موقعیت احزاب سیاسی جاافتاده (سنتی) در اذهان شهروندان جهان غرب ضعیف شده، آن هم در شرایطی که موجِ پوپولیسم هر روز بر بخشی وسیعتر از عرصه سیاسی چیره میشود. تحولی که بسیاری بیم آن دارند که نه تنها اعتماد و باور به احزاب سیاسی را از درون تهی میکند، بلکه تهدیدی برای دمکراسی پارلمانی، بعنوان شکل حکمرانی جاری خواهد بود. چنین تحولی معلول چیست؟ آیا دوران دمکراسی احزاب بهسر رسیده؟ آیا احزاب سیاسی جاافتاده دیگر توان این که صدایی که بیان کننده اراده و خواست شهروندان باشند، را از دست دادهاند؟
دیجیتال دموکراسی؟ تجزیه تحلیل میکند که چگونه دیجیتالی شدن جامعه و رشد و گسترش شبکههای اجتماعی میتوانند به احیای اهمیت یافتن دوباره نقش احزاب سیاسی کمک کنند. شبکههای اجتماعی میتوانند ایجاد و برقراری رابطه سریع بین نمایندگان و رای دهندگان را ممکن سازند. اما، آیا احزاب سیاسی تا چه میزان در استفاده از امکانات نوین خوب عمل میکنند؟
اولف بیرِلد و ماری دمکر پروفسور علوم سیاسی اند که در دانشگاه گوتنبرگ سوئد تدریس میکنند. صوفی بلومبک استاد علوم سیاسی در دانشگاه مید سوئیدن است. لین سندبری دکتر علم رسانه و علوم ارتباطات جمعی در دانشگاه اسلو است.
فصل چهارم
در این فصل میخوانید:
فعالیت احزاب در رسانههای اجتماعی
-
چه کسانی از رسانههای اجتماعی سود میبرند؟
-
فراتر از بحث اندازه احزاب
-
انگیزه و منابع احزاب در مراحل مختلف رشد
-
استفاده از اینترنت
-
آیا ارتباط دو طرفه با رأیدهندگان رها شده است؟
-
حضور و موفقیت احزاب سوئد در رسانههای اجتماعی
-
فعالیت احزاب در توئیتر
-
دیالوگ \ تعامل دو طرفه
-
مگافون یا گوش دادن؟
-
تأثیر کارکرد
-
بسیج
-
فعالیت احزاب در فیسبوک
-
چه نوع پُستی بازخوردهای بیشتری دارد؟
-
آیا بزرگ بودن حزب به معنای قوی بودن آن هم هست؟
فصل چهارم
فعالیت احزاب در رسانههای اجتماعی
چه کسانی از رسانههای اجتماعی سود میبرند؟
بررسی ما در این فصل در مورد این است که احزاب سوئدی در عمل چگونه از رسانههای اجتماعی استفاده میکنند. در این بررسی ما روی احزاب موجود در پارلمان سوئد و حزب اقدام فمینیستی تمرکز خواهیم کرد. بررسی ما از مقطع انتخابات ۲۰۱۴ به این سو را دربر میگیرد. نخست با انتخابات سال ۲۰۱۴ شروع میکنیم، ضمن این که چگونگی استفاده احزاب از رسانههای اجتماعی در فاصله زمانی بین دو انتخابات را، که احزاب در شرایط تبلیغات فشرده انتخاباتی قرار ندارند را نیز بررسی خواهیم کرد. این بررسی بر اساس پرسشهای زیر ساختار بندی شده است:
-
آیا بین نوع حزب و میزان فعالیت و نیز شکل استفاده از رسانههای اجتماعی رابطهای معین وجود دارد؟
-
آیا بین نوع حزب و استفاده موفقیتآمیز از رسانههای اجتماعی رابطهای است؟
ما در بررسی خود در این فصل به مطالعاتی که در مورد احزاب سوئدی صورت گرفته مجددا رجوع کرده و آنها را با تحقیقات بینالمللی نیز مقایسه خواهیم کرد که دریابیم، آیا رابطهای بین استفاده از رسانههای اجتماعی و نوع حزب، در درجه نخست قدمت و بزرگی آن، و نیز ایدئولوژی که هر حزب آن را نمایندگی میکند، وجود دارد. تحقیقاتی که در گذشته صورت گرفتهاند، توجهاشان بر میزان تأثیرگذاری رسانههای اجتماعی بر سازمان و ساختار احزاب و این که آیا رسانههای اجتماعی میتوانند در جهت منافع نوع خاصی از احزاب باشند و چگونه، بسیار محدود بوده است. در این عرصه گامهای بسیاری محدودی برداشته شده و تعداد بسیار کمی پژوهش وجود دارند که مطالعاتی موردی تجربی برای یک کشور و در یک زمان معین انجام شده باشد.
از آن جا که پژوهشهای کمی در این عرصه صورت گرفته، در حوزه تحقیقات کارپایه تئوریک چندان محکمی بنا نشده که بر اساس آن بتوان گفت، چرا بعضی از احزاب میتوانند از رسانههای اجتماعی بهتر استفاده کنند. متدوالترین برداشت و انتظاراتی که تاکنون وجود داشته، این است که میتوان آن را به آنچه که پرسپکتیو عام نامیده میشود مربوط دانست. بدین معنا که کنشگرانی که هم اکنون و معمولاً بیشترین نفوذ و تأثیرگذاری را دارند میتوانند از فرصتهای جدیدی که رسانههای اجتماعی عرضه میکنند، بهنحو احسنت استفاده کنند. از نقطه نظر تئوری احزاب، این مسئله مطرح است که آیا رسانهها و سیستم عاملهای جدید نابرابری بین احزاب را گسترش خواهد داد و یا این که درجه رقابت بین احزاب سیمایی متوازنتر بخود خواهد گرفت (۱۱۲). بعنوان مثال، آیا احزاب کوچکتر برای برقراری رابطه با رأیدهندگان از اینترنت استفاده بهتری خواهند کرد، یا این که احزاب بزرگ به داشتن مزیت و برتری خود ادامه خواهند داد؟
استفاده گذشته احزاب از وبسایتها، که در شکل کلی آن یک ارتباط یک طرفه بوده، در درجه نخست تحت سلطه احزاب بزرگ و جا افتاده بوده است. تحقیقات نشان دهنده این است که، پارهای از احزاب کوچکتر در استفاده از رسانههای اجتماعی موفق در آغاز بودهاند، اما احتمالاً این برتری میتواند به مرحله آغازین نسبت داده شود و احزاب بزرگتر و جا افتاده پس از مدتی توانستند وارد گود شوند (۱۱۳). بدین ترتیب مزایای اولیه احزاب کوچک و تازه تأسیس در استفاده از رسانههای اجتماعی پس از مدتی منتفی شده است.
ولی میتوان گفت که دلائلی وجود دارند که بتوان بعنوان نمونه، بین فعالیت احزاب در، وبسایتها (وب ۱،۰) و رسانههای اجتماعی (که وب ۲،۰ نیز نامیده میشوند) تفاوت قائل شد، چرا که منطق فعالیت در آنها متفاوت است و به احزاب فرصتهایی متفاوت بلحاظ شکل فعالیت و بسیج رأیدهندگان ارائه میدهند. ویژگیهای رسانههای اجتماعی، مانند تعامل و امکان انتشار سریع، میتوانند برای احزاب متفاوت نتایج مختلفی را؛ با توجه به توانمندی سازگاری آنها و چگونگی همگرا کردن ساختارهای کنونی خود با فنآوری جدید، در پی داشته باشند. ویژگیهای فنی رسانههای اجتماعی بگونهای آشکار میتوانند تأثیرات بالقوه بیشتر از آن چه که فعالیت از طریق وب ۱،۰ نظریهپردازی شده، تولید کند (۱۱۴). دلایل محکمی موجود است که باور کنیم، ویژگیهایی مانند امکان برقراری ارتباط مستقیم و بیواسطه و رساندن پیام سیاسی بشکل فردی و تعامل برای احزاب گوناگون معنا و اهمیت متفاوتی داشته باشند. این تأثیر و امکانی با عصر استفاده از اینترنت در وب ۱،۰ متفاوت است. برای نمونه اگر بطور عمده تنها احزاب بزرگ توانایی سود بردن از ظرفیتهای نهفته در وب سایتهای اینترنتی را داشتند، با توجه به ویژگیهایی که در بالا ذکر شد، قطعی نیست که همان منطق نیز در مورد رسانههای اجتماعی عمل کند.
میزانی که اینترنت به عادی جلوه داده شدن و یا نشدن ساختارهای قدرت موجود کمک کرده تا حد زیادی وابسته به ساختار موجود انتخابات و سیستم احزاب است. از بررسی اجمالی مطالعاتی که تاکنون در این زمینه انجام شده، این نتیجه بدست میآید که اگرچه صحنه فعالیت برابر نیست، امّا رسانههای اجتماعی به پدید آمدن یک میدان برابر در مقایسه با رسانههای پیشین کمک کردهاند. فوائد استفاده از فنآوری ارتباطات جدید در رابطه با اهداف سازمانی و ساختارهای موجود، گوناگون است و دقیقاً به این دلیل که این فنآوری چند منظوره است (۱۱۵). در مقابل احزاب کوچک همان ظرفیت را ندارند که به رأیدهندگان و اعضای خود همان میزان امکانات تکنولوژیکی را عرضه کنند که احزاب بزرگتر میکنند. چرا که وبلاگها و رسانههای اجتماعی و غیره نیاز به منابع جهت مدیریت، بهروز رسانی و نگهداری دارند (۱۱۶). از سوی دیگر، احزاب کوچکتر انگیزه بیشتری برای بکارگیری و استفاده از ابزارهای متنوع تبلیغاتی دیگر را دارند (۱۱۷). با این حال، انگیزه احزاب برای امتحان فنآوری جدید رابطه چندانی با اندازه حزب ندارد، بلکه برعکس ثابت شده است که تصور خود حزب بعنوان یک حزب مدرن جهت تلاش و گام نهادن سریع در این راه اهمیت دارد (۱۱۸).
بطور خلاصه، تحقیقات تاکنونی نشان میدهند که این احزاب کوچکتر و قبل از همه احزاب "مدرن" هستند، نه احزاب بزرگ و جاافتاده اند که در درجه نخست، حداقل در آغاز، احتمالاً از مزایای ظهور و رشد رسانههای اجتماعی میتوانند بهرهمند گردند. استدلال و چرایی آن، بطور عمده بر میزان امکانات بنا نهاده شده است. امکانات احزاب کوچک بهاندازه امکانات احزاب بزرگ نیست و بنابراین ناچار اند که به دیگر ابزار و گزینهها رو بیاورند. استدلال مخالف نیز وجود دارد که معتقد است، علیرغم این بازهم احزاب کوچک به منابع و امکانات در شکل پرسنل نیاز دارند که بتوانند حساب کاربری خود در رسانههای اجتماعی را بهروز رسانی و مدیریت کنند. بخش زیادی از تحقیقات در این زمینه در استفاده سیاستمداران و نامزدهای انتخاباتی از رسانههای اجتماعی در یک شرایط نرمال در متن سیستم آمریکایی و بریتانیایی با سیستمهای انتخاباتی اکثریتی مورد مطالعه قرار دادهاند و در پرتو چنین بررسی به نتیجه نسبی منطبق با پیشینه فوق رسیده اند. این نکته از جمله در بحث مربوط به منابع و تبلیغات انتخاباتی در جایی که مکانیسمهای کاملاً متفاوتی ممکن جاری است باشد، مثلاً در متن و زمینه سوئد که بهمان میزان منابع صرف تبلیغات انتخاباتی نمیشود و میدان رقابت بگونهای دیگر است، کاملاً متفاوت است. بنابراین سیستم سیاسی در مورد این که چه میزان رسانههای اجتماعی بر موازنه قدرت بین احزاب و نامزدهای انتخاباتی میتوانند تأثیرگذار باشند، اهمیت زیادی دارد.
فراتر از بحث اندازه احزاب
برپایه همین منطق میتوان چنین فکر کرد که احزاب کوچک با توسعه رسانههای اجتماعی شانس پیشرفت دارند، تاکنون ما شاهد بودهایم که احزاب اپوزیسیون و غیربورکراتیک در استفاده از اینترنت برای بسیج سیاسی زودتر پیشقدم شده اند (۱۱۹). رسانههای اجتماعی به احزاب و نامزدهای محروم و ناموفق این فرصت را میدهند که رسانههای سنتی را دور بزنند. یاکوب* و اسپیرینگز* استدلال میکنند که، چنان چه ما میخواهیم استفاده احزاب از رسانههای اجتماعی را توضیح دهیم، بررسی اندازه آنها به تنهایی کافی نیست، بلکه همچنین باید به کاراکتر ایدئولوژیکی آنها نیز توجه کرد. علاوه براین، احزاب کوچک از نظر میزان استفاده از رسانههای اجتماعی و یا تأثیرات آنها یکسان نیستند. در بررسی این احزاب آمده است که احزاب پسا ماتریالیستی – پسا مادیگرا – (از جمله نمونه سوئدی آن حزب محیط زیست) و نامزدهای انتخاباتی این احزاب کمتر سانترالیسمگرا (متمرکز) در آغاز در استفاده از رسانههای اجتماعی سود بیشتر میبرند؛ چرا که آنها اشتیاق بیشتری برای استفاده از رسانههای اجتماعی دارند و بعلاوه رسانههای اجتماعی با ایدئولوژی آنها نیز بخوبی سازگاری دارند. پس از مدت زمانی احزاب بزرگتر و نیز سیاستمداران وابسته به آنها نیز به چنین رویکردی روی میآورند و خود را به این گروه از احزاب پسا ماتریالیستی میرسانند و بدین ترتیب موقعیت نرمالیزه خواهد شد (۱۲۰).
منظور نویسندگان این است که رسانههای اجتماعی ممکن است، بویژه، مناسب احزاب پوپولیستی و پسا ماتریالیستی باشند. امّا، علت و اهداف رویکرد این احزاب به استفاده از رسانههای اجتماعی بلحاظ ممکن است متفاوت باشد. برای احزاب پسا ماتریالیستی علت این است که چنین استفادهای با شکل ایدئولوژی آنها همخوانی دارد، بویژه احزاب محیط زیست، به این لحاظ این احزاب در ساز و کار انتخابات تا میزان زیادی از رسانههای اجتماعی استفاده میکنند (این مورد حتی برای فعالین حزب و سیاستمداران آن نیز صدق میکند، چرا که کار بنیاد نهادن و ساختن یک حضور فعال در نِت را آسان میکند). در فصل گذشته آورده شد که همین حزب محیط زیست در استراتژی دیجیتالی خود حضور در نِت را با خصوصیاتی که حزب با آن تعریف میشود، دین صورت پیوند میزند: که حزب و سیاستمداران آن سمت نگاهاشان به بیرون است، کنجکاو هستند و به گفتههای مخاطبان خود گوش میدهند.
در مورد احزاب پوپولیستی (عامیگرا) میتوان چنین تصور کرد که آنها با این فکر از رسانههای اجتماعی استفاده میکنند که "مردم عادی" مورد خطاب آنها هستند و بر پایه چنین استدلالی آنها مشتاق استفاده از امکان برقراری تماس مستقیم با مردم هستند. در اینجا نیز میتوان چنین فکر کرد که امکان پرهیز از مراجعه به رسانههای تحریریهای نیز برایشان مهم است. در صحنه سیاسی سوئد برای حزب دموکراتهای سوئد وجود چنین امکانی میتواند اهمیت زیادی داشته باشد؛ چرا که این حزب چنین ادعا میکند که رسانههای سنتی و رسمی آنها را بد معرفی کرده و سیاه نمایی شده اند. در راستای استدلال یاکوب و اسپیرینگز، محتملتر این است که این گروه از احزاب در استفاده از رسانههای اجتماعی دچار شک و تردید هستند و اغلب احزابی هستند که پیرامون یک رهبری قوی سازماندهی شدهاند که حزب را بواسطه کیش شخصیت خود رهبری میکنند و در پی کنترل بر حزب در کلیت خود هستند. احزاب پوپولیستی احزابی متمرکز هستند و چنین کنترلی با فعالیت در رسانههای اجتماعی تعدیل خواهد شد (۱۲۱). در توئیتر خطر افشای درگیریهای داخلی درون حزب افزایش مییابد و بعلاوه ریسک گسترش موجگونه این درگیریها به بیرون نیز وجود دارد، چنین دل نگرانی برای احزاب پوپولیستی وجود دارد و عمل میکند (۱۲۲). از احزاب پوپولیستی میتوان انتظار داشت که نمایندگان خود را تشویق به استفاده از رسانههای اجتماعی نکنند.
با این حال یکی از مزایای نِت برای پارهای از احزاب میتواند امکان بسیج رأیدهندگان به دور از چشمان کنجکاو رسانهها باشد، موردی که در مورد جنبشهای راست افراطی بسیار صادق است (۱۲۳). در یکی از محدود ارزیابیهای سیستماتیک که از گروه احزاب افراطی و حضور اشان در نِت صورت گرفته، هیچ مدرک و نشانهای در این که این احزاب طرفدار حضور فعال در نِت باشند، بویژه در کشورهایی که سیستم پارلمانی محدودتر دارند، دیده نمیشود. بنظر میرسد، حضور قوی احزابی با ایدئولوژیهای افراطی خطر قطببندی و تکه پاره شدن سیستم حزبی در کلیت خود را تهدید میکند (۱۲۴).
Jacob*
Spierings*
انگیزه و منابع احزاب در مراحل مختلف رشد
رفتار احزاب در نِت رابطهای تنگاتنگ با انگیزه و نیز منابع آنها دارد، امّا در عین حال اهمیت دارد که توجه داشته باشیم حزبی که مورد بررسی قرار میگیرد در کدام مرحله از رشد و توسعه قرار دارد. در مراحل معینی از رشد و توسعه منابع و انگیزه برای پارهای از احزاب در استفاده آنها از رسانههای اجتماعی نسبت به دیگر احزاب اهمیت بیشتری دارند. در ادبیات پژوهشی، بلحاظ تئوریک سه مرحله رشد و توسعه برای احزاب در نظر گرفته شده است: فاز ابتدایی مرحله سازگاری است. فاز دوم فازی است که استفاده از رسانههای اجتماعی گسترش یافته و در نهایت فاز سوم که احزاب دوران عقب ماندن را پشت سر گذاشته اند (۱۲۵). در مرحله نخستین میتوان چنین انتظار داشت که با انگیزهترین و مجهز به دانش تکنیک، انواع احزاب به دانش فنی پسا – مادهگرایی قرار دارند و آنها در استفاده از رسانههای اجتماعی پیشتاز هستند. نمونه آن در صحنه سیاسی سوئد برای مثال، احزاب محیط زیست و اقدام فمینیستی هستند. میتوان چنین انتظار داشت که احزاب بزرگتر و دیگر احزاب کوچکتر غیر پسا ماتریالیستی به اندازه آنها انگیزهای قوی در ایجاد حساب کاربری در رسانههای اجتماعی ندارند (کم بودن انگیزه میتواند نشانگر این باشد که ویژهگیهای رسانههای اجتماعی سازگاری بهتری با ایدئولوژی و خودباوری و پرنسیپهای این احزاب دارند و یا این که رأیدهندگان به حزب آنها کسانی هستند که خیلی زودتر از بقیه شروع به استفاده از رسانههای اجتماعی کردهاند).
در فاز دوم که تعداد بسیار بیشتری از رأیدهندگان از رسانههای اجتماعی استفاده میکنند، احزاب بزرگتر ابتکارات قویتری در استفاده از رسانههای اجتماعی بکار میبندند. این احزاب بعلاوه پول دارند، کارمندانی را در استخدام خود دارند و دانش مورد نیازی را که بتوانند خود را به گروه اول برسانند و پیشکسوت بودن را از چنگ احزابی که زودتر به استفاده از رسانههای اجتماعی رو آورده اند، خارج کنند. در این مرحله احزاب کوچکتر و احزاب غیر پسا ماتریالیستی کار سختی پیشرو دارند (نمونه سوئدی آن برای نمونه حزب دموکرات مسیحی است) و تا حد زیادی چندان آنلاین نیستند. در پایان، فاز سوم، مرحلهای که احزابی که در آغاز از احزاب پیشرو عقب مانده اند خود را در استفاده از رسانههای اجتماعی به آنها میرسانند، چرا که عدم حضور در رسانههای اجتماعی نشانهای از عقبماندگی و غیر مدرن بنظر میرسد. امّا از آن جا که این احزاب از همان توان اقتصادی احزاب بزرگ برخوردار نیستند و دانش فنی احزاب پسا ماتریالیستی را ندارند، استفاده آنها از رسانههای اجتماعی به اندازه این احزاب چندان پیشرفته و با کیفیت بالا آن گونه که خواهان آن هستند، نخواهد بود. در این مدل تئوریک در نهایت احزاب پسا ماتریالیستی (حزب محیط زیست و حزب اقدام فیمینیستی) جلوتر از دیگر احزاب کوچک قرار خواهند گرفت (برای نمونه در صحنه سیاسی سوئد حزب دموکرات مسیحی)، امّا احزاب بزرگ برعکس خود را به احزاب پسا ماتریالیستی که خیلی زودتر اقدام به استفاده از رسانههای اجتماعی کرده اند، خواهند رساند. حاصل چنین تغییراتی عادی شدن وضعیت برای بخشی از احزاب خواهد شد، و شرایط را برای بقیه تا حدودی برابر خواهد کرد. اگر ما در سوئد در مرحله آخر قرار داشته باشیم، معنایش این است که احزابی مانند سوسیال دموکرات و محافظهکاران استفاده خود را نسبت به احزاب کوچک دیگر توسعه دادهاند، امّا احزابی مانند محیط زیست و اقدام فیمینیستی کماکان باید حضوری نسبتاً فعال در رسانههای اجتماعی داشته باشند.
استفاده از اینترنت
تحقیقات تاکنونی روی احزاب و فنآوری ارتباطات جدید عمدتاً روی این جنبه که چگونه رسانههای اجتماعی بعنوان ابزار مبارزه تبلیغاتی و رسیدن به رأیدهندگان استفاده شده متمرکز بوده، نه بعنوان ابزاری برای تقویت اعضای حزب و یا توسعه و بهبود مشارکت و ارتباطات داخلی (۱۲۶). به این دلیل ما اطلاعات بسیار کمی در مورد این سئوال که آیا این پلاتفرمها، رسانههای اجتماعی، امکانات نوینی در اختیار سازمان داخلی احزاب قرار میدهند و یا این که میتوانند ابزاری هماهنگ کننده باشند که با دیگر رسانهها تفاوت داشته باشند، داریم.
از آنجا که رسانههای اجتماعی پلاتفرمهای جدید برای تبلیغات در اختیار کسانی که بشکل فردی نامزد شدهاند قرار میدهد و آنها میتوانند مستقیماً با خبرنگاران تماس برقرار کنند، به این دلیل رسانههای اجتماعی به شخصی شدن سیاست کمک میکند (۱۲۷). چنین تحولی میتواند به کمتر شدن محوریت مرکزیت احزاب کمک کرده و موجب گردد که تعداد افرادی که وابستگی چندانی به رهبری احزاب ندارند، افزایش یابد، همانگونه که یاکوب و اسپیرینگز مطرح کردهاند (۱۲۸). بموازات کسانی که خود را با استفاده از رسانههای اجتماعی بهشکل فردی نامزد میکنند، چنین استفادهای نیز میتواند توسط شعبههای محلی احزاب و نیز فراکسیونهای درون حزب صورت گیرد. در عین حال شواهدی از توسعه گرایشی که در جهت خلاف کنترل الگوی متمرکز موجود که تنها توسط مرکزیت احزاب مدیریت میشود، نیز دیده میشود. برای نمونه، از طریق بکارگیری و استفاده متنوع از الگوهای موجود در نِت، انتشار پُستهای تبلیغاتی سازگار با پلاتفرمهای آنلاین (که توسط مرکزیت حزب توزیع میشوند) و نیز نظارت (۱۲۹).
همانگونه که در فصل گذشته مشاهده کردیم، احزاب در سوئد رسانههای اجتماعی را، حداقل آنگونه که در اسناد استراتژیکی آنها آمده است، برای رابطه با رأیدهندگان استفاده میکنند، در این فصل اگر چه ما چندان به عرصه داخلی احزاب نخواهیم پرداخت، امّا رسانههای اجتماعی تا حدودی برای ارتباطات داخلی و بحث بین احزاب نیز مورد استفاده قرار میگیرند. این بازخوردی به چند نتیجهگیری از تحقیقات گذشته خواهد است، اگر چه تاکنون تعداد اندکی بررسی مشخص در مورد رابطه بین رسانههای اجتماعی و روابط درون حزبی صورت گرفته است.
آیا ارتباط دو طرفه با رأیدهندگان رها شده است؟
علیرغم این که احزاب خواست و تمایل خود در رسیدن به رأیدهندگان از طریق پلاتفرمهای جدید را همواره بیان و بر آن تأکید میکنند، امّا بررسیهای متعدد نشان میدهند که رابطه متقابل بسیار محدود است. چنین محدودیتی بویژه و قبل از هر چیز بطور مشخص خود را در الگوی ارتباطی سیاستمداران نشان میدهد. سیاستمداران نشان دادهاند که علاقهمند به پاسخگویی به مخاطبین از طریق رسانههای اجتماعی نیستند و بنظر میرسد که انتظاراتی را که مورد نظر احزاب در مورد احیای پیوند مجدد با رأیدهندگان از کانال فنآوری ارتباطات جدید است، را برآورده نمیکنند. پس بنابراین کم شدن نقش احزاب بمثابه جنبشهای مردمی، تاکنون نتوانسته از طریق شکل نوینی از فعالیت سیاستمداران در شبکههای اجتماعی جایگزینی درخور خود را پیدا کند. استفاده از فنآوری ارتباطات نوین توسط رأیدهندگان برای ارتباط گرفتن با احزاب و برعکس آن نسبتاً محدود است. بنظر میرسد رسانههای اجتماعی برعکس بیشتر برای بسیج در فاصله زمانی کم بهخاطر یک مطالبه معین و بعنوان امکانی جهت تبلیغات شخصی برای یک نامزد معین مناسب تشخیص داده شده است. اینها مواردی هستند که حاصل آن تعدیل نقش احزاب در بیان منافع رأیدهندگان خواهد بود (۱۳۰).
در صفحات بعدی این فصل رابطه متقابل با رأیدهندگان با توجه به این که کدام نوع از احزاب گرایش بیشتری در استفاده از رسانههای اجتماعی بعنوان ابزاری جهت برقراری گفتگو با رأیدهندگان دارند، بیشتر مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
حضور و موفقیت احزاب سوئد در رسانههای اجتماعی
این بررسی برپایه تقسیم احزاب سوئدی به سه گروه صورت گرفته:
-
چنانچه احزاب کوچک و یا بزرگ باشند.
-
اگر جدید و یا قدیمی اند.
-
و بالاخره این که این احزاب کدام مسائل سیاسی معین را مطرح و نمایندگی میکنند.
هدف از بررسی شناسایی الگوهایی است که هر نوع از این احزاب با کمک آنها خود را در رسانههای اجتماعی جا انداخته و از این سیستمهای عامل بگونهای موفقیتآمیز استفاده میکنند، میباشد. کلیه احزابی که در حال حاضر در پارلمان سوئد حضور دارند، موقعیتی تثبیت شده در رسانههای اجتماعی مانند فیسبوک، توئیتر و حتی دیگر رسانههای اجتماعی دارند و سازمانهای حزبی هر روز بیشتر و بیشتر از این رسانهها استفاده میکنند. یوتیوب که در آنجا احزاب ویدیو کلیپهایی به اشتراک میگذارند، یک نمونه است و اینستاگرام برای بارگذاری عکس نمونه دیگر. سیستم عامل دیجیتالی دیگری که در آنجا احزاب خود را با اهداف دیگری سازگار کردهاند لینکدین است که تا حدود زیادی از آن برای عضوگیری داخلی استفاده میکنند. برعکس اسنپ چت که اغلب گفته میشود که به یک ابزار محبوب برای ارتباطات سیاسی تبدیل شده، توسط احزاب سیاسی سوئد چندان مورد استفاده قرار نمیگیرد. حزب محافظهکار در سال ۲۰۱۶ کوشش کرد آن را مطرح کند که بتواند طرفداران خود را در نقشآفرینی سیاسی بهروز رسانی کرده و از نمایندگان حزب شناخت بهتری ارائه دهد. امّا حالا دیگر چندان در آن فعال نیست.
در مقایسه با نروژ، بنظر میرسد که احزاب سوئدی با همان ضربآهنگ حضور خود را بلحاظ فنی توسعه نداده و با رسانههای اجتماعی سازگار نکرده اند. بعنوان نمونه، دو حزب بزرگ نروژ، حزب کارگر و حزب راست و حتی حزب چپ از همان سال ۲۰۱۵ از اسنپ چت استفاده میکردند. بعلاوه کلیه احزاب نروژ از سال ۲۰۱۵ هم در فیسبوک و هم توئیتر فعال بودهاند و تعدادی از آنها نیز در اینستاگرام (۱۳۱). در آستانه انتخابات پارلمانی نروژ در سال ۲۰۱۷ وزیر مهاجرت و همگرایی نروژ سیلوی لیستوهاگ* (از حزب پیشرفت) موفقیت زیادی از طریق وبلاگ خود داشت و بیش از ۱۱۰۰۰۰ پیرو در فیسبوک داشت (۱۳۲)، تقریباً به همان تعدادی که استفان لوفن (نخست وزیر کنونی سوئد) در همان دوره زمانی پیرو داشت. رهبر حزب پیشرفت سیو ینسن* برای سخنرانی شب سال نو خود از فیسبوک استفاده کرد و اظهار داشت که فیسبوک عرصهای مهم است که امکان شنیده شدن مستقیم توسط رأیدهندگان و هواداران را؛ بدون این که کسی بتواند گفتههای شما را قطع و مغشوش کند، ممکن میسازد (۱۳۳). در آستانه جنبش انتخاباتی سال ۲۰۱۸ سوئد نیز تقریباً شاهد همان شتاب از فعالیت در رسانههای اجتماعی بود که نروژ در آستانه انتخابات سال ۲۰۱۷ داشت. بعنوان نمونه، در آن زمان نخستوزیر وقت نروژ ارنا سولبری* در فیسبوک خود برنامهای تحت عنوان "لحظه پرسش کردن مردم" ترتیب داد. حزب او نیز نوعی برنامه بحث و گفتگو ترتیب داد که آن را "چالش فیسبوکی" نامیدند. حزب کارگر نیز اقدامات ابتکاری دیگری داشت که فضا را برای پیشنهاد پیرامون برنامه حزب در حساب کاربری حزب باز کرد. بیش از ۲۶۰۰ پیشنهاد دریافت کردند و بیشتر از نیم میلیون رأی بیشتر از این طریق کسب کردند (۱۳۴). در سوئد استفاده از ایدههای جدید مشابه تاکنون غیر معمول بوده، امّا این یک تصویر را ارئه میدهد که احزاب و سیاستمداران برجسته به چه اشکالی و با استفاده از کدام روشها میتوانند قالبهای جدید را برای تعامل و رابطه متقابل با رأیدهندگان امتحان کنند. از بهار سال ۲۰۱۸ پخش زنده توسط سیاستمداران در حساب کاربری فیسبوکی بسیار معمول شده است.
Sylvi Listhaug*
Siv Jensen*
Erna Solberg*
فعالیت احزاب در توئیتر
در دورههای انتخاباتی حسابهای کاربری رسمی احزاب در رسانههای اجتماعی بیشتر فعال هستند. در جدول ۴.۱ پائین فعالیت احزاب در توئیتر در فاصله زمانی منتهی به انتخابات سال ۲۰۱۴ را با یک ماه از سال ۲۰۱۶ و هم چنین با همان دوره زمانی ۲۰۱۷ مقایسه کردهایم که دریابیم، آیا این نتایج در طول زمان پایدار هستند. بطور کلی فعالیت همه احزاب در خارج از دوران انتخابات بهجز دو استثنا، حزب لیبرالها و حزب محافظه کاران، کاهش یافته است. حزبی که بهشکلی قابل توجه از فعالیت خود کاسته اقدام فمینیستی است که از ۲۶ توئیت در روز به ۵،۵ کاهش یافته است. اقدام فمینیستی تا حد قابل توجهای به توئیتهای طرفداران خود پاسخ داده است، بنابراین فعالیت زیاد این حزب در آستانه انتخابات میتواند بعنوان مبارزات انتخاباتی و استراتژی حزب بمنظور بسیج رأیدهندگان و قدردانی از آنان در توئیتر بصورت پاسخ دادن به توئیتهای آنها بنظر برسد. بعلاوه اقدام فمینیستی تنها حزبی از میان احزابی که مورد بررسی قرار گرفتهاند است، که امکانات اقتصادی محدودی دارد که بتواند هزینه تبلیغات انتخاباتی کند. مبارزات و تبلیغات انتخاباتی این حزب توسط نیروهای داوطلب پیش برده شده است (که در فصل قبل به آن پرداخته ایم). نقل قول زیر از مقاله فریدا فرلین است که در نشریه تجارت هفته چاپ شده که در آن علل کاهش فعالیتهای میان دورهای این حزب را نشان میدهد:
"تلاشهای اقدام فمینیستی در رسانههای اجتماعی در حال حاضر، در فاصله زمانی بین دو انتخابات، با ضربآهنگ پائینی پیش میرود. درگیر کردن مجانی افراد در فعالیت، آن هم در زمانی که دوره انتخابات نیست، دشوار است. تنها چند نفر با روحیه بالا هستند که میتوانند تاب بیاورند و تحمل کنند. امّا مردم میدانند که فعالیت با شتاب کم در این شرایط مسئله مهمی نیست، و طبعاً رویدادهای مهم جدیدی بوجود خواهد آمد. بسیاری از فعالین در چنین جنبش غیرانتفاعی دچار خستگی مفرط شده و از درون میسوزند" (۱۳۵).
در همان مقاله آمده است که اقدام فمینیستی در بهار ۲۰۱۴ حدود چهل نفر داشت که بشکل داوطلبانه شدیداً مشغول کار بودند.
حزب مرکز نیز از جمله یکی از فعالترین احزاب در دوره انتخابات، با میانگین ۱۹ توئیت در روز بود، که در سال ۲۰۱۶ به جرگه احزاب با کمترین فعالیت تنزل کرد. حزب محیط زیست از جمله فعالترین احزاب در دوران جنبش انتخابات بود، این حزب نیز فعالیتاش کاهش یافت و متعاقباً به یکی از غیر فعالترین احزاب تبدیل شد.
ال: لیبرالها. اس: سوسیال دموکراتها. ام: محافظه کاران. ک د: دموکرات مسیحی. اف ای: اقدام فمینیستی. سی: مرکز. وی: حزب چپ. ام پی: محیط زیست. اس د: حزب دموکراتهای سوئد.
حزب لیبرالها در سال ۲۰۱۶ فعالترین حزب بود، که سوسیالدموکراتها و حزب محافظهکاران بترتیب در مرتبه دوم و سوم قرار داشتند. هر سه احزاب جا افتاده و قدیمی در سیاست سوئد هستند و بعلاوه دو حزب سوسیالدموکراتها و محافظهکاران بزرگترین احزاب سوئد هستند. این که ما این سه حزب را در صدر فعالترین احزاب سوئد میبینیم، نشاندهندهٔ این است که احزاب بزرگ و جا افتاده توانستهاند فعالیت خود را در رسانههای اجتماعی به سطح احزابی که سریعتر و از زمانی زودتر شروع به استفاده از رسانههای اجتماعی کردهاند، بعنوان نمونه اقدام فمینیستی، حزب مرکز و حزب محیط زیست در جنبش انتخاباتی سال ۲۰۱۴، برسانند.
از جنبه نظری نیز احزابی که نظرگاههای متفاوت جدیدی مانند مسئله محیط زیست، سیاست مهاجرت پذیری و یا فمینیسم (پسا ماتریالیستی) را در سیاست سوئد نمایندگی میکنند، تفوق داشته باشند. اگر بخواهیم نتیجهای از سطح فعالیت احزاب در سال ۲۰۱۶ که بر پایه خطوط تفاوت بین احزاب باشد، بگیریم، چنین است که احزابی در معیار سنتی چپ – راست هستند رأیدهندگان را در بالاترین حد با استفاده از توئیتر بسیج میکنند. در همان دوره زمانی ۲۰۱۷ مشاهده میکنیم که فعالیت احزاب مختلف، در مقایسه با یک سال قبل، تقریباً یکسان است، بجز آن سه حزب. لیبرالها سطح فعالیت بسیار بالایی در ماه مارس ۲۰۱۷ داشته اند، امّا ۸۴ درصد توئیتهای آنها در این دوره شامل توئیتهایی در پاسخ به مخاطبین بوده. هر دو حزب سوسیال دموکرات و محافظهکاران سطح فعالیت بمراتب پائینتری در سال ۲۰۱۷ در مقایسه با سال قبل از آن داشته اند.
تعجب انگیز است که دموکراتهای مسیحی همچنین فعال هستند، هم در دوران انتخابات و هم بین دو دوره انتخابات. بعبارت بهتر، برپایه آن چه که در فصل قبل آمد، چنین بنظر میرسد که حزب رسانههای اجتماعی را بعنوان پلاتفرمهای تکمیل کننده میبیند و طبعاً برای حزب اهمیت چندانی ندارند که در طی فعالیتهای انتخاباتی روی آنها سرمایهگذاری کنند. احتمالاً میتواند چنین نیز باشد که آن چه که بعنوان بروزرسانی اجباری آغاز شد، به یک الزام نیک تبدیل شده بدون این که مرکزیت حزب آن را بعنوان استراتژی اعلام کرده باشد.
Frida Färlin *
دیالوگ \ تعامل دو طرفه
در بررسی که بر اساس اظهارات خود احزاب سوئدی در مورد استفاده آنها از رسانههای اجتماعی در طی مبارزات انتخاباتی سال ۲۰۱۰ صورت گرفت، این نتیجه بدست آمد که، احزاب سوئدی علاقه زیادی به استفاده از رسانههای اجتماعی برای اهداف تبلیغاتی گوناگون دارند، امّا شکل و چگونگی چنین استفادهای در عمل چندان توسعه نیافته بود. بعلاوه محتوا و مضمون توئیتها بیشتر در ارتباط با رسانههای خبری و اطلاع رسانی و بصورت یک ارتباط یک طرفه بوده (۱۳۶).
امّا یک بررسی که مدتی بعد در آستانه انتخابات سال ۲۰۱۴ نگاهی به وضعیت توئیت کردن تعدادی از نمایندگان پارلمان سوئد کرده بود، تحولی مثبت را نشان داد. سیاستمداران از توئیتر فقط برای برقراری یک ارتباط یک طرفه استفاده نکردند، بلکه حتی تا میزان زیادی ارتباط دو طرفه با مخاطبین هم داشتهاند. این تعامل با آن چه که "رأیدهندگان عامی" نامیده میشوند، صورت گرفته. امّا این ارتباط در حد ارتباطی نبوده که با خبرنگاران داشته اند (۱۳۷).
قطعاً گناه این که احزاب و سیاستمداران آن گونه که "باید" همیشه جهت تأثیرگذاری در دسترس باشند، نبوده اند را به گردن آنها نهاد. وجود فضای آلوده و مسموم برای گفتگو در رسانههای اجتماعی و تنفر از کارمندان رسمی میتواند به محدود شدن استفاده و تعامل کمک کرده باشد (۱۳۸). همچنین صد در صد قطعی نیست که رأیدهندگان برای تعامل با احزاب ابتدا به توئیتر مراجعه میکنند، بلکه بطور یقین بنظر میرسد که مردم عادی رسانههای اجتماعی را راهی برای تجهیز خود به اطلاعات سیاسی میبینند، نه بعنوان یک پلاتفرم برای گفتگو (۱۳۹).
احزابی که به پیروان خود از طریق توئیتر تا میزان زیادی پاسخ میدهند، بیش از همه حزب مرکز و دموکراتهای مسیحی هستند که در سال ۲۰۱۶ بترتیب ۴۰ درصد و ۳۳ درصد از توئیتهای آنها شامل پاسخها (بترتیب ۲۷ و ۲۲ درصد در طی سال ۲۰۱۷) بوده است. حزب دموکرات مسیحی در بررسی و تجزیه و تحلیل پس از انتخابات خود نوشت که این حزب نیاز به پرسنل بیشتری برای پاسخ دادن به پستهای بارگذاری شده در رسانههای اجتماعی، داشت. در مجموع اشتیاقی شدید از سوی دموکرات مسیحیها برای تعامل و یا حداقل پاسخ دادن به فعالیت در پلاتفرمهایی مانند فیسبوک و توئیتر دیده میشود.
جدول ۴.۱
توضیح: از اول مارس تا ۳۱ مارس ۲۰۱۶ و ۲۰۱۷. ستون وسط تعامل در ۲۰۱۶ و ستون سمت چپ همان دوره زمانی در سال ۲۰۱۷ است.
حزب محیط زیست از جمله احزابی است که مشتاق تعامل بیشتر در توئیتر است، ضمن این که در این اواخر احزاب لیبرالها، حزب چپ، سوسیالدموکراتها، اقدام فمینیستی، دموکراتهای سوئد و محافظهکاران نسبت به گذشته کمی بیشتر به توئیتهای دریافت شده پاسخ داده اند. حسابکاربری رسمی حزب دموکراتهای سوئد در طی دوره زمانی مورد بررسی، ۲۰۱۶، کلاً به هیچ پستی پاسخ نداده و در ۲۰۱۷ در طی یک ماه تنها به دو توئیت پاسخ داده است (۵ درصد از کل مجموع توئیتها). در طول همان ماه مورد نظر در سال ۲۰۱۷ احزاب سوسیالدموکرات و محافظهکاران نیز به هیچ توئیتی پاسخ نداده اند (به جدول ۴.۱ نگاه کنید).
علیرغم عدم وجود یک رابطه دو طرفه مستقیم (در شکل پاسخ دادن) عرصههای دیگری نیز وجود دارند که نشاندهنده دیالوگ یا حداقل نوعی رابطه دو جانبه با پیروان هستند. پاسخ دادن به توئیتهای کسانی که حزب را دنبال میکنند میتواند راهی باشد برای این که حزب نشان دهد که نظر و درک آنها برای حزب مهم است، آن را میخوانند و از مشارکت آنها استقبال میکنند، که این رفتار بنوبه خود طرفداران و کسانی که حزب را دنبال میکنند را به مشارکت بیشتر ترغیب میکند. بعلاوه همه احزاب تا حدود زیادی پیامهایی دریافت میکنند که بیانگر و بازگو کننده نظرات دیگر کاربران اند. بعلاوه در صفحات فیسبوکی احزاب کاربران فعالی هستند که تنها دریافت کننده پیام سیاسی نیستند، بلکه تا حد زیادی نظرات خود را نیز پخش میکنند. بدین ترتیب این گروه از کاربران تنها دریافت کننده نیستند، بلکه خود نیز خلق کننده نوعی تبلیغ سیاسی در حسابهای کاربری احزاب هستند. بخش زیادی از ارتباطات در صفحههای احزاب توسط کاربران صورت میگیرند و نه خود احزاب (۱۴۰).
مگافون یا گوش دادن؟
پاسخ به توئیتهای دریافتی مخاطبین را میتوان چنین فهمید که احزاب به نظرات آنها گوش میدهند، به این معنا که آنها حقیقتاً آن چه را که سایر کاربران مینویسند دنبال کرده و میخوانند. در این بررسی ما توجهای به این جنبه نداریم که چنین کنشی توسط چه کسی، اعضای حزب، نماینده حزب و یک رأیدهنده فعال صورت میگیرد، بلکه بازتاب چنین واکنشی است که بیانگر این است که خواست و انتظار احزاب از رسانههای اجتماعی بیشتر از یک ارتباط صرفاً یک جانبه \ مگافون است. لیبرالها، سوسیالدموکراتها و اقدام فمینیستی احزابی هستند که بیشتر ریتوئیت دارند (جدول ۴.۲). این سه حزب جزء آن احزابی که بیشتر خود را موظف به پاسخ دادن میدانستند، نبودند. بنابراین بنظر نمیرسد که ارتباطی بین پاسخ دادن به توئیتها و به اشتراک گذاشتن مطالب بعنوان نشانهای از گفتگو و یا تعامل وجود داشته باشد. این که تنها حزب اقدام فمینیستی است که تا حدود زیادی مطالب را با پیروان خود به اشتراک میگذارد، میتواند نشاندهنده شکل دیگری از مبارزه تبلیغاتی باشد که به کمک آن بتواند با پیروان خود در رسانههای اجتماعی ارتباط برقرار کند و در پیوند با این موضوع باشد که این حزب منابع اقتصادی چندانی نداشته که جهت استفاده از دیگر الگوهای فعالیتهای انتخاباتی هزینه کند. حزب اقدام فمینیستی در بررسی و تجزیه و تحلیل پس از انتخابات خود نوشت که رسانههای اجتماعی یکی از فاکتورهای تأثیر گذاری بودند که موفقیت ما در برقراری ارتباط دو جانبه با مردم را امکانپذیر ساختند و میتوانند برای "قبول و بازیافت ایدههای خوب" مورد استفاده قرار گیرند (اقدام فمینیستی ۲۰۱۵).
پاسخ دادن به توئیتهای پیروان از طرف حزب اقدام فمینیستی در چنین حدی، بیانگر این است که آنها به بخشی از نظرات آنها توجه دارند و "گوش میدهند". بنابراین بنظر میرسد که داشتن یک ساختار حزبی شفافتر بر چگونگی مدیریت رسانههای اجتماعی تأثیر دارد. از سوی دیگر شکل نازل پاسخ دادن به احتمال زیاد پیآمدی از این نقیصه است که حزب کارمندان چندانی نداشته که تمام وقت با حساب کاربری حزب در رسانههای اجتماعی کار کنند.
توضیح: از ۱ مارس تا ۳۱ مارس ۲۰۱۶. درصدی از کل سهم توئیتها در فاصله زمانی.
از بین دیگر احزاب که تا حدود زیادی به توئیتهای پیروان خود پاسخ دادهاند، حزب دموکراتهای سوئد و حزب چپ هستند، ضمن این که حزب محیط زیست، محافظهکاران و دموکرات مسیحیها به پیروان و کسانی که حسابکاربری حزب را دنبال میکنند، تا حدودی کمتر پاسخ بوده اند. حزب مرکز تنها حزبی بوده که کمتر از دیگر احزاب به توئیتها پاسخ داده است. (بترتیب ۱۳ و ۱۴ درصد در فاصله زمانی ۲۰۱۶ و ۲۰۱۷. به جدول ۴.۲ نگاه کنید).
در بررسی کنشهای سیاستمداران عضو پارلمان سوئد نشانههایی بدست آمد که پاسخ آنها به توئیتها بیشتر در محدوده شبکه سیاسی حزبی و یا حداقل با سیاستمداران احزابی که بلحاظ ایدئولوژیک نزدیک به ایدئولوژی حزب خود بوده، صورت گرفته است. ذکر نام دیگران از طریق استفاده از @ معلوم میشد که در درجه نخست هدف توئیت مخالفان سیاسی است. (با استفاده @ قبل از نام کاربر یا مخالف، فرد اخطاری دریافت میکند در مطلب ارسالی به نام او اشاره شده است) (۱۴۱). توئیتر در بسیاری از زمینهها، بعنوان یک رسانه حرفهای توصیف شده است که در آن تعامل قدرت غالب را تا حدود کمی نقض میکند. چنین کارکردی قبل از هر چیز در مورد سیاستمداران منفرد صادق است. تعداد کمی از مطالعات گذشته از این جنبه احزاب را مورد توجه قرار داده اند. حسابهای کاربری رسمی احزاب ممکن است به اهداف مشخص که همانا دستیابی و تعامل با رأیدهندگان، در درجه نخست و در درجه دوم موضعگیری در مقابل رقبای سیاسی و یا مدیریت رابطه با افراد و روزنامهنگاران مورد استفاده قرار میگیرند (که شاید از جنبه عملی بسیار آسانتر از مدیریت آن از طریق تلفن و ایمیل باشد).
با استناد به بررسیهای گذشته، بنظر میرسد که احزاب در ابتدا از رسانههای اجتماعی بعنوان بلندگو استفاده کردهاند، اگرچه این رویکرد بمعنای تعامل با پیروان نبود. به این معنا که، اگر نتوان تعامل صورت گیرد (که در تحقیقات قبلی عمدتاً از آن بعنوان @ مفقود، یا پیام بدون آدرس نام برده میشود)، را باید بعنوان نشانهای از این که طرفین در درجه نخست به نشر اطلاعات علاقهمند بوده اند، تفسیر کرد. بجای آن در این جا ما این موضوع را بررسی کردهایم که احزاب واقعاً چه تعداد از حساب کاربران را با هدف مشخص مشارکت در جریان فعالیتها از طریق توئیتر پیگیری میکنند، نه این که صرف انتشار اطلاعات بیهدف از طریق توئیتها.
در مارس ۲۰۱۷ حسابهای توئیتری سوسیال دموکراتها بیشترین تعداد پیرو را داشت (حدود ۷۵۰۰) و دموکراتهای سوئد کمترین تعداد، تنها ۴۱. حزب محیط زیست با رقم ۵۰۰۰ در مرتبه دوم، محافظهکاران ۴۰۰۰ و حزب چپ حدود ۳۰۰۰ پیرو در حساب توئیتری خود داشتند. اقدام فمینیستی را ۲۰۰۰ در حساب کاربری توئیتری در همان دوره زمانی پیروی میکردند، لیبرالها ۱۵۰۰، همچنین دموکرات مسیحیها ۱۴۰۰. حزب مرکز کمی بهتر از دموکراتهای سوئد بود و تعداد پیروان آنها به ۴۰۰ میرسید که حاکی از آن که این مراجعهکنندگان و پیروان بیشتر در ارتباط با نمایندگان و سازمانهای حزبی بوده اند. از ۴۱ حساب کاربری که حزب دموکراتهای سوئد با آنها ارتباط دارد تقریباً همگی متعلق به نمایندگان و سخنگویان حزب هستند. در مقابل بنظر میرسد که بیشتر احزاب علاقهمند به دنبال کردن تعداد حسابهای بیشتری در توئیتر هستند. از طرف دیگر روشن نیست که آنها همه توئیتهای حسابهایی را که دنبال میکنند بخوانند، امّا حداقل میتوان گفت که آنها تا حدودی بخشی از جریان بحثهایی که دیگران، بهجز توئیتهایی که خودشان اشتراک میگذراند را میخوانند.
از کل ریتوئیتهای دموکراتهای سوئد ۵۸ درصد آنها در طی دوره زمانی ۲۰۱۷ که این بررسی صورت گرفته بوده و با توجه به این پیشینه که آنها تنها ۴۱ حساب توئیتری را دنبال میکنند، که در واقع جملگی حسابهای توئیتری فعالین حزب دموکراتهای سوئد هستند، بنابراین هدف فعالیت توئیتری آنها کماکان تنها انتشار و پخش پیام حزب بوده و بنظر میرسد که آنها چندان علاقهای به دریافت و به اشتراک گذاشتن و استفاده از مطالب دیگر حسابهای توئیتری غیر خودی، بجز فعالین حزبی، ندارند. بنابراین این خود شکلی از کنترل و مدیریت در به اشتراک گذاری اطلاعات از بالا است که در تضاد با شرکت در جریان رد و بدل کردن اطلاعات و تعامل با پیروان و دنبال کنندگان حساب توئیتری حزب است. حزب دموکراتهای سوئد مانند بسیاری از احزاب دیگر سوئدی در طی مدتی که این بررسی که در سال ۲۰۱۷ صورت گرفته است به توئیتهای پیروان خود پاسخی نداده، بجز دو مورد. بدین ترتیب روشن میشود که احزاب اشکال متفاوتی از روشهای ارتباط گیری با اهداف متفاوت را پیشه میکنند، که میتوانند بمنظور تعامل، گوش دادن و یا تنها انتشار و به اشتراک گذاشتن اطلاعات\ مگافون باشند.
پس در این صورت کدام یک از احزاب در رسانههای اجتماعی موفقتر عمل کرده اند؟ آیا چنین موفقیتی رابطهای با گزینه ارتباطگیری آنها و یا نوع حزب دارد؟ استفاده موفقیتآمیز از رسانههای اجتماعی را میتوان به روشهای گوناگون ترجمه و اندازه گرفت. بطور مثال، چنین موفقیتی میتواند در رابطه با مورد توجه قرار گرفتن\ دیده شدن و یا خلق و بوجود آوردن موقعیتی برتر در رابطه گرفتن با خبرنگاران باشد. در رابطه با کنش عملکرد حزب در عرصه انتخابات دیده شدن و جلب توجه کردن کاملاً مفید و مثبت است، مگر این که یک نامزد انتخاباتی بدلیل اظهار نظر نژادپرستانه یا دیگر رفتار مشابه در رسانههای اجتماعی مورد توجه قرار گیرد. از سوی دیگر استفاده موفقیتآمیز در رابطه با عرصه داخلی یا فعالیتهای پارلمانتاریستی یک حزب میتواند در رابطه مکانیسم دیگر باشد. آیا رسانههای اجتماعی تسهیل و یا بهتر جاری شدن یک بحث درونی، یا جذب یک نماینده سیاسی را آسانتر و یا دشوارتر میکنند؟ آیا رسانههای اجتماعی به شفافتر شدن تفاوتهای سیاسی و تقویت بحثهای درون پارلمان کمک میکنند؟
پاسخ روشنی برای این پرسشها وجود ندارد. رسانههای اجتماعی میتوانند از یک سو برای حزب سخن گفتن با یک صدای واحد را دشوارتر کند و از سوی دیگر برای جاری شدن یک بحث درونی شور آفرین باشند. شفافیت در بین احزاب تا حدودی تقویت میشود، امّا رسانههای اجتماعی با توجه به سرعتاشان و در توئیتر، فضای محدود کارکرد آنها احتمالاً به بروز برخی ابهامات کمک میکنند. در رابطه با امور عرصه داخلی و عرصه پارلمانتاریستی، خیلی خلاصه باید گفت که ما چیز زیادی در مورد کارکرد رسانههای اجتماعی و استفاده موفقیتآمیز از آنها نمیدانیم.
تأثیر کارکرد
در جدول ۴.۲ تعداد دنبال کنندگان حسابهای کاربری احزاب گوناگون در سالهای ۲۰۱۴ و ۲۰۱۶ بترتیب آمده است. نتایج حاصل شده بیانگر این است که احزاب بزرگتر بلحاظ حمایت رأیدهندگان لزوماً بیشترین پیروان را در رسانههای اجتماعی ندارند. اقدام فمینیستی که در پارلمان سوئد حضور ندارد، به نسبت اندازه و قامت حزب، محبوبترین حزب در فیسبوک و نیز در توئیتر بیشترین پیروان را دارد. چنین بنظر میرسد که میزان و تعداد پیروان آنها در فیسبوک و توئیتر ربطی به فرضیه کوچک و بزرگ بودن احزاب و یا این که قدمت احزاب تأثیر چندانی بر تعداد پیروان ندارند. بنظر میرسد که سوسیال دموکراتها، که در فاصله زمانی مورد نظر بزرگترین و در عینحال یکی از قدیمیترین احزاب سوئد بوده اند، در رسانههای اجتماعی از موفقیت بیشتری برخوردار بوده اند. بهمین ترتیب ما شاهد هستیم که بعد از اقدام فمینیستی حزب دموکراتهای سوئد نیز با توجه به نسبت اندازه حزباشان موفقیت زیادی داشتهاند. این احزاب قبل از هرچیز جدید هستند و تبلیغات و بسیج سیاسی خود را بگونهای متفاوت با شیوه کلاسیک اقتصاد محور بهپیش برده اند. در این میان، این احزاب کوچک و جا افتاده، مانند حزب دموکرات مسیحی، لیبرالها و حزب مرکز هستند که از کمترین پیروان در رسانههای اجتماعی برخوردارند. نکته جالب توجه این است که این سه حزب پیروان بیشتری در توئیتر داشتهاند تا فیسبوک، موضوعی که در مورد هیچ یک از احزاب دیگر صادق نیست. علت چنین تفاوتی به احتمال زیاد میتواند این باشد که بسیاری از خبرنگاران و فعالین تأثیرگذار بر افکار عمومی احزاب را با هدف کسب اطلاعات و رصد کردن از طریق توئیتر دنبال میکنند و در مقابل فیسبوک توسط گروههای بزرگتری از طرفداران دنبال میشود. در سال انتخابات ۲۰۱۴ احزاب در توئیتر بیشتر فعال بودند تا فیسبوک، که میتواند با منطق متفاوت حاکم بر رسانهها قابل توضیح باشد (۱۴۲). توئیتر که اغلب بعنوان "ابزار نخبگان" (۱۴۳) تعریف میشود، به احتمال زیاد در اهداف دیگری، بجز رسیدن به گروههای بزرگتری از رأیدهندگان که بیشتر در فیسبوک فعال هستند، مورد استفاده قرار میگیرد.
در مقایسه با سال ۲۰۱۴ کلیه احزاب پیروان بیشتری پیدا کردهاند، بجز اقدام فمینیستی (تعداد کسانی که این حزب را در فیسبوک دنبال میکنند کمی کاهش یافته، امّا در توئیتر کمی افزایش یافته).
رسانههای اجتماعی اهمیت بیشتر یافتهاند، تا حدی که خود احزاب نیز به آن اشاره کردهاند، و این مسئله بویژه در مورد انتخابات سال ۲۰۱۴ در مقایسه با انتخابات سال ۲۰۱۰ بیشتر صادق است (۱۴۴). در آستانه انتخابات سال ۲۰۱۸ بنظر میرسد که رسانههای اجتماعی بعنوان پلاتفرمهای تبلیغات انتخاباتی جایگاه مهمتری کسب کرده اند. رسانههای اجتماعی بعنوان کانالهای ارتباطی خود را جا انداخته اند. در حال حاضر بیشتر احزاب تعداد افرادی را بعنوان پرسنل دیجیتالی برای ارتباطات در استخدام خود دارند، که در آن رسانههای اجتماعی بعنوان بخش مهمی از آن هستند.
از سال ۲۰۱۴ تاکنون محبوبیت دموکراتهای سوئد بگونه قابل توجهی بلحاظ تعداد پیروان بویژه در توئیتر افزایش یافته است. علیرغم این که این حزب بهطور عمده در ارتباطات رسمی خود از فیسبوک استفاده میکند، و در آن جا بیشترین تعداد پیروان را دارد. نتیجهگیری قطعی در باره این که کدام یک از احزاب در فیسبوک و توئیتر محبوبتر اند دشوار است. امّا نتایج بدست آمده بیانگر این است که حداقل احزاب چالشگر جدید به موفقیتهای معینی دست یافتهاند. همزمان ما شاهد مابازایی از اندازه احزاب هستیم که در آن سوسیال دموکراتها و محافظه کاران نسبت به دیگر احزاب جا افتاده ولی کوچکتر پیروان بیشتری در فیسبوک و توئیتر دارند، امّا چنین نتیجهای در زمانهای بعدی بگونهای قویتر خود را نشان داده است. دموکرات مسیحیها، حزب مرکز و حزب لیبرالها که همگی از احزاب قوی و کوچکتر هستند و بعلاوه بطور عمده رأیدهندگان را با استفاده از اشکال گوناگون اقتصادی بسیج میکنند، کمترین پیروان را بویژه در فیسبوک دارند. این نتایج همسو با آن چه است که ما در ابتدا در مورد انگیزه و منابع اقتصادی احزاب در مراحل مختلف توسعه مطرح کردیم.
بعلاوه فعالیت احزاب و موفقیت آنها در رسانههای اجتماعی وابسته به این است که آیا رأیدهندگان به این احزاب در شبکههای اجتماعی حضور داشته و فعال باشند. در انتخابات سال ۲۰۱۴ در سوئد دوستداران و حامیان حزب اقدام فمینیستی و حزب محیط زیست فعالترین کاربران رسانههای اجتماعی بودند، به این معنا که آنها از رسانههای اجتماعی روزانه و یا هفتهای چند بار استفاده میکردند. ۷۴ درصد از مجموع کسانی که از حزب اقدام فمینیستی حمایت میکردند و ۶۸ درصد از طرفداران حزب محیط زیست از رسانههای اجتماعی استفاده میکردند. استفاده کنندگان از رسانههای اجتماعی در بین حامیان احزاب دموکرات مسیحی، دموکراتهای سوئد و سوسیال دموکراتها کمترین تعداد افراد فعال با رقمی حدود ۵۰ درصد در رسانههای اجتماعی را داشتند (۱۴۵). بنظر میرسد که فعالیت کمتر طرفداران احزاب دموکراتهای سوئد و سوسیال دموکراتها در رسانههای اجتماعی تأثیر و اهمیت چندانی در موفقیت آنها نداشته است. از سوی دیگر، برای حزب دموکرات مسیحی این نقصان میتواند اهمیت داشته باشد، حداقل این که نمیتوان از آن چشمپوشی کرد. احزاب میتوانند از رسانههای اجتماعی، علاوه بر رسیدن به رأیدهندگانی که در رسانههای اجتماعی فعالاند، برای هدف تماس با خبرنگاران، روابط درون حزبی یا بین رهبری حزب استفاده کنند، چرا که این گروهها بسیار بیشتر از رأیدهندگان مشتاق استفاده از رسانههای اجتماعی هستند.
بسیج
وقتی که به دو موضوع موفقیت و بسیج نگاه کنیم، ما با تصویر تا حدودی متفاوت با بالا روبرو میشویم. این تصویر نشان میدهد که احزابی که تعداد پیروان بیشتری دارند و یا سطح فعالیت آنها در رسانههای اجتماعی بیشتر و یا این که الگوی تعامل و ارتباطگیری دوطرفه و مؤثرتری دارند، لزوماً آسانتر بتوانند از طریق توئیتر طرفداران خود را بسیج کنند. هر دو حزب محافظه کاران و دموکراتهای سوئد که بیشترین موفقیت را داشته اند، در واقع احزابی هستند که بدترین کارنامه در همگرایی با پیروان خود و پاسخ دادن به پرسشهای آنها را داشته اند.
توضیح: از ۱ مارس تا ۳۱ ما س ۲۰۱۶ و ۲۰۱۷. درصد از کل میزان توئیتها طی این دوره زمانی. بردار بالایی نشاندهنده فاصله زمانی ۲۰۱۷ و بُردار پائین فاصله زمانی ۲۰۱۶ است.
همانگونه که مشاهده شد، لیبرالها و دموکراتهای مسیحی، از جمله احزاب فعالی بودند (بیشتر لیبرالها)، که بیشتر از بقیه احزاب سعی در تعامل و پاسخ دادن به توئیتها (بیشتر از بقیه احزاب، دموکراتهای مسیحی) بودند، کمترین تعداد پیرو را دارند و همچنین کمترین موفقیت. این نکته بیانگر این است که این احزاب در رسانههای اجتماعی سرمایهگذاری کرده اند، امّا به آن هدف مطلوب نرسیده اند. ضمن این که میتوان نتیجه گرفت که رابطه معینی بین میزان فعالیت و یا تعامل و دو طرفه بودن ارتباط و تعداد پیروان وجود ندارد.
حزب اقدام فمینیستی علیرغم موفقیت تقریباً زیاد، باز نتوانسته به اندازه کافی حمایت رأیدهندگان را در انتخابات سال ۲۰۱۴ جلب کند که بتواند وارد پارلمان سوئد شود. موفقیت احزاب دیگر با تفاوت قدمت، اندازه و ایدئولوژی آنها مشخص نمیشود. همانگونه که ما در جدول ۴.۳ در بالا مشاهده میکنیم، حزب محافظهکاران بیشتر از طریق توئیتر سازماندهی میکنند، چنین موضوعی در مورد حزب دموکراتهای سوئد و حزب محیط زیست نیز صادق است. حزب چپ و حزب مرکز، دو حزب جاافتاده و کوچکتر که رأیدهندگان را بیشتر از طریق رویکرد استفاده از الگوهای اقتصادی بسیج میکنند، اشتیاق زیادی در بین رأیدهندگان بوجود آوردند، بویژه در سال ۲۰۱۷ حزب مرکز. بطور خلاصه همراه با این مقدمه از معرفی احزاب، باید گفت، ما نمیتوانیم به الگویی کاملاً روشن از آن چه که میتواند تأثیری تعیین کننده در موفقیت احزاب در توئیتر داشته باشد، دست یابیم. بنظر میرسد که حتی کارکرد خود احزاب نیز نمیتواند تأثیر چندانی داشته باشد.
مشاهدات ما از جدول ۴.۳ مشابه بررسی که قبلاً در مورد استفاده احزاب از توئیتر در دوره انتخابات سال ۲۰۱۴ صورت گرفته، میباشد. در آن بررسی حزب محافظهکار، دموکراتهای سوئد و محیط زیست بیشترین موفقیت را در مقیاس عددی پاسخ/ پست و پاسخ دادن به توئیتهای دریافتی داشتند (۱۴۶). دموکراتهای سوئد، محافظهکاران، حزب چپ و حزب محیط زیست موفق شدند بیشترین شاخص بعنوان حزب محبوب را در دوران انتخابات سال ۲۰۱۴ بدست آوردند. بنابراین بنظر میرسد که نتایج بدست آمده، یا این فکر که این احزابی که رصد شدهاند، آن احزابی هستند که بیشترین موفقیت در توئیتر را داشته اند، نیز صادق است. نتایج مشابهی نیز در طی تحقیقاتی که سیفو* در ژانویه و فوریه ۲۰۱۷ انجام داده، بدست آمد. نتایج حاصله نشان داد که دموکراتهای سوئد و پس از آنها احزاب سوسیالدموکرات و محافظهکاران بیشترین مشارکت در رسانههای اجتماعی را داشتهاند، امّا در آن جا آنها کامنتها را با مشارکت گذاشتنها و لایکها جمع کردهاند، بنابراین کاملاً مشخص نشده است که آیا حزب با اقبال مثبتی روبرو شده یا نه (۱۴۷).
موفقیت لزوماً لازم نیست که از طریق تعداد پیروان، تعامل و رابطه دو جانبه و بازخوردها نسبت به پُستهای بارگذاری شده برآورد شود. احزاب با استفاده از رسانههای اجتماعی میتوانند با روشهای جدید در قبال مسائل عاجل روز واکنش نشان داده و با بحث و گفتگو شرایطی را ایجاد کنند که بتوانند نظرات و موضوعات مورد نظراشان برجسته و مورد توجه قرار گیرند. در دوره انتخابات سال ۲۰۱۴ مجله فوکس* مقالهای در باره رسانههای اجتماعی و حزب اقدام فمینیستی نوشت که در آن به این موضوع پرداخت که چگونه شد که یک فعال حزب مردم در یک برنامه تلویزیونی پیام حزب اقدام فمینیستی را تبلیغ و ترویج کرد:
"در لحظهای که ماریا آرنهلم* حزب اقدام فمینیستی را در برنامه تلویزیونی آگنتا* که در تعطیلات آخر هفته از تلویزیون سراسری پخش شد، متهم به باور به سوسیالیسم دولتی کرد، تصویر پلاکادری از نِت در صفحه تلویزیون نشان داده شد که وزیر برابری جنسییتی آن را قابل تعمق و جدی دانست. «دیگر هرگز» این شعاری بود که روی پلاکادری نوشته شده بود که در جریان تظاهرات خیابانی در اعتراض به پیشنهاد غیرقانونی شدن سقط جنین در خیابانهای یکی از شهرهای اسپانیا حمل میشد که حزب اقدام فمینیستی با این تظاهرات اعلام همبستگی کرده بود. در زیر پلاکادر نوشته شده بود حزب اقدام فمینیستی" (۱۴۸).
چنین بنظر میرسد که احزاب سنتی در تبلیغات انتخاباتی خود با درگیر شدن با مسائل عاجل روز با مشکل روبرو هستند و ترجیح میدهند که پیامهای سیاسی را که از پیش برنامهریزی شدهاند را تبلیغ کنند. در همان مقاله نشریه فوکس چنین تفسیر شده که حسابهای توئیتری و فیسبوکی حزب اقدام فمینیستی کار ویژه و بینظیر انجام دادند:
"آنها بجای پمپاژ کردن سیاست خود، با جدیت خود را به مکانهایی که بحث و گفتگو در جریان بود پیوند زدند و به شکلی از پلاتفرم نظری تبدیل شدند که در آنجا ترکیبی از افراد گوناگون برای دفاع از فمینیسم کامنت مینوشتند. بدینترتیب شبکه اینترنتی حزب توانست به اصطلاح با یک ضربه دو مگس را از پا دربیاورد: داغ کردن بحث و تبلیغ و تقویت سیما و لگوی حزب" (۱۴۹).
به این گونه است که پرداختن به مسائل و بحثهای روز برای احزاب اهمیت پیدا میکند؛ منطق رسانههای اجتماعی همراه با سرعت و ظرفیت پخش مطالب آنها میتوانند موجب تقویت بازگشت احزاب به سرفصل خبرها و تحولات خبری آنلاین گردد. دموکراتهای سوئد تنها حزبی بوده اند که تاکنون کوشیدهاند بگونهای صریح به این موضوع بپردازند و زیرساختی را برای اخبار و تأثیرگذاری و شکل دادن افکار عمومی در نِت بوجود آورند. در گزارشی که در روزنامه آفتون بلادت منتشر شد توضیح داده شده است که چگونه سایت "نادرست بلحاظ سیاسی" بعنوان پلاتفرم مهمی برای تبلیغات حزب دموکراتهای سوئد مورد استفاده قرار میگیرد. در این سایت رهبری حزب محتوا و مضمون آن را مدیریت میکند. سایت اوپیکسالت* که جایگزین سایت "نادرست بلحاظ سیاسی" بود تا حدودی توسط کنت اِکِروت* عضو پارلمان سوئد وابسته به حزب دموکراتهای سوئد، بلحاظ مالی این سایت را تأمین مالی میکرد. از سال ۲۰۱۰ تاکنون حزب دموکراتهای سوئد تلاش کرده تا که پلاتفرمهای متعدد رسانهای خاص خود را راهاندازی کند (۱۵۰). واقعیت این است از زمانی که فیسبوک آغاز به سرمایهگذاری بیشتر بر نشر اخبار کرده، توضیح و تفسیر واقعیتها و حوادث جاری در سطحی کاملاً متفاوت با گذشته داغ شده است. داشتن زیرساختهای آنلاین و فرهنگ بهاشتراک گذاشتن در رسانههای اجتماعی، برای کنترل و تلاش در جهت تأثیرگذاری بر جریان اخبار و رویدادها برای احزاب جدا از این که به قطب چپ و یا راست تعلق داشته باشند، اهمیت ویژهای یافته است.
Sifo*
Fokus*
Maria Arnholm*
Agenda*
Avpixlat*: اوپیکسالت، یک وبلاگ آلترناتیو سوئدی برای اطلاع رسانی خبری و تأثیرگذاری بر افکار عمومی بود. در ۳۰ ماه اوت ۲۰۱۷ کلیه مطالب از این وبلاگ پاک و فعالیت آن متوقف شد. بخشی از تحریریه رادیکال آن همزمان وبلاگ دیگری بنام "بینش اجتماعی" را راه اندازی کردند. مسئول و سردبیر تحریریه اوپیکسالت شخصی بنام ماتس داگرلیند* بود. این وبلاگ مدعی بود که مستقل است و هیچگونه وابستگی به حزب دموکراتهای سوئد ندارد. کنت اِکِروت از اعضای حزب دموکراتهای سوئد در پارلمان سوئد رابطه بسیار تنگی با این وبلاگ داشت. این وبلاگ از سوی رسانههای سوئدی، فنلاندی و بینالمللی بعنوان یک وبلاگ نژادپرست، خارجیستیز و دارای افکار و سیاستهای راست افراطی تعریف شده است. (ویکیپدیا، سوئدی).
Kent Ekeroth*
Mats Dagerlind*
فعالیت احزاب در فیسبوک
وقتی که ما به فعالیت احزاب در فیسبوک نگاه میکنیم، با الگویی تقریباً متفاوت روبرو میشویم. ما قبلاً مشاهده کردیم که لیبرالها، سوسیال دموکراتها، محافظهکاران و دموکراتمسیحیها احزابی بودند که در توئیتر بسیار فعال بودند. در فیسبوک محافظهکاران، لیبرالها و دموکراتهای سوئد بیشتر فعالاند. چنین بنظر میرسد آنجا که به رسانههای اجتماعی بطورکلی برمیگردد، لیبرالها و محافظهکاران احزابی هستند که بیشتر از دیگر احزاب بر حضور و فعالیت حزب خود در این پلاتفرمها سرمایهگذاری میکنند. ضمن این که سوسیال دموکراتها در مقایسه با دیگر احزاب بیشتر بر فعالیت از کانال توئیتر سرمایهگذاری میکنند. دموکراتهای سوئد در فیسبوک بیشتر فعالاند تا توئیتر که میتواند قابل درک باشد، اگر که در نظر داشته باشیم که توئیتر یک سیستم عامل نخبگان است و این حزب چنین ادعا میکند که میخواهد در سیاست از طریق رسانهها از کانال توئیتر برخورد کند.
جدول ۴.۴، فعالیت احزاب و نحوه رفتار آنها در فیسبوک ۲۰۱۶
۰تا ۳.۵ تعداد پُست در هر روز. مقیاس ۰ تا ۳۵۰۰
رفتار و واکنش احزاب:
دموکراتهای سوئد با واکنش نشان دادن به پُستها در فیسبوک خود را نسبت به دیگر احزاب برجسته میکنند، سوسیال دموکراتها در مقام دوم قرار دارند، علیرغم این که آنها یکی از احزابی هستند که کمترین فعالیت را در فیسبوک دارند. حزب چپ نیز بنظر میرسد که در فیسبوک در مقایسه با توئیتر از محبوبیت بیشتری برخوردار است. در یک بررسی که محبوبیت احزاب در فیسبوک در دوران انتخابات سال ۲۰۱۴ مقایسه شدهاند، روندهای مشابهی را نیز در مورد سوسیال دموکراتها و دموکراتهای سوئد، که بیشترین کامنتها را در اشتراک گذاری و لایک را داشتهاند، بدست آمده است. حتی موفقیت احزاب محیط زیست و محافظهکاران نیز زیاد بوده، امّا برعکس بعد از انتخابات ۲۰۱۴ "محبوبیت فیسبوکی" آنها اُفت کرده است (۱۵۱).
علت این تغییر میتواند کم شدن فعالیت احزاب در این زمینه باشد، چرا که حزب محیط زیست بعد از انتخابات ۲۰۱۴ بگونهای قابل توجه غیرفعال شد، درحالی که برعکس حزب محافظهکاران کماکان یکی از فعالترین احزاب است. بنابراین، چنین بنظر میرسد که پیوند مشخصی بین فعالیت احزاب در فیسبوک و محبوبیت آنها وجود داشته باشد. موفقیت حزب محیط زیست در رسانههای اجتماعی پس از انتخابات گذشته، کاهش بیشتری نسبت به دیگر احزاب داشته است. خود حزب محیط زیست از طریق مسئول ارتباطات حزب هنریک سونسون کارلسون* علت کاهش موفقیت آنها در رسانههای اجتماعی را چنین توضیح میدهد:
"کاهش محبوبیت ما در افکار عمومی در رابطه با مسئله کوچک بودن حزب ما است. این موضوع در کم شدن حضور ما در رسانههای اجتماعی تأثیر میگذارد. این معضل در کلیت خود، بویژه در آستانه یک جنبش انتخابات، برای ما مهم است. در این مورد یک کار فعال و یک استراتژی پیش رو داریم تا تعهد خود را نسبت به مسائل و موضوعات سیاسی مورد نظر افزایش دهیم و حول آنها بسیج شویم" (۱۵۲).
این که طبق آمار بدست آمده از سنجش افکار عمومی حمایت از حزب کاهش یافته، توضیح دهنده چرایی کاهش فعالیت حزب در رسانههای اجتماعی در فاصله دو انتخابات نیست.
Henrik Svenson Karlsson*
چه نوع پُستی بازخوردهای بیشتری دارد؟
ما همه پُستهایی را که توسط حسابهای کاربری رسمی احزاب در فیسبوک به اشتراک گذاشته شدهاند و نیز بازخوردهای مخاطبین را بررسی کردهایم. در توضیحات زیر ما روی تعداد "لایک" و "به اشتراک گذاشتن" محبوبترین پُستها در طی ماه اکتبر ۲۰۱۶، تمرکز کردهایم.
حزب دموکراتهای سوئد، حزبی است که بیشترین بازخوردهای مثبت را نسبت به جذابترین پُست خود دریافت کرده است (۵۵۷۷)، موضوع این پُست در باره بازگشت تروریستها به سوئد بود که حزب با یک لینک در صفحه کاربری رادیوی سوئد قرار داده بود و در آن لینک مطرح کرده بود که باید از بازگشت تروریستها به کشور جلوگیری شود و بعلاوه حق برخورداری آنها از شهروندی سوئد مُلغی گردد. لیبرالها در ارتباط با بارگذاری یک پُست ویدیویی ۴۴۰۳ بازخورد در شکل "لایک" و اشتراک داشتند:
"(فیلم را به اشتراک بگذار!)؛ تا آن زمان که استفان لوفن، نخست وزیر، بتواند به قول خود در مورد فراهم کردن ۳۲۰۰۰ فرصت کارآموزی که در انتخابات قولاش را داده است عمل کند، یک حلزون میتواند یک دور کامل کره زمین را بهخزد، البته با یک استراحت پنجاه ساله برای نوشیدن قهوه در اولان باتور".
ویدیوی حزب سوسیال دموکرات، "ما در نیمهراهِ حکومتداری هستیم. گزارش اوضاع جاری کشور توسط نخستوزیر. فیلم را بهاشتراک بگذارید!"،حدود ۳۴۵۴ مرتبه لایک و به اشتراک گذاشته شد.
محبوبترین پُست حزب چپ نیز در شکل ویدیو است که در آن یوناس خوستد* رهبر حزب از سیاست مهاجرپذیری دولت سوئد انتقاد میکند (۲۴۹۵ لایک و اشتراک). محبوبترین پُست حزب محافظهکار (۲۲۵۷۹ که آن نیز یک پُست ویدیویی است. این پُست نیز مانند کلیپ حزب لیبرال مضمونی طنز دارد که در آن با طنز به اظهارات سخنگوی حزب محیط زیست در باره تغییر اسم تعطیلات پائیزی به تعطیلات درس خواندن برخورد کرده است. بیشترین بازخورد حزب مرکز (۱۵۰۱) نسبت به پُست "سرور انگیز! در نظرسنجی ماه اکتبر سیفو (مؤسسه نظر سنجی افکار عمومی در سوئد)، به رقم ۸.۳ درصد رسیدیم. از امروز برای رسیدن به یک حزب رهبر در سوئد پیش خواهیم رفت. لطفاً بهاشتراک بگذارید!".
محبوبترین پُست اقدام فمینیستی طی دوره فوقالذکر (۱۲۲۲) در مورد حق برخورداری از سقط جنین آزاد برای زنان بود. پُست حزب محیط زیست که با بیشترین استقبال روبرو شد با رقم ۸۲۶ لایک و اشتراک گذاری بود. حزب دموکرات مسیحی ۲۹۷ لایک و ۱۱۴ اشتراک را داشت که در ارتباط با سخنرانی پائیزی اباء بوخ تورش* بود.
ارقام بالا برخی تفاوتهای عمده بین احزاب را از منظر بازخورد به فعالیت آنها در فیسبوک نشان میدهند. حزب دموکرات مسیحی تعداد بازخوردهای مثبت بسیار کمی نسبت به دیگر احزاب دریافت کرده، در حالی که حزب دموکراتهای سوئد با بیشترین بازخورد مثبت از جانب مخاطبین نسبت به محبوبترین پُست خود روبرو شده است. چنین اختلافی تا حدودی نشان دهنده تنوع زیاد نسبت به شکل و مضمون پُست است که موجب حساسیت و واکنش مخاطبین میشود. اینها بخشاً در ارتباط با نُرمهایی از قبیل مسائل سیاسی روز، طنز و نیز پُستهایی با مضمون اطلاع رسانی مانند پُست حزب دموکرات مسیحی و یا حزب مرکز هستند.
Jonas Sjöstedt*
Ebba Busch Thors*
آیا بزرگ بودن حزب به معنای قوی بودن آن هم هست؟
در این فصل از کتاب ما سعی کردیم که به درکی قابل فهم از فعالیت و موفقیت برسیم. از آن جا که تحقیقات در رسانههای اجتماعی بر یک هدف در حال تغییر (سیال) متمرکز است، مشخص کردن این که چه چیز بعنوان موفقیت، تعامل دوجانبه و فعالیت در نظر گرفته میشود، اغلب کمی ناروشن است. نتیجهگیریها اغلب در باره این که کدام احزاب (در وجه کلی بر اساس وجه تمایز کوچک و یا بزرگ بودن آنها) موفقیت بیشتری داشتهاند براساس شاخصهای گوناگون اندازهگیری میشود. در این جا ما ترجیح ما ترجیح دادهایم که چند معیار از فعالیت و موفقیت را در نظر بگیریم و در عین حال آنها را از هم جدا کنیم. یک حزب میتواند در رسانههای اجتماعی بسیار فعال باشد، امّا ضرورتاً بمعنای این نیست که بخاطر این فعالیت چندان موفق هم باشد. این موردی است که در تحقیقاتی که ظرفیت بالقوه تغییر در تعادل قدرت بعد از ظهور رسانههای اجتماعی اغلب در نظر گرفته نمیشود.
این فصل بر اساس دو سئوال اساسی ساختاربندی شده: اول این که اگر رابطهای بین نوع حزب و درجهٔ فعالیت و شکل آن، در رسانههای اجتماعی وجود دارد، دیگر این که اگر رابطهای بین نوع حزب و استفاده موفقیتآمیز از رسانههای اجتماعی وجود دارد.
از تجربیاتی که در این فصل برای قضاوت حاصل شد، بنظر میرسد که رابطهای بین نوع حزب و استفاده از رسانههای اجتماعی و همچنین بازخورد وجود دارد. هر دو حزب سوسیال دموکرات و محافظهکاران بهتر عمل کرده اند و به موفقیت بیشتری از طریق رسانههای اجتماعی رسیدهاند. این دو حزب که تقریباً قدیمیترین و نسبتاً بزرگترین هستند، رأیدهندگان را طبق معیار سنتی چپ – راست بسیج میکنند. حتی احزاب چپ و دموکراتهای سوئد نسبتاً موفقیت زیادی داشتهاند، علیرغم این که دو حزب در رسانههای اجتماعی چندان فعال نیستند.
جدول ۴.۵ فعالیت و موفقیت.
در جدول ۴.۵ فعالیت احزاب و موفقیت آنها را براساس این که چگونه نسبت به دیگر احزاب عمل میکنند، جمعآوری کردهایم (۱۵۳). همانگونه که از جدول مشخص میشود، سوسیال دموکراتها و محافظهکاران تنها احزابی هستند که هر دو هم نسبتاً فعال هستند و هم این که به موفقیتهای زیادی دست یافتهاند. لیبرالها، حزب محیط زیست و اقدام فمینیستی نیز جزء فعالترین احزاب هستند، امّا در مجموع پیروان و بازخوردهای کمتری دریافت کرده اند. بعبارت دیگر موفقیت آنها کمتر بوده است.
سوسیال دموکراتها و محافظه کاران در رسانههای اجتماعی فعال هستند و تعداد زیادی از مردم حساب کاربری آنها را دنبال میکنند. امّا در عینحال شیوه استفاده آنها از رسانههای اجتماعی متفاوت است؛ برای مثال سوسیال دموکراتها از جمله بدترینها در پاسخ دادن هستند، برعکس، آنها به توئیتهای پیروان خود تا حدود زیادی پاسخ میدهند (موضوعی که میتوان آن را بعنوان تعامل و ارتباط دو طرفه ترجمه کرد). آنها پیگیر حسابهای کاربری تعداد زیادی هستند و خود نیز تعداد زیادی پیرو، هم در فیسبوک و هم در توئیتر دارند. آنها در توئیتر از جمله فعالترین احزاب هستند، امّا چندان موفق نبوده اند. این نکته بیانگر این است که درجه فعالیت بیشتر نسبت به دیگر احزاب ضرورتاً اهمیتی برای میزان بازخورد گرفتن نیست. از سوی دیگر فعالیت حزب محافظه کاران در فیسبوک بیشتر است؛ امّا آنها در توئیتر بیشتر موفق هستند.
حزب دموکراتهای سوئد علیرغم این که جزء فعالترین احزاب و یا احزابی که رابطه و تعامل متقابل را رأیدهندگان دارند، نیستند (این حزب در مقاطعی فعالیت زیادی در فیسبوک دارد). این حزب در فیسبوک موفقیتهای قابل توجه داشته. پدیدهای متناقض؛ چرا که طرفداران حزب دموکراتهای سوئد از جمله شهروندانی هستند که کمترین فعالیت، بویژه در رسانههای اجتماعی را دارند (۱۵۴). امّا این موضوع نشاندهنده این است که آن دسته از طرفداران حزب دموکراتهای سوئد که در رسانههای اجتماعی فعال هستند بیشتر تلاش میکنند و پستهایی را که دوست دارند در مقیاسی بیشتر با هواداران دیگر احزاب به اشتراک میگذارند. حزب چپ نیز چندان فعال نیست، امّا مانند حزب دموکراتهای سوئد موفقیت زیادی داشته که این موفقیت نسبتاً هم در توئیتر بوده و هم در فیسبوک. بنظر میرسد که طرفداران حزب چپ هم مانند طرفداران حزب دموکراتهای سوئد بیشتر فیسبوک را ترجیح میدهند.
لیبرالها نسبتاً هم در توئیتر و هم در فیسبوک فعال هستند ولی در رساندن صدای خود به مخاطبین دچار مشکلاتی هستند. حزب اقدام فمینیستی بعنوان حزبی که نتوانسته به پارلمان سوئد راه یابد؛ دارای تعداد زیادی پیرو و بهمین میزان بازخورد است. آنها همچنین یکی از فعالترین احزاب در رسانههای اجتماعی هستند، علیرغم این که منابع اقتصادی چندانی در اختیار ندارند. در مقالهای در مورد موفقیتهای حزب اقدام فمینیستی در نِت بویژه در طی انتخابات سال ۲۰۱۴ این نقل قول دیده میشود:
"در نِت ما پایکوبان جلو رفتیم. تمام طول بهار مثل ارث پدری ما بود که براحتی توانستیم در طی آن افکار عمومی را بسیج کنیم. در شرایطی که دیگر احزاب بیانیههای مطبوعاتی خود را در کانالهای اینترنتی خود منتشر میکردند؛ ما در آن جا حضور داشتیم که اینترنت را زیر و رو کنیم. حضور ما در نِت بخاطر خود اینترنت بود. ما چهل نفر مصمم بودیم که مطالب خود را بشکل مطلوبی در رسانههای اجتماعی منتشر کنیم" (۱۵۵).
نکته جالب در این نقل قول این است که توجه داشته باشیم که برای حزب رسانههای اجتماعی و اینترنت ارزش خود را دارند و تنها بعنوان یک کانال تکمیل کننده در نظر گرفته نمیشوند. بنظر میرسد که این حزب به این نتیجه رسیده است که درگیر و فعال کردن طرفداران خود در نِت نسبتاً آسانتر است.
حزب محیط زیست هم که نسبتاً رابطهای دو جانبه با پیروان پُر تعداد خود دارد، در رسانههای اجتماعی نیروی چندان موفقی نیست، ضمن این که این حزب نیز مانند اقدام فمینیستی یک حزب جوان است که برای رأیدهندگان جوانی که در نِت فعالاند، جذاب است. این حزب در توئیتر بیشتر موفق بوده تا فیسبوک، امّا در هیچکدام از پلاتفرمها، مانند دیگر احزاب چندان فعال نبوده اند. با توجه به این فکر که طرفداران حزب محیط زیست در رسانههای اجتماعی فعال هستند، شاید عدم تحرک خود حزب بتواند توضیح دهنده علت چنین سیمایی از حزب باشد.
احزابی که بیشترین دشواریها را در این ارتباط دارند، حزب دموکرات مسیحی و حزب مرکز اند. حزب دموکرات مسیحی هم در توئیتر و هم در فیسبوک نسبتاً فعال است و یکی از احزابی است که بیشترین تعامل را با مخاطبین خود دارد، امّا با دشواری در موفقیت روبرو است. این حزب کمترین تعداد پیرو هم در فیسبوک و هم در توئیتر دارد و بازخوردهای کمی نسبت به پُستهای خود دریافت میکند. از این که حزب دموکرات مسیحی تا این حد در توئیتر فعال است، کمی تعجب برانگیز است، چرا که تعداد کمی از رأیدهندگان به این حزب از رسانههای اجتماعی استفاده میکنند. احتمالاً استفاده این تعداد از رأیدهندگان به این حزب در استفاده از رسانههای اجتماعی میتواند بعنوان یک امکان برای حزب تلقی گردد که حزب فعالیت خود را گسترش دهد و پیام و صدای خود را به گروههای دیگری از رأیدهندگان برساند. از کل دوستداران حزب مرکز در سال ۲۰۱۴، ۵۶ درصد از آنها در استفاده از رسانههای اجتماعی بسیار فعال بودند. بنظر میرسد که پس از حزب مرکز (برعکس دموکراتهای مسیحی) ظرفیت (استفاده نشده) زیادی برای استفاده از رسانههای اجتماعی برای بسیج رأیدهندگان و درگیر کردن اعضای خود دارد.
بنظر میرسد که موفقیت در رسانههای اجتماعی بیشتر منعکس کننده بزرگی حزب است، چنانچه ما شاهد هستیم که سوسیال دموکراتها، محافظهکاران و دموکراتهای سوئد از بیشترین امکان بسیج رأیدهندگان برخوردارند. این احزاب حتی از جمله فعالترین احزاب، صرف نظر از دموکراتهای سوئد، (اگر چه این احزاب در فیسبوک بیشتر فعالاند)، هستند. با وجود حمایت کم رأیدهندگان، کماکان حزب اقدام فمینیستی تأثیر اجتماعی زیادی در رسانههای اجتماعی دارد. بنابراین برای برخی از احزاب کوچک بسیج رأیدهندگان از طریق نِت مناسبتر است. کنوت هیدار* و جو سگلی* (۲۰۰۳) در اوائل دهه ۲۰۰۰ در حال رصد کردن این موضوع بودند که ارتباطات اینترنتی تغییراتی در شکل و فرم شبکههای مضمونی (موضوعی) را بوجود خواهد آورد که بر اساس آن برخی احزاب نسبت به دیگر احزاب تمرکز قدرتمندتری را بر دموکراسی مستقیم توسعه خواهند داد، همانگونه که ما در مورد اقدام فمینیستی شاهد بودیم.
در این فصل از کتاب شواهدی نشان داده شد که برخی از احزاب در استفاده از ظرفیت بسیج کردن از طریق رسانههای اجتماعی بهتر از دیگر احزاب هستند، امّا استفاده احزاب و موفقیت آنها تأیید کننده و تابع آن چه است که اصطلاحاً منظر (پرسپکتیو) عادی شدن شرایط میباشد، جایی که محبوبیت بیشتر در حمایت رأیدهندگان منعکس خواهد شد. نتایج بدست آمده همچنین میتواند بازتاب دهنده این موضوع باشد که ما در حال حاضر در فاز سوم توسعه بسر میبریم، جایی که احزاب بزرگ و جا افتاده خود را به آن دسته از احزابی که زودتر به استفاده از رسانههای اجتماعی اقدام کرده اند، مانند حزب اقدام فمینیستی و حزب محیط زیست، رسانده اند. در فاز سوم توسعه احزاب پسا ماتریالیستی در تئوری در جلوتر از دیگر احزاب کوچک قرار دارند، همانگونه که مشاهده کردیم احزاب اقدام فمینیستی و حزب محیط زیست بلحاظ سطح فعالیت جلوتر از آنها قرار خواهند گرفت (امّا حزب لیبرالها نیز سطح بالایی از فعالیت دارد). بنظر میرسد که هر دو حزب اقدام فمینیستی و دموکراتهای سوئد از فعالیت در رسانههای اجتماعی حمایتی ویژه دارند، حداقل حزب اقدام فمینیستی که تبلیغات انتخاباتی آن تا حدود زیادی توسط مشارکت داوطلبانه حامیان آنها صورت میگیرد. این که کدام حزب گویسبقت را در رقابت در رسانههای اجتماعی خواهد ربود، موضوعی است که آینده مشخص خواهد کرد، امّا بلحاظ تئوریک احزاب کوچکتر پسا ماتریالیستی علیرغم این که احزاب بزرگ جایگاه مستحکمتری در نِت برای خود ایجاد خواهند کرد، میتوانند مزایای زیادی از آن ببرند.
جدا از این که احزاب در نِت و رسانههای اجتماعی چقدر فعالیت میکنند، معهذا این ریسک وجود دارد که میدان عمل و وسعت بُرد فعالیتهای دیجیتالی آنها باز محدود باشد. در تحقیقی که در ارتباط با میزان سیاست دیجیتالی احزاب صورت گرفته، معلوم شده که در واقع میزان معینی وظایف و تعهد برای انجام دادن در برابر هر حزبی وجود دارد، فعالیت دیجیتالی بیشتر در همان محدوده معین صورت میگیرد که همانا کسانی را پوشش میدهد که قبلاً جذب شده اند، بنظر نمیرسد که تلاش بیشتر موجب افزایش وسعت پایه انتخاباتی حزب بلحاظ اجتماعی اقتصادی گردد. فعالیت دیجیتالی در درجه نخست بعنوان یک کانال مکمل برای اعضای حزب ظهور میکرد، امّا شواهدی از ترغیب شدن افراد غیر عضو به فعالیت در جهت سیاست حزبی نیز وجود داشت. بنابراین چنین بنظر میرسد که روشهای دیجیتالی میتوانند مشارکت سیاسی حزب را ارتقاء دهند (۱۵۶).
همچنین روشن شده است که حضور آنلاین حزب و پیام آن در رسانههای اجتماعی قبل از هرچیز برای ترغیب و مشارکت افراد جوان اهمیت دارد. در مقابل الگوهای غیر دیجیتالی کماکان روشهایی هستند که برای بسیج رأیدهندگان بسیار مؤثر اند (۱۵۷).
حال سئوال این است که آیا میتوانیم که فعالیتهای انتخاباتی را صرفاً دیجیتالی و یا آنالوگ بنامیم. قبل از هرچیز جدا از این که روش فعالیت ما سنتی و یا از طریق رسانههای اجتماعی باشد "اهمیت حضور" بیشتر است (۱۵۸). اینترنت و رسانههای اجتماعی از جنبههای گوناگون بعنوان کانالهای ارتباطگیری اهمیت بیشتری پیدا میکنند و بنابراین باید حضور داشت و از کانالها و پلاتفرمهای گوناگون ارتباط گرفت.
از انتخابات سال ۲۰۱۰ تا انتخابات ۲۰۱۴ اهمیت رسانههای اجتماعی رو به افزایش بوده و شواهدی وجود ندارد که نشاندهنده کاهش اهمیت آن در انتخابات ۲۰۱۸ باشد. بنابراین احزاب امکانات زیادی دارند که خود از طریق رسانههای اجتماعی رأیدهندگان را بسیج کنند و اعضای حزب را نیز درگیر چنین کارزاری کنند. این که تا چه میزان امکان چنین درگیر کردن و مشارکتی وجود دارد و در این صورت کدام احزاب میتوانند را، ما در فصل پنجم که در آن ما به اعضا و رأیدهندگان به احزاب خواهیم پرداخت، از نزدیک بیشتر نگاه خواهیم کرد. ما همچنین بررسی خواهیم کرد که احزاب تا چه میزان منابع در شکل و فُرم نامزدهای فعال برای رسانههای اجتماعی در اختیار دارند.
----------------------------------
Knut Heidar* پروفسور علوم سیاسی اهل نروژ.
Jo Saglie* دکتر در علوم سیاسی اهل نروژ.
افزودن دیدگاه جدید