سال ۲۰۲۵ میلادی / ۱۴۰۴شمسی را میتوان نقطهٔ عطفی در سیاست ایران دانست. این چرخش، با جنگ تجاوزکارانه قدرت های خارجی و شکست استراتژی ماجراجویانهٔ تهاجمیِ حکومت آغاز شد و با فعالشدن «مکانیزم ماشه» و بازگشتِ تحریمهای شورای امنیت ادامه یافت، تا جایی که ایران رسماً در ذیل «فصل هفتم منشور ملل متحد» و در جایگاه یک «تهدیدکنندهٔ صلح و امنیت بینالمللی» قرار گرفت. این رویدادها، در شرایط جهانی حکومت زور به جای حقوق، گفتمانهای نیروهای سیاسی ایرانی را بهصورت عیانتری آشکار ساخته است. در این نوشتار، چهار رویکرد سیاسی نسبت به حملهٔ نظامی خارجی و جنگ دوازده روزه شمرده شده و سیاست هر یک از تشکل ها یا گرایشات سیاسی ایرانی نسبت به «مکانیسم ماشه»، «تحریمها»، «خطر جنگهای احتمالی آتی» و «راهکار نسبت به غرب» گوشزد میگردد.
۱. موافقان جنگ برای سرنگونی جمهوری اسلامی
طیف رضا پهلوی بخشی از سلطنتطلبان مانند برخی کارمندان رسانه ایران-اینترنشنال، مدتها مداخلهٔ نظامی را راهی برای بازگرداندن نظام پادشاهی قلمداد کردهاند. هنگامی که دولت نتانیاهو و ارتش اسرائیل حمله به ایران را آغاز کردند، فعالیتهای رضا پهلوی تا حد زیادی همراستا با اهداف آن حمله بود: سرنگونی جمهوری اسلامی. با شروع جنگ تجاوزکارانه، رضا پهلوی در تویتتر نوشت: "ما اکنون در مرحله ی پایانی نبرد سرنوشت سازمان با جمهوری اسلامی هستیم." و خطاب به مردم و نیروهای نظامی، انتظامی و امنیتی پیام داد که دارید رصد می شوید و با کی همکاری نکنید و با کی همکاری بکنید، و "این آخرین فرصت شماست". از این جریان نه مخالفت حتی غیر آشکاری با تجاوز نظامی به کشور مشاهده شد و نه خواستِی برای پایاندادن به جنگ. در ابتدا، نتانیاهو، سرنگونی جمهوری اسلامی را هدف گرفته بود. بی جهت نبود که به مراکز غیر هسته ای، اماکن انتظامی، رادیو و تلویزیون، زندان اوین و مشابه این ها حمله می کرد. بعد از کشتن غافلگیرانه 18 فرمانده عالی رتبه، و تماس با بسیاری از مقامات استبداد اسلامی برای ترک پست، ریزش در نظام را انتظار داشت تا مردم قیام کنند. او ناکام ماند. پس خیال سرنگونی جمهوری اسلامی را زمین گذاشت. تنها پس از ناکامی تلاشهای او برای برانگیختنِ عمومیِ داخلی و تغییر جهتِ اسرائیل تحت عنوان رهایی مردم ایران بدست
محورهای تحلیل / جریانهای سیاسی |
۱. موافقان جنگ برای سرنگونی |
۲. سکوت منفعلانه و بهرهبرداری از جنگ |
۳. مخالفان جنگ؛ خواهان تغییر از داخل کشور |
۴. مخالفان جنگ با تقویت بنیه دفاعی و نظامی |
نمادها و تشکلها |
• طیف رضا پهلوی • بخشی از سلطنتطلبان، برخی از کارمندان ایران-اینترنشنال |
• مجاهدین خلق • شاخههایی از احزاب کرد (کومله و حزب دموکرات) • شورای مدیریت گذار |
• نرگس محمدی و میرحسین موسوی • فعالان حقوق بشر، کارگری و مدنی • حزب چپ ایران، همگامی، جمهوریخواهان، ملی-مذهبیها، |
• جریانهای حاکم (اصولگرایان، سپاه، نهادهای امنیتی) • ملیگرایان سنتی و پانایرانیستها • چپ های پیرو "محور مقاومت" |
موضع نسبت به مکانیسم ماشه |
حمایت از فعالسازی آن با تمام پیامدها |
سکوت یا عدم مخالفت؛ دیدن جنبههای مثبت برای تضعیف حکومت |
نشانه شکست دیپلماسی و تضعیف موقعیت بینالمللی ایران |
اقدام غیرقانونی و بخشی از پروژه فشار دشمن |
موضع نسبت به تحریمها |
مشوق و حامی تحریمها به عنوان ابزار فشار حداکثری |
استقبال از تحریمها و فشارهای بینالمللی |
مخالف تحریمهای کور و فلجکننده؛ حامی تحریمهای هدفمند علیه نهادهای سرکوب |
تهدیدی برای امنیت ملی؛ تلاش برای خنثیسازی اثرات آن |
نگاه به خطر جنگ آینده |
هزینه لازم برای تغییر رژیم |
هزینه قابل تحمل یا حتی لازم برای ایجاد فرصت تغییر |
خطری جدی؛ هشدار نسبت به عواقب ماجراجوییهای رژیم و خروج از NPT |
دلیل برای تقویت بازدارندگی؛ راه حل در افزایش توان نظامی دفاعی |
راهبرد کلان در قبال غرب |
پایان دادن به رژیم به هر قیمت، حتی از طریق مداخله نظامی |
جلب حمایت برای جابهجایی نظام و کسب قدرت |
دستیابی به یک توافق جامع برای خروج از چرخه تحریم و بحران |
رفع تحریمها در ازای محدودسازی هستهای؛ استفاده از شکافها |
خود آنان، محور فعالیتهای رضا پهلوی به پروژهای با عنوان «همکاری ملی» منتقل شد، پروژهای که در آن نقش او بیشتر مجری تا مبتکر به نظر آمد.
رضا پهلوی و سلطنت طلبان پیرو او و رسانه ایران-اینترنشنال، همچنان مشوق تحریمها هستند، از فعالسازی مکانیزم ماشه با همهٔ پیامدهای دردناک آن حمایت میکند و بهطور کلی خواهان فشار حداکثری و احتمالاً مداخلهٔ نظامی برای پایاندادن به جمهوری اسلامی می باشند. هدف اصلی این طیف کسب قدرت سیاسی است و در راستای آن، هر وسیلهای را مجاز میداند؛ در نتیجه راهبرد کلانشان در برابر غرب، «پایاندادن به رژیم اسلامی ایران به هر قیمت» است.
۲. سکوت منفعلانه و بهرهبرداری از جنگ برای سرنگونی
مجاهدین خلق و برخی احزاب قومی کرد (بهویژه شاخههایی از کومله و حزب دموکرات کردستان)، شورای مدیریت گذار و تشکل ها و گرایشات دیگر رویکردی متفاوت دارند. آنها بهندرت مداخلهٔ خارجی را بهعنوان یک استراتژی رسمی
تبلیغ کردهاند، و در اسناد رسمیِ برخیشان نیز مخالفت با حملهٔ خارجی بهعنوان خطمشی اعلام شده است. با این حال در عمل، در قبال تجاوز اسرائیل سکوت کردند: نه آن را محکوم کردند و نه خواهان آتشبس شدند.
برای بسیاری از این گروهها فعالشدن «مکانیزم ماشه» منفی قلمداد نمیشود؛ آنها معمولاً از بازگشت تحریمها و فشارهای بینالمللی استقبال میکنند و آن را ابزاری برای تضعیف جمهوری اسلامی میدانند. نسبت به خطر جنگهای بعدی یا تحریکات رژیم نیز عموماً ابراز نگرانی نکرده و این هزینهٔ احتمالی را «قابل تحمل» یا حتی «لازم» برای امکانِ تغییرِ سیاسی ارزیابی میکنند. رویکرد کلی مجاهدین نسبت به غرب متوجه جلب حمایت برای جابهجاییِ نظام و فراهمسازیِ شرایطِ کسب قدرتِ خودِ آنان است. تکیه به صدام حسین، و یا جان بولتون و نظایر اینها، تاکتیک و استراتژی مجاهدین برای کسب قدرت است، که ماهیت آن سلطه اراده ای فردی است نه حاکمیت اراده مردم. این تاکتیک و استراتژی ای است که جنبش اجتماعی را دچار شکاف می کند همانطور که در تجاوز نظامی اخیر اسرائیل چنین شد.
۳. مخالفان جنگ؛ خواهان پایان جمهوری اسلامی از مسیر جنبشهای داخلی
شخصیتهایی چون نرگس محمدی و میرحسین موسوی، و شمار قابل توجهی از فعالان حقوق بشر، انجمنها و تشکلهای کارگری، معلمان، هنرمندان و دیگر کنشگران مدنی، حزب چپ ایران، ائتلاف «همگامی»، تشکل های جمهوریخواهی، ملی-مذهبیها، موضعی روشن دارند: مخالفت با جنگ و مداخلهٔ خارجی، و همزمان پافشاری بر پایانِ جمهوری اسلامی از طریق روشهای مدنی و دموکراتیک. برخی از این نیروها خواهان گذار از طریق رفراندوم و مکانیسمهای دموکراتیکاند و برخی دیگر تغییرِ رژیم را از راههایی غیرخشونتآمیز دنبال میکنند.
این جریان با تحریمهای «کور و فلجکننده» مخالف است، اما از تحریمهای هدفمند علیه نهادهای سرکوبگر و مقامات وابسته به سرکوب حمایت میکند. آنها فعالشدنِ مکانیسم ماشه و بازگشتِ تحریمها را نشانهٔ شکست دیپلماسی فعلی و تضعیفِ موقعیت بینالمللی ایران میدانند. از منظر آنان، حمایتِ ظاهری روسیه و چین غالباً نمادین است و این کشورها حاضر نیستند برای ایران هزینههای سنگین اقتصادی یا سیاسی بپردازند.
این نیروها خطرِ بروزِ جنگهای آینده را جدی میدانند و هشدار میدهند که هرگونه ماجراجوییِ رژیم میتواند این خطر را تشدید کند. آنها تصریح میکنند که خروجِ ایران از NPT یا قطعِ همکاریِ کامل با آژانس بینالمللی انرژی اتمی ممکن است پروندهٔ ایران را از مرحلهٔ تحریمهای اقتصادی (بند ۴۱) به مرحلهٔ مجوز اقدامات نظامی (بند ۴۲، فصل هفتم) سوق دهد. راهبرد کلانِ این جریان در قبال غرب بر دستیابی به یک توافق جامع با آمریکا و اروپا استوار است تا از چرخهٔ انزوا، تحریم و بحران و نهایتاً جنگ جلوگیری شود، اگرچه هزینههای چنین توافقی در وضعیت کنونی افزایش یافته است.
۴. مخالفان جنگ و طرفدار تقویت بنیهٔ دفاعی و نظامی
جریانهای حاکم (نهادهای رسمی، اصولگرایان، بخشهایی از اصلاحطلبان حکومتی، سپاه و نهادهای امنیتی)، ملیگرایان سنتی و پانایرانیستها و برخی کادرهای فنی ـ نظامی و علاوه بر این ها چپ های پیرو "محورمقاومت"، پس از شکستِ استراتژی دفاعی رژیم و بی دفاع ماندن کشور، تأکید بر ضرورتِ انسجام ملی و تقویتِ بنیهٔ دفاعی و نظامی کشور را سرلوحهٔ سیاست خود قرار دادهاند. تو گویی تا حال برای تسلیحات و برنامه هسته ای کم هزینه کرده اند. این گروهها مکانیزم ماشه و تحریمها را تهدیدی جدی علیه امنیت ملی و رفاه عمومی میبینند و فعالسازیِ ماشه را اقدامی «غیرقانونی» و بخشی از پروژهٔ فشارِ دشمن قلمداد میکنند. مقامات رسمی نیز کوشیدهاند با مشروعیتزدایی و نشاندادنِ ناکارآمدیِ تحریمها، آثار آن را خنثی نشان دهند.
از منظر این طیف، راه جلوگیری از حملات و ازهمپاشیِ قابلیتهای دفاعی در گروِ افزایشِ بازدارندگی و سرمایهگذاری در توان نظامی است. اولویتِ اصلی در دیپلماسی برای این جریان، «رفعِ تحریمها در ازای محدودسازیِ هستهای» است و استفاده از شکافهای سیاسی میان غرب، روسیه و چین برای دستیابی به امتیازاتی که کاهشدهندهٔ فشارها باشد.
در پایان اشاره کنیم که مواضع سیاسیِ حکومت جمهوری اسلامی و حلقههای همراهش چشمانداز روشنی برای رهایی کشور ارائه نمیدهد. پیش بینی ها حاکی از آن است که اقتصاد کشور امسال با رشد کم و تورم بالاتر دست و پنجه نرم می کند. این وضعیت بسترساز نارضایتی های گسترده است و به معترضین نیرو می بخشد، در حالی که رژیم را به چالش بیشتر می کشد. راهِ خروج از بحران نیازمند مبارزهٔ مشترک، متحد و سازمانیافتهای است که مبتنی بر وفاق، اتحاد و ائتلاف برای آزادی، عدالت و دموکراسی باشد، نه تکیهبر قدرتِ محوری این یا آن گرایش و تشکل که تنها به تشدید بحران میانجامند. این مبارزه میبایست معطوف به گشایش زندگی روزمرهٔ مردم و تأمین رفاه آنان در امروز و فردا، و نیز نهادیسازیِ حکومتی برای مردم و توسط مردم باشد.
سهشنبه ۸ مهر ۱۴۰۴ — ۳۰ سپتامبر ۲۰۲۵
.
افزودن دیدگاه جدید