رفتن به محتوای اصلی

تجربۀ تعاونی موندراگون بخش نهم

تجربۀ تعاونی موندراگون بخش نهم
  1. بازسازی موندارگون

گروه موندراگون در سندی جدید، به تاریخ 2014، از جمله اهداف استراتژیک زیر را برای آیندۀ بلافصل خود تعریف کرده است:

  • نیل به تجربۀ غنی تری از اصول و ارزشهای تعاونی، مبتنی بر مرکزیت فرد و کار در تعاون،

  • تشویق اشکال مدیریت و رهبری بصیر و مطالبه گر، در عین هماهنگی با اصول و ارزشهای تعاونی،

  • تشویق اشکال همبستگی تعاونی که زمینه ساز دگرگونی باشد و نه بستر تداوم واقعیتهای ناپایدار اقتصادی،

  • باز کردن درهای تعاون به روی ابتکاراتی که می توانند با اهداف و ارزشهای گروه اشتراک داشته باشند،

  • پیشبرد یک سیاست مراوداتی (کمونیکاسیونی) بازتر و شفافتر.

ایت تعهدات پژواک برخی از درسهای سختی اند که گروه موندراگون از دشواریهای اخیر خود استخراج کرده است و برخی تغییرات را که گروه در صدد اعمال آنها در سالهای آینده است، به دست می دهند. به عنوان مثال، اشاره به "تداوم واقعیتهای ناپایدار اقتصادی" اشاره واضحی است به ورشکستگی و نابودی کارخانۀ وسائی برقی خانگی فاگور، و قصد آن را دارد که اصل اساسی همبستگی تعاونی را مدام با عزم برای بازسازی تکمیل کند؛ حتی اگر این امر مستلزم پایان دادن به ابتکارات تعاونی بنیانی باشد که نشان داده اند قادر به رقابت در بازارهای مربوطه نیستند.

همچنان که پیشتر مطرح کردیم، این تحولات را باید در مسیر طولانی و دینامیکی بررسی و ارزیابی که از آغاز تاسیس موندراگون جریان داشته است. در واقع اگر موفقیت یک مؤسسۀ اقتصادی را با توانایی استوار آن بر اصل مالکیت کارگران و حکمرانی دموکراتیک، برای رقابت کارا و گشترش چشمگیر در باراز اقتصادی که ندام جهانی تر می شود، بسنجیم، می توانیم بگوئیم چالشهایی که موندراگون امروزه با آنها دست به گریبان است، تا حدی نتیجه موفقیتهای خود اوست.

این توانائی و دستاوردهای حاصل از آن به نوبه خود نه تنها موجب تغییر در خواسته ها و انتظارات کارگر-اعضای خود، بلکه همچنین موجب تغییر شرایطی شده اند که تعاونی های موندراگون باید تحت آن شرایط فعالیت کنند. امروزه، شصت سال پس از تأسیس تالرس اولگور، دیگر وجوه اندکی از بافتار سیاسی و اقتصادی ای باقی مانده است که دست یازیدن به چنین تجربه تعاونی رادیکالی را توجیه کند. در سال 1956 سرانه تولید ناخالص داخلی در اسپانیا به سختی 40 درصد از متوسط کشورهای اروپای غربی تجاوز می کرد. در آن زمان این کشور هم در سیاست و هم در اقتصاد از سایر نقاط جهان منزوی بود و از حاکمیت یک رژیم دیکتاتوری رنج می برد که هر نوع برآمد کارگری را سرکوب می کرد و هرگونه بیان هویت ملی باسک را توطئه و اغراض خاص تلقی می کرد.

در اواخر سالهای دهۀ 50 قرن گذشته اسپانیا روند "لیبرالیزه کردن اقتصاد" را پیشه کرد که نهایتاً به گشایش بیشتر آن به جریانات اقتصاد جهانی انجامید. با مرگ فرانکو در 1975، کشور دچار یک تحول عمیق سیاسی شد. در سال 1979 باسک اساسنامه خودمختاری خود را تصویب کرد و اختیارات خودگردنی قابل توجهی را، به ویژه در سیاست های اقتصادی و مالی، به دست آورد. تحولات اجتماعی و اقتصادی کشور در دهه های بعدی بس چشمگیر بوده اند. امروزه تولید ناخالص داخلی سرانه در استان گیپوزکوا (Gipuzkoa)، که اکثریت قریب به اتفاق تعاونیهای گروه موندراگون در آنجا مستقر است، 34 درصد بیشتر از میانگین آن در اسپانیا، و مهمتر این که 28 درصد بیشتر از میانگین آن در تمامی کشورهای اتحادیه اروپا است. علاوه بر این ساختار تولیدی این ایالت - با تأکید بی تناسب آن در قیاس با کل اسپانیا بر تولیدات عالی، خدمات مهندسی و صادرات - با ساختار تولیدی در کل اسپانیا تفاوت بسیاری دارد. حتی در دوران رکود اقتصادی فعلی، وضعیت در گیپوزکوا و دیگر استانهای ایالت باسک بالنسبه بر وفق مراد است. مثلاً در زمان نگارش این مقاله، نرخ بیکاری در گیپوزکوا 12 درصد است و این تقریباً نیم رقم متوسط در سراسر اسپانیا است. همه این حقایق تا حد زیادی مدیون فعالیت و موفقیت تعاونی های موندراگون است.

 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید