1. با تصمیم ترامپ و حلقه جنگطلب دولت او مبنی بر قرار دادن سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در لیست تروریستها، باید قاطعانه مخالفت کرد. و بیهیچ اماواگر هم. نه به خاطر اینکه سپاه اینکاره نیست و طی چهل سال گذشته چه در درونمرز و چه در برونمرز دست به ترور و کشتار نزده یا هماینک به رفتار تروریستی نهادینهشده در خود که درواقع علت وجودیاش است ادامه نمیدهد. بلکه بدین سبب که چیزی جز تحریک تروریستی و زمینهسازی برای درگیری نظامی با کشور ما نیست. این تصمیم، برداشتن گامی دیگر در سمت جنگ است و نه در خدمت تضعیف موضع این نهاد سرکوبگر و متعرض؛ مشخصاً تقویت آن است. این گزاره مشهور که جنگ ادامه سیاست با ابزاری دیگر است، معنی دیگری هم دارد و نباید از آن غافل ماند. اینکه، مرز بین سیاست مبتنی بر تنش با خود جنگ بس شکننده است و چهبسا که در لحظه معین و براثر یک واقعه و یا بهانه، کار را به تقابل نظامی بکشد.
. موضع نسبت به این تصمیم، در تحلیل نهایی و به بیان روشن، موضعگیری است بر سر موضوع درگیری نظامی میان طرفین. سؤال اصلی این است: جنگ، آری یا نه؟ و درواقع، آیا منافع مردم و جامعه ایران ملاک است یا نصیب بردن این یا آن دستمال از آتش گرفتن قصر قیصر؟ آنکه برخورد نظامی و در هر سطحی را میان امریکا و متحدان منطقهای او با جمهوری اسلامی دقیقهشماری کند نمیتواند به استقبال این تصمیم نرود؛ باید هم هورا بکشد چون چنین اشتیاقی از الزامات مشی اوست. اما آنی که وقوع هر سطح از جنگ بین دو طرف تنش – و طرفینی هر دو بیگانه با مطالبات جامعه ما - را بهدرستی علیه مصالح مردم ایران و رشد جنبش مقابله مردمی با جمهوری اسلامی ارزیابی کند، حق ندارد نسبت به خطر ارتقای سطح تنش میان اینها بیتفاوت بنشیند و به مخالفت با آن برنخیزد.
3. در ابراز مخالفت بجا با این تصمیم، مواجه با رویکرد خطایی هستیم که آبشخوری جز امریکا ستیزی ندارد. این سیاست ایدئولوژیک، امر مخالفت باسیاست تازه ترامپ را بیتوجه به تفاوتهای تاکتیکی میان سیاستهای روسای جمهور امریکا، صرفاً سوار بر کارنامه کهنه آمریکایی و عملکرد منطقهای امریکا در این سه دهه – و بینظر داشت تناقضات آن!- میکند و دانسته یا ندانسته از موضع تنفر به هرچه آمریکایی و تکرار شعار "مرگ بر امریکا" به تبیین تاکتیک میرسد. برای این ذهنیت، "سرکردگی" شر و فتنه در جهان مطرح است که با امریکاست. این تلقی، با گذاشتن تمرکز اصلی خویش بر امریکا و نه حتی صرفاً ترامپ، امریکا ستیزی را جایگزین مخالفت مشخص با ترامپیسم و تاکتیک اخیر او میکند و عملاً به همنوایی با نوع مخالفت جمهوری اسلامی با ترامپ در میغلتد.
4. بدترین نوع مخالفت با این تاکتیک ترامپ اما رویکردی است که بیشرمانه آن را تعرض به حاکمیت ملی ایران جا میزند. این برخورد با مسئله، سپاه را بازوی نظامی استقلال ایران و پاسدار تمامیت ارضی آن و ایران را هم همان جمهوری اسلامی معرفی میکند! این هذیانها، صدا و سخن رهبری جمهوری اسلامی در شکل نرم افزارانه آن است و باز تکرار فرمایشات "رهبر" مبنی بر اینکه تاکتیک اخیر امریکا دلیل ضعف او و نشانه اقتدار جمهوری اسلامی است در ایستادگیهایش طی چهل سال گذشته علیه "شیطان بزرگ". این نحوه برخورد، همان نگاه "صدور انقلاب" علی خامنهای است به کارگزاری "سپاه قدس" سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که مصالحه جویی و مذاکره با امریکا را دستکم در حال حاضر رد میکند. همانی که در تهران با اونیفورم سپاه به مجلس میرود و در برونمرز دستاندرکار توجیه و تائید ضمنی نظام میشود و ژست دفاع از حیثیت ملی به خود میگیرد!
5. گرایشی هم هست که تاکتیک تحریم را در هر شرایط و موردی و از سوی هر دولتی هم که باشد یا به گونه سادهانگارانه و یا که بیشتر حسابوکتاب کردنهای سیاسی معین رد میکند و آن را در شکل فلهای پیش درآمدی برای سیاست جنگی میداند. حالآنکه سیاست تحریم میتواند چیزی تلقی شود میان انفعال سیاسی و تعیین تکلیف از راه جنگ. اعمال تحریمها، اهرمهاییاند در جهان جهانی شده ما در عرصه سیاست ولو که بیشتر هم در دست قدرتمندان. آنها میتوانند هم در راستای تدارک جنگ باشند و هم سببساز شوند برای حصول توافق پیشا جنگ و با تأثیراتی مختلفالجهت در زندگی و حیات سیاسی ملتها. پس زیر تز کلی تحریم بی تحریم، مخالفت با اعمال هر حد از آن علیه جمهوری اسلامی منطقی نیست. این، میتواند ناخواسته همسو شدن با جمهوری اسلامی را در پی داشته باشد.
6.این اگر موارد معینی منتفی نیست که سیاست تحریم – و نه برای هر موردی- از سوی پدیده شوم ترامپیسم علیه جمهوری اسلامی و سرکوبگرترین ارگان آن یعنی سپاه پاسداران در مواردی برخی عواید به سود مردم ایران داشته باشد، جنگ اما جنگ است و دود آن مطلقاً و از هر نظر به چشم مردم خواهد رفت. سیاست، برآیند اعمال نیروها به کار میآید و نه مطلق کردن پیشاپیش و ایدئولوژیک جنگ نیروها. رد تحریم در هر موردی، سیاست نیست. اما گام گذاشتن اعمال فشار در فازی که فاصله بسیار شکنندهای با وقوع جنگ دارد، کاملاً و مطلقاً علیه مردم ایران است. ترامپی که نماینده سیاست "اول امریکا"ست و با موضوع حقوق بشر برخوردی کاملاً ابزارگرایانه دارد، بههیچوجه نمیتواند مدافع مردم ایران باشد و این تاکتیک او نیز، نه در خدمت مبارزه مدنی مردم ایران با جمهوری اسلامی و سپاه منفور، بلکه عملاً سوق دادن روندها در راستای جنگ و ایجاد "مظلومیت" برای سپاه است.
7. بعد از سرکار آمدن ترامپ و تیم او این پرسش فعالشده که احتمال وقوع جنگ بین امریکا و جمهوری اسلامی چه اندازه است؟ سؤالی که در دوره بوش پسر و سیاست ناظر بر "محور شرارت" وی نیز مطرح بود. همزمانی دو روند متناقض پاسخ قطعی به این سؤال را دشوارتر کرده است. هم ترامپیسم یعنی انقباض امریکا در خود و لذا لزوم کاستن از هزینههای ناشی از فرورفتن آن در باتلاقهای برونمرزی و طبعاً اجتناب از ورود در جنگهایی تازه عمل میکند و هم نیاز صنایع تسلیحاتی امریکا در مقام حامیان مقدم همین ترامپ در جهت تجارت اسلحه برای تولید و تشدید کانونهای تشنج در جهان مطرح است. خاورمیانه باتلاق و در همان حال غرق در پترو دلار نقطه تلاقی این دو روند به شمار میرود و ازاینرو، اگر هم در چشمانداز نزدیک وقوع چنین جنگی دیده نشود، اما آن را منتفی هم نباید شمرد. در هر دو سوی تنش، علاقهمندان به جنگ جولان میدهند و کمترین ناخویشتن داری، خود زمینهای است برای شعله افروزی جنگ و کفایت یک ماجرای خرد برای خطری کلان.
8. این نگاه که امریکا گویا با این تاکتیک میخواهد سپاه را طرف اصلی مذاکره خود جا انداخته و فشار بر آن را محمل ارتقای موقعیت سپاه در نظام کنونی قرار دهد، بی مبناست. اینجا باید انطباق یابی هر چه بیشتر سیاست خارجی ترامپ با برنامه و سیاست دولت کنونی اسرائیل و منویات عربستان سعودی را دید. برای این دولتها، سپاه بازوی اصلی عملیاتی جمهوری اسلامی در سیاستهای منطقهای آن است و لذا تمرکز حمله نیز بر همین باید باشد. نه تشکر نتان یاهو در آستانه انتخابات اسرائیل از ترامپ که اینیکی درخواست او را نیز عملی کرد تصادفی بود و نه استقبال بلافاصلهای که عربستان از آن به عمل آورد. باز از همینجاست که اعلام تروریست بودن سپاه را باید از جنس تمایلات برای شروع درگیری بین جمهوری اسلامی و "ائتلاف سهگانه" دید؛ خواست تلآویو راستگرا و سعودیها.
9. لازمه خنثی کردن تاکتیک ماجراجویانه امریکای ترامپ، مخالفت با هرگونه حضور سپاه پاسداران در کشورهای همسایه است. مبارزه با این رویکرد امریکا که مستعد تنش بیشتر میان طرفین و در سمت جنگ است، مبارزه پیگیر علیه مداخله سپاه در سیاست و اقتصاد کشورمان را ایجاب میکند. مبارزه با ترامپیسم ضد بشریت، اسرائیل فزونخواه متجاوز به حقوق فلسطینیها و سعودیهای جاهطلب، همانا از مبارزه برای عقب نشاندن جمهوری اسلامی در سیاست و مواضع "عمق استراتژیک" اسلامی آن میگذرد. ایستادگی نیروی خواهان رهایی مردم ایران از بختک جمهوری اسلامی در برابر هر اقدام تنش فزا بهجای تشنجزدایی و توسط هر طرف از مناقشه هم که باشد، یک عنصر درونی و کلیدی در مشی گذر از جمهوری اسلامی به جمهوری سکولار دمکراسی است. مشیای که، بر نیروی تحول جوشیده از دل مردم ایران استوار است.
افزودن دیدگاه جدید