مدتی قبل تصمیم گرفتم که کمتر بنویسم. میخواستم فقط نظارهگر رخدادها باشم. بالطبع باید به ندرت مینوشتم و کمتر به مسائل میپرداختم. لیکن از نوشتن غافل نبودم و به فرصتی نیز میاندیشیدم؛اگر آن فرصت پیش آمد، وقت ارزشمند را برای کار ارزشمندتری هزینه کنم. حالا آن فرصت فرارسید و موضوع ارزشمند هم مشخص شده است. اکنون «سند سیاسی پیشنهادی به نخستین کنگره حزب چپ ایران (فدائیان خلق)» انتشار یافته است. بدین ترتیب زمینهای فراهم شد تا ارزیابی و ملاحظات پیرامون آن را در معرض نقد و به تحریر بکشانم. قطعاً به خاطر دارید، پارینه مدت زمانی بعد از کنگره مؤسس حزب چپ ایران بود که رویدادی رقم خورد و در آن «کارآنلاین» سازمان فدائیان خلق (اکثریت)، کاربرد تریبونی خود را از دست داد و از موقعیت تریبون به وضعیت آرشیوی اسناد نشر و ... تنزل یافت. این اقدام حیرت آور سبب شد "سنزورهای" ذهن علاقمند فدائیان، سیگنالهایی را حس نمایند که امیدوارم کنگره حزب چپ ایران بر حفظ پسوند فدائیان خلق و تداوم فعالیت سازمان اکثریت وفادار باشد تا علاقمندان فدائی در اقصی نقاط بپذیرند. حساسگر ذهن دچارخطا شده است.
در راستای ارزیابی و نقد سندسیاسی، ترجیحاً از پیام حزب چپ ایران (فدائیان خلق) به نیروهای چپ و فدائیان خلق حرکت میکنم. در پیام 30 خرداد 1398 با لینک https://bepish.org/node/2136 - آمده است:
بنیانگذاران جنبش فدائیان خلق توانستند در زمان خود طرحی نو در جنبش چپ ایران دراندازند و راهی دیگر در برابر فعالان چپ باز کنند.
دوستان فاکت تاریخیای را بازتاب دادند که واقعاً صحت دارد و ادعا نیست؛ بلکه واقعیت انکار ناپذیردهه 50 خورشیدی است. از نقل این گزاره استنباط میشود که گویا پیام فوق چنان تأکید براین واقعیت دارد، تا گمان برده شود خوانش آنها از وحدت اخیر راهی در برابر چپ ایران میگشاید که قرار است در دهه 80 خورشیدی طرحی نو دراندازد و برای پایان بخشیدن به تفرقه و فترت دیرین، باردیگر تشکلی چون سچفخا را بر صدر جنبش چپ بنشاند. احتمالاً دوستان اندیشیده اند که در برابر پرسش قرار خواهند گرفت که آیا امکان تحقق چنین ابداعی وجود دارد؟ باید اعلام نمایند برای تحقق آن چه در چنته دارند. یعنی آیا حزب جدید «حزب چپ ایران (فدائیان خلق)» میتواند عنصر آغازین از حزب بزرگتری بشود؟ کنکاش و بررسیها، ادله کافی را استخراج نکرد تا باور شود، حزب چپ ایران (فدائیان خلق) در عبور از یکسالگی توانمندی کافی برای دستیابی به حزب بزرگتر را کسب کرده باشد. اسناد حکایت از چالش آغازین میکنند. چنانچه در صحن کنگره مؤسس حزب چپ ایران، برای نامگذاری حزب تشتت و چالش خاصی را شاهد شدند. به بیان سادهتر پیشنهاد نام حزب نوبنیاد، از جمله موضوعات مورد توجه کنگره و بحث هایی شد که تنوع و اختلاف نگاه ها را بازتاب داد. تنوعی اسمیچنان گسترده که یکی نام " حزب چپ ایران (فدائیان خلق)" را برای حزب جدید پیشنهاد میکند؛ دیگری "حزب آزادی و عدالت ایران (وحدت فدائیان خلق)" مناسبتتر میداند. فردی میگوید در موقعیت رای دادن نیست، اما فکر میکند «حزب چپ ایران» مناسبترین نام برای تشکل جدید حزبی باشد. کسی دیگر میگوید به "حزب دموکراتیک چپ" رأی میدهد و سرانجام رفیق بهروز خلیق مسئول هیات سیاسی – اجرایی سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)، با پیشنهاد "حزب چپ ایران - فدائیان خلق-" آب پاکی روی دست مؤسسین میریزد که نهایتاً کنگره به آن رأی میدهد و مصوب میشود. قطعا افزودن پسوند فدائیان خلق" بر حزب نوبنیاد برآمد پروژه دهساله وحدت راباید متأثر از سیاست جلب همکاری نیروهای داخل کشور دانست. نیروهایی که علیرغم عدم حضور فیزیکی در کنگره توانسته بودند قبل از تائید هر طرح نویی، همراهی با آن را مشروط به حفظ نام فدائی بخواهند. متأسفانه در برابر این اقدام منطقی، مدت زمانی از نامگذاری نگذشت که رویدادی رقم میخورد که در آن وب سایت «کارآنلاین» تریبون سازمان فدائیان خلق (اکثریت) ظاهرا متوقف نمیشود. ولی به مرور زمان از تریبون سازمان بودن خلع میشود. در اینجا بار دیگر شاهد میدان داری اراده مبنی بر تعطیل سازمان میشویم ، که آن اراده دیرینه مزبور تاحدود بسیار زیادی نیز موفق شد تا کارآنلاین هم ناشر بیانیه های حزب چپ ایران (فدائیان خلق) شود و هم مأموریت آرشیو اسناد و ... را انجام دهد. رویداد جابجائی موقعیت وبسایت کارآنلاین باعث شد تا باور کنم، سیگنالهایی که سنزورهای اذهان علاقمند به فدائیان ارسال میکردند، واقعی بوده و ناشی از خطای تشخیص حساسگر ذهن نیستند.
در ادامه ارزیابی به «سند سیاسی پیشنهادی به نخستین کنگره حزب چپ ایران(فدائیان خلق)» وارد میشوم که نخست توسط "کمیسیون منتخب هیئت سیاسی اجرائی حزب چپ ایران (فدائیان خلق)» در 8 ژوئن 2019 نشر مییابد. این سند مجددا توسط «کمیسیون سند سیاسی» بازنگری میشود و پس از حشو و زوائد در 25 ژوئن 2919، بازنشر میشود. انتشار سند سیاسی همان فرصتی شد تا عزم جزم شد، به بررسی آن برآیم. متأسفانه خروجی ارزیابی سند نهایی حاصل پرباری ندارد و نکته نوینی در آن نیافتم؛ زیرا شواهد موجود در سند سیاسی و تطبیق با منشور نویسیها و پیش نویس های سند نویسی بار دیگر ثابت میکند که فراتر از آنها نرفته است. «سند سیاسی» نظیر دیگر اسناد سیاسی سلف خود، هنوز در حال و هوای ذهنیگری سیر میکند و گویا به این زودیها قصد ندارد، الفت از اراده گرائی بَرکند. چرا؟ چون دو شناسه بالا – تکرار و ذهنیگری – مانند همیشه توانسته اند «سند سیاسی پیشنهادی به نخستین کنگره حزب چپ ایران (فدائیان خلق)" » را نیز در هاله ای از مه قرار دهند.
سند سیاسی پیشگفته صراحتاً قید میکند: "اصلاحات در جمهوري اسلامی به بنبست خورده است. اصلاح طلبان، بیش از پیش فاقد راهکاری برای برون رفت کشور از وضعیت بحرانی هستند و اکنون روند تجزيه در صفوف خود را طی میکنند. اساساً اصلاحات با هدف توسعهی سياسی در جمهوری اسلامیكه نهاد ولايت فقيه بر همهی اركان آن مسلط است، ناممكن و بدون چشم انداز است". بیان ساده تر گزاره مزبور این است که جمهوری اسلامیچنان در گردابِ بن بست غوطه ور شده که قادر به برون رفت از اين وضعيت نيست؛ چون با "بحران مشروعيت، بحران کارآمدی و چالش در درون خويش روبرو است. اگرچه پایههای اقتدار آن فروریخته است، اما هنوز هم با اتکای به دستگاه عریض و طویل سرکوب دولتی ...، پایگاه اجتماعی محدود ولی برخوردار از سازمانیافتگی، ...، به سلطهی خود ادامه میدهد." کلیدواژه های این محور سند سیاسی، بن بست اصلاحات، روند تجزیه اصلاح طلبان، فقدان راهکار اصلاحطلبانه جهت برونبُرد ایران از وضعیت بحرانی، ناممکنی اصلاحات، هستند که همراه با صفات تغییرات در صفوف اصلاح طلبان و پیوستن بخشی از اقلیت آنها به مشی گذر از جمهوری اسلامیهمگی ذهنیگری سند سیاسی را بازتاب میدهد. تاحدودی دقت در نشانه های بالا و اگر امکان تطبیق آنها در تحقیقاتی میدانی فراهم میشد، آیا سند سیاسی روائی و صحت آنها را تائید میکند؟ اگر پاسخ مثبت است. کمیسیون سند سیاسی بفرماید، ادله کافی و اثباتی آنها چیست؟
به گمان من «سند سیاسی» در مورد ساختار قدرت جمهوری اسلامی و عقبه اجتماعی آنها در هر جناح ها به ویژه در مورد تمرکز قدرت در دست ولایت فقیه درشت نمایی میکند. هدف از درشتنمایی جز این نیست تا فرضیه از پیش تعیین شده و دلپسند خویش را مشروعیت ببخشد. چون اذهان سندسیاسی نویس، یقین حاصل کرده، گفتمان اصلاحات در جمهوری اسلامیبه بن بست خورده است و اصلاح طلبان فاقد راهکاری برای برونرفت از وضعیت بحرانی شده اند. این نگاه تلاش دارد عباراتی نه چندان منطبق با واقعیت را روانه صحن کنگره کند تا وجود بحران در جامعه را الغاء نماید. در حالی که سند سیاسی قاعدتا باید قبل از هرچیز آشکار سازد که عدم امکان برونرفت از وضعیت موجود به فضای باز سیاسی از طریق اصلاح طلبان و یا بحران در چه مرحله از سیر تکوینی است؟ از شما میپرسم: آیا بحران ادعایی فقط در حد مسئلهی جزئی حاکمیت است؟ یا نه بحران ادعایی سند سیاسی مسئله جزئی حاکمیت نیست و به آسیب زایی برای حاکمیت فراروئیده است؟ در حالت متصور دیگر بحران تبدیل به فاز تهدید شده و یا به چنان سطحی از رشد ویروسی رسیده که حاکمیت قادر به کنترل بحران نشده ومثلا باید قیامیرا باور کرد و خوشحال بود که خیزش ها و جنبش های اجتماعی در راه است؟ معتقدم تدوینگران، اجزای " استراتژی سیاسی برای گذار از جمهوری اسلامی" را برمبنای برآورد انتزاعی و دلخواهانه قرار دادهاند که باید " جمهوری اسلامیوارد روند فروپاشی شده " نمایانده شده و با نارضايتی گسترده مردم گره زده اند. سند سیاسی برای یافتن آنها چاره ای جز این نمیبیند که صراحتا مینویسد: "جنبش اعتراضی در اعماق جامعه مواجه است." دوستان پاسخم دهید، منظور از "جنبش اعتراضی در اعماق" چیست؟ آیا مُرادامکان بالقوه بودن نیست؟ که اساساً ضرورتی به طرح بدیهیات نیست. پس منظور چرا عنوان نمیشود.
پس "جنبش در اعماق جامعه" نمیتواند بافعل بودن را تداعی کند. بدین ترتیب سند سیاسی قلم بطلان بر گسترش جنبش ها نکشیده است؟ ببین تفاوت ره از کجا تا به کجاست؟ تا تناقض نمایی ایجاد پل بین امکانات بالقوه و بالفعل را در حرکت اعتراضی سال 96 و جنبش در اعماق را توجیه کنند.
قطعاً سند سیاسی قادر به تبیین این مهم نیست که بحران جمهوری اسلامی در کدام از این فاز و برشها است، و توانمندی جمهوری اسلامی در مهار بحران و جلب همراهی یا گستره ناهمراهی مردم با حاکمیت به چه میزان است؟ بدین ترتیب تا وقتی که این ابهامات سند سیاسی ثابت نکنند، بن بست ادعایی و بحران درون حکومتی در چه وضعیتی قرار دارد و فرآیند آن به کدام سمت یعنی بقا یا فنا میرود؟، سند سیاسی فقط توانسته تحلیلی ذهنی ارائه کند که شائبه ای ایجاد کند تا سند سیاسی هیچگاه به سیاست تبدیل نشود و در نتیجه تهییج مردمی را همراه نداشته باشد.
سند سیاسی نظیر دیگر اسناد سلف خود معتقد است: کشور ما آبستن تغييرات است. "جنبش اعتراضی و مدنی مردم از خیزش دیماه 96 تاکنون، در سطح کشور فراگيرتر شده و ابعاد وسیعتر پیدا کرده است". هرآینه نگاه سند سیاسی با واقعیت جامعه کنونی ایران مقایسه شود، حتما باید رابطه معناداری قابل اثبات در آستین داشته باشد که از آستین سند سیاسی متأسفانه کارتی خارج نمیشود؛ بنابراین نبایستی در مورد حرکات اعتراضی محدود به 80 شهر از مجموع شهرهای ایران، چنین درشت نمایی شود. تدوینگران سندسیاسی میدانند، جنبش و حرکت اعتراضی به مثابه دو مقوله تعاریف مجزا و متفاوت از هم دارند و باید متناسب با قامت رویدادها طراحی شود. بنابراین نباید ساده لوحی به خرج داد تا فریب خورد، زیرا هنوز تردید مهندسی شدن حرکات اعتراضی دی 1396 از خاطرها زدوده نشده است.
فراز دیگر سند سیاسی معطوف به این نکته است که هم اکنون " همکاری و ائتلافهای جدیدی در میان بخشهای مختلف اپوزیسیون جمهوریخواه و دمکرات در حال شکلگیری" است. این امر هر چند نشاندهندهی آن است که امید به تغییر و تأثیرگذاری نیروهای اپوزیسیون در جامعه تقویت شده است، اما هنوز متضمن نقش مؤثر این نیروها در صحنۀ سیاسی کشور نیست و تلاشها در این عرصه هنوز در مرحله تکوینی است. با این اوصاف سند سیاسی در ترسیم ویژگی های تحولات حاکمیت ایران اعتقاد دارند که گرایش تحول طلبی نزد اصلاح طلبان تقویت شده و سبب پیوستن برخی از آنها به صفوف نیروهای سکولار گردیده است. این ترسیم بازهم با اما و اگر و با قید شرط ، گزاره نویسی میشود. واقعاً چرا؟
دوستان حامیسند سیاسی! آیا اطمینان کامل دارند که در گذار از جمهوری اسلامیبه جمهوری سکولار، وضعیت آینده مطلوب تحول طلبان با نگره مذهبی با وضعیت مطلوب ما تقابل نخواهد داشت؟ یعنی اینکه جمهوری سکولار مدنظر دمکرات اصلاح طلبان متحول شده قرینه با جمهوری دلپسند ما هم خواهد بود؟ یا اینکه مغایرت شکلی و محتوایی دارند که در آنصورت آیا پازل بهم ریخته نمیشود و تکلیف خواهد بود؟
دوستان! سنجه پتانسیل گرایشات اصلاح طلبان حکومتی و برون حکومتی از نقیصه های آشکار سندسیاسی بوده که اگر قبلاً چنین سنجه ای را انجام میداد، احتمالاً همه نکات و رئوس ذهنیگری و اراده گرائی رنگ باخته بودند و مؤلفه ها را با عالم واقع پیوند میزدند. تأکید دارم، اگر ارزیابی کمیت و توان اصلاح طلبان سنجه واقعی میشد و اقلیت پیوسته به اپوزوسیون در راه گذار را آنالیز و تشریح عینی میکرد متوجه میگشت، جماعت تحول طلب برگشته از اصلاح طبی که قرار است با ما همراه شوند؛ در بزنگاه تاریخی، ظرف جایگزین جمهوری اسلامیبا مظروفی متفاوت از جمهوری اسلامیرا خواهند داشت؟ در «سند سیاسی» این نکته روشن نیست، ای کاش روشن میشد. دوستان اندیشیده اید که اصلاح طلبان متحول شده در فرآیند همراهی با مظروف ظرف جایگزین جمهوری اسلامیدلخواه ما را دچار مشکل بعدی نمینمایند و یا اینکه گمان میبرید با مظروف (سکولار و دمکرات خاص چپ ) چه میزان همگرائی دارند؟ اینها نیز چشم اسفندیار «پیش نویس سند سیاسی» هستند.
و آخر اینکه میاندیشم که حزب چپ ایران (فدائیان خلق) در مقام اپوزیسیون مدعی استقرار آلترناتیو برخوردار از قابلیت و کدام یک از مؤلفه های زیر است تا قادر به اعمال هژمونی شود. من قابلیت ها را در قاب پرسشی قرار میدهم و با پرسشی به موقع به چالش منطقی وارد میشوم که آیا حزب نوبنیاد در مقام اپوزیسیون موجود از توانایی لازم جهت قانع سازی نخبگان داخل و خارج کشور برخوردار است؟ و یا از چنان پتانسیل در جلب نظر بخشی از مردم برخوردار است تا آنها همراه با برنامه ما شوند؟ از طرفی دیگر آیا حزب چپ ایران (فدائیان خلق) از چنان پایگاه اجتماعی بهرهمند شده تا بتواند بخشی از محیط قدرت یا حاکمیت را با خود همراه کند؟
احتمالاً برخی از دوستان با من هم نظرند که هرچند ما از نسل " مایکرو ویو " نیستیم و از نسلهای بعدی نسل بار گذاشتن آبگوشت و طبخ پرحوصله هستیم؛ ولی ما برخلاف بروز خصائل آن نسل پرحوصله ها، خصوصیات نسل " مایکرو ویو " را پیشه کرده ایم. بی آنکه بدانیم باید امور را سر فرصت و با رعایت اولویت و با حوصله انجام دهیم. دوستان ما نیز همزمان چندکار را با هم آغاز کرده و توجه ندارند که ناخواسته مهمترین اصل زندگی شتابزده را مرتکب میشوند. زندگی شتابزده که باید رویکرد " ویندوزی- مایکرو ویو"ی برگزیند. این یعنی چه؟ یعنی عادت کردهاند چند کار را همزمان و با شتاب زدگی انجام دهند. حتماً میدانید قبل از ویندوز از کامپیوترها فقط انتظار انجام یک کار را داشتیم؛ اما از وقتی ویندوز آمد چند پنجره را با هم باز میکنیم و همه را هم، همزمان اجرا میکنیم و انتظار داریم که همه را سریع به جمع بندی برسانیم. ترکیبی از چندکارگی – ویندوزی-، شتابزدگی و جستجوی ارضای فوری. این سه گانه در نرم افزار ویندوز معنا دارد و در سطح جامعه و سیاست ورزی اعتبار کافی جلب نکرده و نمیکند. این مقدمه شرح حالی بر نخستین کنگره حزب چپ ایران (فدائیان خلق) است. حزبی که قرار است با دستپاچگی در نخستین کنگره آمال و آرزوهای به یغما رفته چپ بدست توفان حوادث را عملی سازد.
در بالا یادآور شدم در کنگره مؤسس حزب چپ رویکردهایی جهت تعیین مقصد نهایی حزب نوبنیاد ارائه شد که همگی در یک نقطه بهم میرسیدند: حزب جدید باید بتواند عنصری از حزب بزرگتری بشود تا تأثیرگذاری بیشتری در جامعه داشته باشد. حال که قرار است حزب چپ ایران با نام و بی نام فدائیان، عنصری از حزب بزرگتر شود، باید پرسید که اصرار بر دستیابی به حزب بزرگتر از راه تشکیل بلوکی از نیروهای چپ چه تجربه تلخی را تداعی میکند؟ قرارست حزب چپ ایران حزبی سراسری شود؟ یا اینکه از طریق ایجاد ثقلی از جمهوریخواهان، اتحادی جبههای خواهدشد؟ خب شقه شقه شدن اتحادجمهوریخواهان تلاش در این راستا را زیر سؤال نخواهد برد؟ یا حزب چپ در مقام واحدی مجزا که باید در کنار واحدهای دیگر همجنس و غیر، ائتلاف حزبی را رقم زند که در چنین حالتی باید برای همیشه از رویکرد مارکسیستی فاصله بیشتر بگیرد.
امید بسیار میرود شاید دوستان به وجود اراده گرایی در برنامه و منشورها پی ببرند تا بلکه کمیدر تبیین احوال واقعی جامعه ایران کنونی دقت بیشتر نمایند. رئوس و محورهای بسیاری از سندسیاسی شاخص برنامه راهبردی آرزوئی و آرمانی ست و راهبردی که قرار است راه گذار طولانی از جمهوری اسلامیرا طی کند. در پرتو تاکتیک های ذهنی تر و دور از دسترس تر از از آنچه تصور میشود مسیر گذار را طولانی خواهدکرد.
به هرحال برای کنگره پیش رو آرزوی موفقیت دارم. قطعا دوستان از نقد و نظر منتقدین آزرده خاطر نمیشوند. من در عین ارائه نظر و پیشنهاد، انتقاد را نیز جزء اصلی میدانم و آنها را برای برونرفت از تشتت چپ ایران لازم میدانم. اما در برابر آرزوهایمان اگر به سراب نرسیدیم، مقصد نیز آن نبود که حرفش را میزدیم. در هرحال امید میرود تا حزب چپ ایران (فدایان خلق ) بتواند مبدع تجمع نیروهای چپ ایران باشد. اما رئوس سند سیاسی برای مخاطب حزب چپ ایران (فدائیان خلق) چنان ابهام آفرین است که باعث میشود راه ورود چپ سوسیالیستی چندان هموار نباشد.
اساسا ابهام در سیاست و قانون، راه گریزی است، مثلا وقتی قرار است سندی را و سپس تدوین مصوب کنید که در آن تبلیغ میشود " ما به حکومت غیرمتمرکز باور داریم" آیا چنین الترناتیوی فضای کافی برای گرایشی از چپ سوسیالیستی را پیشاپیش نبسته است. من معتقدم که برنامه و سندهای ارائه شده رونویسی از منشورهای اوان پروژه وحدت چپ است که شعاع و قطر دایره اش برای حضور همه گرایش محدود بود. سند سیاسی نیز با همه ادعا امکان حضور برای همه گرایشات را مهیا نمیکند. ضمنا به موازات تلاش کاش تا دیر نشده، حداقل در صحن کنگره به تبعات جنگ اقتصادی صدبار بدتر از جنگ نظامیترامپ علیه مردم ایران اشاره شود. گرچه برخی از رفقای چپ کم حوصله ما با نادیده گرفتن مطالبات مردم این تصور را ایجاد کرده اند و با ادعای حمایت از مردم حرف هایی میزنند، حرف هایی که به گوش مردم نمیرسد و متقابلامردم نیز بدون کمترین اهمیت به حزب چپ ایران کار خودشان را میکنند. و در پایان هشیار باشیم: حزب چپ ایران با نام فدائی خلق که فعلا توشه و قوت راهش شده باید در کنار مردم ایران باشد تا بهتر دیده شود، ورنه گر از دیده جامعه ایران و انبوهه ی مردم غایب باشد، فراتر از دیوارهای حزب نخواهد رفت.
افزودن دیدگاه جدید