که نصف جامعه و نصف طبقه کارگر را تشکیل داده اند رهایی جامعه است. طبقه کارگر نفعی در انواع تبعیض و ستم بر زنان و یا ستم بر ملل ساکن ایران ندارد.
بدون آزادی جامعه طبقه کارگر آزاد نخواهد بود. از اینجاست که برای توده کارگران و نیروی میلیونی بیکاران راهی جز سازمانیابی و متشکل شدن در محیط کار و محیط زیستشان باقی نمانده است. چهل وشش سال پس از انقلاب بهمن، مبارزه برای تشکل مستقل سراسری کارگران، خودسامان یابی زحمتکشان و تشکل مستقل بیکاران برای دست یابی به نان و آزادی به عنوان خواستِ مشترک، بی واسطه و قابل لمس برای همه زحمتکشان ایران از اهمیت حیاتی برخوردار است. این خواست مشترک و این پرچم متحد کننده، با شناخت روشن از مانع مقدم که همانا طبقه حاکم است.
اکنون در کف خیابان، کف کارخانه و کف زندانها مبارزه بی وقفه جاری است، پیشروی و تغییر شرایط نیاز به ایجاد تشکل، متحد و متشکل شدن به شکل سراسری است.
پیوند اعتراضات خیابان با اعتصابات کارخانه ها، اعتراضات نیروی کار، بازنشستگان، بخش آموزش و بهداشت و درمان و سازمان یابی مستقل کارگران و زحمتکشان در محیط زیست، هم می تواند به عمر سرمایه داری حاکم و دولتهایش پایان دهد و هم نقش کلیدی در پایان بخشیدن به پراکندگی ها و عدم تشکل یابی کارگران و زحمتکشان ایفا کند. مبارزه در این راستا هم افق روشنی برای مبارزات توده ای فراهم می سازد و هم با ایجاد سنگرهای مستقل پیکار طبقاتی علیه دیکتاتوری و سرمایه داری، طبقه کارگر را در مقابله با هر تجاوز و تعرض به سطح معیشت، به حقوق بنیادین کار، به آزادی های سیاسی، قدرتمند می سازد.
خیزش اجتماعی با افق انقلاب و تنها با تکیه بر نیروی اجتماعی و متشکل خود، همبستگی جهانی را نیز بهخود جلب خواهد کرد. آنگاه که متشکل شویم و ریشه نخبه گرایی و فرد گرایی و رهبر تراشی را بخشکانیم در مبارزه مشترک طبقاتی و در متن خیزش و اعتراضات جاری، انقلاب پاسخگویی نیازهای ما برای رسیدن به رفاه و آزادی اجتماعی از طریق خود مدیریتی در جامعه است.
نهادهای همبستگی با جنبش کارگری در ایران ـ خارج کشور
بهمن ۱۴۰۳ـ فوریه ۲۰۲۵
افزودن دیدگاه جدید