رفتن به محتوای اصلی

اضطراب!

اضطراب!

اضطراب!

 

میوزد ، می ریزد اضطراب

از در و دیوار این دیار

مضطرب سفره ها

از سنگینی نگاه

مادر، از بیرنگی کودکان، گودی چشمان

از فکر فردا

مضطرب پدر از سکون بازو

از دستان خالی در آستانه در

از معصومیت تمنا در چشمان منتظر

 

جوان از انجماد امید

از حصردر هیچ

ازتکرار بی پایان ،،مرگ زما ن

 

در اضطرابند خانه ها

از تشویش عاطفه

سردی نفس ها

بیگانگی دست ها

 

خیابان ازپرش آخرین نبض

با چشمان باز

انفجار سینه ها

 

اضطراب سوار بر هر مکان

در تعقیب عاشقان

گر بگذاریمش به حال خود

عقیم کند اندیشه ها

امید بگیرد از گامها

آب ببندد بر اتش خشم

تا بفرساید جان، جدا کند،،بترساند

زبون سازد ،بشکند اراده ها

 

روشن کنیم شعله امید در دلها

بخوانیم سرود رهایی هر جا

بزداییم رسوب تسلیم و ترس ازخاطره ها

مضطرب کنیم دشمن

تحمیلش کنیم ترس، فضای یاس

برانیمش سوی بن بست

 

س- خرم

۱۴۰۰/۷/۴

 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید