تقریباً هفتصد سال پیش، ملوانان چینی شعرهای سعدی ایرانی را هنگام قایقرانی تلاوت و به شکل آواز می خواندند و با موسیقی این اشعار می رقصیدند. این اشعار از طریق جاده و از طریق هند و بنگال وارد چین شده و یا به لطف خود ایرانیان، بازرگانان و دریانوردانی که در آن زمان بر دریاهای هند حاکم بودند، منتشر شد. این اشعار سعدی راه را برای "زبان شیرین فارسی" خواجه شیراز حافظ برای رسیدن به بنگال باز کردند. در واقع، امروز، حضور زبان فرانسوی در هند و بنگال به کمی کمتر از هزار سال پیش برمی گردد. (۱) تا اوایل قرن گذشته، در هند، مستعمره انگلستان، زبان فارسی یک زبان رسمی، یک زبان درباری، و همچنین یک زبان ادبی بود. زبان فارسی در آنجا از چنان اهمیتی برخوردار بود که وقتی مبلغان مسیحی در قرون ۱۶ و ۱۷ از هند بازدید می کردند، "آنها موظف به یادگیری زبان فارسی بودند، زیرا این زبان نه تنها زبان رسمی (دربار) بلکه زبان محافل تحصیل کرده، باسواد و فرهنگی هند بود." (۲) این پدران روحانی که از زمان ورود پرتغالی ها در هند ساکن شده بودند، با نوشتن کتابهایی به زبان فارسی که هدف آنها انکار اسلام و گسترش مسیحیت بود، داستانهای دروغی را اختراع کردند؛ - داستانهایی که می توانیم نمونه هایی از آنها را مشاهده کنیم مخصوصاً در کار جالب عبدالهادی حائری. (۳) فراموش نکنیم که امروزه همین کار به روش دیگری انجام می شود. از جمله این مبلغان نام جروم ژاویر (اگزاویه) است که قبل از رفتن به هند، هشت سال زبان فارسی را آموخت. سپس، در طول اقامت خود در لاهور، با کمک یکی از ساکنان لاهور، عبدالصمد قاسمی، برخی از کارهای تبلیغی را به زبان فارسی نوشت. ما می توانیم از داستانهای عیسی مسیح، داستان “سنت پدرو “و آینه حقیقت، که دو اثر اول آنها توسط مبلغ دیگری که در سال ۱۶۳۹، در ایتالیا آنها را منتشر کرد، با اضافه کردن متن به زبان فارسی به لاتین ترجمه شد.
اولین برخوردها
بدون پرداختن به جزئیات تحقیقات مرحوم پروفسور فریدانی، اجازه دهید به این نکته اکتفا کنیم که قرنها زبان فارسی زبان تجارت فعلی، زبان رسمی، فرهنگی و تجاری کشورهای واقع در شرق ایران بود. این زبان همچنین از دوره سلجوقیان تا پایان دوره صفویه به عنوان یک زبان تجاری و حتی رسمی در مناطقی از غرب و شمال غربی ایران، از جمله آسیای صغیر و همچنین در شرق و جنوب شرقی اروپا از اهمیت زیادی برخوردار بوده است.
در آن زمان، سه زبان اساسی در شرق و غرب تسلط داشتند: عربی، در کشورهای مرکز، در جنوب و غرب، به معنای سرزمین های اسلام (خاور نزدیک، و همچنین شمال و جنوب آفریقا)، فارسی در سرزمینهای شرقی و شمالی و همچنین اروپای شرقی و لاتین در بیشتر اروپای مرکزی، جنوبی و غربی.
درباره وجود زبان فارسی در سرزمین های شرقی و جنوب اروپا و همچنین میزان استفاده از آن، علاوه بر مکاتبات منتشر شده خانهای مغول با پادشاهان اروپا، می توان برخی از آثار دیگر را نیز کشف کرد.
اول از همه، وجود واژه های ایرانی و فارسی در زبان های غربی، گاهی اوقات، مستقیما و گاهی اوقات با تغییر شکل و جوهر، و یا با کمک ویژه ی زبانهای عربی، یونانی یا ترکی یا حتی سایر زبان ها. به عنوان مثال، در سال ۱۰٨۰ واژه فارسی لاجورد lâjevard (azur) وارد زبان فرانسه شد، شکل خود را تغییر داد و "azur" شد. تعداد چنین کلمات و مشتقات حداقل به ۱۴۰ (۴) می رسد، و در زبان انگلیسی حتی بیشتر است. در مورد این موضوع یک کتاب مرجع وجود دارد، اگرچه مورد توجه اساتید و زبان شناسان قرار نگرفته است (٥). ورود این کلمات به زبان های اروپایی احتمالاً همزمان با صادرات مقالات و محصولات از ایران و سرزمین های شرقی به غرب بوده است.
دلیل دوم، و مهم تأثیر فارسی، وجود واژه نامههای متعدد دو زبانه یا چند زبانه است که فارسی را به زبانهای دیگر ترجمه میکند و بالعکس. قدیمی ترین فرهنگ لغت غربی شناخته شده فرهنگ لغت فارسی- لاتین - رومی است، فرهنگ لغت ایتالیایی متعلق به شاعر ایتالیایی«فرانچسکو پاترارک» است که وی آن را به کتابخانه شهر ونیز هدیه داده بود. این فرهنگ لغت در سال ۱۳۰۳ (۶٨۲ شمسی) نوشته شده، در سال ۱٨۲٨ در پاریس تصحیح و چاپ شده است (۶). لازم به یادآوری است که پاترارک پانزده یا بیست سال قبل از مرگ حافظ درگذشت (۷).
بعد از این فرهنگ لغت، فرهنگ لغت سه زبانه «کودکس کومانیکوس» در سال ۱۳۲۴ یا ۱۳۲٥ (۷۰۳ یا ۷۰۴ تقویم ایرانی) نوشته شد، سه زبان فارسی، کومان و لاتین است. این فرهنگنامه در اواخر قرن گذشته با تلاش شخص «جزا کوون» چاپ شد. كومن ها، كومن یا قومان مردمانی ترك بودند، كه بین قرن های ۹ و ۱۳ میلادی سرزمین های جنوب روسیه را از كوههای اورال تا دانوب اشغال كردند. این منطقه، همانطور که نویسندگان شرق گفتند، قبچاق نامیده می شد. این افراد سرانجام با مغول ها ادغام شده و ناپدید شدند (٨).
این جنبش نوشتن فرهنگ لغت، اهمیت، ضرورت و توسعه مداوم مطالعه زبان فارسی را نشان میدهد، گاهی اوقات به صورت متناوب، که در قرن شانزدهم به اوج خود میرسد. برخی از كتابنامهها كم و بیش لیست كامل این فرهنگ لغتنامه ها را ذکر می كنند (۹). همچنین اجازه دهید یکی از این آثار که گنجینه زبان فارسی است، را به چهار زبان فارسی، فرانسوی، لاتین و ایتالیایی در سال ۱۶٨۴ (۱۰۶۳ خورشیدی) در آمستردام ذکر کنیم. این کتاب موضوع مقاله تحقیقی بود که توسط کریم مجتهدی در مجله آینده نوشته و منتشر شد(۱۰).
دلیل سوم، وجود چندین کتاب اختصاص یافته به دستور زبان فارسی، واژگان فارسی و حتی ضرب المثل های فارسی است که توسط اروپایی ها نوشته و منتشر شده است. به عنوان مثال، جان گریوز انگلیسی، در سال ۱۶٥۲ (۱۰۳۱ خورشیدی) فرهنگ نامه ای به زبان فارسی نوشت كه حاوی شش هزار كلمه متداول است و همچنین یك دستور زبان فارسی (به زبان لاتین نوشته شده) (۱۱). اندکی بعد لوینوس وارنر، که زبان فارسی را در «لادن» فرا گرفت ، در سال ۱۶٥۴ کتابی با عنوان جملات فارسی منتشر کرد (۱۲). بیشتر این جملات از «گلستان سعدی» گرفته شده است. ترجمه لاتین گلستان سه سال قبل از آن منتشر شده بود. اندکی بعد، کشیشی به نام ایگناتیوس عیسی، که قبلاً به ایران سفر کرده بود، در سال ۱۶۴۰ (۱۰۱۹ شمسی) دستور زبان فارسی را نوشت (۱۳) که در سال ۱۶۶۱ (۱۰۴۰ شمسی) در رم منتشر شد. ایگناتیوس، مبلغ، با مبلغ دیگری به نام لوئی دو دیو در ایران زندگی کرده بود. این شخص دوم همچنین یک کتاب دستور زبان با عنوان عناصر زبان فارسی نوشت. او دو فصل اول کتاب تکامل را که قبلاً توسط ژاک تاووس به عنوان متن تکمیلی ترجمه شده بود، به این کتاب اضافه کرد و این سه قسمت را با هم منتشر کرد. در طی نیمه اول قرن ۱۷، کشیش دیگری به نام پدر ایمه چزود به ایران آمد و در اصفهان اقامت گزید. وی با تمام زبانهای شرقی آشنایی داشت و فرهنگ لغتی در مورد زبان فارسی نوشت و همچنین یک کتاب درسی دینی نوشت که به صدر اعظم ایران اهدا کرد.
دلیل چهارم، توسعه جنبش ترجمه از زبان فارسی به زبانهای اروپایی است. این جنبش قبلاً با ترجمه آثار علمی و فلسفی به لاتین آغاز شده بود. اما در دوران صفویه با ترجمه آثار تاریخی و ادبی به زبان فارسی، این جنبش گسترش می یابد. به عنوان مثال، در پایان قرن شانزدهم، یک ایتالیایی (یا به گفته ایتالیایی ها، یک پرتغالی) به نام «تکسیرا» سیاح و ماجراجو، به جزیره هرمز (در جنوب ایران) رسید و مدتی در آنجا ماند. او زبان فارسی را آموخته بود و نسخه ای از کتاب “روضات الصافی“ اثر میرخند را که از آن نام همه پادشاهان ایران را گرفته بود، از اولین تا شاه عباس اول صفوی در اختیار داشت. بعلاوه، وی دارای یک نسخه گرانبها از کتاب “تذکرات - هرمز” نوشته شده، توسط توران شاه هرمزی بود که تاکنون نسخه ای از آن یافت نشده است. تکسیرا این کتاب را خلاصه کرد. وی سپس از هرمز به بصره، از بصره به اروپا رفت و کتابهای خود را در آنجا منتشر کرد.
در سال ۱۶۴۱، گیلبرت گولمین، نجیب زاده دربار فرانسه، ترجمه فرانسوی کتاب «نهضت القلوب» حمدالله مستوفی را به کاردینال ریشلیو هدیه داد. ترجمه فرانسوی کتاب «انوار سهیلی» از مولا حسین واعظ کاشانی در فرانسه در سال ۱۶۴۴ (۱۰۲۳ خورشیدی) به صورت خلاصه ای ناقص منتشر شد(۱۴). در سال ۱۶٥۲ (۱۰۳۰ شمسی)، ترجمه لاتین گلستان سعدی توسط ژنیتوس در فرانسه منتشر شد. جنیتوس در مدرسه” لیدن” دانش کاملی از زبانهای شرقی از جمله ترکی، عربی و فارسی کسب کرده بود. توماس هاید انگلیسی، همزمان با «گریوز»، کتاب «بوستان» اثر سعدی و کتاب «بهارستان» اثر جامی را به لاتین ترجمه كرد. او را اولین خاورشناس و (اوریانتالیست) انگلیسی میدانند؛ و سرانجام پدر آنژ سنت ژوزف در ۴ نوامبر ۱۶۶۴ وارد اصفهان شد و زبان فارسی را از پدر لازار اسپانیایی فرا گرفت. علاوه بر فرهنگ لغت به چهار زبان فارسی، فرانسوی، ایتالیایی- لاتین، که قبلاً در مورد آن صحبت کردیم، وی همچنین یک کتاب پزشکی از فارسی به لاتین ترجمه کرد با عنوان “تجزیه و تحلیل لفه های یکسان با روش فارسی” (۱٥) که در پاریس منتشر کرد ۱۶٨۱ (۱۰۶۰ شمسی).
جالب است بدانید که در آن زمان ترجمه آثار از زبانهای اروپایی به فارسی کم بود. معدود ترجمه های موجود توسط اروپایی ها انجام شده است. قدیمی ترین سند موجود ترجمه شده از یک زبان اروپایی ترجمه لاتین - فارسی کتاب مقدس است که از سال ۱۲٨۲ (۶۶۱ شمسی) قدمت دارد، که امروزه تنها یک نسخه خطی مربوط به سال ۱۳۱۴ (۶۹۳ شمسی) وجود دارد (۱۶).
پنجمین اثبات اهمیت زبان فارسی استفاده از این زبان در آن زمان به عنوان یک زبان رسمی و دیپلماتیک و همچنین یک زبان تجاری در بسیاری از جهان است. در طول ۴٥ سال سلطنت شاه عباس، ارامنه از ایران و برخی از یهودیان ایران به اروپا سفر کردند و نمایندگی های تجاری را در شهرهایی مانند لیورنو، ونیز، آمستردام و سایر شهرها تأسیس کردند. متعاقباً، بازرگانان مسلمان نیز هیئتهایی را تشکیل دادند و بدین ترتیب تجارت مستقیم با اروپا را تا پایان قرن هجدهم برقرار کردند. هیئتهای تجاری ایران سفرهای منظمی به کشورهای مهم اروپایی داشتند و در آنجا به دلیل وجود مترجمان فراوان می توانستند از زبان خود استفاده کنند. علاوه بر این، بسیاری از کشورهای اروپایی و تمام کشورهای آسیایی سفیرانی در دربار شاه عباس صفوی داشتند که در سال ۱۶۲۹ درگذشت (۱۰۰٨ شمسی). آنها همچنین سفیرانی را به بیشتر کشورهای اروپا اعزام کرده بودند که یا مترجم خاص خود را داشتند یا مفسر در اختیار آنها بود. با این حال، یک دوره انحطاط به دنبال داشت و در زمان فتحعلی شاه قاجار هیچ کس نمی توانست زبانهای خارجی را در سراسر ایران بخواند (۱۷) و برای خواندن نامه ای از ناپلئون باید به بغداد می رفت (۱٨). برعکس، در زمان شاه عباس تعداد زیادی مترجم از زبانهای مختلف وجود داشت که وی با هر گروه دیپلماتیک، پنج مترجم میفرستاد.
در آن زمان زبان فارسی یکی از زبانهایی بود که در دادگاههای اروپا رسمیت داشت، و تقلید از آداب و رسوم ایرانی نوعی اعتبار عجیب و غریب بود. به عنوان مثال«د لا بولای لو گوز» سفیر فرانسه در دربار ایران، هنگام بازگشت به فرانسه، برای دیدار لویی چهاردهم، لباس ایرانی پوشیده بود. دلا بولای با همراهی دو نفر دیگر در ۱۳ نوامبر ۱۶۰٥ به اصفهان آمد. او سپس با نام مستعار ابراهیم بیگ برای مدت طولانی به شرق سفر کرد، که به او اجازه داد دانش بسیار خوبی از زبان فارسی بدست آورد. ما همچنین می توانیم به اسقف ارمنی ماتیو دو آوانیچ، که در ۱۶۶٨ (۱۰۴۷ شمسی) به رُم رفت و پس از بازگشت به اصفهان در سال ۱۶۷۳، دو پدر روحانی دومنیکن را با دو نامه برای پاپ و پادشاه فرانسه به اروپا فرستاد. این دو نامه به زبان فارسی نوشته شده است. این به ما نشان می دهد که زبان فارسی، حداقل در دربار فرانسه و واتیکان، رایج و شناخته شده بوده است.
چند دهه قبل از این واقعه، یعنی گفته می شود در ۲۱ دسامبر ۱۶۲۱، نمایندگان ارتش انگلیس و فرماندهان کل ایرانیان در عرشه کشتی جلسه ای تشکیل دادند تا استراتژی مبارزه با پرتغالی ها را تعیین کنند. مباحث اساسی و نهایی در این زمینه در ٨ ژانویه ۱۶۲۲ به رهبری الله وردیخان در مینا امضا شد. به نظر می رسد که این بحث ها به زبانی غیر از انگلیسی انجام شده باشد.
از طرف دیگر، بازرگانان و به ویژه کشیشها نیز میخواستند روابط خود را با جامعه ایران تقویت کنند و آسانترین راه برای این کار یادگیری زبان آن بود. پدر سیمون مورالس یکی از آن کشیشهایی است که به دستور فیلیپ دوم پادشاه اسپانیا و با انتخاب کنت سانتاکروز، دوفین هندوستان، به عنوان سفیر منصوب شد و نزد سلطان محمد خدابنده فرستاده شد. او زبان فارسی را کاملاً بلد بود و روان صحبت می کرد. به همین دلیل پادشاه ایران او را معلم پسرش حمزه میرزا قرار داد تا به او حساب و ستاره شناسی بیاموزد. پدر رافائل (رافائل) از شهر لمانز فرانسه، نویسنده كتاب جانبدارانه كه در سال ۱۶۶۰ به كولبرت پیشنهاد كرد (۱۹)، ریاضیات و زبان فارسی را نیز می دانست و برای هیئتهای فرانسه مترجم شاه بود. وی که میزبان مسافران فرانسوی مانند پتیس دلاکروا بود، به آنها فارسی یاد داد. متولد آگوست سال ۱۶۱۳، نام اصلی وی ژاک دوترتر است، وی ۴۰ سال از مقامات عالی رتبه کاپوسین ها بود. وی در اول آوریل ۱۶۹۶ در اصفهان درگذشت.
ژان شاردن در مقدمه سفرنامه خود می نویسد که برای شناخت بیشتر ایرانیان و ارائه گزارش دقیق تری از تجربه خود، در طول سفر دوم خود به ایران در بین سالهای ۱۶۷۱ تا ۱۶۷۷، وی خود را وقف یادگیری زبان فارسی و آداب و رسوم مردم ایران نمود. سرانجام پیترو دلا واله، سفیر و سیاح مشهور ایتالیائی، جسد همسر آشوری متوفی خود را در بندرعباس به رم آورد و مراسم خاکسپاری وی به چهار زبان آشوری، عربی، فارسی و ترکی (چهار زبان این مشرق)، و سنگ نوشته از مقبره او نیز به چهار زبان نوشته شده است.
دانش ناقص و نادرست
اروپاییانی که به ایران آمدند و زبان فارسی را در کشور خود آموخته بودند، عموماً نمیتوانستند به این زبان دسترسی عمیق پیدا کنند. کسانی که مانند رافائل دو مانس، که نزدیک به چهار دهه در ایران زندگی می کردند، یا ژان شاردن که "ادعا می کرد زبان فارسی را به راحتی زبان انگلیسی و حتی زبان فرانسه صحبت می کند" (شفر، صفحه ٨۱) یا ثنووت، درگذشت در سال ۱۶۶۷(۱۰۴۶ شمسی) در شهر میانه، که فارسی و ترکی را بسیار خوب می دانست و یکی از معدود کسانی است که در کتاب خود به نام «شرح سفر نامهها»، نامهای فارسی را به درستی نوشته و هجی کرده است (۲۰)، بسیار نادر است. به همین دلیل، می توانیم اطلاعات تقریبی و ناقص زیادی را در این گزارش ها بیابیم، که با این وجود اولین اسناد ایران شناسی را تشکیل می دهند. به عنوان مثال، نام های لاتین و شرقی موجود در کتاب نوشته شده توسط «تکسیرا» ترکیبی از دو کتاب روضت الصفا و تذکرات هرمز، دارای اشتباهات بسیاری بوده است. بنابراین شفر می نویسد که تکسیرا این نام ها را "به نادرست ترین شکل" نوشت (ص ص ۶۱-۶۲). در زمان شاه عباس، سر توماس هربرت انگلیسی، به همراه سر دورمر كوتن و نقد علی بیگ ایلچی، به ایران آمد و در بازگشت به انگلیس، هربرت سفرنامه ای نوشت و در آن نامهایی را به زبان لاتین ثبت كرد. آنقدر دگرگون شده است که شناختن آنها غیرممکن است. (شفر، ص ۲٥). بدروس بدیک، ارمنی از آناتولی، در آغاز قرن هفدهم با همراهی اسقف ماتیو اوانیک به ایران آمد. وی پس از بازگشت به رم، در سال ۱۶۷٨كتابی نوشت با عنوان چیهیل ستون (بخوانید چل ستون، به معنای واقعی كلمه "چهل ستون"، (كاخ صفوی در اصفهان)) كه در آن اسامی اصیل و عامیانه فارسی بطور قابل توجهی تحریف شده است. حتی سفرنامه تاورنیه که از نظر محتوا و اطلاعات بسیار ارزشمند است، ولی از نظر املائی غیر قابل اعتماد است.
این عیبها و کاستیها توسط زبان شناسان نادیده گرفته نشده است. برای مثال، در قرن هفدهم، آنج روسی جوزف ترجمه فارسی «وصیت نامه جدید» از والتون را مورد انتقاد قرار داد. حتی اگر وی خود توسط توماس هاید بخاطر خطاهای بیشمار فرهنگ لغت چند زبانه خود و این مورد اشتباه برای هر چهار زبان فرهنگ لغت، به ویژه فرانسه و فارسی، مورد انتقاد قرار گرفته باشد. در این فرهنگ نامه، نه تنها رونویسی کلمات اغلب اشتباه است، بلکه ترجمه آنها نیز اشتباه است.
توجه به خلأها و خطاهای موجود در فرهنگ نامه ها و روایت ها و تلاش برای اصلاح آنها اولین گامها در جهت ایرانشناسی علمی بود؛ اولین کسانی که متوجه آن شدند جان گریوز، توماس هاید انگلیسی، و پتیس دلاکروای فرانسوی بودند. جان گریوز اولین ایران شناس انگلیسی بود؛ وی در سال ۱۶۳۶ متولد شد، زبان و ادبیات فارسی را از ولوک آموخت و رساله دکترای خود را به زبان فارسی در دانشگاه آکسفورد نوشت. وی نویسنده چندین ترجمه از فارسی به لاتین است. میتوانیم در نظر بگیریم که پتیس دلاکروا اولین ایران شناس فرانسوی است، زیرا در جلد دوم سفرنامه خود که در سال ۱۶۷۴ منتشر شد، یکی از نامه های وی شامل مبانی شرق شناسی علمی است، اگرچه خیلی دقیق نیست. وی همچنین روش شاردن در نوشتن نام های ایرانی را اصلاح کرد. وی با دانستن زبان های عربی، فارسی و ترکی، چندین سال در اصفهان زندگی کرد و در آنجا زبان فارسی و زبان دولت ایران را آموخت؛ همچنین کتابی را از فرانسه به فارسی ترجمه کرد. این داستان در مورد تاریخ پادشاه لویی بزرگ از طریق مدالها، نشانها، ارزها،پول و سکه، سلاحها، کتیبهها و سایر بناهای تاریخی است. (شفر، ص ٨٨)
اثبات بیشتر اهمیت زبان فارسی در مبادلات، تأسیس اولین مدارس زبانهای شرقی در کشورهای اروپا از جمله مدرسه پاپ اوربان هفتم در رم است که در آغاز قرن هفدهم افتتاح شد. بدروس بدیک، ارمنی که قبلاً اسمش آورده شد، در این مدرسه تحصیل کرده است.
اگرچه تدریس زبان و ادبیات شرقی، از جمله فارسی، سابقه طولانی در انگلستان دارد؛ مانند جان گریوز که رساله دکترای خود را در دانشگاه آکسفورد به زبان فارسی نوشت، این آموزش به طور رسمی از همان سال ۱۷۶۴ آغاز شد(۲۱). مدارس زبانهای شرقی در فرانسه سابقهای قدیمی تر دارند، از آنجا که اولین مدرسه از این مدارس، مدرسه زبان برای جوانان، در سال ۱۶۶۹(۱۰۴٨ شمسی) در آنجا افتتاح شد، و همچنین همتای آن، "مدرسه زبان" برای کودکان، در ونیز، برای آموزش زبانهای عربی، ترکی و فارسی (۲۲). پس از انقلاب فرانسه، در سال ۱۷۹٥، به مدرسه ویژه زبانهای شرقی تغییر نام یافت و امروز به مؤسسه ملی زبانها و تمدنهای شرقی یا INALCO تبدیل شده است (۲۳).
در قرن هجدهم و به ویژه قرن نوزدهم، ایران شناسی و آموزش زبان فارسی در اروپا وارد مرحله جدیدتری، علمی تر و جدیتر شد. از یک سو، مدارس جدیدی برای آموزش زبانهای شرقی در حال ظهور است و از سوی دیگر، روابط ایران و اروپا در حال توسعه است. به عنوان مثال، در آلمان، به همت فرانتس بوپ، آموزش زبان و ادبیات فارسی در آغاز قرن ۱۹ آغاز شد( ۲۴). در همان زمان، دانمارک، به لطف راسموس راسک، به ایران شناسی علاقه مند شد و چند دهه بعد، نوبت به دانمارک رسید، جایی که آرتور کریستنسن، با افتتاح موسسه ایران شناسی از دانمارک، بعد جدیدی به ایران شناسی می بخشد(۲٥). در مورد روسیه، تحقیقات در مورد زبان و ادبیات فارسی از آغاز قرن گذشته در آنجا آغاز شد(۲۶). ژاپنی ها اگر چه با تأخیر و در این اواخر مطالعات و تحقیقات خود را در ایران شناسی شروع کردند، اما امروز آنها با چاپ و انتشار کتاب های بسیار مهمی در این زمینه و همچنین در مورد اسلام و فلسفه ایران، تأخیر خود را کاملا جبران کردهاند (۲۷). همانطور که اسلام شناسی در زمینههای مختلفی پیشرفت کرده و فارسی به وسیلهای برای این دستیابی به منابع خاصی برای این تحقیق تبدیل شده است، هنوز هم در نوشتن و ترجمه نام ها و حتی در ترجمه از فارسی به زبانهای خارجی اشتباهاتی وجود دارد. برای نشان دادن این کمبود یک مثال کافی است: هانری ماسه، خاورشناس مشهور فرانسوی که کتابهای زیادی در مورد فرهنگ ایران نوشته و تلاشهای وی به شناخت ایران در فرانسه کمک کرده است؛ به ویژه نویسنده مقاله ای در مورد شاعر سعدی است که به فارسی توسط غلامحسین یوسفی ترجمه شده است (۲٨). در این ترجمه می توانیم بخوانیم:
استاد سعدی یک رباعی دارد:
"روزی، با هم، من و تو، به حومه خواهیم رفت
ما و تو شهر را تنها خواهیم گذاشت.
آیا می دانید چه موقع خوشحال خواهیم شد؟
وقتی کسی آنجا نیست، فقط من و تو هستیم. "
(سعدی، کلیات، ص ۶۷۹)
ماسه از کلمه "حومه - دشت" برای صحرا استفاده کرد، که برای فارسی معادل "مزارع" است، اما مزارع زیر کشت نیست، زیرا صحرا دشت و کویر را مشخص می کند که الزاما زیر کشت نیست (۲۹). این جزئیات و همچنین سایر موضوعات مشابه، توجه فارسی زبانان را جلب می کند که می خواهند نهادهای مناسبی برای آموزش زبان فارسی ایجاد کنند. مورد دوم باید به خصوص در انتقال و ترجمه فارسی به سایر نقاط جهان توجه داشته باشد و امیدواریم اقدامات لازم در این زمینه انجام شود.
-------------------------------
یادداشتها
(۱) در این راستا، اطلاعات نسبتاً کاملی در منابع مختلف وجود دارد که آخرین آنها کلیه سخنرانی های سومین سمینار زبان فارسی بود که سالنامه های آن تحت عنوان Masâel-e zabân -e منتشر شد. farsi dar Hend o Pakestân o Banglâdesh (مشکلات زبان فارسی در هند، پاکستان و بنگلادش، تهران، دانشگاههای پرس،(۱۹۹۰)
(۲) پدر رافائل دو مانس، "۱۶۶۰"Etat de la Perse en ، نوشته شده برای كولبرت، مقدمه چارلز شفر، پاریس، ارنست لرو، ۱٨۹۰.
(۳) حائری، عبدالهادی - اولین برخوردهای اندیشمندان ایرانی با دو چهره تمدن بورژوازی در غرب، ویرایش. امیر کبیر، ۱۹۹۱، ص ۶۳٥.
(۴) دیهیم، گویتی، ( "Vâje-hâye dakhil-e fârsi dar zabân-e farânsavi" کلمات فارسی در زبان فرانسوی)، در Loqmân، جلد ۱. ٥، زمستان ۱۹۹۱، ص ص ۲۹ تا ٥۰.
(٥) سجادیه، محمد علی - Vâje-hâye irâni dar zabân-e engelisi (کلمات ایرانی در زبان انگلیسی)، ویرایش. بنیاد نیشابور، تهران، ۱۳۶۳، ص. ۲۲۴
(۶) عبدالحمد، عبدالمجید؛پاکدامن، ناصر؛ کتابشناسی تمدن ایران به زبان فرانسوی، چاپ. دانشگاه تهران، ج۲، ۲٨۳، ص. ۳۰
(۷) Fouchécour ، Ch. H، "در دروازه کشتی نوح"، در Loqman، ج. ۱، ص ۱۱. پترارك از سال ۱۳۰۴ تا ۱۳۷۴ (۷٥۳- ۶٥۳ شمسی) زندگی می كرد و از آنجا كه احتمالاً هافز در سال ۱۳٨۹ درگذشت، ۱٥ سال فاصله وجود دارد.
(٨) مطالعات زیادی در مورد این فرهنگ لغت انجام شده است:
۱ - دریما، وی - "در مورد قدمت قسمت اول Codex Cumanicus"، در Orient، ج. ۲۷ و ۲٨ ۱۹٨۱، ص. ۳٨٨. با توجه به تاریخ قسمت اول فرهنگ لغت.
۲ - Ligeti ، I.، "Prolegomena to the Codex Cumanicus"، در Acta Or. Acad. Sc. Hung.، ۳٥، ۱۹٨۱، ص. ۱ تا ٥۴ درباره تاریخچه مطالعات مربوط به این فرهنگ نامه، مشکلات زبان و نحوه نوشتن کلمات فارسی در این فرهنگ نامه.
(۹) در درجه اول كتابنامه هایی كه به لطف كار مشترك اساتید محسن صابی، عبدالحمید آل محمد، ناصر پاكدیمان و یحیی مهاور نووابی تدوین و منتشر شده است.
(۱۰) مجتهدی، کریم - "گنجینه لغت از غارن هفدهوم" (گنجینه واژگان از قرن ۱۷)، بررسی آینده، کلاس ۱۱، شماره. ۴و ٥، ژوئیه و آگوست ۱۹٨۷، صص. ۲۶۶- ۲۷۹ .
(۱۱) مورد Elementa linguae persicae ، anonymus Persa، از siglis Arabum و Persarum astronomicis، Latin و persicé londini، ۱۶۴۹.
(۱۲) Proverbiorum et sententiarum persicarum ، centuria، Collecta و versione notisque adornata، Jean Maire.
(۱۳) Grammatica linguae persicae ، ۱۶۶۱.
(۱۴) "کتاب چراغها" یا "رفتار سلاطین"، ساخته هند پیلپای دانا، ترجمه شده به فرانسه توسط دیوید صاحب d'Ispahan، پاریس، ۱۶۶۴. : جاوید حدیدی، "سعدی و داستانهای کوتاه فرانسوی" (به زبان فرانسه) در Loqmân، سال چهارم، شماره. ۲ (تابستان ۱۹٨٨)، ص. ۳۶
(۱٥) Pharmacopoea Persica exi idiomate persico in latinum conversa ، پاریس، ۱۶٨۱.
(۱۶) کرزن، جورج ناتانیل، فارس و مسئله فارسی، ترجمه غ. وحید مازندرانی، ویراستار. مرکز علمی و فرهنگی، ج ۲، ۱۹٨۲، ص ۶۴۱
(۱۷) برای درک بهتر معنی کلمه و اشکال دیگر کلمه "Farangui" (غربی) در زبان فارسی، نگاه کنید به: N. Takmill-Homâyoun and A. Roubakhshân، "Farang and Farangui in Iran"، in Loqmân، III، ۲، (تابستان ۱۹٨۷)، ص ص. ٥٥ تا ۷٨
(۱٨) حدیدی، جاوید، "مطبوعات فرانسه زبان در ایران"، در Loqmân، ج. ۲، (تابستان ۱۹٨۹)، ص. ۹
(۱۹) به شماره ۲ مراجعه شود.
(۲۰) این کتاب به فارسی ترجمه و توسط محسن صبا منتشر شد.
(۲۱) صبی محسن - "تاریخچه ایرانشاهی در انگلستان و آمریكای شمالی" (تاریخ ایرانشناسی در انگلیس و آمریكای شمالی)، چاپ. فرهنگ ایرآن زمین، تهران، ج ۲، ص ص. ۱۲، ص. ۲۱٨ تا ۲۴۲.
(۲۲) ریچارد، فرانسیس - "در مورد ریشه های دانش زبان فارسی در فرانسه" در Loqmân، III، I، (زمستان، ۱۹٨۷)، ص ص. ۲۳ تا ۴۴
(۲۳) کرد علی، محمد- "مدرسه السانه شرقی" (مکتب زبانهای شرقی پاریس)، بررسی تعلیم و تربیت، سال پنجم، ص ص. ۳۶۹-۳۷۳ و ص ص ۴٨۰-۴٨۲.
(۲۴) Monshizâdeh ، Doudvoud، "Sharghshenâs van va sharghshenâsi dar Almân" (مستشرقان و شرق شناسی در آلمان)، بررسی Yâdegâr، جلد. ۲، ٨ و ۹، ص. ۷۳-٨۶
(۲٥) غروی، مهدی - "Motâleât-e irânshenâsi dar Dânmark" (مطالعات ایران شناسی در دانمارک)، مجله Râhnamâ-ye Ketâb،. ۲، ص. ۷۴۴ تا ۷۴۹
دیاکونوف، میخائل - "تحقیق در مورد زبان فارسی" (تحقیق در مورد زبان فارسی)، بررسی سوخان، (ترجمه شده توسط جلال آل احمد، ج ۲، ص ص ٥۹۹-۶۰۴؛ همچنین به افشیر، ایرج، رهنمای یو نیز مراجعه کنید) تحقیقات ایرانی (راهنمای تحقیقات ایرانی)، ویرایش مركز بررسی و معارفی فرهنگ ایرنظامین، تهران، ۱۹۷۴، ص ٥۰۰
(۲۶) برای یک بررسی اجمالی از فعالیت های ژاپنی ها در مورد اسلام شناسی و ایران شناسی، به ویژه رجوع کنید به: Nashr-e Dânesh، ۹ th Year، ۳ No. ، April-May ۱۹٨٥، ص ص ۶۹ - ۷۰.
(۲۷) همان.
(۲٨) ماسه، هانری - مقاله درباره شاعر سعدی، ترجمه شده به فارسی توسط قلم حسین یوسفی و محمد حسن مهدوی اردبیلی، تهران، چاپ. همه، ۱۹٨۲، ص. ۴۴۲
(۲۹) آغویانی چووشی، جافار- "مطالعه / نقد مقاله درباره شاعر سعدی توسط هنری ماسه"، در Loqmân، IV، ۲ (تابستان ۱۹٨٨)، صص. ۷٥ - ۷۶
افزودن دیدگاه جدید