آقای میرحسین موسوی در بیانیه پس از جنگ 12 روزه بین رژیم فاشیستی اسراییل و جمهوری جنایتکار اسلامی ابراز میدارد که: "تجربه جنگ دوازده روزه نشان داد که ضامن نجات کشور احترام به حق تعیین سرنوشت همه شهروندان است و ساختار کنونی نظام نماینده همه ایرانیان نیست. مردم میخواهند شاهد تجدیدنظر در آن خطاها باشند. برگزاری رفراندوم برای تاسیس مجلس موسسان قانون اساسی، راه را برای تحقق حق تعیین سرنوشت مردم هموار و دشمنان این مرز و بوم را از دخالت در امور کشور مأیوس میکند."
گروهی متشکل از 830 نفر از فعالان سیاسی، مدنی و فرهنگی کشور نیز با انتشار بیانیهای حمایت خود از این طرح رفراندوم آقای میرحسین موسوی اعلام کردهاند. امضاکنندگان این بیانیه تاکید کردهاند: "ما نیز بر این باوریم که گام نخستین و ضروری برای عبور از شرایط بحرانی کنونی، برگزاری همهپرسی آزاد جهت تشکیل مجلس مؤسسان برای تدوین قانون اساسی جدید است، قانونی که بر مبنای دموکراسی، حاکمیت ملی و موازین حقوق بشری تنظیم شده باشد."
۱۷ تن از چهرههای سیاسی و مدنی ایران نیز با انتشار بیانیهای نسبت به وضعیت بحرانی کشور هشدار دادند و بر ضرورت برگزاری رفراندوم آزاد و تشکیل مجلس موسسان برای گذار به یک دولت ملی و فراگیر تاکید کردند. در این بیانیه به درستی اشاره شده است که: "ما نیک میدانیم که هیچ نظام استبدادی، داوطلبانه تن به برگزاری رفراندوم نمیدهد. پس از تمامی گروهها و کنشگران مستقل سیاسی، مدنی و فرهنگی دعوت میکنیم تلاش برای تغییر شرایط کنونی کشور را به اولویت فوری فعالیتهای خود بدل کرده و با هماندیشی، همبستگی و پیوستگی در مبارزه، و استفاده از تمام ظرفیتهای نافرمانی مدنی، برای تداوم و تقویت جنبش مقاومت مدنی خشونتپرهیز اهتمام ورزیده و زمینه را برای احقاق"حق تعیین سرنوشت" با برگزاری رفراندوم تحت نظارت نهادهای بین المللی و تشکیل مجلس موسسان در راستای شکل گیری دولت ملی و فراگیر برای گذار دموکراتیک فراهم کنند."
خانم شیرین عبادی با نقد بیانیه با امضای 830 نفر و با استناد به اصول 4 و 177 قانون اساسی جمهوری اسلامی، معتقد است که: "مسلما حکومت نمی تواند تغییر ماهیت داده و تبدیل به حکومتی دموکرات و سکولار شود و "دولت ملی و فراگیری" که مورد خواست امضا کنندگان بیانیه است را برآورده سازد؛ چرا که بسیاری از مشکلات این کشور، ناشی از نهاد ولایت فقیه و اختیارات وسیع آن خصوصا در امر قانونگزاری است." او به درستی معتقد است که: "درخواست رفراندوم میبایست مقید به سقوط رژیم باشد؛ چرا که هر حکومتی از جهت حقوقی- سیاسی مبتنی بر قانون اساسی است و در نتیجه نمی تواند علیه موجودیت خود رفراندوم برگزار کند."
همه آنانی که ایده رفراندوم را مطرح کردهاند و آنانی که از این ایده حمایت کردهاند را میبایست به مواضع حاکم مطلق نظام اسلامی حاکم بر کشور ارجاع داد. خامنهای، خلیفه خودخوانده مسلمین جهان، روز سهشنبه ۲۹ فروردین 1402 در سخنرانی برای جمعی از دانشجویان صراحتا مخالفت خود را با برگزاری هرگونه رفراندوم اعلام کرد. او گفت: "مسائل مختلف کشور قابل رفراندوم نیست؛ زیرا هر رفراندوم ۶ ماه همه کشور را درگیر میکند. ضمن اینکه در کجای دنیا برای همه مسائل رفراندوم برگزار میکنند؟ مگر همه مردم که باید در رفراندوم شرکت کنند امکان تحلیل آن مسئله را دارند؟ این چه حرفی است؟"
آنانی که دل در گرو تغییر در چارچوب همین نظام با چنین ساختاری دارند و برگزاری رفراندوم در چارچوب موجود را راه برون رفت از این شرایط میدانند باید با خود صادق باشند و از خود بپرسند آیا چنین حاکمیتی با چنین ساختار و دیدگاهی قابلیت برگزاری همهپرسی از مردم را دارد؟ آیا میتوان تصور کرد که حکومت ملایان و سرداران با علم به اینکه اکثریت قاطع مردم خواهان پایان دادن به حاکمیت آنان است موجویت خود را به همهپرسی بگذارند و به نتیجه آن پایبند بمانند؟
کشور ما، سرزمینی است که نه توسط یک نیروی خارجی بلکه توسط یک مشت بنیادگرای فاسد و دزد و غارتگر که به سرزمین ما به دید "انفال" نگاه میکنند اشغال شده است. در اصطلاح فقه اسلامی، "انفال" به اموالی گفته میشود که مالک خصوصی ندارند و در اختیار حکومت اسلامی قرار میگیرند و به معنای غنیمت است و در اصطلاح، به اموالی گفته میشود که به پیغمبر و جانشینان او (امامان) تعلق دارد. این رژیم اشغالگر نه تنها سرزمین و اموال ما را به دید "غنیمت" نگاه میکند بلکه ما، مردم این سرزمین را هم "موالی" یا همان "بندگان" به حساب میاورد.
در دوران حاکمیت این رژیم آدمخوار حرف از برگزاری رفراندم و حقوق و قوانین بینالمللی زدن طنزی بیش نخواهد بود. در نزد این آدمخواران که همچون افعی بر سرزمین و ثروت و زندگی مردم ایران چنبره زدهاند حقوق و قوانین بینالمللی پشیزی ارزش ندارد. آنها از همان فردای تولد نامبارک خود این قوانین را نادیده گرفتند.
با توجه به خیزشهای اعتراضی سالهای گذشته علیه سیاستهای خانمانسوز حاکمیت، اکثریت قاطع مردم ایران خواهان گذار از این جرثومه فساد هستند و آن را به اشکال گوناگون نشان دادهاند. این اپوزیسیون است که آن ظرفیت لازم را برای منسجم کردن و برنامه دادن ندارد. برای گذار از جمهوری جهنمی اسلامی به یک نظام دمکراتیک، به یک پروسه دمکراتیک نیاز هست. اگر امروز گروههای بهاصطلاح اپوزیسیون داخل و خارج از کشور دست از تضعیف هم بردارند و با ایجاد جبههای وسیع بدیلی را در مقابل رژیم آدمخوار ولایت فقیه به مردم ایران و جامعه بینالمللی معرفی کنند، میتوان امیدوار بود که این اشغالگران حاکم بر کشور توان مقابله در برابر اراده ملت ایران را از دست بدهند و روانه گورستان تاریخ شوند. این اپوزیسیون پراکنده و بدون برنامه باید به خود آید و بر سر اشتراکات که همان سرنگونی رژیم جنایتکار اسلامی و گردن نهادن به تعیین سرنوشت مردم توسط مردم در پای صندوقهای رای است به نیاز کنونی جامعه پاسخ دهد. اپوزیسیون، اعم از چپ، جمهوریخواه، ملی و مشروطهخواه، میباست نیاز کنونی جامعه را دریابند و منافع ملی و میهنی را نسبت به منافع گروهی خود در اولویت قرار دهند.
در پایان، باید به نقش مخرب کسانی که به نام اپوزیسیون و به بهانه ی ملیگرایی و وطنپرستی در جنگ دولت فاشیستی اسراییل با جمهوری نکبت اسلامی طرف حکومت آدمخوار اسلامی را گرفتند اشاره کرد و به آنان یادآور شد که در بزنگاههای تاریخی که رژیم در شرایط بسیار ضعیفی قرار میگیرند به دادش نرسند و در صف مردم بایستند.
افزودن دیدگاه جدید