دمیتری مینین
برگردان: سیامک سلطانی
از سایت: بنیاد فرهنگ استراتژیک
همکاری دفاعی بیش از نیم قرن بین عربستان سعودی و پاکستان زمانی به سطح جدیدی فراروئید؛ محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان سعودی، و شهباز شریف، نخست وزیر پاکستان، در ۱۷ سپتامبر «توافقنامه دفاع متقابل استراتژیک» را در ریاض امضا کردند.
طبق این سند، «هرگونه تجاوز به هر یک از دو کشور، تجاوز به هر دو کشور تلقی خواهد شد.» و اگرچه این سند به طور خاص به توانایی تسلیحات هستهای پاکستان اشاره نمیکند، اما یک «مقام ارشد سعودی» وقتی در مورد آن سؤال شد، بدون هیچ ابهامی اظهار داشت: «این یک توافق دفاعی جامع است که تمام تواناییهای نظامی را پوشش میدهد.» کارشناسان تقریباً متفقالقول هستند: عربستان سعودی یک «چتر هستهای» را به دست آورده است که در نهایت میتواند به سایر کشورهای عربی نیز گسترش یابد. همچنین اشاره شده است که مفاد پیمان جدید حتی سختگیرانهتر از ماده ۵ پیمان ناتو است، زیرا ورود مستقیم به جنگ از طرف یک شریک بدون هیچ «مشورت قبلی» را فراهم میکند. تصادفی نیست که این توافق بلافاصله پس از اجلاس عربی- اسلامی که در ۱۶ سپتامبر در دوحه برگزار شد، به امضاء رسید؛ جایی که به ابتکار قاهره، ایده ایجاد یک «ناتوی عربی» با «مرکز دوگانه» در قالب مصر و عربستان سعودی، و اکنون با پوشش احتمالی زرادخانه «روز قیامت»، به طور فعال تبلیغ میشد.
بنابراین، یک رویداد به ظاهر کوچک در مقایسه با تحولات عظیم تکتونیکی اخیر در منطقه - بمباران ناموفق قطر توسط اسرائیل - کوهی را جابجا کرده است که وزن آن میتواند بسیاری از صفبندیهای ژئوپلیتیکی به ظاهر تغییرناپذیر در خاورمیانه را در هم بشکند. اهمیت کامل این رویدادها هنوز به طور کامل درک نشده است، اما واشنگتن در حال حاضر در آشفتگی است و اسرائیل صادقانه دلسرد شده است. برای رهبری اسرائیل، فاجعه واقعاً از یک منبع غیرمنتظره رخ داده است. آنها با چنگ و دندان علیه ایران جنگیدند، که هنوز حتی به مرحله نهایی برنامه هستهای نظامی خود نرسیده بود، اما از طریق اقدامات بیپروای خود، یک زرادخانه کامل از موشکهای آماده با کلاهکهای هستهای قدرتمند را به عنوان یک وزنه تعادل بالقوه به دست آوردهاند. علاوه بر این، ظاهراً تهران نیز آماده است تا جاهطلبیهای جهانی خود را کنار بگذارد و به اتحاد همسایگان عرب خود در منطقه که قبلاً با آنها اختلاف داشت، بپیوندد و در نتیجه پتانسیل مشترک آنها را به طور قابل توجهی تقویت کند.
اوضاع حتی نباید به نقطه تبادل مستقیم ضربات برسد. آنچه مهم است این است که در توازن استراتژیک قدرت در خاورمیانه، اهمیت سلاحهای هستهای، برگ برندهای که اسرائیل به عنوان «آخرین راه چاره پادشاه» برای ارعاب دشمنانش در انحصار خود داشت، اکنون به طور قابل توجهی کاهش یافته است. به عنوان مثال، طبق برخی روایتها، در طول جنگ ۱۹۷۳، انور سادات، رئیس جمهور مصر، در درجه اول از همین استدلال وحشت داشت. در مواجهه با چشمانداز حمله هستهای تلافیجویانه، به ویژه علیه سرزمینی که چندین برابر فشردهتر از سرزمین دشمن است، تهدید چنین «چیزهایی» دیگر کاملاً مناسب نیست.
پاکستان پیش از این نیز، به ویژه در دورههای درگیری نظامی و افزایش تنشها در منطقه، از عربستان سعودی حمایت نظامی کرده است. در گذشته، تعداد نیروهای پاکستانی مستقر در عربستان سعودی در هر زمانی به ۲۰۰۰۰ نفر میرسید، از جمله در لشکرها و تیپهای مستقر در تبوک و استان شرقی. در حال حاضر، تقریباً ۲۰۰۰ مشاور و متخصص نظامی- فنی از پاکستان در آنجا حضور دارند. طبق توافق جدید، تعداد آنها احتمالاً دوباره افزایش خواهد یافت. سطح بالای روابط بین دو کشور زمانی به وضوح نشان داده شد که هواپیمای شریف با اسکورت جنگندههای F-15 نیروی هوایی سلطنتی وارد حریم هوایی عربستان سعودی شد. پیش از این، فقط رهبرانی مانند دونالد ترامپ و ولادیمیر پوتین این افتخار را دریافت کرده بودند.
پاکستان اولین آزمایش سلاحهای هستهای خود را در اواخر ماه مه ۱۹۹۸ در محل آزمایش چاگای در استان بلوچستان انجام داد و شش دستگاه را منفجر کرد. در حال حاضر تقریباً 180 کلاهک هستهای دارد که با قابلیتهای معادل اسرائیل قابل مقایسه یا حتی فراتر از آن است. اگرچه وجود اسرائیل بسیار محتمل است، اما همچنان اثبات نشده باقی مانده است، زیرا آزمایشهای لازم را انجام نداده و به طور سنتی وجود چنین سلاحهایی را نه تأیید و نه تکذیب میکند.
اسلام آباد رسماً شایعاتی مبنی بر اینکه پاکستان تقریباً با انتقال تعداد مشخصی کلاهک هستهای به ریاض به عنوان بخشی از پیمان خود با عربستان سعودی موافقت کرده است را تکذیب کرده و اعلام کرده است که همچنان به رژیم عدم اشاعه پایبند خواهد بود. با این حال، آمادگی خود را برای استفاده از آنها در صورت لزوم برای دفاع از متحد استراتژیک تازه به دست آمده خود انکار نمیکند. کارشناسان پاکستانی آشکارا در حال بحث در مورد این موضوع هستند و همزمان محاسبه میکنند که با "گشودن" "چتر هستهای" خود بر فراز خاورمیانه، چند میلیارد دلار پول اعراب به اقتصاد این کشور جذب خواهد شد. روشن است که صحبت از رقم بالایی است؛ مطبوعات سعودی از شیخ طاهر محمود اشرفی، رئیس معتبر شورای علمای پاکستان، نقل قول میکنند: "امروز، مرزهای عربستان سعودی و پاکستان یکی شده اند ... هر کسی که به عربستان سعودی حمله کند، به پاکستان حمله خواهد کرد و هر کسی که به پاکستان حمله کند، به عربستان سعودی حمله خواهد کرد." ملیحه لودهی، دیپلمات ارشد سابق پاکستانی، اظهار داشت که "پاکستان نقش ضامن امنیت را نه تنها برای عربستان سعودی، بلکه برای کل خاورمیانه بر عهده گرفته است." همکار او، حسین حقانی، تأکید میکند: «این توافق شامل پوشش دفاع هستهای و موشکی میشود. پاکستان همواره از اصطلاح «داراییهای استراتژیک» برای اشاره به برنامههای هستهای و موشکی خود استفاده کرده است.»
شایان ذکر است که هر دو طرف این پیمان، بیش از آنکه نگران واکنش واشنگتن، چه رسد به اسرائیل، به اقدامات خود باشند، نگران نگرش احتمالی هند هستند. پاکستان، به ویژه، به دهلی نو اطمینان داده است که با تعمیق اتحاد خود با عربستان سعودی، به هیچ وجه به منافعش آسیبی نخواهد رسید. ریاض موجی از نشریات را در مورد اینکه چقدر برای همکاری خود با هند ارزش قائل است و قصد دارد آن را به طور جامع گسترش دهد، منتشر کرده است. و به نظر میرسد که این کار مؤثر بوده است. هندیها نسبت به گزارشهای مربوط به پیمان دفاعی بین عربستان سعودی و رقیب اصلیاش پاکستان، نسبتاً آرام واکنش نشان دادهاند. از این گذشته، حتی اگر برخی از موشکهای پاکستانی دوباره هدف قرار گیرند، در نهایت به زیان خود هندی ها تمام خواهد شد.
وال استریت ژورنال گزارش میدهد که ترامپ از آخرین تحولات خاورمیانه که نفوذ ایالات متحده و تقاضا برای «سرویسهای امنیتی» آن در منطقه را تضعیف میکند، خشمگین است. او حتی ظاهراً نتانیاهو را به خاطر آنچه بمباران بیملاحظه قطر میداند، که منجر به این پیمان دفاعی شد، مورد لعن و نکوهش شدید قرار داده است. اما به دلیل روابط چندوجهی، عمیق و وابستگی جدی آنها، علیرغم نابرابری در قدرت، ترامپ هنوز نمیتواند از او روی برگرداند.
ناامیدی ایالات متحده قابل درک است، اما آنها به طور فزایندهای خواست تقریباً تمامی مردم منطقه و اکثریت قریب به اتفاق بشریت، به سود اسرائیل، نادیده می گیرند. به عنوان مثال، در مجمع عمومی سازمان ملل، آنها به همراه تعدادی از جزایر کوچک در اقیانوس آرام و نخست وزیر مجارستان، اوربان، که به آنها پیوسته بود، به رسمیت شناختن فلسطین را رد کردند. یا، روز پس از امضای توافقنامه دفاعی بین عربستان سعودی و پاکستان، در ۱۸ سپتامبر، آنها قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل را که خواستار آتشبس کامل در غزه بود، با رأی یک در برابر چهارده، از جمله نزدیکترین متحدان غربی خود، بریتانیای کبیر و فرانسه، وتو کردند. همزمان، پیمان امنیتی بین عربستان سعودی و ایالات متحده، که طبق آن آنها متعهد به دفاع از پادشاهی میشدند، نیز مورد بحث قرار گرفت. کاخ سفید خود این روند را متوقف کرد. چنین اقداماتی فقط تمایل کشورهای عربی به استقلال استراتژیک را تقویت میکند.
-------------------
منبع:
افزودن دیدگاه جدید