شرايط قانوني کار کودکان و نوجوانان
لزوم حمایت از کودکان در قبال خطرات ناشی از کار و اتخاذ تدابیر کافی، جهت معاینه پزشکی کودکان، برای تحقق استعداد جسمانی آنان، همواره مورد توجه ارگان های بین المللی بوده و در تمام کنفرانس های عمومی سازمان بین المللی کار در سالهای ۱۹۲۱، ۱۹۴۶، ۱۹۶۵، ۱۹۹۹، و ... به این امر توجه شده و قوانینی را در این خصوص وضع نموده اند. اما حکومت اسلامی ايران به هیچ یک از اين قوانین و مصوبات سازمان بین المللی کار که در مورد آزمایشات طبی در زمینه توانایی کارگران جوان از لحاظ اشتغال به مشاغل گوناگون صادر شده، ملحق نشده است. و در هیچ یک از قوانین داخلی، حمایت ويژه ای از کودکان در این گونه امور نشده و اگر هم در زمینه های مشخصی مقررات بهداشتی و حمایتی وضع شده تنها ناظر به کلیه کارگران بوده و نظر خاصی به کودکان کارگر نداشته است. با توجه به بنیه جسمی کودکان و جهت ایجاد امکانات لازم برای پرورش جسمی و روحی آنان، کار در ساعات شب می بایستی برای آنها ممنوع گردد. طبق مصوبات قوانین ۱۹۴۸ سازمان بین المللی کار، از ساعت ۱۰ شب به بعد، کار کردن کودکان کمتر از ۱۸ سال ممنوع می باشد و در مورد اطفالی که ۱۶ سال کمتر دارند، اين ممنوعیت شامل مدت زمانی به طول ۱۲ ساعت متوالی بین ۱۰ شب تا بامداد خواهد بود. اما شب و روز طبق ماده ۵۳ قانون کار چنین تعریف شده است:"کار روز، کارهایی است که زمان انجام آن از ساعت ۶ بامداد تا ۲۲ می باشد و کار شب کارهایی است که زمان انجام آن بين ۲۲ تا ۶ بامداد قرار دارد". و نيز در ماده ۸۳ قانون کار ايران می خوانیم: "ارجاع هر نوع کار اضافی و انجام کار در شب و نیز ارجاع کارهای سخت و زیان آور و خطرناک و حمل بار با دست، بیش از حد مجاز و بدون استفاده از وسائل مکانیکی برای کارگران نوجوان ممنوع است." در ضمن کارگر نوجوان طبق ماده ۸۰ قانون کار چنين تعريف شده است: "کارگري که سنش بین ۱۵تا ۱۸ سال تمام است کارگر نوجوان نامیده می شود..." پس با این حساب ارجاع هر نوع کار اضافی به کارگران کمتر از ۱۵ سال ممنوع است.
کارفرمايان می توانند طبق ماده ۵۹ و ۶۰ قانون کار در صورت بروز حادثه و یا لزوم تعمیرات ضروری در کارگاه و ماشین ها و هم چنین در موارد پیش آمدن حالت فوق العاده، استثنا با پرداخت اضافه دستمزد قانونی از وجود کودکان کمتر از ۱۸ سال و حتی زیر ۱۵ سال استفاده کنند و هر کسی هم که از وضعیت کار کودکان مقداری اطلاع داشته باشد خواهد دید که کارفرمایان با توسل به این دو ماده چه فشارهایی را بر کودکان وارد می آورند و هیچ ارگانی نیز در وزارت کار وجود ندارد که اين وضعیت را کنترل کند و کارگر خردسال برای حفـظ کار خود حاضر به قبول هر گونه تضیقی است.
در خصوص مزد و حقـوق کارگران در ماده ۴۱ قانون کار می خوانیم: "شورایعالی کار همه ساله موظف است، میزان حداقل مزد کارگران را برای نقاط مختلف کشور و یا صنایع مختلف با توجه به معیارهای ذیل تعیین نماید:
الف) حداقل مزد کارگران با توجه به درصد تورمی که از طرف بانک مرکزی جمهوری اسلامی اعلام می شود؛
ب) حداقل مزد بدون اینکه مشخصات جسمی و روحی کارگران ويژه گی های کار محول شده را مورد توجه قرار دهد بايد به اندازه ای باشد تا زندگی يک خانواده که تعداد متوسط آن توسط مراجع رسمي اعلام می شود را تأمین نماید." پس طبق ماده ۴۱، سن کارگر در میزان مزد، موثر نیست. به عبارت ديگر از عوامل افزایش یا کاهش مزد نمی باشد و حداقل مزد می باست در مورد کارگران خردسال نیز رعايت شود. اما همه شواهد نشانگر این واقعیت تلخ است که اين نوع قوانین در عمل رعایت نمی شود.
کودکان کارگر شاغل در کارگاهها به دلایل گوناگون عالبا بسیار بیشتر از بزرگسالان کار میکنند. بسیاری از گزارشاتی که در سایت های ایرانی انتشار یافته نشان می دهد که کودکان شاغل در کارگاههایی همچون کیفدوزیها ،بازیافتها، کورهپزخانههاو ... بیش از ۸ ساعت در روز کار میکنند و هیچ نوع مرخصی اعم از استحقاقی و استعلاجی نیز ندارند. شرایط کار این کودکان بسیار دشوارتر از شرایط کار بزرگسالان بوده و به قوانین موجود در این زمینه عمل نمیشود.
فقر موجب محرومیت می شود
فقر به یک عبارت محرومیت آشكار از رفاه عمومی است كه در ابعاد مختلف اجتماعی می تواند بازتاب داشته باشد. معمولا فقر را به صورت نسبی به معنی محرومیت مادی تعریف می کنند. به علاوه به راحتی می توان دید كه ففر درآمدی غالباً با فقر انسانی، يعنی آموزش و بهداشت اندک كه از تبعات درآمد پایین اند، همراه است. فقر درآمدی و انسانی با محرومیت های اجتماعی مانند آسیب پذيری شدید در مقابل رویدادهای ناهنجار و ناتوانی در بهبود شرایط زندگی، همراه است.
تعریف «فقر کودک» توسط صندوق حمایت از کودکان سازمان ملل (یونیسف)
این ارگان بین المللی «فقر کودک» را به صورتی کوتاه اما نسبتا جامع، اینگونه تعریف میکند که: "کودکان فقیر، کودکانی هستند که در محیطی زندگی میکنند که در آن به توسعه ذهن، فیزیک، عواطف و معنویاتشان لطمه وارد میشود".
ابعاد فقر در میان کودکان بنا به نظر یونیسف
فقر در میان کودکان در برگیرنده امحرومیتهای زیر ست:
یک- دسترسی به غذای سالم و کافی؛
دو- دسترسی به آب سالم؛
سه- خورداری از بهداشت و درمان؛
چهار- برخورداری از امکانات بهداشتی محیط؛
پنج- داشتن سر پناه؛
شش- برخورداری از آموزش؛
هفت- برخورداری از اطلاعات روز دنیا.
سازمان یونیسف بر این اعتقاد است اگر فردی از دو یا چند عامل فوق بی بهره باشد در شمار فقیران جهان قرار می گیرد. بنابر این بسیاری از کودکان کار و خیابانی و نیز کودکانی که در کارگاه های زیرزمینی به کار گمارده می شوند از تغذیه، بهداشت، آموزش، خانه، تفریح و اطلاعات لازم و کافی بهره مند نیستند از این رو، آنان بخش مهمی از فقیران کشورمان را تشکیل می دهند. در ضمن بانک جهانی خط فقر را درآمد زیر دو دلار می داند و با این حساب فقیر کسی است که درآمدش زیر دو دلار باشد.
دلایل کار کودکان
شاید اصلی ترین دلیل عمده كار كودكان را بشود فقر شدید اقتصادی دانست. در چنین شرایطی كودك مجبور است برای گذراندن زندگی خود و خانواده اش از سنین خيلی پایین به كار مشغول شود. در آمد ناچیز كودك چنان می تواند موثر باشد كه خانواده را از گرسنگی به رهاند و حداقل اینكه غذای به خور و نمیری را فراهم سازد. چنین كودكانی محكوم به زندگی در وضعیتی آكنده از رنج و محرومیت هستند. اين كودكان از همان سال های تعیین كننده كودكی با تحمل فشارهای شدید كار، دچار آسیب های جدی از لحاظ رشد جسمی، روانی، اجتماعی و عاطفی می شوند.
استثمار و بهره کشی از کودکان در روستاها
در جمهوری اسلامی بسیاری از کودکان در بخش کشاورزی به عنوان کارگر روستایی به کار اشتغال دارند. در روستاهای ایران هر ساله صدها هزار کودک از سنین ۴ الی ۵ سالگی در کنار پدران و مادران محروم و زحمتکش خود به کار چوپانی، علف چینی، گردآوری هیزم، مراقبت از دام و طیور، آبیاری، کار در مزرعه، کار در قنات ها و لایروبی چاه ها، کار در امور سمپاشی باغات و اشجار و ضد عفونی کردن اماکن و طویله ها و آشیانه های مرغداری، ... مشغولند یا در دخمه های تاریک و پررنج قالی بافی ها با سرانگشتان کوچک و کودکانه خود به گل انداختن بر قالی ها می پردازند. کارهای کشاورزی در روستاها، طوری سازمان یافته اند که همه روستانشینان مرد، زن، میان سال و کودک می بایست برای بقای خانواده به سختی تمام روز را کار کنند.
بسیاری از اسناد، مدارک و واقعیت های موجود کشور نشان می دهند که استثمار و بهره کشی از کودکان در ایران سابقه دیرینه دارد و فقـط مختص حکومت اسلامی ایران نیست. صنعت قالی بافی ایران، دهه هاست که به ویژه با سرانگشتان ظریف و کوچک کودکان زیر ۱۰ سال چرخیده است. در بسیاری از مناطق کشورمان، کودکان مجبورند ساعت ها در این کارگاه های نمور و تاریک قالی بافی در مقابل دار قالی نشسته و گره بر گره زنند. آنان در این کارگاه های قالی بافی، بینایی و شادابی خود را از دست می دهند و پشت و کمرشان آسیب می بیند.
در اکثر کارگاه های قالی بافی (طبق آمار رسمی در حدود دو الی سه میلیون کارگاه در ایران وجود دارد) حداقل یک یا چند کارگر بین ۶ تا ۱۵ سال به کار اشتغال دارند. در واقع اکثر کسانی که در کارگاه های قالی بافی به کار اشتغال دارند، کودکان زیر ۱۴ سال هستند. در قانون کار جمهوری اسلامی به کار گماردن کودکان زیر ۱۵ سال ممنوع است و کارفرمایانی که این قانون را رعایت نکنند طبق قانون کار تنبیه و مجازات خواهند شد. هر چند که تشدید مجازات در کاهش استفاده از کودکان کارگر در کارگاهای قالی بافی می تواند مفید واقع شود. اما این برخورد به تنهایی کافی نیست زیرا در حال حاضر فـقر در میان روستائیان چنان شدید است که باعث می شود بیش از گذشته کودکان به این قبیل کارها بپردازند.
در ضمن علاوه بر این موضوع باید این را هم طرح کرد که آیا در شرایط بد اقتصادی، قانون کار می تواند مانع کار کودکی شود که در واقع تنها نان آور خانواده است؟ کودک می داند که اگر روزی به کار مشغول نشود، خانواده اش چیزی برای خوردن نخواهند داشت؟ کودکان در این جور کارگاه های قالی بافی در بدترین شرایط بهداشتی و جسمی روزی بین ۱۲ تا ۱۴ ساعت کار می کنند. در این کارگاه ها هیچ امنیت و قانونی حکم فرما نیست و همه این کارگاه ها، به دور از چشم بازرسان وزارت کار وجود دارند. در ضمن ارگان های مجری قانون کار، غالبا قادر به اجرای تعهدات خود در روستاها و شهرهای ایران نیستند. متاسفانه به دلیل عدم وجود اتحادیه ها و سندیکاهای مستقل کارگری، امکان کنترل و تحت فشار قرار دادن حاکمیت و ارگان های وابسته به آن در سطح وسیع وجود ندارد و حتی سازمان های خیریه و نهادهای مدافع حقـوق کودکان در کشور با محدودیت های بسیاری در فعالیت های خود مواجه هستند.
کارفرمایان این گونه مراکز، بــا دایر نمودن کارگاه های قالی بــافی در منازل و دهـات توانسته اند خود را از کنترل بازرسان وزارت کار خلاص کنند و بدین طریق با خیال آسوده به استثمار کودکان و زنان کارگر بپردازند. بعضی از کارفرمایان در روستاهای ایران کار را به جایی رسانده اند که گاهی حتی قبل از تولد کودکان، هم چون دوره برده داری آنان را از والدین شان پیش خرید می کنند تا بلکه از این طریق از سنین بسیار پایین و در شرایط بسیار غیر انسانی بتوانند از نیروی کار این خردسالان نهایت استفاده را ببرند. متاسفانه والدین این کودکان اغلب به دلیل عدم توانایی در فراهم آوردن نیازهای اولیه خانواده، مجبور به فروش ارزان و گاه رایگان نیروی کار فرزندان خود می شوند. و این معضل حل نخواهد شد مگر اینکه شرایط کاهش فقر اقتصادی برای اقشار محروم جامعه فراهم شود.
کودکانی که در کارگاههای قالیبافی کار میکنند معمولا به دلیل اینکه نیروی کار ارزانی هستند، تمام ساعاتشان از آنان گرفته میشود و در نتیجه این کودکان نمیتوانند به تحصیلات خود ادامه دهند. در حقیقت کودکی از این گروه از کودکان گرفته شده و تنها کار و اشتغال طاقتفرسا زندگی آنان را پر میکند.
چنانکه می بینیم، کودکان به وسیله کارفرمایان در روستاها و شهرهای کوچک به طرز وحشتناکی استثمار می شوند و کسی هم نیست به رنج و غم آنان برسد. این افراد در دوران کودکی مهربانی، نوازش، عشق، امنیت و حمایت را هرگز تجربه نکرده اند. در گوشه و کنار روستاهای ایران بسیار کودکانی هستند که در دوران کودکی شان هرگز بازی نکرده اند. آنان فقـط و فقـط کار کرده اند. جای این خردسالان در مدرسه و پشت میزهای درس است نه پشت دستگاه و دار قالی!
فقر و مهاجرت روستائیان و وضعیت کودکان مهاجر
با گذشت بیش از چهار دهه از حاکمیت جمهوری اسلامی، فقر و بیکاری در جوامع روستایی و شهری افزایش چشم گیری یافته است و این امر باعث هجوم گسترده روستائیان به شهرهای بزرگ شده است. در واقع آنها به دلیل نداشتن زمین های کشاورزی نتوانسته اند زندگی خود را تامین کنند و بدین ترتیب چاره را در مهاجرت به شهرهای بزرگ یافته اند. آنها به دلیل مشکلات اقتصادی، بیکاری و تورم در شهرها به حاشیه رانده شده اند. در واقع حاشیه نشینی با شروع مهاجرت روستائیان به شهرهای بزرگ آغاز شده است و به عنوان یک معضل اجتماعی در شهرهای بــزرگ باعث ایجاد یــک سری محرومیــت های اساسی مــی شود.
روستائیان چنانکه مشخص است برای یافتن کار به شهرهای بزرگ می آیند ولی به دلیل افزایش تدریجی تقاضای کار نسبت به عرضه آن و نداشتن مهارت حرفه ای مهاجران با نبود کار یا درآمد کم مواجه می شوند که نتیجه این امر، عدم حضور و اختلاط این گروه ها در جامعه شهری و اقامت آنها در حاشیه شهرهای بزرگ و زندگی در خانه های ارزان می شود. این دسته از مردم از حمایت های اجتماعی پایینی نسبت به گروه های شهرنشین برخوردار هستند و با مشکلاتی از قبیل افزایش جمعیت، درآمد پایین، وضعیت آموزشی و تحصیلی ضعیف و کمبود مراقبت های بهداشتی گریبانگیرند. واقعیت اجتماعی زندگی این افراد باعث می گردد که کودکان این خانواده ها به منظور کمک به درآمد خانواده وارد بازار کار شوند. بخشی از این کودکان به کار در مراکز تولیدی، کارخانه ها، کارگاه ها، منازل و عده ای نیز به کار در خیابان مشغولند. تعداد بی شماری از کودکان مهاجر به دلیل مشکلات اقتصادی توسط خانواده وادار یا تشویق به کار می شوند و بسیاری از آنان تنها نان آور خانواده هستند. این کودکان تعدادشان در شهرهای بزرگ رو به افزایش رفته است. بیشترین تعداد این کودکان غالبا از استان های محروم یعنی خراسان، کرمانشاه، کردستان، سیستان و بلوچستان و لرستان وارد خیابان های شهرهای بزرگ و بویژه تهران می شوند. این کودکان از تحصیل باز می مانند و غالبا در شرایط سختی مشغول به کار هستند که برای رشد و سلامتی شان زیان آور است. در واقع کودکان خیابانی در شهرها و خیابان های ایران محکوم به فراموشی هستند.
ادامه دارد
افزودن دیدگاه جدید