برنامهی دوسالهی حزب چپ ایران برای سرنگونی جمهوری اسلامی و برپائی جمهوری فدرال دموکرات سکولار"
گیرم کە بهروز همە ی تجربیات گذار کشورها را خواندە و ما نخواندەایم، ولی از ایشان می پرسم با این همە ادعا شما چرا قادر نیستید یک طرح مدون از روی نسخە این کشورها برای ایران بدهید و عدە قابل توجهی را حول آن متشکل و فعال کنید؟ غیر از این است کە این راهبرد در ایران بسیجگر نیست و تجربە هر کشوری خاص موقعیت و شرایط همان کشور و رابطە آن با وضعیت بین المللی است؟
رفیق بهروز خلیق در مطلبی کە اخیرا در بە پیش منتشر شد، بار دیگر بە بهانە صحبت های یکی از امضا کنندگان سند ٧ نفر از اعضای حزب چپ ایران، مشی سرنگونی طلبان طرفدار انقلاب را مورد نقد قرار داد و از راهبرد "گذار"بعنوان آلترناتیو انقلاب کە ایشان طرفدار آن است دفاع کرد و در قسمتی از نقد خود بە سند ما نوشت نوشت:
"راهبرد گذار دارای مشخصه هائی است که آن را از راهبرد سرنگونی و اصلاح طلبی متمايز می کند. برخی سرنگون طلبان بدون آگاهی از مشخصه های راهبرد گذار، آن را با اصلاح طلبی يکسان می گيرند. اخيرأ در کنفرانسی که برای دفاع از سند برنامه ای ۷ امضا ـ مندرج در "به پيش" ـ برگزار شده بود، يکی از سخنرانان همين نظر را بيا کرد. بگفته او منظور از گذار، تفکر اصلاح طلبی در قالب جديد است ..."
اولا این نظر یکی از نویسندگان برنامە ٧ نفرە است. در سند ما چنین تعریفی از طرفداران "گذار" انجام نشدە و این تعبیر یک نفر از آن ٧ نفر است و می تواند نظر بقیە نباشد.
دوما، بر خلاف سرنگونی کە راهبردی روشن است و معنی اش را هم در خود دارد، "گذار" موضوعی گنگ و نا روشن است کە هم تعابیر مختلفی از آن در میان طرفداران "گذار" می شود و هم طیفهای وسیعی را در بر می گیرد کە از اصلاح طلب گرفتە تا تحول طلب را در بر می گیرد.
مگر نبودند افراد اصلاح طلب و تحول طلبی کە در انتخابات مهندسی شدە ریاست جمهوری رفتند بە پزشکیان رای دادند؟ مگر نیستند جریاناتی کە خود را تحول طلب می خوانند اما از دولت پزشکیان و اصلاحات حمایت می کنند و امید بە آن بستەاند؟فکری هم در میان اهل گذار موجود است کە می خواهد گذار را از طریق همکاری با بخشی از نیروهای درون حکومت انجام دهد.
بلە البتە کسانی هم در درون طیف های گذار طلب هستند کە گذار را همان انقلاب بە روز شدە تلقی می کنند.
حالا با این اوصاف چند سوال از بهروز می کنم:تعریف گذار چیست؟ شما بهروز خلیق جزء کدام طیف از گذار طلبان هستید؟
اگر مردم فردا روزی قیام یا انقلاب کردند، شما می خواهید با مردمی کە دارند انقلاب می کنند، چکار کنید؟با آنها همراە می شوید و در مقابلشان می ایستید؟
آقای خلیق نویسندگان سند تفاوت ها را خوب می فهمند، برای قضاوت نیز سوابق مدافعان و عملکرد گذشتە شان را نیز در ازرزیابیشان ملحوظ می کنند، ولی مانند شما تفاوتها را بە میل خود تعبیر و تفسیر نمی کنند.
بهروز خلیق در جای دیگر از این نوشتە می نویسد:" يکی انگاشتن اصلاح طلبی با گذار از اقتدارگرائی به دموکراسی، نشانگر آن است که گوينده نه مطالعه ای در ادبيات گذار دارد، نه از تجارب کشورهائی که از اقتدارگرائی به دموکراسی گذار کرده اند، شناخت دارد و نه مطالبی که در تمايزات بين راهبرد گذار و اصلاح طلبی نوشته شده، خوانده است.
ما می دانیم و می شناسیم طیفهای وسیعی ازطرفداران این راهبرد را کە در گذشتە با همین شوقی کە امروز از گذار حمایت و آن را یگانە راە پایان دادن بە حکومت می دانند تا پایان دورە ریاست جمهوری روحانی و بعضا بعد از آن اصلاح طلبی را یگانە راە استقرار دمکراسی می فهمیدند. بیشترین طرفداران کنونی راهبرد گذار همان ها هستند.
همان هایی کە ادعا می کردند همە ی آنهایی کە حاضر بە رای دادن بە روحانی نیستند، منحرف هستند و خودشان همە چیز دان. شما رفیق بهروز هم اکنون نیز بر حسب عادت دیرنەای کە دارید، از موضع همە چیز دان با منتقدین خود برخورد می کنید و تصور می کنید گویا همیشە حق با شما بودە است. در حالی کە چنین نیست.
بهروز خلیق در جای دیگر از این نوشتە نویسندگان سند ٧ نفرە راتلویحا نادان می خواند و می نویسد:" يکی انگاشتن اصلاح طلبی با گذار از اقتدارگرائی به دموکراسی، نشانگر آن است که گوينده نه مطالعه ای در ادبيات گذار دارد، نه از تجارب کشورهائی که از اقتدارگرائی به دموکراسی گذار کرده اند، شناخت دارد و نه مطالبی که در تمايزات بين راهبرد گذار و اصلاح طلبی نوشته شده، خوانده است"بهروز این حرفها را بارها علیە ما تکرار کردە است و نکتە تازەای در آن نیست. حرف بیشتری نیز بە جز آنها ندارد کە بزند.
گیرم کە بهروز همە ی تجربیات گذار کشورها را خواندە و در این رشتە پرفسور و نظریە پرداز شدە است و ما نخواندەایم، ولی از ایشان می پرسم با این همە ادعا شما چرا قادر نیستید یک طرح مدون از روی نسخە این کشورها برای "گذار"ایران بە دمکراسی بدهید؟بدهید آیا غیر از این است کە تجربە هر کشوری خاص موقعیت و شرایط همان کشور و رابطە آن با وضعیت بین المللی است و لزوما در هر جایی قابل اجرا نیست؟ آقا آن موقع کە شما سرگرم خواندن تئوری گذار بودید جوانان در ایران سە جنبش انقلابی پیاپی کم فاصلە بە راە انداختند، هیچ وقت بە علت آن اندیشە کردەاید؟
آنهایی کە جنبش انقلابی زن، زندگی، آزادی را خلق کردند، بعید می دانم نسخە آن را از جای دیگری کپی کردە باشند. اکثرشان هم جوان و تصور نمی کنم پنج درصد شان کتابهایی را کە آقای خلیق خواندە، حتی اسم شان را شنیدە باشند. تحولی کە آنها در کشور بوجود آوردند بە نظر من کمتر از یک انقلاب نیست. سە سال است کە رژیم با وحشیانە ترین سرکوب ها تلاش می کند آثار این جنبش انقلابی را بزدایند، ولی موفق نشدەاست. آیا دست آورد این انقلاب کمتر از انقلابات دوران بهار عربی است؟آیا این جنبش مرتکب خشونتی شد.
گذار آنطور کە بهروز بە تصویر می کشد در هر جا کە رخ دادە با آرامش انجام نشدە است و در همە جا بە استقرار آزادی و عدالت اجتماعی منجر نشدە است. میانمار یا برمە یکی از نمونە های خونین گذار است.با این تفاوت کە خشونتی کە برای سرکوب آن بکار گرفتە شدە از هر انقلابی بیشتر است و نتیجە آن برای مردم نیز فاجعە بودە است. در آنجا گذار شد تا جلوی وقوع انقلاب را بگیرند. یعنی با نظامیان حاکم برای "گذار"زد و بندکردند تا قدرت واقعی همچنان محفوظ بماند و نتیجە هم همان شد کە نظامیان سابق و کشورهای حامی شان می خواستند.
بلە گذار در بعضی از کشورها پذیرفتە می شود، ولی آنجایی کە باعث بر هم زدن نظم اقتصادی موجود نشود، رهبران بر کنار می شوند و کسان دیگری بر جای آنها می نشینند، ولی تغییرات اساسی در نظام اقتصادی آنها بوجود نمی آید. این جور گذارها معمولا با حمایت یک یا چند کشور بە ثمر می نشینند بهمین خاطر تحمل می شوند.
بعضی از گذارها مانند آفریقای جنوبی ریشە انقلابی داشتند و ضامن پیروزی آنها ارتش چریکی مسلح وابستە بە کنگرە ملی آفریقا بود. این طور نبود کە اسقف "توتوێی" بیاید گذار را با حمایت اروپایی ها یکشبە انجام دهد. با گذار موافقت شد ولی نە برای اینکە جلوی خشونت گرفتە شود، بلکە برای اینکە انقلاب نشود. در افریقا مگر استعمارگران و کشورهای سلطە جو برای حفظ منافع نا مشروع خود کم کشتەاند؟برای آنها مهم نبودە و نیست کە از چە راە هایی منافع خود را حفظ کنند.
آقای خلیق از برج همە چیز دانی کە نشستەای بیا پایین، نگاهی بە سرنوشت برنامە هایی کە از اول انقلاب تا کنون نوشتەای یا در نوشتن آنها سهم داشتەای بینداز و ببین چند تا از آنها در عمل درست از کار درآمدە اند کە حالا با تحقیر و توهین با دیگران برخورد می کنی. از برنامە شکوفایی جمهوری اسلامی شروع کن و بیا جلو تا ببینم بە کجا می رسی!
٧ نفر از اعضای حزب از طرف جمع وسیعتری سند مشترکی دادەاند، تو اما از آنجا کە خودت را از همە بالاتر و والاتر می دانی سندی نوشتەای کە هیچکس بە غیر از خودت را در آن شرکت ندادەای. یعنی کار جمعی را تا آنجا بر می تابی کە خودت محور باشی.
بهروز خلیق در جای دیگری از نوشتە سرنگونی طلبان را با اصلاح طلبان مقایسە می کند و می نویسد:
" "اصلاح طلبان در زمینی که حکومت تعیین می کند، بازی می کنند و سرنگون طلبان حکومت را به مبارزه بود و نبود فرا می خوانند. سرنگون طلبان خواهان طرد جریان های سياسی حکومتی از حیات سیاسی کشور هستند و به صف بندی انقلاب و ضدانقلاب باور دارند "
خوب اولا این یک تفسیر خود خواستە است کە بهروز بە سرنگون طلبان نسبت می دهد و مردم را از عاقبت مبارزە می ترساند. دوما حتی تندروترین سرنگون طلبها هیچ گاە نگفتە و ننوشتەاند، کە " خواهان طرد همەی جریان های سياسی حکومتی از حیات سیاسی کشور هستند و به صف بندی انقلاب و ضدانقلاب باور دارند". با این روندی کە در ایران جریان دارد خود جریاناتی کە مرتکب جنایت نشدەاند، نە تنها خودشان رژیم را ترک می کنند، بلکە بعضا بە بخش هایی از اپزوسیون ملحق می شوند. در این صورت نیازی بە طرد کسانی کە جنایت نکردەاند نیست. اما قصد خلیق از این هیولاسازی ترساندن مردم از سرنگون طلبان و انقلابیون است.
ودر جایی دیگر می نویسد:
"اصلاح طلبی برای اصلاح طلبان و سرنگونی برای سرنگون طلبان به یک آیین تبدیل شده و ارزش ذاتی پیدا کرده است. در حالی که اشکال تحول سیاسی امر مقدسی نیست. ممکن است تحول سیاسی در کشور به این و یا آن شکل صورت گیرد"
آقای خلیق در اینجا نیز نسبت ناروای دیگری بە ما می دهند، کە بیشتر برازندە خودشان است. اگر گذار برای آقای خلیق آیین و مقدس و یگانە راە رسیدن بە دمکراسی نیست، چرا ایشان این همە روی آن حساسیت نشان می دهد؟
اختلاف ما با ایشان نە صرفا بر سر راهکار ها بلکە بر سر تفاوت نظر ما با ایشان بر سر دیدگاە های سیاسی، اجتماعی و طبقاتی هم هست. تصور می کنم هرکس بە نسخە اولیە سند ایشان و سند هفت نفرە مراجعە کند متوجە تفاوتها خواهد شد. درست بە دلیل همین تفاوتهاست کە ما سند خودمان را دادیم و حاضر نشدیم با سند بهروز خلیق همراە شویم.
خلیق ادعا می کند کە نیروی گذار بە جنبش های اجتماعی متکی است و بە زعم ایشان جریانات انقلابی بە این مبارزات توجە ندارند!
اعجبا، آقای خلیق یا نمی داند کە نیروی اصلی حامی جریانات مدنی و صنفی بیشتر از همە احزاب و سازمانهای چپگرا و انقلابی و سرنگون طلب بودەاند، یا می داند می خواهد واقعیت را مطلوب نظر خودش وارونە کند. آقا شما کە مدعی هستید بە جنبش های اجتماعی پایبند هستید لطفا کنید چند نمونە از حمایت تان را هم مستند کنید. چنان کە در سند ما آمادە است جنبش های اجتماعی هم موضوع اصلی سند و هم نیروی انقلاب هستند و ما در عمل و نە در حرف از این جنبش ها در حد توش و توان خود حمایت مستمر کردەایم.
چە آقای خلیق خوشش بیاید جي نیاید بیشتر شعارهای جنبش زن، زندگی، آزادی، سرنگون طلبانە و انقلابی بودند و شعارهای کە می دادند هم در همین راستا بود، دو جنبش ٩٦ و ٩٨ هم جنبش های انقلابی سرنگون طلبانە بودند، بە استناد تجربیات هر سە جنبش من ادعای آقای خلیق در مورد خشونت خواە بودن جنبش های سرنگون طلبانە و انقلابی را رد وآن را ناروا می دانم.
گذار در واقع برای عدەای از گذار طلبان، تاکید می کنم برای عدەای، پوششی است برای رد انقلاب، خلیق با اشارە بە خشونت رژیم مستقر بعد از انقلاب ٥٧ چنین نتیجە می گیرد کە انقلاب چیز بدی است، این را قبل از ایشان بهزاد نبوی و بسیاری دیگر از وابستگان نظام مستقر هم گفتەاند. آنها البتە دلیل موجە دارند، برای اینکە انقلاب بقای حکومت شان را تهدید می کند و معلوم است کارگزاران هیچ نظام مستقری با انقلاب مخالف باشند. ولی از عضو یک عضو حزب چپ زدن چنین حرفی بسیار معنی دار است کە من تفسیر آن را بە خوانندگان واگذار می کنم.
نکات دیگری هم در این نوشتە خلیق هست کە تکرار مکررات هستند و پرداختن بە همە ی آنها حوصلە خوانندە را سر می برد.
سوم خرداد ١٤٠٤
دیدگاهها
نقدی بر نوشته ر. صادق کارگر
افزودن دیدگاه جدید