در دوران رکود بزرگ، نیروهای رادیکال ها نقش کلیدی در کمک به سازماندهی خیزش کارگران داشتند، که منجر به سیاست های حمایتی جدید شد. ما امروز می توانیم همین کار را با مبارزه علیه فلاکت اقتصادی و شرایط غیر ایمن کار در دوره شیوع ویروس کورونا انجام دهیم.
بیکاری در ایالات متحده در ماه گذشته به شدت افزایش یافته است. نزدیک به ده میلیون آمریکایی از 14 تا 28 مارس برای دریافت مزایای بیکاری اقدام کردند، زیرا مشاغل غیر ضروری به طور نامحدود تعطیل شده اند. سایر کارفرمایان یا ساعات کار را کاهش داده اند یا کارگران را در شرایط بیماری همه گیر اخراج کرده اند. بانک مرکزی فدرال رزرو در سنت لوئیز پیش بینی کرده است که نرخ بیکاری می تواند به 32 درصد برسد و از بیکاری در اوج رکود بزرگ (پس از سقوط بورس در ۱۹۲۹) پیشی بگیرد.
موسسات اقتصادی آمریکا برای رفع این بحران آمادگی ندارند. حقوق تامین اجتماعی و مقرری بیکاری کافی نیست. میلیون ها نفر بیمه درمانی خود را به علت قطع سهم کارفرما از دست می دهند. بدون فشار شدید از پایین برای تغییر سریع در سیاست دولت، رکود ناشی از بیماری کورونا به فلاکت برای اکثریت قریب به اتفاق آمریکایی ها منجر خواهد شد.
خوشبختانه، چپ آمریکا می تواند از تجارب دوره قبلی بحران استفاده کند، که در آن جنبش های جمعی هنگام فلاکت گسترده، دستاوردهای مادی گسترده ای را برای طبقه کارگر بدست آورد. چندی پس از آغاز رکود بزرگ در سال ۱۹۲۹، جنبش اعتراضی گسترده بیکاران آغاز شد و به سرعت گسترش یافت. پس از تحمل یک دهه شکست در دهه ۱۹۲۰، جنبش کارگری با اعتصابات گسترده و اقدام در محل کار، از جمله اعتصابات عمومی در سه شهر بزرگ در سال ۱۹۳۴، در دهه ۱۹۳۰ دوباره به عرصه بازگشت.
موجی از مبارزات در محل کار آغاز شد، که بخش هایی از طبقه سرمایه دار را واداشت در هراس از طبقه کارگر، به آن امتیازات مهمی در قالب سیاست جدید فرانکلین روزولت بدهد، امتیازاتی مانند تأمین اجتماعی، ایجاد شغل و خروج از بیکاری برای میلیون ها نفر و نیز به رسمیت شناختن حق معامله جمعی در قانون.
تجارب آن بحران بزرگ، برای سازمان دهندگان اتحادیه های کارگری و سوسیالیست هایی که به دنبال تشکل در بحران در حال شکل گیری اند، الهام بخش است. تجارب آن روز، هر چند با شرایط کنونی تفاوت داشت، اما اهمیت سازماندهی رادیکال و ایجاد همبستگی در کل طبقه کارگر را نشان می دهد.
جنبش بیکاران
بحران بزرگ، به فقر اکثریت قریب به اتفاق مردم انجامید. میلیون ها نفر بیکار شدند. نرخ بیکاری از ۳،۲ درصد در سال ۱۹۲۹ به ۸،۷ درصد در سال ۱۹۳۰ افزایش یافت. این افزایش در سال های بعد نیز ادامه یافت و در سال ۱۹۳۳ به حدود ۲۵ درصد رسید.
همزمان با تشکل کارگران در اتحادیه ها در اوایل دهه ۳۰، جنبش کارگران بیکار پدید آمد. سازمان های بیکاران، که اغلب توسط رادیکال های چپ شکل می گرفتند یا رهبری می شدند، در سرتاسر کشور ظاهر شدند. این سازمان ها شامل شوراهای بیکاران به رهبری کمونیست ها و همچنین گروه هایی به رهبری اعضای حزب سوسیالیست و حزب کارگران آمریکایی بود.
گروه های بیکاران، دست به اعتراضات گسترده و اقدام مستقیم برای متوقف کردن اخراج و تعطیلی موسسات، پیدا کردن خانه برای آوارگان و تقاضای کمک برای نیازمندان زدند. سازمان های بیکاران، طبق آمار خود، ده ها هزار نفر عضو داشتند. در کتاب « هدیه کمونیسم آمریکایی»، هاروی کلر گزارش می دهد که در یک روز در مارس ۱۹۳۰، حزب کمونیست بیش از یک میلیون نفر را در تظاهرات سراسر کشور علیه بیکاری رهبری کرد.
اعتراضات و تظاهرات اغلب به درگیری های خشونت آمیز با پلیس می انجامید. هاروی کلر، گزارشی از تظاهرات حزب کمونیست هنگام یک تشییع جنازه برای اعضای حزب دارد که توسط پلیس در تظاهرات بیکاران در شهر نیویورک، دیترویت و شیکاگو کشته شده بودند. در این راهپیمایی ها ده ها هزار نفر شرکت کردند.
این سازمان های تحت رهبری رادیکال ها، دستاوردهای قابل توجهی کسب کردند. آنها توانستند کمک های فوری برای مردم در معرض خطر اخراج و یا محروم از مزایا را به کرسی بنشانند. این فعالیت ها به اجرای قانون بیمه بیکاری توسط دولت روزولت در چارچوب قانون تامین اجتماعی ۱۹۳۵ انجامید. روی روزنتسوایگ، مورخ، می نویسد: «مبارزه برای بیمه بیکاری سابقه طولانی از اوایل دهه 20 داشت، اما جنبش بیکاران رادیکال را می توان احیای آن در دوره بحران بزرگ دانست.«
شاید مهمترین دستاورد سازمان دهندگان رادیکال جنبش بیکاران، موفقیت آنها در ایجاد همبستگی بین کارگران بیکار و افراد شاغل باشد. وقتی کارگران شاغل دست به اعتصاب زدند، مخصوصاً با توجه به بدبختی های گسترده در جامعه و فرصت های معدودی برای کار، شرایط وسوسه برای گرفتن جای آنان فراهم بود. اما بیكاران غالباً اعتصابات را شانه به شانه همکاری می کردند.
در سال ۱۹۳۴، مبارزات کارگری به اوج رسید. کارگران نساجی در سراسر ساحل شرقی دست به اعتصاب طولانی و خونینی زدند که در پایان با به رسمیت شناخته شدن اتحادیه کارگران نساجی متحد خاتمه یافت. سانفرانسیسکو، مینیاپولیس و تولدو صحنه درگیری های محل کار و اعتصابات گسترده ای بود. این مبارزات، آغاز موج اعتصاب سراسری بود که تا اواخر دهه ۱۹۳۰ ادامه داشت.
نیروهای رادیکال در این اعتصابات گسترده نقش اصلی را داشتند. به عنوان مثال، در سانفرانسیسکو، کمونیست ها بخش بزرگی از جنبش متشکل کارگرانی را تشکیل می دادند که اعتصاب را آغاز کردند. اعتصاب عمومی مینیاپولیس با کوششی تحت هدایت تروتسکیست ها برای سازماندهی صنعت حمل و نقل آغاز شد. در تولدو ، اعضای حزب کارگران سوسیالیست آمریکا دست به سازماندهی اعتصاب سرسختانه ای در یک کارخانه اتومبیل زدند که به مبارزه در سطح شهر فرا رویید.
اعتصابات مینیاپولیس و تولدو به روشنی نقش تلاش های نیروهای رادیکال در یک پارچه کردن مبارزات افراد شاغل و بیکاران را نشان می دهد. پس از رویدادهای مینیاپولیس، رانندگان کامیون به برگزاری یک اعتصاب فراگیر با هدف به رسمیت شناخته شدن اتحادیه خود دست زدند. رهبران تروتسکیست اعتصاب، با هشیاری توانستند حمایت گروه های کارگران بیکار و نیز کشاورزان و کارگران شاغل در صنایع را به دست آورند. حمایت بقیه طبقه کارگر مینیاپولیس، در پیروزی رانندگان کامیون نقش مهمی داشت.
جیمز کان، فعال سوسیالیست، می نویسد هنگامی که پلیس و کارفرمایان سعی کردند با باز کردن بازار عمده فروشی شهر برای کار، با کامیون ها اعتصاب را بشکنند ، پلیس «رویاروی جمعی از مجموعه های مصمم و سازمان یافته اتحادیه، همراه با اعضای اتحادیه های دیگر و اعضای سازمان های بیکاران قرار گرفت.« اعتصاب کنندگان و متحدین آنها، پلیس را مجبور به عقب نشینی و تلاش برای شکستن اعتصاب را خنثی کردند».
نیروهای رادیکال مینیاپولیس در اوایل سال میلادی، ایده ایجاد اتحاد با بیکاران در اعتصاب تولدو را پی گرفتند. این اعتصاب در یک کارخانه قطعات خودرو آغاز شد. حدود نیمی از كارگران اعتصاب كردند. مدیریت شركت توانست کار را در كارخانه ادامه دهد. این اعتصاب فقط زمانی نجات یافت که هزاران بیکار (از جمله بسیاری از اعضای سازمان های کمونیست و سوسیالیست) به صفوف اعتصابیون پیوستند. کارگران شاغل و بیکار در مبارزه با پلیس و نیروهای گارد ملی مقاومت کردند و باعث شدند شرکت قطعه سازی، خواسته های اعتصاب كنندگان را بپذیرد.
تشکل رادیکال، آگاهی کارگری و دومین مرحله سیاست جدید روزولت
پیروزی کارگران در اعتصابات گسترده سال ۱۹۳۴، پیامدهای گسترده ای داشت. مایکل گلدفیلد محقق علوم سیاسی می نویسد: این مبارزات گسترده، پس از پایان اعتصابات موفقیت آمیز، کارگران را در سطح کشور، مستقیم و غیرمستقیم به مبارزه تشویق کرد. پس از اعتصاب عمومی سانفرانسیسکو در سال ۱۹۳۴، صنایع کشتی سازی در کل سواحل غربی تحت تاثیر مبارزات قرار گرفتند که عمدتا تحت رهبری کمونیست ها بود. پیروزی تروتسکیست ها در مینیاپولیس، زمینه ساز سازماندهی موفقیت آمیز رانندگان کامیون های غیر جاده ای در سراسر غرب میانه بود. این امر هم چنین به سازماندهی کارگران منطقه دیترویت توسط اتحادیه های کارگری تحت رهبری کمونیست ها و انجمن آموزش رادیکال ماشین سازی آمریکا یاری رساند.
گلدفیلد می افزاید ترکیبی از ناآرامی های شدید کارگری و سازماندهی رادیکال، شامل کارگران بیکار و شاغل، در سراسر صنایع طبقه سرمایه دار را واداشت سیاست های حمایتی از کارگران در قالب سیاست جدید روزولت را بپذیرند. اظهارات علنی قانون گذاران در آن زمان نشان می دهد كه چگونه وحشت از اعتصابات گسترده به رهبری نیروهای رادیكال، اجرای سیاست جدید را ممكن ساخت.
به عنوان مثال ، هنگام اعتصاب های گسترده در ماه مه ۱۹۳۴، سناتور رابرت لافولت از احتمال «جنگ تمام عیار در صنایع» ابراز نگرانی کرد. ویلیام کانری نماینده کنگره، در دفاع از قانون برای حق معامله جمعی در آوریل ۱۹۳۵ گفت: «من معتقدم که شرکت های بزرگ [که مخالف این لایحه اند] بسیار کوته بین اند. . . کاری که ما می خواهیم انجام دهیم این است که شرکت های بزرگ را از کمونیسم و خونریزی نجات دهیم». گلدفیلد اظهارات مشابه بسیاری از دیگر سیاست گذاران آن دوره را مستند می کند.
پس از تصویب نهایی سیاست های روزولت موسوم به توافق جدید، که پیامد اوج گرفتن مبارزات بود، سوسیالیست ها و کمونیست ها به فعالیت در مراکز اجرای قوانین جدید پیوستند و به اجرای برنامه های یاری رساندند. این قوانین شامل قانون تأمین اجتماعی و هم چنین ایجاد اداره کار و اجرای قانون سراسری روابط کار بود. طبق قانون تأمین اجتماعی، حقوق بازنشستگی و بیمه بیکاری از محل پرداخت های کارفرمایان برقرار شد. اداره تسهیل کار، مشاغلی به میلیون ها آمریکایی که بیکار شده بودند ارائه داد. قانون سراسری روابط کار، حق معامله جمعی کارگران را تضمین کرد و هیئت ملی روابط کار برای نظارت بر رعایت این حق تشکیل شد.
این اصلاحات مسلماً از خواسته های بسیاری از رادیکال ها عقب تر بود. و برخی از صاحب نظران معتقدند که توافق نامه جدید، سرمایه داری لیبرال را که در معرض خطر قرار داشت نجات داد. با این حال، توافق جدید به معنای دستاوردهای قابل توجهی برای افراد طبقه کارگر در دوران فقر ناامیدکننده بود. اعتراض گسترده و مبارزات کارگری، که غالباً با سازماندهی توسط چپ ها، به رهبری و با الهام از آنها انجام می گرفتند، کلید پیروزی در این دستاوردها بودند.
سازماندهی در رکودی که پیش روست
شرایط ما با شرایط دوره توافق جدید بسیار متفاوت است. اکنون ما با بیکاری گسترده روبروییم، نه بخاطر ترکیدن حباب سوداگرانه، بلکه به این دلیل که مردم باید برای مقابله با شیوع ویروس کشنده، در خانه بمانند. نیاز به فاصله گذاری اجتماعی بدان معنی است که تظاهرات بزرگ و راپیمایی ها برای سلامتی ما خطرناک است. رادیکال ها دیگر حضور قابل توجهی در طبقه کارگر ندارند. و برخلاف دوران توافق جدید، به نظر نمی رسد که رئیس جمهور و رهبران احزاب بزرگ سیاسی نیاز به تغییر اقتصاد برای مقابله با بحران را به طور جدی بررسی کنند.
با این حال ما هنوز می توانیم از تجربه بحران دهه ۱۹۳۰ الهام بگیریم. این تجربه نشان می دهد نقش حیاتی رادیکال ها چه در سازماندهی کارگران در محل کار و چه در سازماندهی بیکاران می تواند نقش اساسی داشته باشد.
موفقیت های رادیکال ها ناشی از آن بود که آنها مصمم ترین سازمانگران بودند. اما کمونیست ها و دیگر چپ ها، از این رو نیز به دستیابی به پیروزی های قابل توجهی کمک کردند که آنها اهمیت ایجاد همبستگی در اقشار مختلف طبقه کارگر را درک می کردند. رادیکال های چپ به جای اینکه اجازه دهند کارگران بیکار و شاغل در مقابل یکدیگر قرار بگیرند ، آنها را در یک مبارزه مشترک سازمان دادند.
به همین انگیزه، رادیکال ها برای غلبه بر اختلافات نژادی که اغلب به سازماندهی طبقه کارگر لطمه می زد، مبارزه کردند. به ویژه حزب کمونیست در این دوره نقش اصلی را در مبارزه با نژادپرستی بر عهده گرفت. کمونیست ها، تروتسکیست ها و دیگران، به مشی اتحادیه های کارگری مبتنی بر طبقه بندی كارگران بر اساس رنگ پوست و ملیت پایان دادند و یاری رساندند تا اتحادیه های صنعتی شامل همه كارگران یک صنعت خاص تشکیل شود.
سازماندهی در شرایط پاندمی، در تاکتیک ها به نوآوری نیاز دارد. جلسات حضوری انبوه، از دستور خارج می شوند، اما می توانیم از طریق آنلاین و ارتباط تصویری از راه دور، جلسه برگزار کنیم. کارگران در حال حاضر به جای تظاهرات و راه پیمایی، به اعتراضات از راه دور می پردازند. در اجتماعات، هر شخص فاصله حداقل دو متر از دیگران را حفظ می کند. در حالی که ممکن است نیاز به فاصله گذاری اجتماعی، به عنوان لطمه به مبارزات تلقی شود، اما امکانات زیبایی شناختی جدیدی را نیز برای معترضین نشان ایجاد می کند.
کارگران اعتصابی در انبار آمازون در شیکاگو با سازماندهی تظاهرات با اتومبیل، دست به تاکتیک جدیدی زدند. از آنجا که تظاهرات حضوری سخت تر می شود ، ممکن است ما نیاز داشته باشیم که بیشتر به فشارهای عمومی بر کارفرمایان و مقامات منتخب از طریق رسانه های اجتماعی روی آوریم. به عنوان مثال، جان پیرسون، پرستار در اوكلند، از بستر رسانه های اجتماعی برای طرح خواست وسایل حفاظتی و پرسنل كافی از كارفرمایان و سیاست مداران بیمارستان استفاده می كند. کریستین اسمالز، کارگر آمازون، که به دلیل سازماندهی همکاران خود اخراج شد، به همین ترتیب از توییتر برای پخش سخنانش در مورد شرایط خطرناک در انبار آمازون در نیویورک استفاده کرد.
بدون شک شاهد خواهیم بود که نوآوری تاکتیکی بیشتری در هنگام تطبیق سازمان دهی با واقعیات جدید روی دهد. رادیکال ها به ویژه می توانند در کاربرد تاکتیک های جدید مؤثر واقع شوند. با تعهد به پیشبرد مبارزه طبقاتی، رادیکال ها می توانند تجارب تاریخ غنی مبارزات طبقه کارگر را شرح دهند و به دنبال استفاده از درس هایی از گذشته برای شرایط فعلی باشند. ما هم چنین با مشاهده و تجزیه و تحلیل وقایع جاری از منظر مبارزه طبقاتی، می توانیم از مبارزات معاصر که در سراسر جهان اتفاق می افتد، بیاموزیم. رادیکال ها می توانند با استفاده از ارتباطات شخصی و سازمانی با سایر مبارزان، از آخرین نوآوری های تاکتیکی بهره برند.
صرفنظر از هر تاکتیکی که از آن استفاده کنیم، درس های سازماندهی رادیکال و آگاهانه در دوره رکود بزرگ، راهنمای ماست.
بذر همبستگی
بیماری همه گیر کورونا، در حال حاضر موجبات ظهور مبارزات کارگران را فراهم کرده است. کارگران مشاغل مختلف (از جمله معلمان و مربیان مدارس دولتی) در سراسر کشور برای تعطیل کردن محل های کار خود در طول بیماری همه گیر دست به سازماندهی زده اند. کارکنان شرکت مخابراتی ورایزن در طول شیوع بیماری با موفقیت خواستار مرخصی با حقوق شدند. کارگران خدمات مواد غذایی و حمل و نقل در تعدادی از شرکت ها اعتصاب کرده اند تا درخواست مرخصی با حقوق و ایمنی کار را به کرسی بنشانند.
این کارگران در تلاش برای تعطیل اماکن کار فاقد ایمنی، کسب مرخصی با حقوق و اقدامات ایمنی کافی، فقط برای سلامتی خود نمی جنگند. کارفرمایان با وادار کردن افراد بیمار به کار و یا در معرض خطر قرار دادن افراد در تماس با همکاران یا مشتریانی که ممکن است آلوده باشند، در حال گستردن ویروس اند و همه را در معرض خطر قرار می دهند. این بدان معنی است که همه کارگران، شاغل یا بیکار، علاقه مشترکی به این دارند که این کارگران به خواست های خود برسند.
وضعیت کارکنان مراقبت های بهداشتی، پیوند متقابل ما را آشکارتر می کند. اولا، شرایط خطرناکی که بسیاری از آنها در آن مجبور به کار می شوند فقط مشکل آنها نیست. به کارگیری کارکنان کوتاه مدت و نبود تجهیزات پزشکی لازم، درمان بیماران را دشوارتر می کند و احتمالاً کارکنان مراقبت های بهداشتی، این بیماری را میان افراد قبلاً آلوده نشده گسترش می دهند.
ثانیا، عدم انجام هر کاری که بتوانیم در خارج از دیوارهای بیمارستان برای کند کردن انتقال ویروس انجام دهیم، به خطری که کارگران داخل بیمارستان با آن مواجهند، می افزاید. اگر اجازه داده شود این بیماری با سرعت بیشتری گسترش یابد، کارکنان بیمارستان ها در معرض خطر قرار می گیرند و مشاغل کارمندان مراقبت های بهداشتی خطرناک تر می شود.
با شناختن منافع مشترک ما، كاركنان مراقبت های بهداشتی از طرف توده های مردم به طرح مطالبات خود اقدام می كنند. ائتلافی از کارمندان خدمات بهداشتی و درمانی کالیفرنیا طوماری را منتشر کرده و از دولت نیوسام فرماندار خواسته است که فوراً برای رسیدگی به این بیماری اقدام کند. علاوه بر تقاضای تولید سریع تجهیزات لازم پزشکی و بازگشایی بیمارستان های بسته، کارمندان مراقبت های بهداشتی خواستار اقدامات متعددی هستند که به طور مستقیم با کارشان در ارتباط نیستند: مرخصی با حقوق برای کلیه کالیفرنیایی ها، ممنوعیت اخراج در سراسر کشور و تعلیق اجاره ها و ابطال کل بدهی های دانشجویی.
کارگران دیگر نیز به نمایندگی از منافع مشترک ما اقدام به مبارزه کرده اند. پس از اعلام اخراج های گسترده توسط شرکت جنرال الکتریک، کارمندان یک کارخانه در شهر لین ماساچوست اعتراض کردند و خواستار تبدیل کارخانه های موتور جت متعلق این شرکت به تولید دستگاه تنفس مصنوعی شدند. در هشت آوریل، این اعتراض به کارخانه های جنرال الکتریک در نیویورک، تگزاس و ویرجینیا گسترش یافت.
به نظر می رسد یک جنبش گسترده اما پراکنده طبقه کارگر در حال نضج گرفتن است. سوسیالیست ها می توانند نقش اصلی را در کمک به پیوندهای بخش های مجزای طبقه کارگر با یکدیگر داشته باشند. این به معنای تقویت این مبارزات کارگری است. نشان دادن ارتباط بین مبارزات مختلف. بیان مطالباتی که به سود همه کارگران است و به افراد شاغل و بیکار به طور یکسان یاری می رساند، و تشکیل سازمان های طبقه کارگر برای همکاری در مورد این خواسته های مشترک، از جمله اقدام های ضروری است.
در برخی نوشته های دیگر، به این امر پرداخته شده است. برنی سندرز نیز قبل از اینكه کارزار انتخاباتی خود را به حالت تعلیق درآورد نیز در این مورد سخن گفته است. هر جا کارگران مجبور به کار در شرایط خطرناک شوند، می توانیم همکاران خود را برای مبارزه با خطرات علیه سلامتی و امنیت خود سازمان دهیم. سوسیالیست هایی که بیکارند یا از خانه کار می کنند، می توانند به کارگران نیز کمک کنند تا سازماندهی بیابند - برای مثال با شرکت در پروژه ویژه سازماندهی کارگران برق، مخابرات و ماشین آلات و سوسیالیست های دموکراتیک آمریکا. این پروژه افرادی را که سعی در سازماندهی در محل کار خود دارند با سازمان دهندگان با تجربه در محل کار، که از راه دور مشاوره و پشتیبانی ارائه می دهند، متصل می کند.
توافق جدید دهه ۱۹۳۰ از نظر مادی به کارگران کمک کرد، اما اساس ستم سرمایه داری را به چالش نکشید. در نهایت ما برای تحول بنیادین اجتماعی مبارزه می کنیم. اما مسیر رسیدن به یک جامعه دموکراتیک سوسیالیستی، با مبارزه در محیط کار و دقیقاً برای اصلاحات و سیاست های حمایت از کارگران که اکنون مورد نیاز است، طی می شود.
افزودن دیدگاه جدید