رفتن به محتوای اصلی

سلطنت پاره‌وقت و از راه دور

سلطنت پاره‌وقت و از راه دور

 نویسنده: گلنار نیک‌پور؛ دانشیار تاریخ در کالج دارتموث و اسکندر صادقی بروجردی استاد ارشد تاریخ معاصر خاورمیانه در دانشگاه یورک
 

رضا پهلوی، فرزند آخرین شاه ایران است، و اغلب همان مواضع اسرائیل را تکرار می‌کند، به‌ویژه در محکوم‌کردن «مماشات» با ایران. این رویکرد برایش تحسین نئوکان‌های آمریکایی را به‌همراه داشته، اما چنین سخنان جنگ‌طلبانه‌ای خطری مرگبار برای مردم عادی ایران به‌شمار می‌رود. در حالی‌که حملات نظامی اسرائیل شهرهای مختلف ایران را به لرزه انداخته بود، رضا پهلوی — فرزند آخرین شاه ایران — کارزار شخصی خود را آغاز کرد. هفته‌ی گذشته، او به رسانه‌هایی در اروپا و ایالات متحده دعوت شد تا اعلام کند که مردم عادی ایران از بمباران کشورشان «استقبال کرده‌اند».

اما پهلوی به این لفاظی‌های پر زرق و برق بسنده نکرد. او در ادامه، در نشریه‌ی جروزالم پست — که هیئت تحریریه‌اش هم‌زمان خواستار تجزیه‌ی ایران به دولت‌های قومیِ کوچک شده بود — برنامه‌ی موسوم به «طرح گذار صدروزه‌»اش را برای ایران تبلیغ کرد.

پهلوی، از هر نظر، نمونه‌ی کاملِ یک «پسر بی‌کفایت و شکست‌خورده است». نه هرگز شغلی داشته، نه رهبری سازمانی جدی را بر عهده گرفته، و نه توانسته در میان مردم داخل ایران پایگاه سیاسی معناداری برای خود ایجاد کند.

در یکی از معدود گفتگوهایی که اندکی پرده از واقعیت برداشت — در پادکست پاتریک بت‌دیوید که در میان محافل راست‌گرای یوتیوب و رسانه‌های موسوم به «آلترناتیو» محبوب است — پهلوی اعتراف کرد که تنها می‌تواند بازگشت به ایران را به‌صورت «پاره‌وقت» تصور کند، چراکه زندگی اجتماعی و تعهدات شخصی‌اش در ایالات متحده استوار است؛ همان‌جایی که بیشتر عمرش را در آن گذرانده.

اپوزیسیون سلطنت‌طلب در تبعید سال‌هاست که در خیال بازگشت به قدرت از طریق مداخله‌ی خارجی به سر می‌برد. در نگاه غالب آن‌ها، تغییر سیاسی از مسیر بسیج توده‌ای مردم یا مبارزه‌ی درونی و مستقل ایرانیان تصور نمی‌شود؛ بلکه چشم‌انتظار دخالت ناجی‌گونه‌ی یک قدرت امپریالیستی‌اند.

آن‌ها انکار می‌کنند که میلیون‌ها نفر به خیابان‌ها آمدند، سربازان به شکل گسترده‌ای از ارتش جدا شدند، کارگران در سراسر کشور دست به اعتصاب زدند، و یک دیکتاتوری فاسد و نامحبوب به‌دست یک جنبش مردمی سرنگون شد. در عوض ادعا می‌کنند که شاه «بیش از حد قدرتمند» شده بود و همین دلیل مداخله‌ی غرب برای کنار زدن او بود.

اگرچه رابطه‌ی نزدیک پهلوی با اسرائیل در دوران نتانیاهو قطعاً یک «ازدواج مصلحتی» است، اما این رابطه بر پایه‌ی هم‌سویی ایدئولوژیک قابل توجهی نیز استوار است. ایدئولوژی‌ای که امروز زیربنای سیاست‌های سلطنت‌طلبان را تشکیل می‌دهد، ترکیبی سمی از برتری‌جویی نژادی و خودتنفری استعماری، نوستالژی عظمت امپراتوری، و ناسیونالیسم اقتدارگراست.

حقیقت این است که پروژه‌ی سلطنت‌طلبی از مدت‌ها پیش، ضعیف و تهی شده است. این پروژه در جذب جوانان به تعداد قابل توجه شکست خورده؛ نتوانسته ائتلاف‌هایی فراگیر در میان اقوام، مذاهب، طبقات و گرایش‌های سیاسی مختلف ایران شکل دهد؛ و حتی کوچک‌ترین نشانه‌ای از برنامه‌ی سیاسی قابل اعتماد ارائه نکرده است. رهبر این جریان بر اساس نسب خانوادگی انتخاب شده، نه بر پایه‌ی دستاوردهای شخصی یا حتی فرآیندهای دموکراتیک.

مبنای مشروعیت آن صرفاً بر نوستالژی واپس‌گرایانه به گذشته‌ای ساخته و پرداخته شده است — گذشته‌ای که حداقل برای اکثریت قاطع ایرانیان هرگز وجود نداشته — و خیال‌پردازی‌های شرقی‌سازی شده از ایرانی ایده‌آل «قبل از ملایان». رضا پهلوی، بیش از هر چیز، نماد و تجسم همین شکست‌ها و ناکامی‌هاست.

اگر ایران قرار باشد آینده‌ای دموکراتیک و مستقل داشته باشد، این آینده از نوستالژی سلطنتی یا مداخله‌ی نظامی اسرائیل و آمریکا نخواهد آمد. بلکه از تلاش سخت مبارزه‌ی جمعی سیاسی شکل خواهد گرفت؛ تلاشی که توسط کسانی انجام می‌شود که در ایران زندگی می‌کنند و حاضرند برای آینده‌ای بهتر و بدون فروش حیثیت کشورشان بجنگند. هیچ راه میان‌بری برای رهایی از طریق هواپیماهای جنگی یا عناوین سلطنتی خاک‌خورده وجود ندارد.

با سقوط بمب‌های اسرائیلی در سراسر ایران و حمله‌ی غیرقانونی دولت ترامپ به برنامه‌ی هسته‌ای ایران، رسیدن به ایرانی واقعاً آزاد و شکوفا دورتر از همیشه به نظر می‌رسد. تنها با پایان دادن به تجاوزات نظامی بی‌رویه است که ایرانیان شاید فرصت پیدا کنند روزی خودشان سرنوشت‌شان را رقم بزنند

منبع:
نشریه ژاکوبن،۲۳ ژوئن ۲۰۲۵

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید