در سند سیاسی و در راستاهای عمومی برنامه پیشنهادی به کنگره اول حزب چپ ایران( فدائیان خلق) موضوع توسعه و بطور مشخص توسعه پایدار را می توان جسته و گریخته مشاهده نمود. اما این سئوال که «استراتژی توسعه اقتصادی حزب در رابطه با توسعه پایدار چیست؟» کاملا به صورت معمائی باقی می ماند.
شکست مدلهای توسعه در چارچوب سوسیالیزم واقعا موجود که اقتصاد، دولت، حزب و جامعه را در بر میگرفت، باعث این شد که چپ ها ی متعلق به این بخش در این سه دهه اخیر فاقد هرگونه پروژه ای برای دگرگونی های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در جامعه باشند . درکشورهای جنوب به خصوص در خاور میانه با شکست سوسیالسم عربی در مصر، سوریه و عراق و شکست آزمون های سوسیالیستی در جنوب آفریقا در آنگولا و موزامبیک، خلا بزرگی ایجاد شد. چپ های اورتودکسی همچنان بر طبل برپایی سوسیالیسم می کوبند و چپ های دموکرات و میانه نیز فاقد مدل مشخصی هستند و سوسیالیسم را بیشتر موضوعی ارزشی تلقی میکنند.
اینکه حزب چپ ایران( فدائیان) مدل توسعه پایدار را در ادبیات سیاسی خود به عنوان یک مدل برای ایران ترویج می کند ، گامی به جلو می باشد اما تنها با حلوا حلوا کردن دهن شیرین نمی شود، بلکه باید در این راستا پژوهش گسترده ای را آغاز نمود و استراتژی توسعه اقتصادی لازم برای رسیدن به توسعه پایدار در ایران را تنظیم کرد.
در این رابطه توجه به علل شکست استراتژی اقتصادی که در قالب " الگوی نو- توسعهگرایی " توسطه دولتهای جناح چپْ در آمریکای لاتین به اجرا گذاشته شد ، بسیار پر اهمیت است.
تجربه زمامداریِ دولتهای جناح چپ در آمریکای لاتین حاوی درس های مهمی برای چپ ایران است؛ یکی از مهمترین این تجربیات، یعنی انتخاب "الگوی نو - توسعهگرایی" توسط این دولتها است.
الگوی نو - توسعهگرایی، استراتژی توسعه اقتصادی دولت های چپ در آمریکای لاتین بود. این الگو درواقع نسخهی به روزرسانیشدهی صنعتیسازیِ بر مبنای تولید به جای استراتژی واردات بود. هدف اساسی این الگو پایان دادن به وابستگی و احیای اقتصاد ملی بود.
ستون های اساسی الگوی نو - توسعهگرایی: توقف و معکوس سازی روند خصوصیسازی ، رشد بر مبنای تولید، احیای نقش دولت در بازتوزیع ثروت ، گسترش خدمات عمومی در عرصه بهداشت، تغذیه و آموزش بود.
وابستگی فزاینده به استخراج منابع طبیعی برای کسب درآمد، یکی دیگر از ستون های استراتژی توسعه اقتصادی در الگوی نو- توسعهگرایی بود، نتیجه آن نیز وابستگی مطلق به صادرات مواد خام بود.
در واقع مدل استخراج محور با تشویق نفوذ بیشتر سرمایه به آمریکای لاتین، باعث سلب مالکیت از دهقانان و اقوام بومی و تسریع فاجعهی اکولوژیکی شد و از این طریق هزینهی رشد اقتصادی را بر دوش منابع طبیعی و اجتماعات روستایی قرار داد.
با وجود بهبود معنا دار رفاه اجتماعی، دولتهای جناح چپْ در آمریکای لاتین نتوانسته اند تنشهای ذاتیِ این مدلِ رشد اقتصادی را برطرف کنند.
یکی از مهمترین تغییرات ژئو - اکونومیکِ مرتبط با استراتژیِ رشد اقتصادی بر مبنای صادرات مواد اولیه، تقویت پیوند با چین بود. تجارت با چین نبز به خاطر تثبیت رشد مبتنی بر صادراتِ کالاهای اولیه و انتقال بسیار اندک تکنولوژی، نوع جدیدی از وابستگی را به دنبال داشت.
وابستگی اقتصادی این دولتها به چرخههای رونق و رکودِ سرمایه جهانی، به کاهش یا منفیشدن نرخهای رشد، تنزل ارزش پول و کوچکشدن منابع مالی منجر گشت.
شکست در برنامه های اقتصادی، باعث شکست سیاسی دولتهای جناح چپْ در آمریکای لاتین شد.
نتیجه گیری
نتیجه این است که پروژه برای دگرگونیِ های اساسی در جامعه بسیار پیچیده است و بخصوص در ایران به دلیل اقتصاد کالامحوری و نفتی، توسعه اقتصادی به ویژه توسعه پایدار بسیار دشوار است زیرا که صنعت نفت به شدت سرمایه بر است و جزیره ای است در ساختارکلی اقتصاد.
افزودن دیدگاه جدید