چهل سال از جنگ (جنگ داخلی و جنگ با نیروهای خارجی ) در افغانستان میگذرد. کمتر کشوری را میتوان در تاریخ یافت که چنین طولانی اسیر بلای جنگ، آنهم هم داخلی و هم با نیروهای خارجی بوده باشد. پارهای از نیروهای شرکتکننده از ابتدای جنگ ( مانند کمونیستها و تعدادی از گروههای مجاهد) از میدان خارجشدهاند، اما این جنگ هنوز برندهی نهایی نداشته است. و اصولاً چنین جنگی مگر میتواند برندهای هم داشته باشد؟
اکنون اخبار بسیاری در رابطه با نشست، مذاکره و گفتگوهای دو و چندجانبه کشورهای منطقه، روسیه و آمریکا با طالبان بگوش میرسد. نشستهایی که به توافقات اولیهی هم رسیده است. چه تغییراتی نسبت به سالهای قبل در شرایط هنوز جنگی، تعادل موجود نیرو و سیاستهای بازیگران، صورت گرفته که منجر به این نشست و گفتگوها جدی شده است ؟؟
------------------------------
آمریکا
تاکنون در این جنگ طولانی، یک ابرقدرت ( اتحاد جماهیر شوروی) شکستخورده و از صحنه اصلی آن بیرون رفت و ابرقدرت دیگر آمریکا، با چند هزار کشته و با بیش از هزار میلیارد دلار هزینه و 17 سال جنگ، نتوانست در این جنگ به پیروزی برسد و به و چشماندازی برای پیروزی دیده نمیشود. این طولانیترین جنگی است که تاکنون آمریکا در آن شرکت داشته است. آیا زمان برای بیرون رفتن آمریکا از این جنگ طولانی پرهزینه فرارسیده است؟ آیا آمریکا، به این نتیجه رسیده است، حتی اگر با خیلی از اهداف خود فاصله دارد، قصد دارد تا از افغانستان بیرون برود؟ آمریکا یکبار دیگر هم از جنگی بدون نتیجه و تقریب شکستخورده، جنگ ویتنام، حتی بدون رسیدن به توافق و معاهده صلح با طرف جنگی خود، عقبنشینی کرده است. چرا این بار چنین نکند؟ اگر عقبنشینی در مقابل بلوک قدرتمند جهانی در جنگ ویتنام لازم بود، چرا عقبنشینی در مقابل یک قدرت محلی عملی نباشد؟
افغانستان ازنظر تاریخی منطقه تحت نفوذ آمریکا نبوده است. آمریکا ابتدا غیرمستقیم و برای مقابله با گسترش و نفوذ اتحاد جماهیر شوروی وارد بازی و جنگ در افغانستان شده و توانست در شکست شوروی نقش تعیینکنندهای را ایفا نماید. و در ادامه برای مقابله با تروریسم بینالمللی القاعده که بهنوعی جنگ را به داخل آمریکا برد، مستقیم وارد عمل گردید. ولی این دیگر کشورها بودند که دارند از این موقعیت سود میبرند. بهعبارتدیگر هزینه اصلی جنگ بر دوش آمریکا و بیش از همه بر دوش مردم افغانستان بوده ولی کشورهایی نظیر چین با سرمایهگذاری در منطقه و گسترش نفوذش و جمهوری اسلامی ایران از آن بهرهمند میشوند.
حاکمان کنونی آمریکا دو سیاست جدید جهانی اعلام کردهاند. یکی کنار گذاشتن نقش پلیس جهانی، و دیگری کنار کشیدن در آن مناطقی از جهان که هزینهاش بر دوش آمریکا ولی سودش به جیب دیگران، چه قدرتهای جهانی مانند اروپا و روسیه و چه قدرتهای محلی، وارد میشود. این سیاست میگوید، آنها که میخواهند سود ببرند، یا منافعی را در منطقهای از جهان دارند و یا اینکه نتیجه تحولات سیاسی و جنگی در کنار مرزهایشان به داخل کشورشان کشانده میشود، باید برای ناآرامیها و خسارتهای حاصل از آنها هزینه کرده و مستقیماً وارد عمل شوند.
آمریکا بر اساس این دو راهکار سیاسی، اعلام کرده است که از سوریه بیرون خواهد رفت. چرا نباید در افغانستان چنین کند؟ مدتهاست که برای ادامه حضور نظامی آمریکا در افغانستان دیگر دلیل کافی وجود ندارد. القاعده دیگر آن قدرت گذشته ندارد و توانش برای انجام عملیات بینالمللی بشدت کاسته شد. در مقابل چند سالی است که دولت اسلامی (داعش) جای القاعده را گرفته است. داعش هم در افغانستان نمیتواند جا پای محکمی باز کند. چراکه هم طالبان و دولت افغانستان با آن مخالف هستند و هم دیگر کشورهای بازیگر درصحنه سیاسی افغانستان. سوریه هم منطقه تحت نفوذ آمریکا نبوده است. سوریه دهههاست که تحت نفوذ شوروی و در دروان پسا شوروی تحت نفوذ روسیه قرار داشته است. آمریکا همانگونه که میخواهد سرنوشت سوریه را در اختیار روسیه، آنکارا و تهران بگذارد، میتواند بر پایه همان سیاست، افغانستان را هم در اختیار چین، روسیه، ایران و پاکستان قرار دهد. سود چنین سیاستی از هزینهاش کمتر خواهد بود. آمریکا میتواند با طالبان کنونی نشست داشته و به توافق و صلح برسد، اما با القاعده و داعش نمیتوانست و شدنی نبود. طالبان، اگرچه نیروی سنتی و ارتجاعی است، اما مانند القاعده و داعش نبوده و با آنها تفاوت دارد. طالبان نیرویی ضد غرب و ارتجاعی، اما نیرویی محلی و منطقهای است.
اما آمریکا قبل از خروج تلاش دارد تا با طالبان به توافقی حداقلی برسد. توافقی که بهنوعی نشان از صلح بین طالبان و دولت افغانستان را در خود معنی نماید. بیدلیل نیست که همانگونه در بیانیه *** وزارت خارجه روسیه عنوان شده است، خواهان به تعویق انداختن انتخابات ریاست جمهوری در افغانستان شد. و یا رسیدن به توافقی که منجر به آزادی ملا عبدالغنی برادر، یکی از بنیانگذاران این گروه و ادامه مذاکرات تحت رهبری او. ****
بدون رسیدن توافقی بین دولت افغانستان و طالبان، توافق صلح تنها بین طالبان و آمریکا حاصل گردد، خطایی جدی از سوی آمریکاست. طالبان ویتنام شمالی نیست که در جنگی ویرانگر بر آمریکا پیروز شد اما نه دست به انتقامجویی زده و نه شعار مرگ بر آمریکا سرداد. در مقابل به مردم کامبوج کمک کرد تا رژیم جنایتکار پول پوت را کنار گذاشته و رابطه دیپلماتیک و برابر را با آمریکا برگزید. طالبان اگر تبدیل به قدرت فائقه در افغانستان شود، دوباره باید شاهد حرکت به گذشته تاریک قرون وسطانی در افغانستان بود. حداقل آنچه از آخرین مذاکرات بین آمریکا و طالبان به بیرون راه پیدا کرده است، شروط آمریکا برای توافق با طالبان، انجام مذاکرات بین افغانهاست.
نماینده ایالاتمتحده درعینحال افزوده است «تا زمانی که بر سر همهچیزی به توافق نرسیم، توافق بر سر هیچچیز حاصل نشده و «همهچیز» باید بر اساس مذاکرات بین افغانها و آتشبسی فراگیر شکل گیرد». *******
همزمان منابع طالبان به خبرگزاری رویترز گفتهاند مذاکرات دو طرف «نهایی شده» و طرفها به توافقاتی رسیدهاند که ازجمله «خروج نیروهای آمریکایی طی ۱۸ ماه از افغانستان است».
------------------------------
قدرتهای منطقهای
تقریباً تمامی قدرتهای منطقهای مانند، پاکستان، ایران، عربستان، حتی قطر که مستقیم و یا غیرمستقیم در امور داخلی افغانستان نفوذ داشته و نقش ایفا کردهاند. قدرتهای بزرگ مانند، چین و هندوستان دو کشور بزرگ منطقهای و رقیب هم ، اگرچه مستقیم وارد صحنه جنگ نشدهاند، اما به دلیل نزدیکی به افغانستان، با توجه به اهمیت افغانستان برای نقش پل ارتباطی با کشورهای منطقه با صدها میلیارد تجارت و مبادله بین آن کشورها و سرمایهگذاریهای میلیاردی*، انگیزه کافی برای ورود به روند تحولات در افغانستان را دارا هستند. ادامه جنگ مانعی برای استفاده از سرمایهگذاریهای بزرگ دو قدرت بزرگ منطقه خواهد بود.
در بلندمدت و با نگاهی استراتژیک، ادامه جنگ در افغانستان، دیگر به نفع پاکستان، بهعنوان متحد اصلی و مهم طالبان نیست. دو متحد بینالمللی پاکستان، چین و آمریکا، پاکستان را برای ایفای نقش برای به پایان رساندن جنگ زیر فشار قرار دادهاند. با نگاهی به فعالیتهای این کشورها برای رسیدن به صلح به نظر میرسد که آنها خواهان پایان جنگ هستند. برنامههای بلندمدت و مهم اقتصادی برای منطقه پیشبینی و به مرحله اجرا در آمده است. برنامههایی که افغانستان ناآرام و در حال جنگ، مانع از اجرای آنها خواهد شد.
-------------------------------
جمهوری اسلامی
حفظ نظام برای سردمداران جمهوری اسلامی اصلیترین راهنمای برای سیاستگذاری خارجی و داخلی است. همه سیاستهای جمهوری اسلامی بر اساس آن اولویتگذاری میشود. هر سیاستی که در خدمت حفظ نظام، این " اوجب واجبات" قرار داشته باشد، مجاز و معقول است. جمهوری اسلامی که با حمله طالبان به سفارت ایران در کابل، تا حد جنگ با افغانستان پیش رفته بود، تبدیل به دومین پشت جبهه طالبان شده و رابطه نزدیکی با آنها ایجاد کرده است. طالبان دشمن آمریکا و مهمتر از آن در جنگ با آمریکا. آمریکایی که ازنظر جمهوری اسلامی شیطان و دشمن بزرگ نظام است. پس شکست و بیرون رفتن آمریکا در افغانستان میتواند پیروزی بزرگی برای جمهوری اسلامی باشد. اتحاد با دشمن کوچک برای شکست دشمن بزرگ و مشترک. جمهوری اسلامی به این دلیل اصلی است که رابطه "دوستانه" با طالبان برقرار کرده و درروند مذاکرات صلح فعالشده است. جمهوری اسلامی خود را برای افغانستان بدون حضور نظامی آمریکا آماده میکند. آیا جمهوری اسلامی، جدا از افزایش نفوذ در حیات سیاسی اقتصادی ، خواهان حضور نظامی افغانستان آینده است؟ همان سیاستی که در تمام منطقه دارد؟ ابزار حضور نظامی در اختیارش است. لشگر فاطمیون، بادهها هزار جنگجوی شیعه افغانی و پاکستانی، که در جنگ داخلی سوریه تجربه پیداکرده و آزموده شدهاند، میتواند در خدمت این سیاست قرار گیرد.
----------------------------
طالبان
از تمامی نیروهای داخلی درگیر در جنگ چهلساله افغانستان ( کمونیستها و انواع گروهای مجاهد) تنها دو قدرت باقیماندهاند. دریک طرف طالبان و در طرف دیگر دولت افغانستان با تمام زیرمجموعه تشکیلدهندهاش. دولت افغانستان رسماً قدرت سیاسی را در اختیار دارد، اما طالبان بر اساس برآوردهای متفاوت 30 تا 50 درصد از خاک افغانستان را زیر کنترل خود گرفته است. به نظر نمیرسد که یکی از دو طرف اصلی در جنگ بتوانند به پیروزی قطعی برسد. یعنی طرفین باید وجود یکدیگر و نقش داشتن طرف مقابل را در حیات افغانستان به رسمیت بشناسند. شرایط حاضر با گذشتهای که طالبان توانست دریک یورش همه گروههای دیگر را شکست داده و کابل را تسخیر نماید، تفاوت کرده است. بیدلیل نیست که از چند سال قبل طالبان شاخه سیاسی خود را در قطر ایجاد و شروع به تماسهای سیاسی کرده است. طالبان با تشکیل شاخه سیاسی خود و برپائی دفتر رسمی و سیاسی، نشان داد که جدا از جنگ میخواهد وارد کارزار سیاسی شده و خود را برای برگشت به کابل و شرکت در دولت آماده نماید. تلاشهای چند ماه گذشته و شرکت در مذاکرات سیاسی در چند جبهه نشان از تشدید برنامههای سیاسی طالبان میکند. این تلاشها ازیکطرف همسو باسیاستهای کشورهای تأثیرگذار در حیات افغانستان بوده و از سوی دیگر برای شناساندن طالبان بهعنوان نیرویی که نمیتوان نادیده انگاشته شود، تلاشی موفق بود. نشستهای مختلف با واسطه چندین کشور، شامل نشستها و گفتگو در مسکو با مشارکت تاجیکستان، ترکمنستان و ازبکستان؛ یا با آمریکا در شهر بُن آلمان؛ تماسها و آخرین نشستها، و فعال شدن پاکستان با آزاد کردن ملا عبدالغنی برادر و سفر وزیر امور خارجهاش به کشورهای چین، ایران و روسیه، همگی نشان از تند شدن سرعت قطار صلح و موفقیت نسبی طالبان بهعنوان یکپایه مهم در حیات سیاسی افغانستان دارد. بدین طریق همه همسایههای دورو نزدیک افغانستان، قدرتهای بزرگ جهانی مانند آمریکا و اروپا غیررسمی، طالبان را با بهعنوان یک پایه قدرت در افغانستان به رسمیت شناختهاند. همانگونه که سخنگوی طالبان گفت، هدف از مذاکرات و سفرهای هیئتهایشان به کشورهایی نظیر ایران، جلب حمایت کشورهای منطقه است.
پاکستان حیات خلوت طالبان است. اکثر اعضای بلندپایه و فرماندهان طالبان در پاکستان زندگی میکنند. پاکستان تأمینکننده اصلی اسلحه و پشت جبهه طالبان در جنگ داخلی افغانستان است. تغییر سیاست پاکستان در رابطه با جنگ افغانستان و پایان دادن آن، تأثیر جدی پرتوان و قدرت نظامی و سیاسی طالبان دارد. تغییری که اگر طالبان نخواهد آن را ببیند و خود را با آن هماهنگ نماید، برایش گران تمام خواهد شد.
یک واقعیت را در رابطه با طالبان باید در نظر داشت. طالبان قدرت محلی بوده و میخواهد قدرت محلی باقی بماند ****. مقایسه طالبان با القاعده که شبکه تروریستی بینالمللی بوده و دست به عملیاتی در پهنه جهان زده بود، و حکومت اسلامی ( داعش) که علاوه بر انجام ترورهای بینالمللی، تشکیل حکومت اسلامی در جهان را نوید داد، نشاندهنده تفاوتهای جدی است. طالبان تاکنون اقدام به ترور در کشور دیگری جز پاکستان و افغانستان، دو کشوری که در آنها پایگاه اجتماعی داشته و در معاملات سیاسی آنها نقش دارد، نکرده است.
-------------------------------
مذاکرات صلح وارد فاز بده بستان و توافقات **** اولیه شده است. اگر درگذشته 3 طرف اصلی درروند مذاکرات، آمریکا، دولت افغانستان طالبان پیششرطهایی را برای مذاکره طرح کرده بودند، ولی اکنون از شروط خود کوتاه آمدهاند.
- مجموعه شرایط و پازل روند مذاکرات، نقش و اهداف بازیگران در آن را کنار هم بگذاریم، میتوان به حدسیاتی در روندهای آینده مذاکرات رسید. توافق بر روی زمان و مراحل خروج نیروهای نظامی (ناتو) از افغانستان؛ تشکیل دولت موقت با حضور طالبان در آن (وسعت و میزان آن را آینده روشن خواهد کرد. در مرحله اول بر سر برنامه خروج به توافق رسیده ولی خروج نهایی و کامل این نیرو بعد از تدوین قانون اساسی جدید و تشکیل دولت بر اساس آن صورت خواهد گرفت.)؛ تغییر قانون اساسی افغانستان با تشکیل لوی جرگه ؛ برگزاری انتخابات بر اساس قانون جدید با شرکت طالبان؛ تشکیل دولت جدید با حضور کمتر یا بیشتر طالبان در آن.
تاکنون و در عمل کشوهای بازیگر در افغانستان، دولت افغانستان را دور زدهاند. دولت افغانستان چارهای جز قبول واقعیت موجود ندارد. اگر دو سال قبل سیاست اعلامشده دولت این بود که مذاکرات صلح باید زیر نظارت دولت صورت گیرد، به دلیل فشارهای داخلی و خارجی تن به پذیرش ادامه مذاکرات بدون حضور مستقیم نمایندگان خود داده است. حتی اگر برای حفظ ظاهر، مانند دولت جمهوری اسلامی اعلام نمایند که دولت افغانستان را در جریان مذاکرات خود قرار میدهد. اما رسیدن به صلح بدون اینکه دولت افغانستان در آن شرکت و با آن موافقت داشته باشد دور از انتظار خواهد بود. به همین دلیل یکی از مشکلات پیش روی مذاکرات، کنار هم نشستن نمایندگان دولت افغانستان و طالبان است. حداقل از سوی آمریکا و پاکستان فشار***** به طالبان برای شرکت نمایندگان دولت افغانستان افزایش پیدا کرد. اگر طالبان مذاکره مستقیم با دولت را بپذیرد، روند صلح وارد فاز جدیتری شده و امکان توافق و دستیابی به صلح میزان افزایش خواهد یافت.
------------------------------
*سرمایهگذاری برای راه ابریشم جدید بیش از هزار میلیارد دلار تخمین زدهشده و حدود 70 کشور را به همدیگر وصل میکند. یکی از راههای اصلی، از سه مسیر پیشبینیشده برای راه جدید ابریشم، از افغانستان میگذرد. و دو مسیر دیگر از کشورهای هممرز شمال و جنوبی افغانستان میگذرد.
راه ابریشم جدید؛ ابزار چین برای گسترش نفوذ بینالمللی
**شروط طالبان در مذاکره . خروج نیروهای خارجی، لغو تحریم رهبران طالبان از سوی آمریکا، آزادی زندانیان طالبان، لغو پیمان امنیتی بین آمریکا و افغانستان. شروط آمریکا هم پذیرش قانون اساسی موجود افغانستان و شرکت در انتخابات بر اساس آن بوده است. و شرط افغانستان هم شرط شرکت مستقیم و انجام مذاکرات زیر نظر دولت بوده است. مذاکرات بودن تعهد به این شروط شروع شد.
***"وزارت خارجه روسیه دیروز پنجشنبه ۲۰ جدی/دی در بیانیهای شدیداللحن از تأخیر انتخابات ریاست جمهوری افغانستان انتقاد کرد و گفت که "تعویق انتخابات در اثر فشار ایالاتمتحده بوده زیرا آمریکا برای اعمال سناریوی خود در انتخابات افغانستان نیاز به زمان دارد"
http://www.bbc.com/persian/afghanistan-46840369
****گروه طالبان افغانستان با انتشار بیانیهای اعلام کرد که شورای رهبری این گروه «ملا عبدالغنی برادر» یکی از بنیانگذاران این گروه را بهعنوان رئیس دفتر سیاسی طالبان در قطر تعیین کرده است.
https://www.radiofarda.com/a/qatar-office-for-taliban-under-baradar-talks-with-us/29730595.html
***** مشاور ارشد وزارت خارجه آمریکا ( لیس ولز) بدو نکته مهم و گویای سیاست جدید آمریکا اشارهکرده است.
"این مشاور ارشد وزارت خارجه آمریکا اعلام کرد که در صورت پیشرفت در گفتوگوهای صلح با طالبان باید انتخابات ریاست جمهوری به تعویق افتد و پس از توافق صلح برگزار شود."
"شما نمیتوانید با داعش تعامل کنید. این در حالی است که طالبان خود را بخشی از جامعه افغانستان میداند، آنها میگویند به حمایت مردم از خود اعتقاددارند به همین دلیل هم طالبان باید در روند مذاکرات صلح شرکت کند تا مردم افغانستان سرانجام به رفاه برسند."
******سربازان پاکستانی به چندین منزل طالبان حمله کردهاند. مقامهای طالبان میگویند پاکستان برای وادار کردن گروه طالبان به انجام مذاکره با دولت افغانستان اقدام به بازداشت یکی از رهبران ارشد طالبان در پاکستان کرده است
گروه طالبان تاکنون از مذاکره با دولت افغانستان سر باز زده است، زیرا این دولت را «دستنشانده» قدرتهای خارجی میداند.
ایالاتمتحده و پاکستان خواستار گشوده شدن باب مذاکره بین طالبان با دولت افغانستان هستند اما به گزارش خبرگزاری رویترز، یک مقام ارشد طالبان که نخواسته نامش فاش شود روز چهارشنبه گفت که «ایران و قطر از خطمشی طالبان پشتیبانی میکنند.
https://www.radiofarda.com/a/pakistan-taliban-peace-talks/29713492.html
******* http://www.bbc.com/persian
افزودن دیدگاه جدید