رژیم اسلامی ایران در یک طلاطم کشنده ناکارامدی قرار گرفته است. هرجا که دست گذاریم رژیم در ضعف مفروض دست و پا میزند، هیچ برنامه کارامدی در رهکرد از ان ندارد. در چنین شرایطی چندی پیش انتخابات مجلس برگزار شد که با بی علاقگی تاریخی مردم روبر گردید.
در شرایط حال نیز با امید روی کارامدن بایدن در امریکا، که تا شاید فرجی حاصل شود، به سمت انتخابانت ریاست جمهوری میرود که از هماکنون میتواند به جرات گفت تنها هفت تا هشت درصد مردم در ان حضور یابند.
تاریخ در مورد یک چنین شرایط بحرانی برای دیکتاتوری حاکم بر ایران چه تجاربی داشته است!
دیدگاههای متنوع ای دال بر ترانزیت حکومت از دیکتاتوری به دمکراسی وجود دارد!
نگاهی براین باور است که گذار رژیم های توتالیتار به دمکراتیزه کردن کشور جهت مهار انقلاب است؛
نگاه دیگری معتقد است، که این عمل برای جلب مردم در راستای صیانت از ساختار موجود صورت می گیرد؛
برپایه تئوری سوم، شق دمکراتیزه کردن را ابزار مبارزه در دست نیروهای مخالف سیاسی بحساب می آورد؛
در اخر، این تئوری نیز وجود دارد که دمکراتیزه کردن یک رویکرد سازشکارانه در میان گروه های اجتماعی متخاصم است، که مبارزه میان انها به بن بست رسیده باشد.
کلیه این تئوری ها در یک اصل با هم در ارتباط هستند، جهت تحقق شان، رژیم های توتالیتر باید یک چرخش آگاهانه به سود دمکراسی داشته باشند. ینی داوطلبانه قدرت خود را محدودکرده، براین باور باشند که این گام در راستای دسترسی به منافع خود خواهد بود.
نمونه های بسیاری در تاریخ موجود است که رژیم های توتالیتر آگاهانه مسیر رفرم را برگزیده اند. مسئله این است، که چنین رژیم هایی بسیار اندک بوده، تنها شامل 23% در کل است.
در سایر موارد چه اتفاقی رخ داده است؟
مطابق پژوهش های استاد دانشگاه کالیفرنیا دانیال ترسمن (Traisman Daniel )، در اکثر موارد رویکرد به دمکراسی، برخلاف اراده دیکتاتورها، برپایه اشتباهات آنان رخ می دهد. ترسمن دویست و یک رخ داد تاریخی را واکاوی نموده، و ده اشتباه عمده دیکتاتور ها را برشمرده است. همچنین باید درنظر داشت که اشتباهات فوق خودبخود موجب بروز دمکراسی نخواهند شد، بل مسبب سقوط اقتدار رژیم های دیکتاتوری مشخصی هستند. جهت ترانزیت دیکتاتوری با دمکراسی در کشور باید مجموعه ای از شرایط مهیا باشد.
اشتباهات:
واگذاری امتیازات خارج از کنترل
برای مثال از 8-12 % موارد سقوط رژیم ها و متعاقبلا دمکراتیزه شدن جامعه بدین سبب بوده است که رژیم تاتولیتار رفرمهایی را انجام داده استکه، از کنترل خارج شده است، یک نمونه گورباچف (قابل ذکر است که ایشان را نمی توان دیکتاتور نامید) است که در درخاطراتش مینویسد، هدف اصلی پریسترویکا، بازگشت به سیمای انسانی سوسیالیسم بود، که حزب کمونیست احیائ شده بایست رهبری انرا بدست می گرفت. همانطور که شاهد هستید، رفرمهای فوق موجب گشترش درگیریهای زیادی شدند که گورباچف توان حل و فصل انها را نداشت.
نمونه های دیگری نیز هست، برای مثال، در سال 1980 در ترکیه کودتای نظامی رخ داد که تیمسار کنان ارون (Kenan Evren) قدرت را بدست گرفت، که با تضییقات و سرکوب آزادی های شهروندی همراه گشت، اما دیرتر به برخی عقب نشنی ها تن داد، همین نیز موجب گشترش حزبهای سیاسی اپوزیسیون گردید، که اردوغان به ریاست جمهوری در ترکیه رسید.
در سالهای 1960 در سودان نیز همانند رخدادهای ترکیه بود، که رژیم نظامی ابراهیم عبود، تصمیم گرفت در قسمت جنوبی سودان منطقه غیر اسلامی را اسلامی نماید، که عواقب آن موجب جنگ داخلی در کشور گردید، از این روی عبود، گفتمان اجتماعی در مورد مساله جنوب را تقویت کرد و باورداشت که این رویکرد سوپاپی جهت مهار مردم خواهد شد. برایند اما درتضاد به نظر حاکم شد، انتقاد از دولت نه تنها در جنوب، بل سرتاسر کشور را در برگرفت، عبود را وادار کرد تا استفاء دهد.
امتناع از واگذاری امتیازات:
عدم واگذاری امتیازات از 9 تا 15 درصد موارد موجب سقوط رژیم های دیکتاتوری میشود. در اینجا میتوان پادشاه فرانسه لویی فلیپ اول در سال 1848 را برای مثال ذکر کرد. لجاجت و معاندت فیلیپ پایه های انقلاب فرانسه را پی ریزی کرد. پرداخت وجه جهت حق شرکت در انتخابات برای اپوزیسون خوش ایند نگشت، لجاجت فلیپ بر لغو ان موجب قیام کارگران و دانشجویان شد، تا اینکه بخشی از گارد ملی نیز به ان پیوست، پس از ان، فلیپ با برگزای انتخابات قبل از موعد موافقت کرد، که دیگر بسیار دیر شده بود، مخالفین با هیچ رویکردی بغیر از سقوط سلطنت موافق نبودند.
نمونه دیکر موسی ترائوره رئیس جمهور مالی است، که چندین بار قانون اساسی را تغییر داده، تا اینکه خود را رئیس جمهور مادالعمر نامید. بلاخره در سال 1990 در کشور اعتراضات گسترده ای آغاز شد، معترضین خواهان لیبرالیزه و علنی کردن حزبهای اپوزیسیون شدند، لجاجت ترائوره سبب شد که پس از یک سال سقوط کند و به زندان ابد محکوم گردد.
پرواضع است که حتی با عقب نشینی نجات رژیم ممکن نبود، اما در این صورت امتیازی برای وی در نهایت بحساب می امد، اما در پی چنین اقدامی ینی ریاست جمهوری مادالعمر به زندان مادالعمر اسیر شد.
خشونت معکوس
خشونت بیش از حد به اپوزیسیون از 16تا 29 درصد موارد موجب سقوط رژیم های دیکتاتوری می گردد. این مورد با رادیکال شدن جامعه و فرار هواداران رژیم و فشار دولتهای خارجی همراه میباشد. همان رویکردی که اینک در ایران ولایی بشدت دنبال می گردد.
در سال 1982 رئیس جمهور بنگلادش محمد ارشاد با یک کودتای نظامی رئیس جمهور قانونی کشور را از کار برکنار کرد. در سال 1990 در برابر وی جبهه ای بسیار نیرومند شکل گرفت، که 10 اکتبر کشور به اعتصابات سراسری روی اورد، که دولت با شلیک گلوله به استقبال معترضین رفت، که پس از سه هفته موجب دستگیری ارشاد گردید.
امتناع استفاده از تضییقات، دستگیری و سانسور.
امتناع استفاده از نیروهای سرکوب از 10 تا 15% موارد موجب سقوط دیکتاتوری گشته است. در این صورت هم دیکتاتور میتواند ساقط شود، چرا که اقدامات مخالفین براحتی وی را قافلگیر کرده، تاج و تخت وی را برباد خواهند داد.
شکست در سیاست داخلی
سیاست های خشن داخلی در 13 تا 23 درصد موارد مسبب سقوط دیکتاتور می گردد. این سیاستها شامل، مدیریت بد اقتصادی، بروز فساد، افزایش ویژه خواری، اختلاس، عدم توانایی مدیریت بحران های طبیعی و غیره، تمامیت اقتدار دیکتاتوری را در خطر میاندازد. نمونه بارز این مثال رئیس جمهور سابق هایتی ژان کلود دیووالیه میباشد که با سرکوب اپوزیسیون، ایجاد هراس در میان فعالین، باز نویسی قانون اساسی، گسترش شدید فساد.... که در اخرای حکومت خود تلویزیون در پارکها می گذاشت تا مردم فقیر به تماشای زندگی لاکشری خانواده وی بنشینند. مطابق انتظار، چنین برخوردهایی موجب قیام سراسری گرددید، که رئیس جمهور بهمراه خانوده اش به خارج گریخت.
شکست انتخابات و یا همه پرسی ها!
هراز چندگاهی رژیم های دیکتاتوری انتخابات و یا همه پرسی هایی را جهت ارزیابی نیرو و مشروعیت دادن به دیکتاتوری خود سازمان میدهند. در چنین مواردی اکثر اوقات این حکومت ها ارزیابی نادرستی از محبوبت خود ارائه می دهند، شکست انتخابات در بیشتر موارد سبب انشعاب الیت قدرت و افزایش نیروی اپوزیسیون می گردد، که از 19 تا 27 درصد موارد این امر موجب سقوط رژیم و دمکراتیزه شده آتی جامعه می گردد.
در سال 1988 در شیلی دور از انتظار همه، دیکتاتوری پینوشه رفرراندم؛ آیا حاضرید هشت سال دیگر وی در حکومت بماند!، را برگزار نمود، که سبب فروپاشی وی گردید. پینوشه چنان به پیروزی خود باور داشت، که رفراندم را با حضور نمایندگان بین الملی برگزار کرد. پس از اعلام شکست وی در رفراندم در عدم ناباوری، حتی فرمان مداخله ارتش در امور را دادکه ستاد فرماندهی امتناع کرد، در نتیجه برپایه فشارهای داخلی و خارجی پینوشه وادار به رفتن شد. در همین زمینه فیلم "نه" ساخته شد، که از بسیاری جهات قابل دیدن میباشد. اگر پینوشه در این بازه از زمان عمدا جهت مشروعیت دادن به خود دست از تقلب کشید، ولی در بسیاری از کشورها دیکتاتور ها بیش از حد از تقلب بهره مند هستند. برای مثال انتخابات پارلمانی گواتمالا در سال 1944 که در نتیجه تلاش دیکتاتور پونسه وایدس کاندیداهای مورد نظر وی 48 هزار ارا را بدست اورند، در حالی که 44 هزار واجدین شرایط وجود داشت. از همین روی پس از یک هفته افسران اشفته از این موضوع وایدس را سرنگون کردند، انتخابات تازه مجلس موسسان و پارلمان و ریاست جمهوری را سازمان دادند.
انشعاب در میان الیت
انشعاب میان الیت و یا هواداران رژیم در 12 تا 22 درصد موارد سبب سقوط رژیم دیکتاتوری می گردد. رئیس جمهور ارژانتین خوان پیرون به همت حمایت بی دریغ کلیسا رئیس جمهور این کشور شد، علیرغم این در دور دوم انتخابات ریاست جمهوری کلیسا از جایگاه دوست، بر روی صندلی دشمن سوگندخورده نشست، بطوری که روحانیون پیرون را مستقیما دیکتاتور نامیدند. پیرون نیز عمیقا باور داشت که کلیسا سهم عمده در راستای بدنام کردن ایشان داشت. در سال 1955 واتیکان در رم عملا پیرون را تکفیر کرد.
نمونه بعدی استعفای تئودر ژیوکوف دبیرکل حزب کمونیست بلغارستان استکه، یکی از نزدیکان وی دوبری ژورف ژنرال ارتش بلغارستان بود، که در سال 1989 یکی از سه مبتکر برکناری تئودر ژیوکوف بود. این ژنرال از تلاش دبیرکل جهت انتصاب پسر خود ولادیمیر که بعنوان مست و عربده کش شهرت یافته بود، در پست های کوناگون بشدت اشفته بود.
اختلاف با ارتش و نیروهای ویژه
زمانی که دیکتاتور از این نیروها روی می گردند، درصد ریسک سقوط وی از 19 تا 30 درصد موارد را شامل میشود. در سالهای پایانی سده 19 و آغاز سده بیستم آلکساندر اورینوویچ شاه صربستان بود، در سال 1900 ایشان با ندیمه مادر خود ازدواج کرد، که شگفتی همگی را برانگیخت. ملکه جدید بسیار بدنام بود، و دوبرادر داشت که دست به انجام هرنوع کاری میزدند. در نتیجه برنامه کشتن خانواده شاه در ارتش مورد بررسی قرار گرفت، دو سال تمام روی این برنامه کار شد و در سال 1903 پس از کشته شدن یک زاندارم توسط یکی از برادران مست ملکه، موجب هجوم ارتشیان به کاخ سلطنتی شده، شاه و خانواده اش را کشته از پنجره کاخ به بیرون پرت کردند.
در سال 1989 درپاراگوا نیز چنین برنامه ای اجرا شد. دیکتاتور نظامی الفردو استاسنر تصمیم گرفت که حکومت را به پسرخود گوستاو واگذار کند. این امر موجب انشعاب در ستاد فرماندهی ارتش شد، که پی امد آن یک حکومت دمکراتیک گردید.
انتقال قدرت به دمکراتهای گمنام. در این مورد میتوان اسپانیا در اواخر سال 1940 را در نظر گرفت که فرانکو عقیده داشت که پس از مرگش خوآن کارلوس اول شاه اسپانیا شود، و سیاستهای خشن وی را ادامه دهد. اما کارلوس جهت به قدرت رسیدن، راه رفرم را در پیش گرفت.
چنین اتفاقی در حزب کمونیست شوروی رخ داد، انتخاب گورباچف، به قول ویتالی وراتنیکوف که یکی از مخالفان سرسخت پرویسترویکا بود، مینویسد، ما بیش از حد به گورباجف اعتماد کردیم، خیلی دیر فهمیدم که چه می گذرد!
شکست سیاستهای خارجی
در چنین مواردی از نوع ماجراجویی های نظامی، درگیری های منطقه ای ریسک سقوط از 14 تا 25% است. نمونه بارز این امر در آرژانین از سوی لیاپولد گالتییر صورت گرفت، که قصد داشت رژیم خود را با در دست گرفتن کنترل بر جزایر فاکلند مستحکم نماید. ایشان براین باور بودند، که انگلستان نیرویهای خود را برای حفظ این جزایردر این منطقه دور اعزام نخواهد کرد، به آسانی به این پیروزی ظفرمند دست یابد. اما ماجراجویی در عمل برخلاف نظر وی در امد، نیروهای آرژانین پس از دوماه با شکست مفتضحانه به کشور خود برگشتند، همین شکست موجب اعتراضات میلیونی شد، رژیم در سال 1982 فروریخت.
همین اشتباه نیز از سوی دیکتاتور اوگاندا ایدی آمین رخ داد، امین با اعلان جنگ علیه تانزانیا، از بابت تعداد بسیار بالای نیروهای ارتش تانزانیا و پیوستن نیروهای مخالف امین به ارتش تانزانیا، موجبات سقوط دولت اوگاندا فراهم شد.
رژیم ایران از زمان آغاز اعتراضات بهمن تا دی 99 در تلاطم امواج شدید نارضایتی ها قرار گرفته، رویکرد به هریک از موارد فوق بالفعل و بالقوه میتواند مسبب سقوط ان گردد. رژیم در شرایطی بسر میبرد، که ممکن است هر اشتباهی، ولو کوچک به بهای تمامیت آن به انجامد. با این حساب آیا انتخابات پیش رو شراره ای بر پایان ان خواهد شد؟.
افزودن دیدگاه جدید