رفتن به محتوای اصلی

اقتصاد شراکتی، آیندۀ مشاغل و "پساسرمایه داری" بخش دهم

اقتصاد شراکتی، آیندۀ مشاغل و "پساسرمایه داری" بخش دهم

بیگانگی و استثمار - ادامه

به واقع "آزادی"، "رهائی" و "تنوعی" که اقتصاد طبق درخواست وعده می دهد، ممکن است به نظر بسیاری، همان گونه درک شوند که وعده های مارکس و انگلس در بارۀ جامعۀ سوسیالیستی و این امکان که "امروز به کاری و فردا به کار دیگری اشتغال داشته باشی. صبح به شکار، بعدازظهر به ماهیگیری، عصر به گله داری و پس از شام هم به نقد ادبی دست بزنی".

اما چنان که انگلس در جای دیگری (در کتاب سوسیالیسم تخیلی، سوسیالیسم علمی) تأکید کرده است، "عروج انسان از قلمرو ضرورت به قلمرو آزادی فقط زمانی ممکن است که هرج و مرج در تولید اجتماعی جای خود را به سازمانگری سیستماتیک و پایدار تولید داده باشد"؛ فقط آنگاه است که "مبارزه برای بقاء فردی ناپدید می شود، انسانیت از باقی قلمروهای حیوانی متمایز می شود، و از شرایط صرفاً حیوانی هستی به شرایط واقعاً انسانی گذر می کند".

فقط هنگامی که انسانیت آزاد باشد، ما همگی، به عنوان فرد، آزاد خواهیم بود. فقط زمانی که طرحی دموکراتیک و عقلائی برای تولید وجود داشته باشد، خواهیم توانست آیندۀ مطمئنی را برای همگان تضمین کنیم: خانه، شغل، درآمد شایسته، ... و فقط هنگامی که کنترل وسائل تولید (تکنولوژی و ثروت اجتماعی) در دست جامعه باشد، آن موقع است که ما به واقع کنترل زندگی مان را در دست خواهیم داشت. او در کتاب مذکور می نویسد:

مجموعه شرایط زندگی که پیرامون انسان را محاصره کرده و تا حال حاضر بر او حکم می رانده است، حالا دیگر تحت سلطه و کنترل انسان درمی آید. انسان برای اولین بار به آقای واقعی و آگاه طبیعت تبدیل می شود، زیرا تنها حالاست که او به آقای سازمان اجتماعی خویشتن نیل کرده است. قوانین حاکم بر عمل اجتماعی او، که تاکنون به عنوان قوانینی طبیعی و بیگانه با انسان، و مسلط بر انسان، در برابر او قد علم کرده بودند، با وقوف تمام به کار گرفته خواهند شد و به این ترتیب تحت سلطۀ انسان در خواهند آمد. سازمان اجتماعی خود انسان که تاکنون به عنوان اجبار طبیعت و تاریخ بر انسان اعمال می شد، حالا دیگر نتیجۀ عمل آزاد خود او خواهد بود.

 

چرا حالا؟

این واقعیت که اقتصادهای طبق درخواست و "شراکتی" در پی بحران 2008 برجسته شده اند، ابداً تصادفی نیست. چنان که پیشتر گفته شد، برای تازه کاران (استارتر) این همانا ابعاد فزایندۀ "ارتش ذخیرۀ کار" و درد دائمی بیکاری توده گیر بوده که ظاهراً به تأمین بی پایان نیروی کار ارزان و "خویش فرما" – که اقتصاد طبق درخواست این چنین بر آن اتکا دارد - دامن می زده است.

چنان که نشریۀ "مهتاب" تشریح می کند:

در سال 2008، که بازار سقوط کرد و مشاغل تمام وقت دود شدند، تنها امکانات شغلی مطمئن بسیار محدودی در اختیار جوانان فارغ التحصیل وجود داشت. این گروه خاص امکان انتخاب بسیار کمی داشت، و در غیر این صورت مجبور بود در زیرزمین خانۀ والدین اش به مشاغل مقدماتی ای بپردازد که ابداً با درجۀ تحصیلات و علائق او همخوانی نداشتند.

در این فاصله کار اقتصاد "طبق درخواست" بالا گرفته است، نه به این دلیل که مردم ثروتمندتر یا تنبل تر شده اند، بل اساساً به این دلیل که مردم از تقلای آسایش و اوقات فراغت مستأصل شده اند. ما، علیرغم گسترش ابزارهای "ذخیره وقت"، بیش از هر زمان دیگری به تلاش معاش، فشار و دلواپسی گرفتار شده ایم. تولیدوری فزاینده ماحصل اتوماسیون و تکنولوژی نه به اوقات فراغت بیشتر برای اکثریت عظیم بلکه به سود بیشتر برای یک قشر نازک منجر شده و تمام منافع اقتصاد طبق درخواست – چه به معنای پول و چه به معنای وقت - همچنان به "بالائی" ها اختصاص یافته است.

کارگران همه جا چنان در منگنۀ تنگی وقت ناشی از ریتم و شتاب زندگی در شرایط سرمایه داری گرفتار اند که حتی می پذیرند چیزکی بیشتر بپردازند تا کاری ابتدائی برای آنان انجام گیرد. وقت و فرصت به کالای لوکسی فقط برای طبقات ممتاز تبدیل شده است. از این روست جذابیت اقتصاد طبق درخواست برای مردم عادی.

 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید