رفتن به محتوای اصلی
چهارشنبه ۱۰ دسامبر ۲۰۲۵
چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۴

زوال تئوری سیاسی و آرمان در سیاست

زوال تئوری سیاسی و آرمان در سیاست

یکی از سنت‌های ارزشمند در عرصه سیاست ، سنت بحث‌های تئوریک بود؛ سنتی که جریان‌های سیاسی با تحلیل شرایط جامعه می‌کوشیدند به تئوری سیاسی قابل اجرا در عمل برسند. امروز اما، به دلیل تحولات جهانی و وضعیت خاص جامعه ما، چنان افت شدیدی در انرژی این بحث‌ها رخ داده که هیچ پروژه فکری منسجم و کارآمدی شکل نمی‌گیرد. اندیشه در بن‌بست مانده و نوعی بی‌حسی فکری پدید آمده است. در همین راستا، ابراهیم توفیق، جامعه‌شناس برجسته،ایرانی معتقد است: «فضای سیاسی و روشنفکری ما در فضای اوهام به سر می‌برد و توان بررسی و پرداخت درست آنچه در جامعه امروز ایران می‌گذرد را ندارد.» در روزهای اخیر، سه تحلیل مهم از سه متفکر برجسته ایرانی منتشر شد: محمدرضا نیکفر با مقاله «تحلیل وضعیت و تبینی خطوط کلی یک سیاست جامعه گرای و چاره جو»، سعید حجاریان با نوشتار «چرا پروژه فکری مؤثر طراحی نمی‌شود» و ابراهیم توفیق   در مصاحبه با روزنامه هم میهن "چرانظریه پردازی در ایران شوخی است " هر یک از این آثار ظرفیت ایجاد بحث‌های گسترده درباره سیاست، ساختار قدرت و بحران‌های جامعه را داشتند؛ اما هیچ واکنش جدی از سوی جریان‌های سیاسی دیده نشد. این سکوت اتفاقی نیست و دلایل متعددی دارد که نیازمند بررسی عمیق است. این وضعیت نشانه‌ای از فرسایش عمیق آرمان‌گرایی در ایران است. آرمان‌گرایی، حس عدالت‌خواهی اجتماعی است که نابرابری و سلطه موجود را نقد می‌کند و خواستار تغییر ساختاری جامعه به سمت برابری و دموکراسی واقعی است. سیاست در ایران و در سطح جهانی از آرمان تهی شده و بدون آرمان، هیچ نظریه‌ای برای تغییر شکل نمی‌گیرد. از جنبش اصلاحات تا امروز، روند پایداری در فضای رسانه‌ای شکل گرفته که نقش تعیین‌کننده‌ای در این بی‌آرمانی داشته است. حذف روشنفکران چپ و نیروهای ترقی‌خواه، زمینه را برای جریان‌های نولیبرال فراهم کرد تا بخش قابل توجهی از مطبوعات و رسانه‌ها را در اختیار داشته باشند. این جریان‌ها به‌طور مداوم علیه آرمان‌گرایی، سیاست رهایی‌بخش و تحلیل‌های ساختاری نوشتند و باورهای خود را به یقین مسلم تبدیل کردند. چهره‌هایی چون قوچانی، موسی غنی‌نژاد و همفکرانشان با امکانات خود هرکس آرمان‌خواه بود را نقد و تخطئه کردند و سیاست را از عرصه آرمان و دگرگونی به سطح تکنیک، مدیریت و عقلانیت بی‌خطر فروکاستند. این پروژه به‌تدریج تفکر انتقادی و اشتیاق جمعی برای آینده را تحلیل برده است. در چنین موقعیتی، دور شدن از بحث های تئوریک  یک امرطبیعی است. سیاست به واکنش‌های لحظه‌ای محدود می شود و جریان‌های سیاسی حتی حوصله خواندن یک مقاله جدی را نخواهند داشت. ظهور جهان پساحقیقت نیز این انفعال را تشدید کرده و امکان گفت‌وگو را محدودتر ساخته است. با وجود این، حقیقت خاموش نشده و وجود دارد. تبعیض، نابرابری، استثمار و نابودی محیط زیست استبداد همچنان حقیقت پایداری هستند و نیروهای سیاسی و روشنفکران نمی‌توانند از مواجهه نظری با آنها کناره‌گیری کنند. فاصله گرفتن از نظریه، وبحث های تئوریک یعنی فاصله گرفتن از درک ریشه‌های همین بحران‌ها. بازسازی آرمان جمعی و احیای تفکر انتقادی امروز ضروری‌تر از همیشه است؛ زیرا بدون آرمان، نه گفت‌وگو شکل می‌گیرد ونه نظریه و نه راهی برای تغییر گشوده می‌شود.

افزودن دیدگاه جدید

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید