وقایع چند هفته اخیر در عرصه تلاش های دیپلماتیک به منظور پایان دادن به جنگ در اوکراین، هم در میان مردم روسیه و هم اوکراین و نیز دیگر کشورهای جهان که با تأسف ناظر قریب به ۴ سال جنگ میان این دو کشور اسلاو، هستند، بارقههایی از امید را در دلها بر افروخت که بالأخره پس از شکست نشست آوریل ۲۰۲۲در استانبول، چه بسا اینبار مذاکرات صلح از سر گرفته شده و به این جنگ ویرانگر، پایان داده شود.
اما موانع جدی در امکان نشاندن طرفین جنگ در پشت میز مذاکره، در رو به افول گذاشتن شاید هم بطور موقت این بارقهها، نمایان گشتند.
این موانع را برمی شماریم:
- عدم وجود اطمینان از هر دو سو در موقتی بودن آتشبس احتمالی، که این بویژه در اسناد اخیراً انتشار یافته از جانب ارتش آلمان، مبنی بر تدارک این کشور برای ورود به جنگ با روسیه در سال های ۲۰۲۹ - ۲۰۲ꓥ، تبلور یافت؛ و نیز قرارداد فروش ۱۰۰فروند هواپیمای رافال فرانسوی به اوکراین، که با توجه به این موضوع که این هواپیماها هنوز حتی تولید هم نشده اند، براحتی مشهود است که فرانسه نیز به همراه آلمان و لهستان و تعدادی دیگر از اعضای اتحادیه اروپا، طرح صلح شان، نه برای صلح بلکه با هدفی است که خانم مرکل و آقای رولاند آن را زمانی برزبان آوردند: ما با امضای قراردادهای مینسک ۱ و ۲ زمان را خریدیم، برای تجهیز نظامی اوکراین برای جنگ با روسیه!
- وجود ممنوعیت در قانون اساسی اوکراین مبنی بر واگذاری سرزمین در نتیجه مذاکرات پس از پایان مخاصمه، که این ممنوعیت برای زلنسکی نه فقط در قانون اساسی، بلکه با تهدید به مرگ از جانب رهبران گردان فاشیستی معروف آزوف نیز اعلام شده اند؛
- ادغام ۲ جمهوری دانتسک و لوهانسگ به قانون اساسی فدراسیون روسیه، و پیوستن این ۲ جمهوری و نیز دو استان خرسون و زاپاروژیا به بودجه سراسری فدراسیون روسیه که شامل دریافت حقوق و مزایای تمامی شهروندان ساکن این مناطق می گردد و از جمله تأمین اجتماعی و بیمه درمانی و صندوق بازتشستگی نیز، همگی از نگاه روسیه، روندی بیبازگشت، محسوب می شوند؛
- تداوم سیاست استراتژی "به زانو درآوردن روسیه" از جانب کشورهای مطرح در اتحادیه اروپا و انگلستان نیز که با توجه به وسعت پیشروی های ارتش روسیه بویژه در ۲ ماه اخیر، عملاً به بن بست رسیدن این سیاست را حداقل در عرصه نظامی، آشکار ساخت؛
- در تداوم بررسی سیاستهای اتحادیه اروپا، عزم تعدادی از کشورهای آن به تصرف اموال و دارائی های روسیه در جهان و بویژه بیشترین آنها که در اروپا قراردارند، که خود این روند موجب بروز شکاف آشکار در میان کشورهای این اتحادیه از موضع موافق و مخالف با این سیاست؛
همگی نشان از آن دارند که شتاب ترامپ در نشاندن ۲ طرف مخاصمه در پشت میز مذاکره، تا چه میزان به دور از واقعیات روی زمین و با هدف نشان دادن توان و امکانات آمریکا و شخص ترامپ در پایان دادن به این جنگ است.
آتشبس حتی اگر برقرار هم شود، که با توجه به موارد ذکر شده در سطور بالا، دور از واقعیت به نظر میرسد، اگر تنها با هدف تقویت بنیانهای نظامی و تدارک جنگی بزرگتر و فراگیرتر از محدوده روسیه و اوکراین را در نهاد خود پنهان داشته باشد، برای مردم هر دو کشور، به جز عدم اطمینان از فردا و تداوم زندگی در سایه نفرت انگیز جنگ، به ارمغان نخواهد آورد.
افزودن دیدگاه جدید