دانشگاه پولی، از پیش از کنکور تا پس از فارغالتحصیلی
طبق ادعای دولت، ۴۵ درصد از دانشجویان کشور، در دانشگاههای دولتی تحصیل میکنند. بنابراین در صحبت از پولیسازی آموزش عالی، بهویژه در میان آنان که پیوندی با آموزش عالیِ امروز ندارند، عموماً این تصور وجود دارد که منظور از آموزش پولی، آن ۵۵ درصد دانشجویانی هستند که توانایی لازم برای ورود به دانشگاههای دولتی را نداشتهاند و حالا مجبور به پرداخت شهریه هستند. اما واقعیت چیز دیگریست. ایران مدتهاست آموزش عالی رایگان ندارد!
ابتدا باید تاکید کرد که منظور دولت از دانشگاههای دولتی، جمع ظرفیت پذیرش دانشجویان در دورههای روزانه، شبانه و پردیسهای خودگردان دانشگاهی است. دورهی شبانه مستلزم پرداخت شهریهی ثابت و متغیر است و برخورداری از خدمات رفاهی نیز بسته به نوع دانشگاه است. در پردیسهای خودگردان نیز تمام هزینهها از دانشجو در قالب شهریه اخذ میشود و خمات رفاهی شامل حال این دسته از دانشجویان نمیشود. از مجموع ظرفیت دانشگاههای دولتی، حدود هفت درصد ظرفیت مربوط به دورههای روزانه است. یعنی تنها در مورد حدود ۱۳ تا ۱۴ درصد از کل ظرفیت دانشگاهی کشور ادعا میشود که آموزش رایگان است.
در همین ظرفیت محدود روزانه نیز، خبری از آموزش رایگان نیست. «برونسپاری خدمات رفاهی دانشگاه»، عنوانی است که مسئولین آموزش عالی کشور، به جای «خصوصیسازی دانشگاه» از آن استفاده میکنند. منظور از خدمات رفاهی دانشگاه، عموماً غذای سلف دانشجویی و همچنین خوابگاه دانشجویی است. از سالهای انتهایی دههی هشتاد، این روند «برونسپاری» به تدریج آغاز شد. به عنوان یک نمونه، ژتون غذای سلفهای دانشگاهی، تا سال ۹۰ حدود ۱۰۰ تومان بود. اما این قیمت با خصوصی شدن سلفهای دانشگاهی، به یکباره و بدون تغییر و بهبود کیفیت غذا، چند برابر شد. دانشجویی که در سال ۹۰، در دورهی روزانهی دانشگاه دولتی میتوانست با حدود ۳۰۰ تا ۵۰۰ تومان سه وعده غذای دانشگاهی تهیه کند، امروز برای همین سه وعده باید حداقل ۵۰۰۰ تومان پول پرداخت کند. علاوه بر این احداث رستورانهای بزرگ در دانشگاههای دولتی، و استفادهی این رستورانها از فضا و امکانات سلفهای دانشگاه، ارائهی خدمات سلفها را مختل و محدود کرده است.
هزینهی خوابگاه نیز به همین نسبت رشد کرده است. پیش از برونسپاری خوابگاههای دانشجویی، دانشجوی دورهی روزانه میتوانست با هزینهی ترمی ۳۰ الی ۴۰ هزار تومان از خوابگاه استفاده کند. این هزینه امروز به حدود ۵۰۰ هزار تومان رسیده است. رشد سرسامآور قیمت کتابهای دانشگاهی نیز بخش دیگر هزینهایست که به دانشجویانی که در دورهی روزانهی ظاهراً رایگان تحصیل میکنند تحمیل میشود. بسته به نوع رشتهی تحصیلی، حدود یک ملیون تومان برای هر ترم!
کار به اینجا ختم نمیشود. بر اساس آییننامهی آموزشی مصوب سال ۱۳۹۳، حداکثر سنوات مجاز برای دانشجویان دورهی روزانهی دانشگاههای دولتی ۸ ترم تعیین شده است. این در حالی است که این سنوات در سال ۱۳۹۱ ده ترم و پیش از آن ۱۲ ترم بود. تعیین سقف ۸ ترم به این معنی است که اولاً دانشجو پس از ترم هشتم، باید شهریهی ثابت و متغیر پرداخت کند. تمام کردن دورهی لیسانس در هشت ترم بهویژه در رشتههای دشوارتر، بسیار سخت است. علاوه بر این و بر اساس این آییننامه، دانشجویان حق دارند یک درس را تنها یک بار انتخاب کنند. به این معنی که اگر دانشجویی موفق به قبولی در یک درس نشد، برای انتخاب دوبارهی آن درس مجبور به پرداخت شهریه است!
علاوه بر این و مهمتر از این هزینهها، هزینهی کنکور است که دانشجویان تمام دورههای پولی و غیر پولی، مجبور به پرداخت آن هستند. وقتی از کنکور حرف میزنیم، موضوعِ گفتگو، یک «رقابت علمی» برای ورود به دانشگاهها نیست. تقلیل ابرمسالهی کنکور در حد یک رقابت علمی، یک دغلکاری آگاهانه و یا احیاناً ناآگاهانه است. تنها بخشی از کنکور که احتمالاً بتواند نسبتی با «علوم» داشته باشد، جواب دادن به سوالات کنکور است. اما در این بخش نیز نه توان علمی داوطلب، که مهارت تست زدن او محک میخورد. این تنها چیزی است داوطلب کنکور یاد میگیرد: زدن تست کنکور در مادههای مختلف درسی. بنابراین وقتی از کنکور حرف میزنیم، موضوع بحث به روشنی، یک رقابت علمی در سطح کشوری نیست. کنکور یک صنعت ۴۰ هزار میلیارد تومانی، با اتکا به ارقام رسمی است.
غالباً تصور میشود که «کنکور» آزمونی برای گذر از دبیرستان به دانشگاه است. در نتیجه فقط سال آخریهای دبیرستان(همان پیشدانشگاهی. تعدد کلمات برای توضیح یک وضعیت آموزشی معین، به دلیل تغییرات گاه و بیگاه نظام آموزشی در ایران است.) و پشت کنکوریها درگیر مسالهی کنکور هستند. این برداشت به طور کلی غلط است. با ورود کودک هفت ساله به دبستان، بازی کنکور شروع میشود: آزمونهای آزمایشی، کلاسهای تقویتی، آزمونهای ورودی مدارس نمونهدولتی و سمپاد و کتابهای کمک آموزشی، هر یک به عنوان بخشی از آمادهسازی دانشآموزان برای کنکور، به کابوسهای تحصیل در نظام آموزشی کج و معوج ایران تبدیل میشوند. این روند تا سال آخر دبیرستان، و هر سال نفسگیرتر ادامه پیدا میکند؛ اما با ورود به دانشگاه تمام نمیشود. کنکورهای کارشناسی ارشد و دکترا نیز بخشی از همین بازی است که به ویژه با افزایش تعداد فارغالتحصیلان دانشگاهی از یکسو و بیکاری گستردهی این فارغالتحصیلان از سوی دیگر رونق گرفتهاند.
پذیرفتهشدگان دورههای روزانهی دانشگاههای دولتی، غالباً بیش از سایر داوطلبان ورود به دانشگاه برای کنکور پول خرج میکنند. در نتیجه حتی به فرض رایگان بودن کامل آموزش عالی برای این دانشجویان، آنها پیش از ورود به دانشگاه میلیونها تومان پول خرج نهادهای مافیایی مرتبط با کنکور کردهاند.
سیطرهی سرمایهداری و بخش خصوصی بر دانشگاه، حتی پس از فارغالتحصیلی دانشجویان یقهی آنها را رها نمیکند. طرح کارورزی، که در میان فعالان دانشجویی به درستی به طرح «بیگارورزی» معروف شد و از سال ۱۳۹۶ در دستور کار دولت قرار گرفت، فارغالتحصیلان دانشگاهی را مجبور میکند پس از پایان تحصیل حداقل به مدت شش ماه، با دستمزد یک سوم حداقل دستمزد کارگری مصوب، برای شرکتهای خصوصی طرف قرارداد با دولت کار کنند. این طرح که با اعتراضات گسترده در میان دانشجویان پاسخ گرفت، در مقاطعی معلق شد، اما دولت هیچگاه از تلاش برای اجرای آن دست نکشیده است. از سال گذشته طرح کارورزی با جدیت دنبال میشود تا دانشگاه به محل تولید نیروی کار بسیار ارزان برای سرمایهداری خصوصی تبدیل شود.
انواع دانشگاههای پولی
چنانکه گفته شد، بر اساس اعلام سازمان سنجش، تنها ۱۳ تا ۱۴ درصد از جمعیت سهمیلیون و ۶۱۶ هزار و ۱۱۴ دانشجوی کشور، در دورههای روزانهی دانشگاههای دولتی تحصیل میکنند و حداقل ۸۶ درصد دانشجویان، محصل دانشگاههای پولی هستند. یعنی چیزی حدود سهملیون و دههزار نفر! با شهریهای از حدود یک میلیون تا صد میلیون تومان. دلیل تنوع میزان شهریه، تنوع در انواع دانشگاههای پولی در کشور است که گاه تفاوتهای اساسی با همدیگر دارند. در این بخش به معرفی و مقایسهی انواع دانشگاههای پولی در کشور خواهیم پرداخت:
یک: دانشگاه آزاد اسلامی
نام دانشگاه آزاد، از ابتدا با نام هاشمی رفسنجانی پیوند خورده است. در سالهای آغازین تشکیل جمهوری اسلامی، که سران حکومت تازهتاسیس به دنبال نهادسازی برای تصاحب بخش بیشتر قدرت بودند، رفسنجانی نیز عَلم دانشگاه آزاد را بلند کرد. روند تاسیس دانشگاه آزاد نیز بسیار سریع طی شد. هاشمی رفسنجانی در اردیبهشتماه سال ۱۳۶۱ و در خطبههای نماز جمعهی تهران طرح تاسیس دانشگاه آزاد را اعلام کرد و در آذرماه همان سال اساسنامهی دانشگاه آزاد نوشته شد. بر اساس این اساسنامه دانشگاه آزاد اسلامی، «موسسهی عامالمنفعه»ای معرفی شد که همهی درآمدهای آن صرف امور مربوط به دانشگاه میشود. واحد تهران مرکزی به عنوان اولین واحد دانشگاه آزاد اولین واحد دانشگاه آزاد تاسیس شد و از همان سال دانشجو پذیرفت. در حال حاضر دانشگاه آزاد اسلامی ۵۳۰ مرکز در سراسر کشور دارد که در تمام مقاطع آموزش عالی و تمام رشتهها دانشجو میپذیرد.
حواشی اقتصادی همواره بخشی از ساختار دانشگاه آزاد بوده است. ثروت افسانهای عبدالله جاسبی، که از سال ۱۳۶۱ تا سال ۱۳۹۰ منصب ریاست دانشگاه آزاد اسلامی را داشته است، و تاسیس واحدهای دانشگاه آزاد حتی در دورافتادهترین مناطق کشور با غصب زمینهای مردم، بخشی از این حواشی بوده است.
دو: دانشگاه پیام نور
دانشگاه پیام نور با تصمیم شورای عالی انقلاب فرهنگی براساس تصمیمات جلسات ۹۴ مورخ ۲۷/۸/۱۳۶۵و ۹۷ مورخ ۲۵/۹/۱۳۶۵شورای عالی انقلاب فرهنگی و عملاً با پذیرش اولین گروه دانشجو در مهرماه ۱۳۶۷ تاسیس شد. طبق اساسنامهی دانشگاه، توسعه و تاسیس شعب جدید از محل کمکهای مردمی و محلی و امکانات مهیا شده از سوی هیات موسس انجام میشود. طبق آمار سایت دانشگاه پیام نور این مجموعه حدود ۵۰۰ واحد در قسمتهای مختلف کشور دارد. شهریهی دانشگاه پیام نور در حدود ۱ تا ۲ میلیون تومان است و از این حیث نسبت به دانشگاه آزاد ارزانتر است. اما تفاوت اصلی دانشگاه پیام نور با سایر دانشگاهها، غیر حضوری بودن اکثر کلاسهای آن است. کلاسهای غیر حضوری طبیعتاً هزینههای آموزشی واحدهای پیام نور را بسیار کاهش میدهد. کمتر بودن فضای آموزشی مورد نیاز و در نتیجه کمتر بودن هزینههای نگهداری فضای آموزشی و همچنین نیاز به کادر آموزشی کمتر، موجب میشود دانشگاه پیام نور بتواند «کالای آموزش» را ارزانتر بفروشد.
سه: دانشگاه علمی و کاربردی
بر اساس متن اساسنامهی دانشگاه علمی و کاربردی، مصوب ۱۳/۸/۱۳۷۰ «دانشگاه جامع تکنولوژی به منظور توسعهی آموزشهای عالی علمی کاربردی و به قصد ارتقای دانش و ایجاد مهارتهای لازم و به فعالیت درآوردن استعدادهای نهفته در افراد تاسیس میشود و بر ایجاد تواناییهای لازم برای کاربرد علوم و تکنولوژی و انتقال افراد در طیفی از مشاغل تاکید دارد.»
چنانکه اساسنامه تصریح و تاکید دارد، دانشگاههای علمی و کاربردی با هدف ارتقای تواناییهای شغلی افراد تاسیس شده است. به همین دلیل دانشگاه علمی و کاربردی تنها تا مقطع کاردانی دانشجو میپذیرد. نکتهی با اهمیتی که در این زمینه وجود دارد، استفاده از دانشجویان این دانشگاههای به عنوان نیروی کار رایگان است. نیروی کاری که هم کار میکند و هم شهریه پرداخت میکند! عموم دانشگاههای علمی و کاربردی یا به کارخانجات صنعتی وابسته هستند و در کنار این کارخانجات تاسیس شدهاند و یا درون نهادهای دولتی تعریف شدهاند. دانشجو با امید اشتغال وارد این دانشگاهها میشود و پس از ترم دوم به نام واحدهای عملی از نیروی کار او استفاده میشود. اما پس از پایان دوره عملاً به لشگر بیکاران میپیوندد.
چهار: موسسات آموزش عالی غیر انتفاعی و غیر دولتی
آییننامهی تأسیس موسسات آموزش عالی غیر دولتی و غیرانتفاعی مصوب چهل و یکمین جلسه، مورخ ۲۳/۷/۱۳۶۴ شورای عالی انقلاب فرهنگی است. اگر از شعارهای داده شده در آییننامهی این دانشگاهها بگذریم، در مورد نحوهی رسمیت یافتن تاسیس این دانشگاهها با یک «رانت آموزشی» بسیار جدی و ظاهراً قانونی مواجه میشویم. هیات موسس لازم برای تاسیس یک دانشگاه غیر انتفاعی شامل «یک نفر روحانی موجه به تایید شورای عالی انقلاب فرهنگی، حداقل یک نفر از کادر هیات علمی دانشگاهها در مرتبهی استادیاری و یا بالاتر و با حداقل سه سال سابقهی کار آموزشی و پژوهشی و حداقل سه نفر دیگر با شرایط خاص» است. بنابراین اگر یک روحانی مرتبط با شورای عالی انقلاب فرهنگی بتواند با یک کادر هیات علمی در سطح استادیاری شریک شود، میتواند یک دانشگاه غیر انتفاعی تاسیس کند.
احتمالاً معروفترین مصداق استفاده از این رانت «دانشگاه جامع بینالمللی ایرانیان» باشد. محمود احمدینژاد، در ماههای انتهایی ریاستجموریاش، بودجهای جداگانه برای این دانشگاه در نظر گرفت و پس از پایان دورهی دوم ریاست جمهوریاش اقدام به تاسیس آن کرد. بودجهای ۱۶ میلیارد تومانی برای دانشگاهی خصوصی!
شهریهی این دانشگاه، با تمایل هیات امنا تعیین میشود. اما عموماً این شهریه یا به اندازهی شهریهی دانشگاه آزاد و یا از آن ارزانتر است.
مقاطع تحصیلی عمدهی دانشگاههای غیرانتفاعی، کاردانی و کارشناسی است. با وجود اینکه در چندسال اخیر مجوز احداث دانشگاههای پزشکی نیز صادر شده است، اما اکثریت رشتههای این دانشگاهها شامل رشتههای پرطرفدار مهندسی و انسانی هستند. ثبت نام در دانشگاههای غیر انتفاعی هم با کنکور و هم بدون آن انجام میگیرد.
پنج: پردیسهای خودگردان دانشگاهی
پردیسهای دانشگاهی خودگردان شعبههایی از دانشگاههای دولتی هستند که با هدف پذیرش دانشجو در قبال دریافت هزینه ایجاد میشوند. پردیسهای خودگردان در واقع نسخههای «پولی و گرانقیمت» دانشگاههای «معروف» و پرمتقاضی کشور است. در واقع کسانی که «پول» دارند اما در کنکور در دانشگاههای مطرح کشور پذیرفته نشدهاند میتوانند در این دانشگاهها و با قید «پردیس خودگردان» در مدرک، تحصیل کنند. همین ماهیت پردیسهای خودگران از زمان آغاز به کار این مجموعههای آموزش عالی، با اعتراض جدی دانشجویان کشور مواجه بوده است. تصور کنید! پزشکی که با پرداخت ۹۰ تا ۱۰۰ میلیون در هر ترم، بدون هیچگونه توانایی مشخصی توانسته است مدرک پزشکی بگیرد. چه فجایعی از این مسیر رخ میدهد؟
در سال ۱۳۹۳ و در پاسخ به اعتراضات دانشجویی، حسن قاضیزاده هاشمی، وزیر میلیاردر وقت بهداشت گفته بود: «آن نقصی که فکر میکردند و تجربه کردند و در گذشته وجود داشته است و صرفا پول مبنای پذیرش میتوانسته باشد دیگر وجود ندارد و من مطمئن هستم که رقابت آنها با افرادی که از آموزش نسبتاً رایگان استفاده میکنند، سخت خواهد بود.» او مدعی بود بر سر صندلیهای پردیسهای خودگردان دانشگاهی رقابت صورت میگیرد. اما طبقهای که پول ترمی ۱۰۰ میلیون تومان را دارد، مگر چند داوطلب دانشگاهی برای پردیسهای خودگردان دارند؟
شیوهنامهی تاسیس پردیسهای دانشگاهی، مورخ ۱/۵/۱۳۹۰در شورای گسترش آموزش عالی به تصویب رسید. پردیسهای خودگردان یا همان پردیسهای بینالملل با هدف جذب دانشجو از سایر کشورها به وجود آمدند. ولی به علت عدم موفقیت این موسسات در جذب دانشجو، درتاریخ ۲۸/۱۲/۱۳۹۱پردیسهای بینالملل به پردیسهای خودگردان تغییر نام یافت.
دانشگاه پولی، زمینهی یک کژکارکردی اساسی در آموزش عالی
نهادهای اجتماعی در جوامع، در نسبت با نیازهای عینی و انضمامی جوامع بشری شکل میگیرند. این یک اصل بدیهی و مسلم است. از طرف دیگر اگر نهادی اجتماعی، در تعارض، تضاد و یا تناقض با نیاز منجر به تشکیلش مفصلبندی و هدایت شود، هم آن نیاز اجتماعی بیپاسخ میماند و هم آن نهاد میتواند به ضد خود بدل شود.
اندیشهی ایجاد مرکزی برای آموزش عالی در ایران و به تعبیر دیگر دانشگاه، نخستین بار با تاسیس دارالفنون در سال ۱۲۳۰ شمسی با رشتههای مهندسی، داروسازی، طب و جراحی، توپخانه، پیاده نظام، سواره نظام و معدنشناسی به همت میرزا تقی خان امیرکبیر عملی شد. رشد سریع پیشرفت علم پس از عصر روشنگری، و به یک معنا آغاز ورود جوامع انسانی به دوران مدرن، نیاز به ایجاد ساختارهای مدیریت آموزش عالی را در جامعه ایجاد کرده بود. این نیاز تا امروز تداوم یافته است. اما علاوه بر این، آموزش عالی به عنوان یکی از ارکان اصلی توسعهی پایدار، اولاً از مدل «نخبهگرا» به آموزش عالی فراگیر فراروی کرده و دوما اهمیت اساسیتری در جوامع مدرن یافته است.
افزایش جمعیت با وجود هرم جمعیتی جوان در ایران، تعبیهی ساختار اجتماعی در ایران به نحوی که تعداد متقاضیان ورود به دانشگاه افزایش نامتناسب با نیاز جامعه داشته باشد، و همچنین هزینههای اضافی جمهوری اسلامی که موجب میشود بودجهی درنظرگرفتهشده برای آموزش بسیار کمتر از حد نیاز باشد، استفاده از آموزش عالی را به یک ماراتن نفسگیر تبدیل و پای بخش خصوصی را به حوزهی آموزش عالی باز کرده است.
آفت مدرکگرایی در ایران، بخش عمدهی جوانان را مجبور میکند برای ساختن آیندهی خود دل در گروی دانشگاه داشته باشند. سیاست افزایش تعداد دانشجویان، به جای تامین اشتغال جوانان، از همان سالهای ابتدایی انقلاب دنبال شد. این سیاست یک معادلهی دو سر سود برای بخشی از سرمایهداری ایران بود. رقابت سراسری کنکور، صنعت کنکور را ایجاد کرد و برای بازماندگان از قطار کنکور، صندلیهای دانشگاههای پولی در نظر گرفته شد تا جوانان از هر مسیری که بروند، به سود بخشی از سرمایهداری تبدیل شود.
از طرف دیگر، اولویتهای بودجهای جمهوری اسلامی، هزینه کردن در زمینههای نظامی و تبلیغاتی است و بنابراین برای نیازهای اجتماعی اساسیتر، هزینهی چندانی نمیشود.
تمام این عوامل دست به دست دادند تا آموزش عالی، به یک کالا با تجارتی پرسود تبدیل شود. سرمایهی خصوصی از آغاز دههی شصت و به تدریج وارد حوزهی آموزش شد و منطق همیشگی و غیر قابل تغییر سرمایه، «انباشت سرمایه» را بر هر چیزی مقدم میداند. برای سرمایهی خصوصی، تفاوت چندانی میان بستنی چوبی و آموزش عالی نیست. هدف از سرمایهگذاری در هر زمینهای بازتولید و انباشت سرمایه است.
همین وضعیت کارکرد آموزش عالی در ایران را از اساس مختل کرده است. هدف مرکزی دانشگاهها در حال حاضر، نه تولید علم و تاثیر بر توسعهی پایدار، که تولید مدرک دانشگاهی است. در نتیجه در عمل، پولیسازی و کالاسازی آموزش عالی، این نهاد اجتماعی با اهمیت را از محتوا تهی کرده است.
همچنین با وجود توسعهی کالاسازی و خصوصیسازی آموزش عالی، و افزایش میزان پذیرش دانشگاهها، ظرفیت بازار کار برای جذب فارغالتحصیلان متناسب با آن افزایش پیدا نکرده است و تنها سیستم آموزشی را به انحصار بخش خصوصی درآورده است. آزادی علمی دانشگاهیان به دلیل تعیین اولویتها توسط «بازار» محدود شده و اولویتهای برنامهریزی درسی با توجه به بازار تغییر پیدا میکند.
در پایان
محتوای آموزشی اکیداً ایدئولوژیک در مدارس، کیفیت آموزش را تقلیل داده است. اما در سطح آموزش عالی، دخالت ایدئولوژیک حکومت بر محتوای آموزشی بسیار دشوار است. در نتیجه تخریب کیفیت آموزش عالی در کشور، عموماً از طریق خصوصیسازی انجام شده است.
مدرکگرایی، بحران بیکاری فارغالتحصیلان را سبب شده و پولی شدن دانشگاهها، امکان تحصیل را از جوانان با استعداد سلب میکند. طبیعتاً راه حل بحران پیچیدهی کنونی، تعطیلی تمام دانشگاههای پولی و یا حتی رایگان کردن تمام دانشگاهها نیست. دانشگاه آخرین حلقه از یک زنجیرهی معیوب است.
تضمین اشتغال، توجه به نسبت تعداد فارغالتحصیلان دانشگاهی با نیازهای جامعه و در نهایت تلاش فرهنگی برای عبور از مدرکگرایی، مولفههای اصلی بهبود وضعیت آموزش عالی در کشور هستند که جمهوری اسلامی نه توان و نه تمایل آنها را دارد.
منابع:
وبسایتهای رسمی وزارت علوم، و دانشگاههای آزاد، پیام نور و علمی و کاربردی
حسن محدثی گیلوایی،۱۳۹۲. حکایت دانشگاه، انتشارات پژوهشکدهی مطالعات فرهنگی و اجتماعی
مجید عباسی، ۱۳۹۵ تجاری سازی علم در ایران، مجله رهیافت، ۶۴
دیدگاهها
ممنون از رفیق مردا رضائی
ممنون از رفیق مردا رضائی
افزودن دیدگاه جدید