رفتن به محتوای اصلی

در سوگ محمد تقی برومند (ب. کیوان)

در سوگ محمد تقی برومند (ب. کیوان)

 

از شمار دو چشم یک تن کم

از شمار خرد هزاران بیش

در سوگ محمد تقی برومند (ب. کیوان)

 

در شامگاه روز ٣٠ خرداد ١٤٠٤  (٢٠ ژوئن ٢٠٢٥) قلب پرشور محمد تقی برومند (ب. کیوان)، نویسنده، مترجم، کنشگر سیاسی و روزنامه نگار، در سن ٩٣ سالگی از تپش بازایستاد. به این ترتیب جنبش اجتماعی و آزادی خواه و چپ ایران یکی از کنشگران پایدار، زحمتکشان ایران یکی از مبارزان پیگیر و سایت «نگرش» توانمندترین ستون اندیشگی خود را از دست دادند.

محمد تقی برومند فرزندی از تبار رنجبران بود و تا پایان زندگی به آرمان رهایی انسان از تبعیض ها، ستم ها و استثمار وفادار ماند. او در تاریخ ١٧ خرداد ١٣١١ در خانواده ماهیگیر زحمتکشی گیلانی تبار در شهر بابل چشم به دنیا گشود و از همان کودکی طعم رنج و زحمت کار را کشید. چون نمی توانست بپذیرد که مرگ شمار زیادی از خواهران و بردران اش در سنین کودکی به دلیل تقدیر الهی بوده، در جستجوی ریشه های اجتماعی و زمینی این وضعیت، به حزب توده ایران، که مدافع حقوق زحمتکشان بود، گرایش پیدا کرد. در دوران نوجوانی آشنایی با ادبیات جهانی همچون اثرهای گورکی، جک لندن و ... در جان اش آتش عشق به ادبیات و نگارش را شعله ور کرد.

اگر کودتای ٢٨ مرداد و پیگرد کنشگران شناخته شده در محل زندگی اش پیش نمی آمد، شاید به آموزگاری و ترویج دانش در روستاهای مازندران می پرداخت. اما زندگی سرنوشت دیگری را برای او رقم زد. محمد تقی برومند برای در امان ماندن ناچار به ترک مازندران شد و برای ناشناخته ماندن به کارگری و کاشتن تیر چراغ برق در کنار خیابان ها و جاده های تهران روی آورد. سال ها بعد در کنار این کار طاقت فرسا به تحصیل در دانشکده حقوق دانشگاه تهران پرداخت که پس از پایان تحصیل به استخدام بخش حقوقی سازمان مسکن و شهرسازی درآمد. او علیرغم امکانات پرشمار برای رسیدن به مقام ریاست کارخانه و یا مدیر مسئول بخش مستغلات حاشیه تهران، در حد کارمند ساده این سازمان باقی ماند، چرا که لازمه رسیدن به آن مقام ها، نزدیکی او به ساواک و فروش وجدان به مقام بود. او در همین دوران از راه خودآموزی زبان فرانسوی را آموخت تا بتواند عطش خود را به آموختن رشته های دلخواه اش یعنی علوم اجتماعی و فلسفه، از راه دستیابی به گنجینه دانش جهانی فرونشاند. نتیجه این کوشش های خستگی ناپذیر ترجمه چندین کتاب در زمینه فلسفه و امورتربیتی  با نام مستعار ب. کیوان (الهام گرفته از نام شاعر جاویدنام مرتضی کیوان که پس از کودتای ٢٨ مرداد اعدام شد) بود، که به ویژه کتاب «شناخت و مقوله های فلسفی» با استقبال گسترده ای در جامعه روشنفکر غیرمذهبی روبرو شد.

ب. کیوان هربار برای انتشار این کتاب ها درگیر کشاکشی عصب سوز با دستگاه سانسور می شد که او را ناگزیر به ایجاد معادل سازی هایی خاص در ترجمه مقوله هایی می کرد که حساسیت دستگاه سانسور را برمی انگیختند. ولی کتاب های او تنها با دشمنی سانسورچیان روبرو نبود، بلکه خشم افراد و محفل هایی از مذهبیون را هم -که تحمل انتشار اندیشه های انتقادی و ماتریالیستی و دیالکتیکی را نداشتند- برمی انگیخت، تا آنجا که در آستانه انقلاب بهمن، یکی از اسلام گرایان او را تهدید کرده بود که در صورت پیروزی آنها، وی را جلوی خانه اش اعدام خواهد کرد و پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز اسدالله لاجوردی جنایتکار، دادستان انقلاب اسلامی در آن سال ها، گفته بود که نویسنده این کتاب ها را به موقع به دست خود خفه خواهد کرد!

در جریان همین فعالیت های فرهنگی و اندیشگی بود که ب. کیوان با شمار زیادی از نویسندگان، شاعران و هنرمندان نامدار دهه ٤٠ و ٥٠ شمسی پیوند دوستی و همکاری برقرار کرد، از آن جمله مهندس هوشنگ مقدم (م. پرمون)، م. ا. به آذین، امیرحسین آریانپور، سیاوش کسرایی، هوشنگ ابتهاج (سایه)، فریدون تنکابنی، جعفر کوش آبادی، محمود دولت آبادی، علی اشرف درویشیان، پرویز شهریاری، سعید سلطانپور، محمدرضا شجریان، محمدرضا لطفی، محمد قاضی و ... . اما برومند روشنفکر برج عاج نشین نبود و هیچگاه پیوند دوستی اش با کارگران و زحمتکشان قطع نشد. در دایره دوستانش که با برخی از آنان نشست های مطالعاتی برگزار می کرد، شمار زیادی کارگران برق تهران و کارخانه تیربتون سازی، کارگران صنف خیاطان و کفاشان، کارگران تاسیسات حرارتی و ... به چشم می خوردند. شماری از دوستانش پس از پیروزی انقلاب اسلامی به رهبران جنبش سندیکایی در ایران تبدیل شدند.

ب. کیوان در کنار فعالیت قلمی از فعالیت مدنی و اجتماعی نیز غافل نمی شد؛ گروه همیاری با گروهی از دوستان و همسایگان درست کرده بود؛ غمخوار هم محله ای ها بود و از کمک مالی تا معنوی به آنان دریغ نمی کرد؛ برای فرزندان هم محله ای های خود کلاس مطالعه ادبیات فارسی برپا می کرد که هر هفته بخش هایی از گلستان سعدی یا شاهنامه و یا شعر شاعران معاصر مانند سیاوش کسرایی خوانده و نقد می شد. البته در اینجا نیز او با مخالفت متعصبین مذهبی روبرو بود که می گفتند «برومند ذهن کودکان را مسموم می کند» و فرزندان خود را از شرکت در این کلاس ها ممنوع می کردند.

در آستانه تحولات بهمن ٥٧، م.ا. به آذین که جای خالی یک سازمان ملی و دمکراتیک با سمتگیری سکولاریستی در ایران را حس می کرد،  به ایجاد «اتحاد دمکراتیک مردم ایران» دست یازید. برومند یکی از کسانی بود که بی درنگ به این جمعیت پیوست و تا لحظه انحلال آن از سوی جمهوری اسلامی به عنوان سردبیر نشریه ها و انتشارات گوناگون این سازمان و همچنین در حزب توده ایران و نیز «جمعیت ایرانی هواداران صلح» فعالیت داشت. در کنار این کنش های  روزنامه نگارانه، پس از پیروزی انقلاب اسلامی، ب. کیوان ابتدا در کانون نویسندگان ایران و سپس شورای نویسندگان و هنرمندان ایران به فعالیت پرداخت.

پس از یورش حکومت توتالیتر اسلامی به حزب توده ایران، ب. کیوان ناگزیر به مهاجرت از ایران شد و در افغانستان سال ها عهده دار مسئولیت رادیوی زحمتکشان ایران -رادیوی مشترک حزب توده ایران و سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)- بود. در همین دوران او به عضویت در هیات سیاسی حزب توده ایران برگزیده شد. ولی قدرت و شهرت که در نظر او بی ارزش بودند، سبب نشدند که حقیقت را قربانی مقام خود کند. دیری نپایید که به دلیل اختلافات بنیادی با رهبری حزب توده به یکی از پیشگامان جنبش اعتراضی در این حزب تبدیل شد که در پایان به نقد اتحاد شوروی، ایدئولوژی دولتی «مارکسیسم-لنینیسم» و بروکرات های مردم ستیز حزب کمونیست شوروی انجامید و سرانجام پس از فعالیتی طولانی در حزب توده ایران، از آن گسست. این گسست اما به مفهوم دورانداختن آرمان ها و نظریه های انسان دوستانه سوسیالیستی نبود؛ گسستی بود برای آغازی نوین. با اوج گیری خطر به قدرت رسیدن مجاهدان افغان، در اسفند 1368 (مارس 1989) همراه همسرش، اختر عسگری که در لحظه لحظه زندگی سیاسی و اجتماعی ب. کیوان یار و پشتیبان او بود، ناگزیر به ترک افغانستان و سرانجام مهاجرت به آلمان غربی شد. برومند در آلمان غربی با نام های مستعار وحید کیوان، ب. عطارد، ب. توانا، ب. کیوان و نیز با نام خود، فعالیت های نظری و پژوهشی خود را -که علیرغم میل اش به دلیل فعالیت های سیاسی دچار وقفه شده بود- از سر گرفت؛ ابتدا در چارچوب همکاری با نشریه های گوناگون خارج از کشور و در ایران (از جمله «کتاب توسعه» و «ایران فردا») و سپس با مشارکت چشمگیر در بنیانگذاری نشریه و سایت «نگرش».

او با انتشار کتاب «جهانی شدن جدید سرمایه داری» در ایران، پیش از آن که بحث های «جهانی شدن» در کشورمان همه گیر شود، از پیشکسوتان طرح و بررسی  و نقد «جهانی شدن» و «نولیبرالیسم» در ایران بود. او در سی سال پایانی زندگی ، کتاب ها و مقاله های پرشماری در نقد و بررسی مقوله هایی چون «جامعه مدنی»، «دولت حقوقی»، «دمکراسی»، «عدالت اجتماعی»، «توسعه پایدار» و اندیشه های فلسفی مارکس و ... ترجمه کرد و نگاشت. ب. کیوان از میان اندیشمندان جامعه گرا، به اندیشه های مارکس و سمیر امین علاقه وافری داشت و در شناساندن این اندیشه ها به مخاطبان ایرانی، بسی کوشید.

میراث ارزشمند نظری و فرهنگی محمد تقی برومند بیست کتاب و حدود ٢٠٠ مقاله تئوریک است .این کتاب ها در سایت نگرش در نشانی زیر، در دسترس علاقمندان قرار دارند:

http://www.negaresh.de/?page_id=1098

همرزم مان ب. کیوان تا پایان عمر وفادار به عهدی بود که در جوانی با خود بست:

بشکنی ای قلم ای دست اگر                                   پیچی از خدمت محرومان سر

ازینرو او هیچگاه سازشی با هیچ جناحی از اسلام گرایان و حکومت اسلامی نداشت و با «چپ محور مقاومتی» -که آن را وسیله ای برای خدشه دار کردن حیثیت چپ و نیروهای آزادی خواه و عدالت گرا در ایران می دانست- مبارزه می کرد.

جمله مورد علاقه ب. کیوان، که تا واپسین روزهای زندگی  تکرار می کرد، این بود: «انسان باورمند به هستی، از زندگی و مرگ نمی هراسد». او با تمام وجود «باورمند به هستی» بود، میهن خود ایران ، باشندگان این سرزمین و طبیعت آن و گنجینه های شایان ادبی و فرهنگی آن را بسیار دوست داشت و تا واپسین لحظه ها که دیگر توان مطالعه نداشت، شعرهایی از عطار، فردوسی، خیام، مولوی، حافظ و سایه را از حافظه مرور می کرد.

زندگی او تجسم این شعر مورد علاقه اش از مولوی بود:

تو مگو همه به جنگند و زِ صلح من چه آید                تو یکی نِه‌ای هزاری تو چراغِ خود برافروز

 

اینک که او چشم بر این دنیای پرآشوب و جنگ زده، که ایران عزیز ما نیز در آتش آن می سوزد، فروبسته است، وظیفه خود می دانیم که با تکیه به میراث معنوی اش راه او را در این شرایط بس تیره، ادامه دهیم و چراغ خود برافروزیم و برای آزادی و آبادی ایران و رهایی آن از حکومت تمامیت گرا و توتالیتر اسلامی از هیچ کوششی دریغ نورزیم.

یاد و نام رفیق مان محمد تقی برومند گرامی و ماندگار باد!

 

گروه نگارندگان «نگرش»

 

"بە پیش" در گذشت رفیق عزیز زندە یاد تقی برومند، مبارز سیاسی و پژوهشگر پرتلاش جنبش چپ و کارگری را صمیمانە بە خانوادە، رفقا و جنبش چپ و سوسیالیستی تسلیت می گوید و خود را در غم از دست دادن کیوان عزیز با خانوادە و دوستان و رفقا شریک می داند یاد  و خاطرە او در آثاری کە از خود بجا نهادە نزد دوستان و مبارزان جنبش کارگری و سوسیالیستی ماندگار خواهد ماند. 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید