چند روز پیش در طی همایش سه تشکل جمهوری خواه کشورمان، مقوله گذار مسالمت آمیز مطرح شد که عصا بدست جای خوشحالی دارد.
"عصا بدست" از این رو که در هر حال گزاره ارائه شده از این گذار همچنان مقوله "انقلاب" است، یا بهتر بگوییم: براندازی و سرنگونی حکومت مد نظر است. اما "خوشحالی" از این بابت که پافشاری بر نوع "مسالمت آمیز" و "خشونت پرهیز" آن، روح این همایش دوستان بود که جای بسی خوشحالی دارد.
البته بد نیست که بدانیم که تدوین مدرن نظریه های کاربردی و نقشه راه این نوع "گذار مسالمت آمیز" متکی بر تئوری ها و کوشش های دکتر جین شارپ فیلسوف و کاندید صلح نوبل است. او از شاگردان گاندی بود که عمر خود را در خدمت ترویج کاربردی مبارزات خشونت پرهیز صرف کرد. تالیف کتاب ها و جزوات مختلف و پایه گذار موسسه آلبرت انشتین از زمره کوشش های او بوده اند. اقدامات جین شارپ حتی با حمایت جناح میانه رو تر دیپلماسی امریکا در دیوان وزارت امور خارجه برخوردار بوده است. بسیاری می گویند که این موسسه مبتکر و خالق واژه هایی به مانند انقلاب های رنگین، انقلاب های مخملی و .... است. منتقدان امریکا معتقد هستند که این کشور از نظریات و کوشش های کاربردی موسسه آلبرت انیشتن نه تنها برای فروپاشی کشورهای موسوم به " اردوگاه سوسیالیستی" استفاده کرده و بلکه از آن به عنوان ابزاری مهم برای به قدرت رساندن جریانات هوادارغرب دراین کشورها و حتی براندازی حکومت های غیر دیکتاتوری اما مخالف خود بهره برده است. لازم به یادآوری است که جمهوری اسلامی هم همین تهمت را به رهبران جنبش سبز زده و آنها را پیاده کنندگان نقشه راه از نوع جین شارپ موسوم به انقلاب مخملی در ایران دانست !
البته در این نشست موضع گیری پاره ای ازعزیزان جمهوریخواه چپ مورد توجه بود که شاید بتوان گفت که از قاطعیت کمی در مورد دفاع از "مسالمت آمیز" بودن گذار برخوردار بودند و تمایل داشتند تکرار کنند: "اگر هم مردم تصمیم گرفتند که براندازی غیر مسالمت آمیز بکنند" آنها دست روی دست نمی گذارند و در آن فرایند هم با جدیت تمام شرکت خواهند کرد. این جوهر اصلی کوشش آنها در نشان دادن تفاوت جریان خود با جمهوریخواهان غیر چپ بود!
از این مقدمه که بگذریم، با قبول زحمات بسیار خوب شارپ برای ترویج مقوله مبارزاتی خشونت پرهیز، مشکل در پافشاری بر محتوای "انقلابی" این گونه گذاراست. انقلاب ها بطور طبیعی با خود "ضد انقلاب" تولید میکنند که وجود آن هر گز منطبق بر منافع ملی کشورها نبوده و علت جنگ های داخلی ، گسترش سرگوب و اختناق و...بوده اند که آسیب شناسی آن در حوصله این یاداشت نیست.
اما اینکه "انستیتو آلبرت انیشتن" اصرار میکند که تمامی "گذارهای مسالمت آمیز" رخ داده در بلوک شرق و دیگر کشورها نوعی انقلاب (مخملی، رنگین و...) بوده اند نوعی مخدوش کردن و حتی کتمان کردن واقعیت و یک فرافکنی آگاهانه است. اینطور نیست و اکثر آنها "انقلاب" نبوده و بلکه "گذار دمکراتیک" بوده اند. گذار دمکراتیک مسالمت آمیز ترین نوع گذاراست. آن نوع گذاری است که امکان خشونت های آینده را از قبل از بین می برد. این نوع گذار مبتنی بر انتخابات آزاد و منصفانه است. دمکراسی بر آمده از گذار دمکراتیک فقط حکومت اکثریت نیست و بلکه حکومت اکثریت با دفاع از حقوق اقلیت های سیاسی است، حتی آن اقلیت اگر حکومت دیکتاتوری قبلی باشد. جریانات سیاسی که قادر هستند حکومتی را سرنگون کنند، حتما قبل از آن و راحت تر از سرنگونی، قادر خواهند بود که حکومت موجود و خودکامه را مجبور کنند که تن به یک انتخابات آزاد و منصفانه بدهد.
جین شارپ فوت کرده است ، یادش گرامی ولی سئوال اینست که چرا موسسه آلبرت انیشتن هر گز نمی گوید پینوشه سرنگون شد، حکومت آپارتاید سرنگون شد، اتحاد جماهیر شوروی و شانزده کشور بلوک شرق (بجز رمانی) سرنگون شدند و از آنها به نام "فروپاشی" نام می برند؟ ! فرق بین "سرنگونی" با "فروپاشی" چیست و آیا این دو هم معنی هستند ؟ انقلاب ها با خود فروپاشی می آورند ولی آیا همه فروپاشی ها نتیجه یک انقلاب هستند ؟
با دو مثال، یکی قدیمی و دیگری جدید، فرق بین گذار مسالمت آمیز با گذار دمکراتیک را بیشتر باز میکنم:
مثال قدیمی انقلاب بهمن ۵۷ خودمان است که یک گذار مسالمت آمیز بود. اما اگر رهبری مردم معترض یعنی آقای خمینی با دولت شاهپور بختیار وارد چانه زنی میشد حتما ما به جای گذار مسالمت آمیز دارای یک " گذردمکراتیک " مبتنی بر انتخابات آزاد می شدیم و شاید مجلس منتخب واقعی مردم دستور تغییر قانون اساسی را برای تبدیل شکل حکومتی به جمهوری را به همه پرسی می گذاشت یا شاه را مجبور به قبول سلطنت مشروطه می کرد ... اما آقای خمینی مسیر انقلاب یعنی مسیر حذف را انتخاب کرد و اما خوشبختانه (بدلیل روحیه یا مریضی محمد رضا پهلوی یا مصلحت های جنگ سرد و ....) شاه عقب نشینی کرد و زمینه گذار مسالمت آمیزایجاد شد. ای کاش گذار دمکراتیک رخ می داد تا این " کاتاستروف " را شاهد نبودیم که بیش از چهل سال بر جامعه سیطره پیدا کرده است.
مثال جدید نیکاراگوئه است. از سال ۲۰۱۳ یعنی فوت چاوز، امریکا جدی تر از گذشته، در صدد اجرای دکترین "گذر مسالمت آمیز" در ونزئلا است. دولت ترامپ نقش درجه یک را در ایجاد ائتلاف ۶۰ کشور جهان در مشروع شمردن آقای خوان گوایدو، یکی از رهبران اپوزیسیون، به عنوان رئیس جمهور موقت ونزوئلا داشت. او بر این نظر استناد میکرد که مادورو در انتخابات ۲۰۱۸ تقلب کرده و بنابراین رئیس جمهور مشروع کشور نیست. این کوشش امریکا بر مبنای خواست سرنگونی و براندازی مسالمت آمیز مادورو بود و اپوزیسیون برانداز که در یک سامانه جبهه ای متحد و متشکل هستند، هیچ گرایشی برای صحبت و مذاکره با مادورا را نداشته و هرگونه مذاکره را به بعد از برکناری او موکول میکردند.
اما برگ برگشت، ترامپ رفت و آن ۶۰ کشور به ۸ کشور تقلیل پیدا کردند. امریکا به ونزوئلا هم تحریم های گسترده، " فشار حداکثری" با التیماتوم های نظامی تحمیل کرده است. در این سالها اقتصاد ۷۵ درصد ضعیف ترو مردم گرسنه تر شدند ولی اما مادورو موفق شده است علارغم داشتن فقط ۱۶ درصد پایگاه مردمی با حفظ کامل همبستگی ارتش با دولت خود، به کمک روسیه، حکومت غیر دمکراتیک و پوپولیستی خود را محکم و تقویت کند.
خلاصه روز ۱۳ اوت اپوزیسیون برانداز خواهان گذار مسالمت آمیز قبول کرد که در مکزیک به پای میز مذاکره با دولت مادورو برود و دست از تحریم انتخابات بردارد. دور دوم مذاکره سوم سپتامبر بود. میگویند نظر بایدن در متقاعد کردن اپوزیسیون برای قبول مذاکره با دولت تعیین کننده بوده است. بایدن معتقد است : "حل مشکل ونزوئلا هیچ نسخه سریعی ندارد و ادامه این اوضاع کشور را به فروپاشی اجتماعی و فجایع انسانی سوق خواهد داد " .
شاید با نظارت بین المللی در ماه نوامبر شاهد یک انتخابات آزاد و منصفانه در ونزوئلا باشیم و بالاخره "گذار دمکراتیک" در این کشور هم کلید بخورد. دولت ونزوئلا موفق شده است که در صورت برگزاری انتخابات آزاد و منصفاته قول برچیده شدن تحریم ها را از امریکا بگیرد .
- موسسه آلبرت انیشتن و مطبوعات این مذاکرات را هم با همان شور و حال دنبال کرده و اخبارش را منتشر کنند و اینقدر ساکت نباشند و در صورت موفقیت و شکست مادورواز آن به نام " انقلاب" نام نبرند، چون مادورو به اپوزیسیون دمکراتیک تبدیل خواهد شد و احتمالا به "ضد انقلاب" جدید برانداز تبدیل نخواهد شد .... هرچند که تاریخ این چند دهه اخیر ثابت کرده که امریکا به آن فرایندهایی علاقه مند است که درصورت گذار از حکومتی به حکومت دیگری (چه از دیکتاتوری به دمکراسی یا برعکس) نیروی برانداز حکومت جدید تولید و درجامعه حاضر باشد، چون در این صورت دست امریکا برای شعبده بازی بازتر خواهد بود! اما با " گذر دمکراتیک" آحاد مردم در دوستی و صلح و البته در مبارزات جدی دمکراتیک در حیات جامعه به فعالیت می پردازند و امریکا تقریبا تسلط و امکان مانورها و دخالت های سیاسی خود در آن کشورها را ازدست می دهد. شعار مرکزی گذر دمکراتیک "حذف بی حذف" است.
سعید مقیسه ای
دیدگاهها
گذار از چی به چی مورد نظر…
گذار از چی به چی مورد نظر است؟
گذار دموکراتیک به چه معنی است؟
ضمنا
مگر گذار دموکراتیک به معنی گذار مسالمت امیز است؟
مگر ضد مسالمت
قهر نیست و ضد مسالمت امیز
قهرامیز نیست؟
افزودن دیدگاه جدید