رفتن به محتوای اصلی
چهارشنبه ۳۱ دسامبر ۲۰۲۵
چهارشنبه ۱۰ دی ۱۴۰۴

آزادی، نام یک زن است

آزادی، نام یک زن است

از خیابان‌های ۵۷ ؛ سیاست رهایی و میراث ترانه

در تاریخ معاصر ایران، «آزادی» هرگز مفهومی خنثی یا انتزاعی نبوده است. آزادی، همواره میدانی منازعه‌برانگیز میان قدرت و جامعه بوده؛ و در این میدان، بدن و زندگی زن نخستین و مداوم‌ترین عرصه اعمال سلطه بوده است. از همین روست که آزادی در ایران، بیش از هر چیز، نام یک زن است .

نه به‌عنوان استعاره، بلکه به‌عنوان واقعیتی سیاسی: هر جا زن به بند کشیده شد، آزادی سرکوب شد ؛ و هر جا زن ایستاد، قدرت به لرزه افتاد .

جنبش «زن، زندگی، آزادی» نه یک انفجار ناگهانی، بلکه نتیجه انباشت تاریخی ستیز زنان با ساختاری است که از نخستین روزهای استقرار خود، زن‌ستیزی را به ستون فقرات نظم سیاسی بدل کرد. این جنبش، پرده از این حقیقت برداشت که مسئله زن در ایران، مسئله‌ای حاشیه‌ای یا فرهنگی نیست؛  بلکه مسئله‌ای بنیادین در نسبت قدرت، مشروعیت و دموکراسی است .

  اسفند ۵۷ نقطهء کور نیروهای مدعی آزادی

اسفندماه ۱۳۵۷، لحظه‌ای تعیین‌کننده در تاریخ سیاسی ایران است؛ لحظه‌ای که می‌توانست مسیر آینده را تغییر دهد، اما به‌واسطه بی‌مسئولیتی و محافظه‌کاری نیروهای سیاسیِ مدعی آزادی، به شکستی تاریخی انجامید . 

زنان، پیش از همه، خطر را دیدند. حجاب اجباری را نه «موضوعی فرعی»، بلکه نشانه عریان استقرار یک نظم تمامیت‌خواه تشخیص دادند و به خیابان آمدند. پاسخ چه بود؟

سکوت، تحقیر، تمسخر و در بهترین حالت، توصیه به <صبر انقلابی . >

بخش بزرگی از نیروهای چپ، ملی و حتی روشنفکران آن دوره، مسئله زن را قربانی مصلحت ‌اندیشی سیاسی کردند. آنان نفهمیدند یانخواستند بفهمند که سرکوب زن، تمرین سرکوب کل جامعه است. این خطا، نه صرفاً اخلاقی، بلکه استراتژیک بود؛ خطایی که راه را برای تثبیت یکی از زن‌ستیزترین نظام‌های سیاسی معاصر هموار کرد .

امروز، پس از بیش از چهار دهه، تاریخ بی‌رحمانه اما روشن قضاوت کرده است :

هیچ دموکراسی‌ای بدون آزادی زنان ممکن نیست و هر پروژه  سیاسی که حقوق زنان را به «بعداً» موکول کند، محکوم به بازتولید استبداد است .

ترانه علیدوستی؛ عبور از بی‌طرفی دروغین

در این بستر تاریخی، ترانه علیدوستی صرفاً یک بازیگر معترض نیست؛ او نماد گسست از «بی‌طرفی دروغین» هنر در ساختار استبدادی است .

استقبال میلیونی از مستند زندگی او، نه محصول کنجکاوی درباره زندگی یک چهره ی  مشهور، بلکه نشانه ی  عطش جامعه برای دیدن کنشگرانی است که حاضرند هزینه بدهند .

ترانه علیدوستی آگاهانه از منطقه‌ی امن سلبریتی‌بودن خارج شد. او می‌دانست که در جمهوری اسلامی، هر زنِ صاحب صدا، هر هنرمندِ مستقل، و هر کنشگرِ صریح، دیر یا زود با زندان، ممنوع‌الکاری و حذف مواجه می‌شود .  با این حال، ایستاد

این ایستادگی، سیاست است؛ سیاستی از پایین، علیه سیاستِ سرکوب .

او نشان داد که هنر، در شرایط استبدادی، یا به ابزار توجیه قدرت بدل می‌شود یا به سنگر مقاومت. حد میانه‌ای وجود ندارد .

هنر به‌مثابه میدان نبرد سیاسی

در ساختاری که می‌کوشد هنر را «غیرسیاسی» کند تا آن را بی‌خطر سازد، کنش هنرمند زن ذاتاً سیاسی است. بدن زن، صدای زن و حضور زن در عرصهی عمومی، خود شکلی از نافرمانی مدنی است .

ترانه علیدوستی و دیگر هنرمندان هم‌صدا با جنبش ژینا، نشان دادند که سرمایهی نمادین شهرت، اعتبار جهانی، محبوبیت اجتماعی ، می‌تواند علیه قدرت سازمان یابد .

حمله‌ی هم‌زمان جمهوری اسلامی و برخی از نیروهای طرفدار سلطنت به این هنرمندان، تصادفی نیست. هر دو، از زنِ مستقل هراس دارند؛ زنی که نه مطیع قدرت حاکم است و نه ابزار پروژه‌های اقتدارطلبانهی بدیل .

زندان؛ شکست یا جبههی دیگر مبارزه؟

جمهوری اسلامی کوشیده است زندان را به نقطهی پایان مقاومت تبدیل کند. اما تجربهی زنان زندانی، این معادله را معکوس کرده است .

زندان، برای زنان، به جبهه‌ای دیگر از مبارزه بدل شده است .

نرگس محمدی، برجسته‌ترین نماد این دگردیسی است. او نشان داد که زندان، اگرچه ابزار سرکوب است، اما می‌تواند به سکویی برای افشا، سازمان‌دهی اخلاقی و پیوند جهانی بدل شود .

دریافت جایزه‌ی نوبل صلح در حبس،  شکست نمادین پروژه‌ی حذف جمهوری اسلامی بود ؛ شکستی که نشان داد قدرت، حتی پشت میله‌ها، از زنِ مقاوم شکست می‌خورد .

مادران دادخواه؛ سیاست از دل سوگ

در کنار هنرمندان و زندانیان سیاسی، مادران دادخواه ستون اخلاقی این مبارزه‌اند. آنان، با تبدیل سوگ خصوصی به کنش جمعی، مفهوم سیاست را از انحصار نخبگان بیرون کشیدند .

دادخواهی مادرانه، حافظهی تاریخی را زنده نگه داشته و اجازه نداده است جنایت، به «گذشته» تبعید شود .

دختران خیابان؛ بازپس‌گیری بدن و زندگی

نسل جدید زنان ،‌دختران خیابان ، از سیاست به معنای کلاسیک عبور کرده‌اند. آنان با زیست روزمرهی خود، با انتخاب پوشش، با حضور در خیابان، بدن را به میدان نبرد بدل کرده‌اند .

این، سیاست رهایی است؛ سیاستی که از پایین، از زندگی، و از بدن آغاز می‌شود .

فرجام: آزادی، پروژه‌ای زنانه است

امروز دیگر تردیدی باقی نمانده است :

آزادی در ایران، پروژه‌ای زنانه است؛ نه به‌معنای نفی مردان، بلکه به‌معنای آن‌که بدون رهایی زنان، هیچ رهایی‌ای ممکن نیست.

از خیابان‌های ۵۷ تا خیزش ژینا، از ترانه علیدوستی در عرصه‌ی هنر ،  تا نرگس محمدی در زندان، زنجیره‌ای ناگسستنی از مقاومت شکل گرفته است .

این زنجیره را نه سرکوب می‌تواند قطع کند، نه تحریف، و نه فرسایش زمان .

آزادی در ایران، دیگر یک وعده نیست .

آزادی، نام زنانی است که ایستاده اند و با ایستادن‌شان، تاریخ را وادار به حرکت کردند .

دسامبر۲۰۲۵

افزودن دیدگاه جدید

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید