۱- نا کار آمدی سیاست مرکز هماهنگی اپوزیسیون
دو سال و سه ماه از پیدایش سیاست مرکز هماهنگی اپوزیسیون بهعنوان یک سیاست مهم و مورد تاکید در حزب چپ ایران می گذرد. این سیاست، متاثر از جنبش سرفراز زن، زندگی، آزادی پیش کشیده شد. در کنگره سوم، با قریب ۹۰% آرا موافق و بدون مخالفت مورد تایید قرار گرفت. با این همه، بنا بهاطلاعات موجود، این سیاست هیچ موفقیتی نداشتهاست. هیچ اطلاعی از سوی دست اندرکاران در مورد استقبالی قابل ذکر از آن تا کنون منتشر نشدهاست. اگر بعد از بیش از دو سال این سیاست هیچ موفمیتی نداشتهاست، میتوان ادعا کرد که در آینده نیز با این سیاست به هیچ جا نمیتوان رسید. تحقق این سیاست خیر خواهانه حزب، تنها با خواست حزب، ممکن نبودهاست. در واقع شرایط آن فراهم نبودهاست. در آینده نیز، بدون تامل بر شرایط تحقق اتحاد و تلاش برای تامین آن ها، تضمینی وجود ندارد که چنین سیاستی عملی شود. پذیرش ناکامی و شکست هدف سیاسی تشکیل مرکز هماهنگی اپوزیسیون، و از دست دادن زمان زیادی از وقت فعالیت حزب و اعضای آن، بررسی علت این شکست را ضروری می کند. نیروهای مختلف سیاسی در اپوزیسیون ایران، دچار تفرقهاند. این تفرقهای اشتباهی نیست که بهسادگی با دعوت و گفتگو با نمایندهای، اصلاح شود. بن و بنیاد این تفرله فقدان اولویت و هدف مشترک است. هر یک از نیروهای اپوزیسیون ایران، بی توجه به ضرورت وجود هدف مشترک و اولویت همگانی، هدف خود را در اولویت قرار داده و این عامل تفرقه است. جمهوریخواهان می گویند ثقل جمهوریخواهی هدف است و اولویت دارد. چپها، هدف و اولویت خود، فدرالی ها بههمین ترتیب، لیبرال، مشروطه خواهان و دیگران نیز هر یک هدف و اولویت خود را دارند ... این در حالی است که برای گفتگو و چون و چرا و مذاکره و مصالحه و معامله در باره خواستهای گوناگون مردم متکثر و متنوع ایران، باید اول نظامی دموکراتیک داشت تا بشود کم یا زیاد به مطالبات رسید. و اگر این درست است بایست دموکراسی هدف مشترک و اولویت دار همه نیروهای اپوزیسیون باشد. جمهوریخواهان، فدرالی ها، چپ ها، لیبرال ها، مشروطه طلبان، احزاب و شخصیتهای این گرایشات همه بایست خواست مشترک و اولویت همگانی را تایید کنند. ناگفته پیداست که پذیرش خواست مشترک با اولویت، بهمعنای نفی خواستهای دیگر هریک از احزاب و گرایشات اپوزیسیون و ادامه فعالیت هر یک برای آنها نیست. مشکل مرکز هماهنگی اپوزیسیون حل نمیشود مگر این که ابتدا، تفرقه در هدف مشترک و اولویت چارهجویی شود. به نسبتی که این تفرقه کاسته شود، شانس وفاق و اتحاد فراهم میشود. بنابراین سیاست مرکز هماهنگی اپوزیسیون، اشتباه بوده و دو یا سه سال حزب را به فعالیتی بینتیجه کشاندهاست. هدف سیاسی حزب چپ در این موقعیت، نه مرکز هماهنگی اپوزیسیون، بلکه مبارزه برای وفاق بر دموکراسی بهعنوان خواست مشترک و مقدم و اولویت همگانی احزاب و تشکلها و شخصیتهای جنبش دموکراتیک مردمی است. مرکز هماهنگی مصوبه کنگره سوم، عمری به درازی سن جنبش مهسا دارد که تا کنون عملی نشده است، چون خواست مشترک و مقدم و اولویت همگانی حاصل نبودهاست. تا خواست مشترک و اولویتدار همه گیر نباشد، تشکل برای آن ناممکن است. یادمان نرود، دعوت بینتیجه به اتحاد و جبهه عمری درازتر از عمر نسل ما دارد. مشکل شعار قابل فهم برای مردم هم نبودهاست که بهبحث کشاف و بی نتیجه و بیاثر گذار یا سرنگونی کشیده شد. شعار سرنگونی را نیروهای دیگر داشته و دادهاند و حد موفقیت آن در همان حد مرکز هماهنگی اپوزیسیون است یعنی تقریبا هیچ.
بهنظر من یکی از مهمترین مسائلی که در بحث های پیش کنگره و کنگرهای باید قرار گیرد و در باره آن در کنگره تصمیمگیری شود، نقد و بررسی هدف تعیین شده سیاسی در کنگره سوم و تغییر آن است. مرکز هماهنگی اپوزیسیون موضوعی خیلی پاینده (نه گذری)، ضروری (نه تصادفی)، عادی (نه استثنائی)، طولانی (نه کوتاه مدت) بهنظرمان میرسد، و تقریبا هیچ مخالفی میان ما نداشتهاست. دشوار و سخت است که این سیاست را با چنین جایگاهی، اشتباه آمیز، بینتیجه عملی و طبعا بحران آفرین دانست. بهخصوص ترک عادت و یافتن روشهایی تازه و نو و از این مهمتر برنامه عمل برای کمک به همهگیر شدن دموکراسی بهعنوان خواست مشترک و اولویت دار، راحت نیست. لیکن، قبول و اصلاح بدون هراس اشتباه، بی آن که قصد اعتباردهی یا اعتبارزدائی باشد، یکی از لحظات تامل، شناخت و شناخت خود و غیر خود فردی، جمعی است. قبول و اصلاح این اشتباه، برای روشنی انداختن بر راه دشوار و پر از تاریکی پیشروی حزب چپ ایران، کاری است دشوار ولی درخشان و آیندهساز.
ادامه دارد
نادر عصاره شنبه ۱ دی ۱۴۰۳ – ۲۱ دسامبر ۱۹۱۰
افزودن دیدگاه جدید