روز سوم آبان سال 1357 درتاریخ مبارزات سیاسی ایران، روزی تاریخی وفراموش ناشدنی است، زیرا در این روز، یکهزار زندانی سیاسی، براثر مبارزات یکپارچه مردم، آزادشده و به آغوش خانواده ها و مردم باز گشتند.
در آستانه انقلاب، درمیان شعارهایی که مطالبات وخواسته های مردم را در بر میگرفت، یکی از اصلی ترین و فراگیرترین این شعارها، آزادی زندانیان سیاسی بود. درسالهای اولیه دهه 50 بعلت اینکه عده ای از زندانیان سیاسی، پس از آزادی به جنبش چریکی پیوسته بودند، ساواک تا سال 56 زندانیانی را که موعد زندانی آنان بسرآمده بود، همچنان در زندان نگهمیداشت. این حبس مغایر حتی قانون خود رژیم وقت را به زبان طنز، «ملی کشی» می نامیدند. پس از خیزش مردم برای آزادی و ایجاد فضای نسبتا باز، و ورود نمایندگان صلیب سرخ به زندانها، رژیم عقب نشینی را آغاز و زندانیان موسوم به ملی کش را آزاد کرد. اما سوم آبان 57 نقطه عطفی در تاریخ زندان و زندانیان سیاسی بود. دراین روز یکهزار زندانی سیاسی، آزاد شدند. در آن شب باشکوه و غرور آفرین، قابل پیش بینی نبود، که در اینده ای نه چندان دور، روزهای تاریک، رنجبار وخفقان آور، نه تنها در انتطار زندانیان سیاسی آزادشده، بلکه در اتنطار مردم بپا خاسته ایران است.
زندانیان از 3 زندان قصر، قزل حصار واوین آزاد شدند. در آن شب شکوهمند، نقطه اوج وزیبایی، در ان هنگام بود که زندانیان صفر قهرمانی، قدیمیترین زندانی را برسر دست گرفتند وسرود ازادی سردادند. در محوطه بیرون زندان قزل حصار، خانواده ها، دوستان وآشنایان بیصبرانه وبا شور وشعف در انتطار در آغوش کشیدن, عزیزانشان بودند، به هنگام خروج زندانیان از در اصلی زندان، استقبال کنندگان زندانیان مذهبی با صلوات از زندانیان استقبال میکردند ومستقبلین چپ گرایان با شعار عزیزانشان را در آغوش میکشیدند. این نوع برخورد دوگانه میتوانست بعنوان نمونه ای از وجود تفاوت دیدگاهها بین مذهبیها و چپگرایان در جامعه باشد
اکنون 40 سال از سوم آبان 57 که مردم با اتحاد و همبستگی در زندانها را بروی فرزندان خود گشودند میگذرد. دریغا آزادی وعدالت که خواسته و آرزوی زندانیان و مردم بود نه تنهابرآورده نشد، بلکه نطام جمهوری اسلامی، خودکامگی، ستم وشقاوت را درجامعه نهادینه کرد و زندان، اعدام وشکنجه ابعاد گسترده تری یافت عملکرد جمهوری اسلامی در سالهای اولیه انقلاب نشانگر این واقعیت رنجبار بود، که مردم میهن ما فقط مدت کوتاهی بهار آزادی را تجربه کردند و آرمانهای بیش از 90درصد زندانیان بثمر نرسید
عده ای از اینان برسر دار رفتند و یا سالهای متمادی زندان وشکنجه های هولناک این نطام را تحمل کردند ویا ناچار راهی تبعید شدند. تعدادی از اینان، تحت هرشرایطی در داخل و خارج از کشور برای آزادی وعدالت همچنان به باورها و تلاش های گوناگون خود ادامه می دهند.
صفر قهرمانی بعنوان شاخصترین وقدیمترین زندانی سیاسی که سازمانهای حقوق بشر، سالها خواستار آزادی او بودند، پس از 32 سال از زندان آزاد شد. روزنامه ها که در آن زمان آزاد بودند، گزارشهای مشروحی از خاطرات اورا درج کردند. صفرخان، در رژیم اسلامی، یکبار بمدت کوتاهی دستگیرشد ودر سال 81 درتهران درگذشت. از دیگر زندانیان که سالهای طولانی را در زندان گذراندند، افسران حزب توده ایران بودند که بعداز 25 سال اززندان آزادشدند اما در سال 61 مجددا دستگیر شده وباقرزاده، کی منش وحجری درسال 67 اعدام شدند. رضاشلتوکی درزندان درگذشت ومحمدعلی عمویی پس از12 سال از زندان ازاد شد.
از دردناکترین رویدادها، سرنوشت شکراله پاک نژاد عضو برجسته گروه فلسطین است که در زیر شکنجه سازمان امنیت رژیم سلطنتی، مقا.مت جانانه ای از خود نشان داده بود. شرح شکنجه های اعمال شده بر ایشان ومتن دفاعیات او در دادگاه به بیرون از زندان فرستاده شد و تاثیر زیادی بر روحیه مبارزه جویی، فعالین سیاسی در آن سالها یرجای نهاد. پاکنژاد پس از ده سال، اززندان آزادشد. اما قشریون وانحصار طلبان او را به زادگاهش دزفول راه ندادند. این انحصار طلبان که درطی ده سال زندان وشکنجه شدن پاک نژاد هیچگونه فعالیتی برعلیه رژیم نداشتند مانع از ورود او به زادگاهش شدند. این انسان مبارز، پیگیرانه به فعالیتش برای آزادی ادامه داد وعاقبت درسال 63 دستگیر واعذام شد.
مشهورترین زندانی کرد، کاک غنی بلوریان بود که پس از 20 سال از زندان آزاد شد. کاک غنی پس از یک دوره فعالیت درکردستان، ناچار راهی تبعید شد وکتاب 50 سال خاطرات خود را منتشر کرد ودر سال 89 درآلمان در گذشت ودر طی یک مراسم رسمی با حصور مسعود بارزانی ودیگر رهبران اقلیم کردستان در اربیل بخاک سپرده شد. از دیگر زندانیان کرد فواد مصطفی سلطانی، طیب روح الهی، حامد طاهری، جمال رحیم زاده وخلیل بلوریان در مبارزه با رژیم اسلامی جان باختند.
سوم ابان که هرخانواده چشم براه عزیزانش بود، خاندان اعظمی لرستانی درانتطار رهایی دهها نفر زن و مرد این خاندان بودند. از زندانیان این خاندان که صداقت شان بی حد وحصر بود و از مقاومترین زندانیان بودند، فریدون اعظمی، توکل اسدیان، هبت اله معینی وجمشید سپهوند در مبارزه با نظام جمهوری اسلامی بجوخه های اعدام سپرده شدند. مادر فریدون، این سالارزن آزاده در هر دو نظام از هرگونه فداکاری برای فرزندان وخاندانش فرو گذاری نکرد. آوازه فداکاریهای دایه سلطنت مانند اشترانکوه ماندگار خواهد ماند. از دیگر خانواده ها میتوان از خانواده محجوبی شامل دوخواهر و یک برادر نام برد، از سه برادران مختاری که در سوم آبان آزاد شدند، سیامک درخیابان بدست پاسداران جان باخت و دو برادر دیکر ناچار راهی دیار تبعید شدند مادر مختاری ها نیز از زمره مادران فداکار بود. برادران صبوری نیز در سال 60 در مبارزه با رژیم جان باختند. از دیگر زندانیان آزاد شده فاطمه سعیدی مشهور به رفیق مادر و همسرش قلیج شایگان شام اسبی بودند وهنگامی اززندان آزادشدند که فرزندانشان نادر و ناصر و ارژنگ توسط ساواک کشته شده بودند در حالیکه ناصر و ارژنگ هنوز نوجوان بودند. بهنگام اعلام خبرکشته شدن ناصر و ارژنگ از بلندگوی زندان، پدرشان بیهوش شد و برزمین افتاد. جوانترین زندانی آزادشده فرشاذ سپهری نام داشت که در 16 سالگی از زندان آزاد شد ودر 19 سالگی دربرابر آتش تیر قلب پر مهرش از حرکت باز ایستاد و مانند چهار برادرش جاودانه شد.
گروه پر آوازه گلسرخی، دانشیان، عباس سماکار طیفور بطحایی ورضا علامه زاده یورش رژیم جان بدر بردند و درخارج از کشور به فعالیتهای سیاسی و فرهنگی خود ادامه میدهند. آثار رضا علامه زاده از فیلمهای جنایت مقدس ومهمانان هتل آستوریا و چند فیلم مستند دیگر میتوان نام برد. طیفور بطحایی نیز فیلمی از زندگی مردم کردستان بنام نان و آزادی تهیه کرد و کتابی هم بنام از کردساتن تا کرسان نوشته است. عباس سماکار نیز در کتابی بنام من یک شورشی هستم چگونگی شکل گیری گروه وخاطرات زندان را شرح داده و شرایط روزهای اعتصاب غذای 86 روزه را باتفاق زنده یاد یحیی رحیم ب گو کرده است.
از سه نفر از زندانیان که بیش از دوسال در زیر شکنجه وباز جویی بودند، زنده یاد یحیی رحیمی، این مبارز خستگی نا پذیر که بخاطر اعتصاب غذای طولانی دچار بیماری شده بود درسال 60 دستگیر واعدام شد. هوشنگ عیسی بیگلو چهره مقاوم ومحبوب زندان ، که یکبار در سال 58 ربوده شده بود و تاسرحد مرگ اورا کتک زده بودند در ژانویه سال 2015 با زندگی وداع کرد. غلامرصا اشترانی معلم آگاه و برجسته بروجردی که اکثریت مبارزین بروجردی مانند گروه ارمان خلق وبرادران خرم آبادی شاگردان او بودند ، مدت کوتاهی پس از آزادی بر اثر صدماتی که هنگام شکنجه برسرش وارد شده بود درگذشت.
از هواداران مجاهدین خلق که درسوم آبان آزادشدند عده زیادی در مبارزه با ژیم جان باختند. اولین جان باخته محمد رضا طلوع شریفی نام داشت که دراوایل فروردین 58 ترورشد. علی حاج فتحعلی، محمد اسماعیلی و داوود سهیل درسال 60 در قزوین اعدام شدند. مرتضی مثنی و دو برادرش، یداله آبهشت، نامور صفایی وجواد زنجیره فروش دررشت نیز در سال 60 اعدام شدند. دادستان انقلاب قزوین و رشت درسال 60 خود یکی از زندانیان آزادشده سوم آبان بود که سالها بعد در اثر اختلاف با بعضی مقامات خودکشی کرد. شهاب راسخ دهکردی، سیاوش سیفی، محمد ضابطی، مصطفی موسوی، عزت اشتری، حسین جنتی فرزند آیت اله جنتی، ومحمد رضا راطبی، اصغر محکمی، محمدرضا سعادتی، ابوذر ورداسبی، رحیم حاج سید جوادی، حسین معین فر، و مرتصی احمدی، شعبانعلی اردکانی از زندانیان آزادشده سوم آبان و هوادار مجاهدین بودند که بانحای گوناگون در مبارزه با رژیم جان باختند.
ازمیان زندانیان چپگرای آزادشده سوم آبان، زنده یادان فرج اله سعیدی، غلام ابراهیم زاده، علیرضا شکوهی، رستم بهمنی، انوشیروان لطفی، ، اصغر فرج خواه، بیژن چهرازی، محمد علی پرتوی، علی مهدیزاده ، عبداله افسری، محسن دماوندی، یوسف آلیاری، قزل ایاغ، مهرداد پاکزاد، چنگیز احمدی، برادران خسرو شاهی، مسعودشماعی، عبدالمجید روشنفکر، علیرضا تشید، رضا قریشی، علی ماهباز، بهروز سلیمانی، ، منصور اسکندری درمبارزه باجمهوری اسلامی، جان باختند
دراعدامهای فاجعه ملی سال 67 زنده یادان هبت معینی، حسین قاسم نژاد، زین العابدین کاظمی، ، گاگیک آوانسیان، هدایت اله معلم، حمید رضا عصمتی، آصف رزم دیده، صابر محمدزاده، کسری اکبری کردستانی، ، مهدی حسنی پاک، اکبر صادقی بناب و بهروز غیاثوند نیز در بیدادگاهی چند دقیقه ای برسر آرمانشان ایستادند و جان باختند.
نحوه دستگیری و اعدام دونفر اززندانیان شایددرتاریخ اعدامهای سیاسی بی نظیر باشد. رشید حسنی فرزند ملا حسنی امام جمعه ارومیه بود. طبق اعتراف خود ملاحسنی، ایشان خود مخفیگاه فرزندش را به سپاه لو داده بود. محمود طریق الاسلام نیز توسط مادرش که درجه اجتهاد داشت به نیروهای امنیتی سپرده شد.
یاد محمد علی زابلی را باید گرامی داشت که در تب وتاب دستگیریها درسال 60 بر اثر نارسایی کلیه دریکی از بیمارستانهای تهران درگذشت.
محمد رصا زمانی که کتاب فروشی اش، در اواخردهه 40 و اوایل دهه 50 پاتوق دانشجویان چپ بود نیز باید یاد کرد که اکنون درخانه سالمندان درسوید زندگی میکند. زنده یاد هوشنگ عیسی بیگلو مرتبا فنلاند به سوید میرفت واورا ملاقات میکرد.
چهارنفر از زندانیان آزادشده به نامهای هادی غبرایی، عزت آقاپور، کیومرث قلی زاده وسیاوش بیرنوند وتنها زندانی کلیمی ناصر هارونی براثر نصادف در گذشتند یادشان گرامی. واصفر بی نیازان نیز در کشور سوئد براثر بیماری درگذشت.
درمیان هزار زندانی ازادشده فقط ده درصد آنان خواهان حاکمیت جمهوری اسلامی بودند که شاخص ترین انان، هاشمی رفسنجانی ، عزت شاهی وحسین شریعتمداری بودند، بقیه زندانیان شاخص مذهبی مانند منتظری، لاهوتی، حجتی کرمانی بهزاد نبوی و حتی طالقانی مغضوب رژیم خود کامه قرار گرفتند.
درمیان آزاد شدگان سوم آبان آثاری در خاطرات زندان وجود دارد، زنده یاد ویدا حاجبی تبریزی دوجلد کتاب از خاطرات زندان زنان بنام داد وبیداد گرد آوری کرده است. زنده یاد علی اشرف درویشیان نیز در رمان سالهای ابری بخشی را به خاطرات زندان اختصاص داده است. عباس مظاهری درکتابش بنام شکوفه های انار خاطرات خود را از زندان باز گو کرده است. نقی حمیدیان نیز در اثرش با نام سفر با بالهای آرزو نحوه شکل گیری و رویدادها ی جنبش فدایی و بازجوییهای بنیانگذاران فدایی ومقاومت آنها را برشته تحریر در آورده است.
در آن سال های رژیم دیکتاتوری شاه، زندانیان سیاسی با زندانبان هایشان در یک وجه مشترک بودند. نه برای آنها ونه برای اینها قابل پیش بینی نبود که بزودی وضعیت دگرگون خواهد شد هرچند زندانیان سیاسی امید وار بودند. از اینرو زندانبانان همچنان به رویه خشن خود ادامه میدادند. سرهنگ زمانی وسروان ژیان پناه اعدام شدند، ژیان پناه بدین علت اعدام شد که به یکی از زندانیان اهانت جنسی کرده بود آن زندانی نیز دوسال بعد بجوخه اعدام سپرده شد. ژیان پناه توسط خلخالی و احمدی بوسیله گیلانی اعدام شدند. صارمی وشعله ور و نعیمی دیگر افسران زندانبان، در رژیم بعد از انقلاب، بزندان محکوم شدند، اما پس از مدت کوتاهی آزادشدند. نظری و نامیان و احمدلو و میربلوچ و عبدی از درجه داران نیز بزندان محکوم شدند که پس از مدتی آزاد شدند. سرکار مرادی معروف، زندانبانی که دراواخر زندان با زندانیان دوست شده بود مدت کوتاهی در زندان بود و آزاد شد. سروان مظلومی که مذهبی بود نیز همچنان در سمت خود باقی ماند. سرتیپ محرری رییس زندان قصر باتفاق هژبر یزدانی که در آن زمان زندانی بود به امریکا گریختند
هدف از این نوشته فقط یاد آوری روزی افتخار آفرین برای مردم میهنمان بود که فرزندان خود را از بند خودکامگان رهایی بخشیدند وگوشه ای از تاریخ مبارزات کشورمان را رقم زدند.
یاد تمامی زندانیان سیاسی برخاک افتاده گرامی وبا آرزوی اینکه باردیگر و برای اخرین بار در زندانها بدست توانای مردم گشوده شود وفرزندان مردم بآغوش آنان بازگردند .
بدیهیست این نوشته تنها حاوی اطلاعات نویسنده است و امید می رود که با اطلاعات دیگر کاستی های آن کمتر شوند.
افزودن دیدگاه جدید