رفتن به محتوای اصلی

چیستیِ ذراتِ بنیادی

چیستیِ ذراتِ بنیادی

                                               The essence of Elementary Particles

نظریه کوانتوم و در مرکزِ آن مدلِ استانداردِ ذراتِ بنیادی، بدون واکاوی فلسفی توانِ پاسخ‌ به چیستیِ ذراتِ بنیادی را ندارد. این امر خواهان بررسی انتولوژی ذرات بنیادی است که تاکنون به ندرت به آن پرداخته شده است.  

فشرده 

نظریه کوانتوم، نظریه نسبیت، فیزیک آماری و کیهان‌شناسی اساسِ علم مدرنِ جهانِ هستی را تشکیل می‌دهند. نظریه کوانتوم با مرکزیت مدلِ استانداردِ ذراتِ بنیادی، توان توصیف ذرات بنیادیِ تاکنون شناخته شده را دارد. این مدل در شکل فشرده، هسته‌ی اصلی علم فیزیک مدرن را تشکیل می‌دهد. با این محدودیت که شامل نظریه نسبیت عام با ذره‌ی فرضی به نام گراویتون نمی‌شود. صرف‌نظر از این امر، مدل استاندارد ذرات بنیادی به تنهایی توان پاسخ به چیستی ذرات بنیادی مانند ذره الکترون را ندارد. در واقع، آنچه مدل استاندارد در باره‌ی ذرات بنیادی بیان می‌دارد، محدود می‌شود به ویژگی‌هایی از‌ این ذرات، مانند بارالکتریکی، جرم ساکن.و اسپین (چرخش)، بی‌آن‌که بگوید ذره چیست. تلاش برای یافتن پاسخ به چیستی ذرات بنیادی بی‌درنگ پای فلسفه، خاصه فلسفه‌ی هستی‌شناسی (انتولوژی) را به میان می‌کشد. به بیان دیگر، پیش‌شرطِ پرداختن به چیستی ذرات بنیادی، داشتن اطلاع کافی از دو رشته‌ی ظاهرن مجزا از هم، یعنی علم فیزیک مدرن و دانش فلسفه، به‌ویژه فلسفه‌ی انتولوژی است.

علم فیزیک، اشیاء را تشکیل شده از اتم‌ها، یعنی از ذرات الکترون‌ و ذرات زیراتمی، مانند پروتون‌ها و نوترون‌ها (متشکل از کوارک‌ها)،  لپتون‌ها، نوترینوها و بوزون‌ها (ذرات مربوط به نیروها) می‌داند (تصویر۱). در این میان، مسئله‌ای که بیان چیستی ذرات بنیادی را دشوار می‌کند، وجود تبدیل‌های ممکنِ فراوان بین ذرات است. برای مثال، تبدیل ذره کوارکِ پائین به ذره کوارکِ بالا. به‌همین دلیل انتولوژی ذرات می‌باید جنب ملاحظه‌ی قوانین پایداری مدل استاندارد ذرات بنیادی، این تبدیل‌ها را مدنظر داشته باشد.۲ و در ادامه، لازم است نتایج بدست آمده با تجربیات عینی سنجیده شوند. 

در این مقاله تلاش می‌کنیم،  پس از پیشگفتار و توضیحاتی در باره‌ی مدل استاندارد ذرات بنیادی، فلسفه‌ی هستی‌شناسی و مفهوم تروپ (Trope)، چیستیِ ذرات بنیادی را بررسی و نشان دهیم که این ذرات ساختارهایی شکل‌گرفته از تروپ نکلیوس (هسته)، محیطِ نکلیوس و هالهِ نکلیوس هستند.

پیشگفتار

آلبرت اینشتین در مقاله۴ ’فیزیک و واقعیت‘ می‌نویسد: 

"فلسفیدن را به‌عهده‌ی فیلسوفان گذاشتن شاید برای دوراانی که فیزیکدان‌ها معتقد بودند از یک سیستم پایدار، مفهوم‌های اساسی و قوانین اساسی برخوردارند، اشکالی نداشته باشد. اما نه در دورانی که در آن کلِ پایه فیزیک مشکل‌ساز شده است. فیزیکدان در چنین زمانه‌‌ای نمی‌تواند از کند‌و‌کاو آن به جبر تجربه، پژوهشِ انتقادی را به سادگی به فلسفه واگذار کند. زیرا فقط او بهتر می‌داند و حس می‌کند که مشکل کجاست. در جست‌و‌جوی یک پایه جدید، لازم است که او از مجوز یا لزوم مفهوم‌های مورد نظرش تا حد ممکن آگاه باشد."۴   

درکِ روشن و عمیق‌ از مفهوم‌های مشترکِ فیزیک و فلسفه نیازمند بهره‌جوئی علمِ فیزیک از دانشِ فلسفه و بعکس دانشِ فلسفه از یافته‌های علمِ فیزیک است. بی‌تردید فعالیت در یک چنین عرصه‌ی بنیادی، یعنی فصلِ مشترکِ فیزیک و فلسفه، نیازمند مفهوم‌های ویژهِ خود نیز می‌باشد.۳ مفهوم‌هائی که قادر به ارائه‌ تصویرِ درست‌تری از جهان هستی باشند. برای این منظور نیاز به فیلسوفانِ آشنا به علوم طبیعی، به‌ویژه فیزیک و نظریه‌ِ‌های جدید آن از جمله فیزیک سیستم‌های زنده (بیولوژی ملکولی، بیولوژی کوانتومی)، سینرجتیک و علم فرگشت و هم‌چنین فیزیکدانانِ علاقمند به پرسش‌های متافیزیکی و فلسفه‌ی تحلیلی (مفهومی)، یعنی فیلسوفان فیزیکدان و فیزیکدانان فیلسوف‌‌مشرب، است. در این‌باره در ابتدای مقاله‌۵ ’کوانتوم و فلسفه‘ می‌خوانیم:                  

"علمِ فیزیک همواره با دانش فلسفه به‌عنوان تفکر مفهومی برای فهمِ چیستی و چگونگی عملکرد جهانِ هستی آمیخته بوده است. نگاهی کوتاه به تاریخ توسعه فیزیک، از نظریات ارسطو در باره‌ی افلاک تا نظریه گرانشِ نیوتن، نظریه نسبیتِ خاص و عام اینشتین و نظریه کوانتوم، گویای این ادعاست. علم فیزیک تا پیش از نظریه‌های بنیادیِ قرن بیستم، جهانِ درونی (ذهنِ انسان) را مستقل از جهانِ برونی تلقی می‌کرد. اکنون اما دریافته‌ایم که جهانِ هستی درهم‌تنیده و کوانتومی است. لذا تفکیک آن به درون و برون فاقدِ اعتبار است. این شناخت، بارِ سنگینی را بر دوشِ فیلسوفانِ عصر ما گذاشته است. باری که در اصل به‌‌معنای ارتقاء دوباره‌ی جایگاه فلسفه در ارتباط با علوم طبیعی است. یعنی، در مقامی که در گذشته‌های دور فلسفه و فیزیک تحت عنوان ’فلسفه طبیعی‘ درهم‌آمیخته بودند. اکنون ما بار دیگر شاهدِ هم‌‌گرائی فیزیک و فلسفه، برای فهم چیستی و عملکرد جهانی که درهم‌تنیده و  کوانتومی می‌باشد، هستیم."۵ 

ذراتِ بنیادی و مدلِ استاندارد 

ماده معمولی از اتم‌ها تشکیل شده است و اتم‌ها از جمله از الکترون‌ها، ذرات مرکب زیراتمی مانند پروتون‌ها و نوترون‌ها و ذراتِ مرکب از ذرات بنیادی تشکیل شدند. ذره‌ی بنیادی در علم فیزیک به ذره‌ای گفته می‌شود که از ذرات دیگر تشکیل نشده است، مانند ذره کوارک، ذره الکترون یا ذره فوتون. 

مدل استاندارد ذرات بنیادی، نامی است در نظریه کوانتوم۶و۷و۸ برای توصیف ذرات بنیادی و چگونگی برهم‌کنش‌های آنها در سطح سه نیرو از چهار نیروی اساسی۹و۱۰ فیزیک (نیروی الکترومغناطیسی، نیروی هسته‌ای ضعیف و نیروی هسته‌ای قوی.) و در چهارچوب مکانیک کوانتومی و نظریه نسبیت خاص: به عبارت دیگر، مدل استاندارد ذرات بنیادی نیروی گرانشی با ذره‌ی فرضی به نام گراویتون را شامل نمی‌شود. این مدل اشیاء را تشکیل شده از ذرات بنیادی: کوارک‌ها (مانند کوارک بالا)، لپتون‌ها (مانند الکترون‌) و واسطه‌ها (مانند فوتون‌) می‌داند. در این مدل ۱۷ ذره با نام‌های خاص ذکر شده‌اند (تصویر۱). این ذرات به دو گروه ’فرمیون‌ها (سازنده‌ی ماده به تعداد ۱۲)‘ و ’بوزون‌ها (واسطه‌های برهم‌کنش میان ذرات به تعداد ۵)‘ تقسیم شده‌اند. فرمیون‌ها از ’قانون آماری فرمی ـ دیراک‘ پیروی می‌کنند. به این معنا که هیچ دو فرمیونی را نمی‌توان با اعداد کوانتومی یکسان توصیف کرد. در مقابل، بوزن‌ها از ’قانون آماری بوزه ـ اینشتن‘ پیروی کرده و می‌توان دو یا چند بوزون را با اعداد کوانتومی یکسان توصیف کرد. "از نظر تئوری، مدل استاندارد ذرات بنیادی یک ’نظریه میدان‌های کوانتومی‘ است که توان توصیف تمامی ذرات بنیادیِ شناخته شده تاکنون را دارد. ذراتی که در اصل از میدان‌ها بنا شده‌اند و فقط در شکل بسته‌های گسسته قابل تغییر هستند. این بسته‌ها با ذرات قابل مشاهده مطابقت دارند."۱۱ از آنجایی‌که دو نظریه مهمِ فیزیک، یعنی نظریه کوانتوم با مدل استاندارد ذرات بنیادی و نظریه کلاسیک نسبیت عام، در انرژی‌های بسیار بالا به‌ویژه در مقطع مِهبانگ یا تکینگی با هم همخوانی ندارند، می‌باید که هردو نظریه ناکامل باشند. از این‌رو نیاز به بنای نظریه‌ایست توسعه یافته‌تر از این دو نظریه که می‌تواند ’نظریه گرانش کوانتومی۱۲و۱۳و۱۴ باشد. اما تلاش‌ها برای ارائه یک چنین نظریه‌ای، چه از طریق نظریه ریسمان‌ها و چه از طریق کوانتیزه کردن نظریه نسبیت عام، تاکنون به نتیجه دلخواه نرسیده است. به‌نظر برای ارائه چنین نظریه‌ای نیاز به شناخت از لحظات اولیهِ کیهان 

است، لحظاتی که در آن احتمالن نیروی گرانش اولین نیرویی است که از نیروهای سه‌گانه نامبرده جدا می‌شود. 

انتولوژی (هستی‌شناسی)

مدل استاندارد ذرات بنیادی با تمامی موفقیت‌های بی‌نظیرش در عرصه‌های گوناگونِ نظری و عملی، توان توضیح چیستی ذرات بنیادی را ندارد. به این معنا که این نظریه بیان نمی‌دارد آیا ذرات بنیادی، به‌عنوان مثال یک ذره الکترون، از ماده، از انرژی یا از چیز دیگری تشکیل شده‌‌اند. این‌که بگوئیم الکترون دارای خواصی مانند بارالکتریکی، جرم ساکن و اسپین است و به این گفته اکتفا کنیم، به‌معنای بیان چیستی آن نیست. تعریف مفهوم ذره بنیادی از جمله به دلیل انتقال‌های فراوان ممکن بین انواع ذرات آسان نیست. ما در تلاش برای یافتن پاسخ مناسب به پرسش چیستی ذرات بنیادی خواسته و ناخواسته وارد عرصه مشترکِ علم فیزیک و دانش فلسفه، خاصه فلسفه انتولوژی می‌شویم. از این‌رو لازم است ابتدا کوتاه به انتولوژی به‌معنای هستی‌شناسی اشاره‌ای داشته باشیم تا در ادامه با یاری مفهوم تروپ چیستی ذرات بنیادی را تشریح کنیم.

انتولوژی یا هستی‌شناسی (شاخه‌ای از متافیزیک) بخشی از دانش فلسفه است که می‌کوشد به پرسشِ چیستی اشیاء پاسخ دهد. در مقاله۵ نامبرده دراین‌باره می‌خوانیم:  

"موضوع بحث انتولوژی، چیستی هستنده‌هاست. پرسش‌‌‌هائی مانند: شئ و ماهیت چیستند و چه رابطه‌ای باهم دارند. آیا ماهیت بخشی از شئ است؟ در این‌صورت اما چگونه دو چیز مختلف می‌توانند دارای یک ماهیت باشند؟ چرا بعضی وقت‌ها می‌گوئیم چیزها، برای مثال آدم‌ها، تغییر می‌کنند ولیکن هویت‌شان را حفظ می‌کنند؟ و گاهی هم چیزها بر اثر تغییر، هویت خود را از دست داده و دیگر وجود ندارند، مانند تکه یخی که آب شده باشد؟ بی‌تردید پاسخ این‌گونه پرسش‌ها منحصر به یک شئ و یا یک ماهیت خاص نمی‌شود بلکه حالت عام دارد. با ملاحظه‌ی یافته‌های تجربی، انتولوژی تحلیلی دریافته است که نمی‌توان نتایج علوم طبیعی، به‌ویژه علم فیزیک، را نادیده گرفت. اما نمی‌توان هم آنها را بی‌کم و ‌کاست پذیرفت. انتولوژی با بهره‌گیری از مفهوم تقارن، محور اصلی فیزیک مدرن، و انتخاب آن برای پژوهش ذرات بنیادی توانسته است به موفقیت‌های چشم‌‌گیری دست یابد. موفقیت‌هائی که متقابلاً به شناخت عمیق‌تر مفهوم‌های فیزیکی یاری می‌رسانند، از جمله در مفهوم ماده و ذرات تشکیل دهنده‌ی آن. ایده‌ی اصلی در انتولوژی آن است که ذره را مجموعه‌ای از ویژگی‌ها، مانند فرم، رنگ و غیره ارزیابی می‌کند. در اینجا این پرسش مطرح است که کدامیک از ویژگی‌ها دائمی و کدامیک می‌توانند در طول زمان تغییر کنند بی‌آن‌که ذره مربوطه از بین برود. اما چگونه می‌توان دانست، کدام ویژگی‌ها برای هویت ذره لازم و تغییرناپذیرند و کدام ویژگی‌ها می‌توانند تغییر کنند؟"۵  

مطالب زیر، بهره‌گرفته از مقاله۱۷، انتزاعی‌، غیرمتعارف و همراه با مفاهیمی کمتر شناخته شده است. از این‌رو شاید نیاز به دوباره‌خوانی آنها باشد. 

مفهوم تروپ (Trope)

"مفهوم تروپ مشخصه‌ای را توصیف می‌کند که برای یک شئ‌ منحصر به فرد است. به این معنا که به‌عنوان مثال دو توپ بیلیارد که از نظر رنگ بیرونی (صوری) کاملن شبیه هم هستند، با این حال هر توپ نشان دهنده یک تروپ متفاوت است. یعنی، دو توپ بیلیارد دارای ویژگی یکسان (برای مثال رنگ قرمز)، اما دو تروپ متفاوت هستند. یعنی، تروپ قرمز توپ بیلیارد ۱ و تروپ قرمز توپ بیلیارد ۲. در واقع، توپ بیلیارد چیزی (شئ‌ای) را نشان می‌‌دهد که تنها به‌عنوان یک دسته تروپ قابل درک است. با توجه به رویکرد کلیِ نظریه تروپ، تروپ‌های فردی (مجزا)، مستقل از یکدیگر وجود دارند و می‌توانند در پیوند باهم تشکیل اشیاء دهند. البته، این بیان در مورد تمامی نظریه‌‌های تروپ‌ صدق نمی‌کند. از جمله در نظریه تروپ نکلیوس (nucleus، هسته) که در زیر توضیح داده می‌شود. در میان نسخه‌های مختلف نظریه تروپ‌، نظریه دسته‌بندی، هم‌چون نظریه دونالد کری ویلیامز۱۵، فیلسوف آمریکای (۱۹۸۳ـ۱۸۹۹) و کیت کمپل۱۶، زیست‌شناس انگلیسی (۲۰۱۲ـ۱۹۵۴)، ساده‌ترین رویکرد را نشان می‌دهد. با توجه به این مفهومِ، اشیاء مختلف هر کدام فقط یک دسته از تروپ‌ها بحساب می‌آیند و از طریق رابطه‌ی مشترک در پیوند باهم قرار می‌گیرند. یعنی، تروپ‌های مربوطه در یک مکان و زمان قرار دارند." ۱۷  

نظریه تروپ نکلیوس

در بالا گفتیم: "چرا بعضی وقت‌ها می‌گوئیم چیزها، برای مثال آدم‌ها، تغییر می‌کنند ولیکن هویت‌شان را حفظ می‌کنند؟ و گاهی هم چیزها بر اثر تغییر، هویت خود را از دست داده و دیگر وجود ندارند، مانند تکه یخی که آب شده باشد؟" این پرسش‌ها در مورد ذرات بنیادی نیز صدق می‌کنند. "برای مثال یک ذره الکترون در مدل استاندارد ذرات بنیادی همیشه دارای جرم ساکنMeV  ۰٫۵۱۱ (مقاالکترون ولت) و بارالکتریکی منفی ۱– است. یک ذره فارغ از این مشخصات نمی‌تواند یک ذره الکترون باشد. این امر در مورد قدر مطلق اسپین (جرخش) الکترون نیز صدق می‌کند. با این حال، اسپینِ الکترون می‌تواند دو جهت متفاوت داشته باشد (جهت بالا و جهت پائین). یعنی، جهت اسپینِ الکترون‌های مختلف می‌تواند متفاوت باشد. نظریه تروپ نکلیوس که از جانب پیتر سیمونز۱۸و۱۹، فیلسوف انگلیسی (۱۹۵۰*)، به‌طور خاص مورد بحث قرار گرفت، این تمایز را از طریق یک سلسله مراتب از تروپ‌های ضروری و تعدادی تروپ‌های تعیین شده در نظر می‌گیرد. تروپ نکلیوس، تروپ‌‌های ضروری را که که توسط یک همبستگی دائمی بهم متصل می‌شوند، گردهم می‌آورد. بنابراین، نکلیوس تجسم کننده‌ی جوهر فردی شئِ مربوطه است. چراکه، هر تروپ فقط یکبار وجود دارد. محیط اطراف تروپ نکلیوس را، تروپ‌های تعیین شده تشکیل می‌دهند. لایه دیگر، هاله نکلیوس است که از تروپ‌های اختیاری تشکیل شده است. شئ‌ای مانند الکترون می‌تواند هیچ‌، چندین یا همه ویژگی‌های این لایه را داشته باشد. مجموعه همه تروپ‌ها باهم بیان از چیستی یک شئ دارد."۱۷ 

ذرات بنیادی در نظریه تروپ‌ 

بر اساس توضیحات ارائه شده، می‌توان چیستی ذرات بنیادی را تشریح کرد: به‌عنوان مثال، یک ذره الکترون سوای ویژگی‌های ذکر شدن، یعنی جرم ساکن0,511MeV/c  me=، بارالکتریکی q = 1,602176634x10-19 C و اسپین = 1/2 s، برخوردار از ویژگی‌هایی به نام عدد لپتون L = 1، عدد باریون B = 0 و جهت اسپین s = +/- است. در این مثال ۵ ویژگی اول ثابت هستند، یعنی تروپ‌هایی هستند که تغییر نمی‌کنند. در نتیجه جزو تروپ نکلیوس (هسته) محسوب می‌شوند. در مقابل ویژگی اسپین امکان تغییر جهت (جهت بالا یا جهت پائین) را دارد. یعنی از آنِ تروپ‌هایی است که امکان تغییر دارند. از این‌رو این نوع ویژگیِ‌ها، در اینجا جهت اسپین، جزو تروپ محیط (محیط نکلیوس) بحسابب می‌آیند. و بالاخره  تروپ هاله زمانی وجود دارد، برای مثال وقتی که یک ذره الکترون تحت تاثیر یک میدان بیرونی قرارمی‌گیرد. در این‌صورت، میدان بیرونی از آنِ تروپ‌ هاله محسوب می‌شود.         

تبدیل‌ ذرات در نظریه تروپ 

ذرات بنیادی در نظریه تروپ بیشتر به دو صورت قابل تبدیل تصور می‌شوند: ۱. تبدیل یک ذره به ذره دیگر و ۲. تبدیل یک گروه از ذرات به گروهی دیگری از ذرات. 

۱. مثال بارز برای حالت اول، یعنی تبدیل یک ذره به ذره دیگر، ذره نوترینو است. جرم یک ذره نوترینو مانند نوترینو  فارغ از نواسانات، همراه با عدد لپتون L، عدد باریون  Bو بارالکتریکی q تشکیل یک نکلیوس (هسته) را می‌دهد. اما اگر همین ذره با نواسانات در نظرگرفته شود، جرم آن می‌تواند تغییر کند. در این‌صورت نظریه تروپ جرم آن را نه از آنِ نکلیوس بلکه از آنِ محیطِ نکلیوس بحساب می‌آورد. این امکان بیان از انعطاف‌پذیری نظریه نکلیوس دارد. لذا، در واقعیت نه آن‌طور تصور می‌شود سه نوع نوترینو (تصویر۱: الکترون نوترینو e ، میون نوترینو  و تاوُ نوترینو ) با جرم‌های مختلف بلکه تنها یک نوترینو با امکان برهم‌نهی سه جرم مختلف وجود دارد که می‌توان در برش‌های (مقاطع) مختلف زمانی تشخیص داد.۱۷

۲. تبدیل یک گروه از ذرات به گروهی دیگر از ذرات: مثال بارز برای این حالت متلاشی شدن لپتون‌‌های باردار سنگین مانند لپتون میون‌  (تصویر۱) است. به این صورت:  + e-  + e   - . البته، بررسی‌های دقیق نشان از متلاشی شدن - به نوترینو  و بوزون W- (تصویر ۱) دارند. و این بوزون به نوبه خود به ضد نوترینو  eو لپتون e-متلاشی می‌شود. در اغلب موارد امکان‌ ندارد، یک ذرهِ قبل از انتقال را به ذرهِ پس از آن اختصاص داد. یک مثال برای این مورد، متلاشی شدن ذره نویترون است:  n  p + e-+ e. یعنی، متلاشی شدن یک نویترون به یک پروتون، یک الکترون و یک ضد نوترینو e همراه با تبدیل یک کوارک پائین (d-Quark) به یک کوارک بالا (u-Quark). به تعبیر دیگر، یک نویترون به سیستمی از پروتون، الکترون و ضد نوترینو  eمتلاشی می‌شود. این ‌تعبیر می‌گوید، نمی‌توان ویژگی‌های خاصی را به تک تک ذرات اختصاص داد. بلکه به کل سیستم، پیش و پس از تبدیل، یعنی به ویژگی‌ گروهی قائل شد.۱۷ مشلبه فروپاشی کوارک‌ها را می‌توان برای تروپ یک سیستم (یک مجموعه) مانند مجموعه انرژی‌ها درنظرگرفت. از آنجایی‌‌که برای مثال، مجموع  انرژی‌های ذرات مختلف یک سیستم ثابت است، لذا تروپ مربوطه آن از آنِ هسته گروه (نکلیوس گروه) بحساب می‌آید.      

           دکتر حسن بلوری                 برلین، ۲۰۲۵٫۰۴٫۱۰

مراجع

1. https://en.wikipedia.org/wiki/Standard_Model

2. Thomas Brückner, Was ist ein Elktron? In: Physik Journal, Deutache Physikalische Gesellschaft, Noveber 2024, 23. Jahrgang

3. Meinhard Kuhlmann, Sein oder Nichtsein? In: Physik Journal, Nr.6, 15. Jahrgang,  Wiley-VcH Verlag, Weinheim, 2016

4. Albert Einstein, Physik und Realität, In: Jounal of The Franklin Institute, Vol. 221, March 1936, No.   3, S. 313-347 

5. Hassan Bolouri, Quantum and Philosophy

۵. حسن بلوری، ’کوانتوم و فلسفه‘، منتشر شده در سایت‌های پارسی‌زبان، ماه می سال ۲۰۱۹

6. Hassan Bolouri, Quantum and Epistemology    

۶. حسن بلوری، ’کوانتوم و معرفت شناسی‘، منتشر شده در سایت‌های پارسی‌زبان، ماه سپتامبر سال ۲۰۱۹ 

7. Hassan Bolouri, Why is there something rather than nothing?

۷. حسن بلوری، ’چرا به‌جای هیچ، چیزی وجود دارد؟، منتشر شده در سایت‌های پارسی‌زبان، ماه آوریل سال ۲۰۲۰   

8. Hassan Bolouri, The concept of matter in Philosophy and Science 

۸. حسن بلوری، ’مفهوم ماده در فلسفه و علم‘، منتشر شده در سایت‌های پارسی‌زبان، ماه می سال ۲۰۲۰

9. Hassan Bolouri, The natural constants and epistemology

۹. حسن بلوری. ’ثابت‌های طبیعی و شناخت‌شناسی‘، منتشر شده در سایت‌های پارسی‌زبان، ماه فوریه سال ۲۰۲۱

10. Hassan Bolouri, Symmetry: the key to recognizing the cosmos

۱۰. حسن بلوری، ’تقارن ـ کلید شناخت کیهان‘، منتشر شده در سایت‌های پارسی‌زبان، ماه مارچ سال ۲۰۲۰

11. https://de.wikipedia.org/wiki/Standardmodell

12. Hassan Bolouri, Quantum gravity

۱۲. حسن بلوری، ’گرانش کوانتومی‘، منتشر شده در سایت های پارسی زبان، ماه می سال ۲۰۲۳

13. Hassan Bolouri, Quantum cosmology

۱۳. حسن بلوری، ’کیهان‌شناسی کوانتومی‘ منتشر شده در سایت‌های پارسی‌زبان، ماه ژوئن سال ۲۰۲۳

14. Hassan Bolouri, Quantum Cosmos: The Origin of the Universe

۱۴. حسن بلوری، ’کیهان کوانتومی ـ منشاء هستی‘، منتشر شده در سایت‌های پارسی‌زبان، ماه ژوئیه سال ۲۰۲۳

15. Donald Cary Wiilliams, Review of Mtaphysics 7(1), 7 (1953)

16. Keith Campbell, Abstract Particulaes, Blackwell, Oxford 1990

17. Thomas Brückner, In: Physik Joural, Deutsche Physikalische Gesellschaft, November 2024 

18. Peter Simons, Trooi 19, 147 (2000)

19. Peter Simons, Philos. Phenomenol. Res. LIV(3), 553 (1994)

دیدگاه‌ها

دکتر حسن بلوری (تایید نشده)

با سپاس از توجه و پرسش و اظهارنظر شما می نویسید: "... آنگاه عملا هرنوع دارو،هرنوع فلزیاآلیاژرادبه راحتی میتوان تولیدکرد." پاسخ: تولید ارقام نامبرده ربطی به مفهوم تروپ ها که سعی در تعریف چیستی ذرات به ویژه بخش هسته ای آنها که می باید ثابت باشند ندارد. آنچه شما در ادامه نوشته اید بسیار رویایی (تخیلی) است که می تواند در آینده ای دور بخشی از آنها عملی گردد و بخشی دیگر خیر.
ش., 12.04.2025 - 10:39 پیوند ثابت
مجید (تایید نشده)

باسلامی گرم خدمت دکتربلوری گرامی.مقاله پرباری بودوخیال انسان راپروازمیداد.یک نظر.ذرات که مشخص است اگرتمام حالتهای تروپ ها رامانندجدول مندلیف دسته بندی کنیم وبعدترکیبات ذرات رااضافه تا جایی که به شیمی وصل شودآنگاه عملا هرنوع دارو،هرنوع فلزیاآلیاژرادبه راحتی میتوان تولیدکرد.الان فیزیکدانها ویاشیمیدانها موردی دنبال یک مثلا دارو میگردندحال قضیه رابرعکس کنیم وتمام خواص ذرات چه تنهایی وچه درحالت انرژی بالاویا ترکیبی یکباربرای همیشه آزمایش شودونتیجه که حتما بارها وبارها تکرارشده ویکسان جواب داده است فکرنمیکنیدآنگاه انسان به تکامل ترین وضعیت خودرسیده است.مثلا درحالت رویایی فضاپیمایی بسازدکه بین ستاره ای حرکت کندوتازه آخرکارانسان درآن فضا پیمامتولدشده یادمیگیردوماموریتش راانجام میدهد.بسیارخیالی است اما اگرنتایج ترکیبات قابل پیش بینی باشدهرکاری ازانسان برای تطابق بایطش ساخته است مثلا راحت درماه یامریخ یامشتری زندگی کند.به نظرشما ممکن است.
جمعه, 11.04.2025 - 18:47 پیوند ثابت

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید