"پرسش روشنیست: حزب چپ ایران، حزب چه کسانی است؟ پاسخ نیز روشنتر از همیشه است: حزب چپ ایران، حزب ماست — نه حزب فرصتطلبان، نه حزب محافظهکاران نقابدار، و نه حزب آنانی که زیر نام اصلاحطلبی، تداوم وضع موجود را تضمین میکنند."
اين جمله شروع مطلبی است با عنوان "حزب چپ ایران، حزب چه کسانی است؟" به قلم مسعود شب افروز که در "به پيش" و "اخبار روز" درج شده است. مطلب با اسم فردی است ولی در آن از "ما" صحبت می شود. با خواندن مطلب، مشخص می شود که منظور نويسنده از "ما"، مدافعان راهبرد سرنگونی در حزب است. او در اين مطلب بگونه ای صحبت می کند که گويا نماينده مدافعان راهبرد سرنگونی است. اما معلوم نيست کجا و چه کسانی به او اين نمايندگی را داده اند. برای رفع ابهام لازم است مدافعان راهبرد سرنگونی در حزب به اين سئوال جواب دهند که آيا او نماينده آن ها است و به نمایندگی از آن ها مطلب را تهيه کرده و مطلب مزبور مورد تائيد آن ها است؟
در حزب چپ ايران در رابطه با راهبرد سياسی دو گرايش وجود دارد: راهبرد گذار از جمهوری اسلامی به جمهوری سکولار دموکرات و راهبرد سرنگونی. نويسنده مدافعان راهبرد گذار را يا اين نسبت ها تعريف می کند: فرصتطلبان و محافظهکاران نقابدار که توانستهاند «تداوم وضع موجود را تضمین کنند» که همان «حفظ نظام» است. اکثريت اعضای حزب در ۵ کنگره به راهبرد گذار رای داده اند و راهبرد سياسی حزب از کنگره بنيانگذاری تا کنون، راهبرد گذار بوده است. مسعود شب افروز اکثريت اعضای حزب را محافظه کاران نقاب دار، فرصت طلبان و اصلاح طلبان می نامد. نسبت دادن چنين القابی به اکثريت اعضای حزب که بر مبنای راهبرد گذار سياست ورزيده اند، به معنی آن است که حزب از زمان بنيان گذاری، جريان فرصت طلب و اصلاح طلب بوده که برای حفظ نظام تلاش کرده است. معلوم نيست نويسنده با چه قصدی چنين تصويری وارونه و تحريف شده از حزب ارائه می دهد؟ آيا او فکر نکرده است که دادن اين صفات به مدافعان راهبرد گذار به معنی نسبت دادن اين صفات به حزب است؟ حتی دشمنان حزب هم تاکنون چنين نسبت هائی به حزب نداده اند. ارائه چنين تصويری از حزب خدمت به حزب است يا تخريب آن؟ آيا با ارائه چنين تصويری از حزب کسی به سراغ حزب می آيد و عضو حزب می شود؟ آيا جريان های اپوزيسيون حاضر می شوند که با حزب همکاری و ائتلاف کنند؟ در مورد خود نويسنده اين سئوال مطرح است که چگونه در طی سال ها در حزبی فعاليت کرده که راهبرد آن حفظ نظام موجود است؟
تفکر و روحيه حذف
مسعود شب افروز می گويد حزب چپ ايران به مدافعان سرنگونی تعلق دارد نه فرصت طلبان و محافظه کاران نقاب دار. چنانچه گفته شد اين افراد که به ان ها چنين نسبت هائی داده شده، اکثريت اعضای حزب هستند. بنظر او اقليت حزب، صاحب حزب است و حزب در انحصار آن ها است. او اکثريت اعضای حزب را که با نظر او مخالفند، حذف می کند. اين برخورد، نمونه بارز تفکر و روحيه حذف است که تنوع ديدگاهی را بر نمی تابد. برخلاف نظر انحصارطلبانه او، حزب به همه اعضای حزب و به مدافعان هر دو راهبرد تعلق دارد نه گروه معين.
شکل گیری تفاوت نظرها در حوزه های مختلف از جمله مسائل دیدگاهی، برنامه ای، راهبرد سیاسی و مسائل تشکیلاتی، امر واقعی در احزاب سیاسی است. از اين واقعيت گريزي نيست. در احزاب سانترالیستی و سانتراليسم دموکراتيک از جمله در احزاب کمونيست بر پايه الگوی حزب لنینی برای تامين وحدت حزبی، تفاوت نظرها و حضور منتقدين تحمل نمی شود، نظرات آن ها در رسانه های حزبی و غير حزبی بازتاب پيدا نمی کند، امکان تشکيل فراکسيون به آنها داده نمی شود، حقوق شان تامين نمی گردد، به اشکال مختلف کنار گذاشته می شوند و در صورت تداوم اين برخورد به جدائی و انشعاب میانجامد. در حالی که در احزاب سیاسی مبتنی بر پرنسيپ دموکراتيک، تفاوت نظر امر طبيعی به حساب می آيد، امکان تشکيل فراکسيون فراهم و برای ارائه نظرات منتقدين امکان سازی می شود و نارضایتی ها مورد توجه قرار میگيرد.
اساسنامه حزب که چند دوره روی آن کار شده است، بر پايه پرنسيپ های دموکراتيک تدوين شده و حضور گرايش ها و تشکيل فراکسيون در آن گنجانده شده است. هدف اين بود که جايگاه گروه بندی ها در حزب مشخص شود، گروه بندی ها به پرنسيب و اساسنامه پایبند بمانند، قانونيت در حزب حاکم گردد و زمينه برای شکل گيری تفکر، روحيه و عملکرد حذف فراهم نشود.
با اين همه در سال های گذشته تفکر و روحيه حذف در بين اعضائی از حزب شکل گرفته و به اشکال مختلف بروز پيدا می کند. نمونه شاخص آن، مطلبی است که به آن اشاره شد. اگر این روحیه در حزبی مسلط شود و یا حاملان آن در ارگان های تصميم گيری حزبی اکثريت پيدا کنند، می توانند با توسل به اهرم های حزبی، منتقدین و مخالفان فکری و سياسی را به اشکال مختلف حذف کنند. برخورد حذفی بازگشت به سانتراليسم است. ما تجربه تلخی از حذف در جريانهای سياسی از جمله جريان های چپ داريم. حذف منتقدین و مخالفان فکری و سیاسی در برخی احزاب موجب تضعيف و از دست دادن کادرهای با تجربه و با دانش شده است.
لازم است با تفکر و روحيه حذف مبارزه شود و با بحث و گفتگوهای سازنده در حزب اين پديده منفی از حزب رخت بربندد و تعامل، اعتمادآفرينی و هم افزائی جای آن را بگيرد. يکسان گرفتن راهبرد گذار با اصلاح طلبی و تخريب مدافعان آن، بحث ها را به سطح نازل سوق می دهد. در حالی که نقد و يا دفاع از اين و يا آن راهبرد، می تواند بحث ها را تعميق بخشد.
دیدگاهها
اینکه چرا صفت چپ به حزبی داده میشود که نه به رهبری طبقهٔ کارگر اعتقاد دارد و نه به انقلاب و سرنگونی نظم سرمایه دارانه حاکم ، بر من معلوم نیست . دوطبقه وجود دارد . طبقهٔ کارگر و طبقهٔ سرمایه دار که از نوع نکبت بارترین ، فاشیستی ترین و ارتجاعی ترین دولت در قرن ۲۱ در ایران برخوردار است . (از میان اقشار متوسط متحدینی برای هر دو طبقه وجود دارد که اکثریت این اقشار ، تحت ستم و سرکوب ومتحد طبیعی کارگران هستند ) زبانبازی احتیاج نیست . ونیاز نیست که حتما شرایط انقلابی وجود داشته باشد تا شعار سرنگونی چنین حکومتی از جانب یک حزب باصطلاح چپ داده شود . استبداد مطلقه ، سرکوب هر ندای آزادیخواهانه و برابری طلبانه ، شکنجههای قرون وسطایی ، اعدام به حدی که از نظر تعداد در جهان نظیر ندارد ، استثمار بیحد و حصر و چپاول هست ونیست توده های کار و زحمت ، ستم قرون وسطایی جنسی علیه زنان ، ستم ملی و مذهبی و عقیدتی ، و..... همه نشان از این دارد که یک حزب چپ واقعی باید بر سرنگونی انقلابی چنین حکومتی پیشقدم تودهها باشد و بر پرچم خود شعار سرنگونی را حک نماید . و برای نیل به این هدف بر ایجاد شرایط واژگونی تلاش نماید . ۴۷ سال گذشته نشان داده است که برای هر تغییر اجتماعی به نفع تودهها باید این رژیم خون آشام و چپاولگر سرنگون شود .
در مورد سانترالیسم دمکراتیک که به راستی باید بر هر حزب واقعا چپ حاکم شود هم به ایجاد وحشت در میان کادرهای حزبی نباید پرداخت . حزبی با کادرهای مرده (بدون عمل انقلابی ) به هیچ کار نمیآیدو درصفوف جنایتکاران هم ترسی ایجاد نمینماید .
سرنگون باد رژیم سرمايه داری ارتجاعی مذهبی جمهوری اسلامی .
برقرار باد دمکراسی شورایی با رهبری کارگران و زحمتکشان و ستمدیدگان .
باسلام.به نظرمن اگرکارهای تئوریک فقط درداخل حزب ونه انعکاس بیرونی بیشترصورت میگرفت این اتفاقات نمی افتاد.آنها حق دارندنظربدهندوفراکسیون درست کنندولی حق ندارندطرف دیگررابه دیده حذف نگاه کنند.پس معلوم میشودحتا به اساسنامه نیزنگاه نمی کنند.ایرادی نداردنظردیگردرحزب باشدوخیلی هم خوب است به گسترش مباحثات عمق میبخشدولی نوع برخوردواقعا ناامیدکننده بود.ادبیات اصلا درحدحزبی نبودچه برسد به حزب چپ.چهل سال است که چپ باهمین طرزبرخوردتکه تکه شده است ونتیجه جزیاس ونامیدی برای کل جریانات چپ دستاورددیگری نداشته است.میگویندسرنگونی ،ایرادی نداردنشانه هاراذکرکنید.تازه سرنگونی با کدام الترناتیو،نشانه های قدرت چپ رادرگرفتن قدرت ذکرکتید.اینها فقط بخاطراین است که کارتئوریک ددرداخل کم انجام شده است.من به تمامی دیدگاه رفیق کریمی رادربازتاب خارجی حزب قبول دارم دربیررون بحث تیوریک انحراف محض است اما درداخل رفقا بایدبه یک دیدگاه مشترک حداقلی برسند.سرنگونی طلب ها خیلی سریع یک کاسه میکنند.یعنی اگرازهرامکان گذاردرنمایندگان سیاسی داخل کشورپشتیبانی شودبه جای اصلاح طلبی جایگزین میکنند.دریک حزب سیاسی کلمات بارمعنایی دارندوازاحساس سرچشمه نمی گیرند.منکه جزاحساس تندبرای سرنگونی رژیم منطقی نشنیدم.انگارداخلل خیابان ودرکنارجمعیت ملیونی مسلح میروندکه دژهاراتسخیرکنند.فداییان اقلیت هم این ادبیات راندارند.بلندوتندحرف زدن برای یک فردسیاسی افتخارنمی آورد.منطقی وعینی صحبت کردن مشگل گشاست.تکرارمیکنم ازمباحث تئوریک درداخل حزب نترسید.هرچه بیشتربحث شود دیدگاه ها فراخ ترمیشود.زمین زیرپای حزب سفت ترمیشود.احزب چپ به لحاظ تاریخی بهتریناتفاقی بود که میتوانست برای چپ ایران واقع شود.قدرقدم های تاریخی رابدانید.
افزودن دیدگاه جدید