رفتن به محتوای اصلی

ایران را انقلاب دیگری باید!

ایران را انقلاب دیگری باید!

در چهل و سومین سالگرد انقلاب بهمن، انقلابی کە علیەرژیم دیکتاتوری سلطنتی و با خواستهایی چون آزادی، دمکراسی استقلال و عدالت اجتماعی و برابری شروع شد موجی از اعتصاب و اعتراض بە استبداد، فقر و بی عدالتی و نابرابری و تبعیضات مختلف سراسر کشور را در بر گرفتە است.

نە تنها پس از گذشت ٤٣ سال هیچکدام از مطالبات اصلی مردم بە استنای بر کناری رژیم شاە برآوردە نشدەاند، بلکە کشور و مرد بە قهقرا رفتەاند و بحرانها و معضلات دیگری نیز بر معضلات پیشین افزودە شدەاند. سقوط سطح زندگی قریب ٦٠ میلیون نفر از جمعیت کشور بە زیر خط فقر و خط فقر مطلق، کاهش شدید درآمد سرانە ملی، افزایش شدید فاصلە طبقاتی و ضریب جینی نسبت بە سال ٥٧ و افزودە شدن دەها معضل دیگر بر معضلات پیشین بە تنهایی گویای بدتر شدن وضعیت مردم هستند. بی آبی و فجایع زیست محیطی و نظیر این ها را نیز اگر در نظر بگیریم ابعاد قضایا روشن تر می شود. گستردگی و رشد فزایندە اعتراضات مردم بە روشنی بیزاری آنان از حکومت و وضع موجود را بازتاب می دهند.

حکومت کە قادر بە ادارە درست کشور و تامین خواستە ها و نیازهای مردم نیست با نیرنگ و سرکوب و انداختن تقصیر ناتوانی خود بە گردن دشمنان خارجی تلاش می کند خود را سرپا نگهدارد. می گویند آب کە سربالایی برود، قورباغە هم ابو عظا می خواند. این ضرب المثل مصداق رفتار سلطنت طلبها در این ایام است.

در اوج اعتراضات مردمی طرفداران رژیم سلطنتی کە گویی از رادیکالیزە شدن جنبش تودەای در کشور نگران هستند و مانند سران رژیم با شعارهای عدالتخواهانە مردم میانە خوبی ندارند تلاش می کنند جهت مبارزە را از سوی رژیم بە سوی نیروهای چپ کە پشتیبان اصلی جنبش تودەای عدالتخواە هستند منحرف کنندآنان با استفادە از نارضایتی مردم تلاش می کنند نقش خودشان در زمینە سازی برای انقلاب ٥٧ را وارونە کنند و از این فرصت برای کوبیدن نیروهای چپ کە گویا باعث و بانی انقلاب و وضعیت امروز بودەاند سوء استفادە کنند.

در اینکە وضعیت مردم در زمان قبل از انقلاب در برخی زمینە ها بهتر از امروز بود تردید ی نیست، اما نە آنقدر بهتر کە سلطنت طلبان مدافع رژیم دیکتاتوری سلطنتی ادعا می کنند. اگر آنطور کە این جماعت سر بە زیر برف کردە ادعا می کنند همە چیز در رژیم گذشتە گل و بلبل بودە است، مگر مردم زیر دلشان زدە بود کە انقلاب کنند؟

برای دانستن علت انقلاب کافی است کە اینها بروند و مصاحبە های حبیب لاجوردی با وزرا و مسئولین درجە اول رژیم شاە را کە تحت عنوان تاریخ شفاهی منتشر شدە بشنوند تا شاید اسباب و علل انقلاب ٥٧ را درک کنند. لاجوردی یک روشنفکر و محقق چپ نیست. او از خانوادەای ثروتمند است با دیدگاە سرمایە داری لیبرال.و ضد چپ کە ضدیت با چپ در مصاحبە های او موج می زند. یا بروند مصاحبە رئیس گارد جاویدان در بارە رفتار تحقیر آمیز ژنرال هایزر را کە دستور رفتن شاە را داد گوش کنند تا بدانند، نە آمدن و رفتن شاە دست خودش بود و نە انقلاب ایران کار کارتر و هایزر بود. انقلاب ایران کار هیچکس بە غیر از مردم نبود و زمینە انقلاب را کسی جز خود شاە مهیا نکردە بود. هیچ انقلابی را هیچ کس در هیچ کجای دنیا تا شرایط اش توسط نظام حاکم فراهم نشدە باشد تا کنون نە توانستە و نە از این بە بعد می تواند رقم بزند. انقلاب خودش هر جا کە شرایط اش مهیا باشد خواهد آمد. انقلابها می توانند شکست بخورند و بە اهداف شان نرسند و یا رهبران شان اهدافی برای آنان تعریف کنند کە در ظرفیت انقلاب و زمانە نباشد و یا اهدافی تحجرگرانە باشند. درست مانند اهداف ارتجاعی کە جریان خمینی پس از بە چنگ آوردن رهبری انقلاب بجای اهداف اولیە انقلاب ٥٧ برایش تعریف کرد و کشور را از لحاظ بسیاری بە عقب برگرداند.

انقلاب بهمن بر خلاف انقلاب بورژوا دمکراتیک مشروطە کە محصول رشد نیروهای مولدە و اجتناب ناپذیر بود، قابل اجتناب بود زیرا رژیم بورژوای در زمان شاە مستقر و در حال انکشاف بود و تضاد عمدە بعد از اصلاحات ارزی نە میان بورژوازی و فئودالیسم یا بقولی سیستم ارباب و رعیتی، بلکە میان دیکتاتوری و دمکراسی و آزادی بود.

انقلاب بورژوا دمکراتیک مشروطە در اثر سلطە دیکتاتوری رضا شاهی اگر چە راە رشد سرمایە داری را گشود، ولی مانند انقلاب بهمن بە اهداف دمکراتیک اش نرسید. انقلاب مشروطە سلسە پادشاهی فاسد قاجار را بر انداخت ولی نتوانست رژیم بورژوا دمکراتیک را مستقر کند. اشغال ایران توسط متفقین از نتایج شکست انقلاب مشروطیت و رژیم ضد انقلابی و دیکتاتوری رضا شاە بود. شکست انقلاب مشروطە و استقرار رژیم دیکتاتوری اما نە توانست از ادامە مبارزات آزادیخواهانە مردم برای همیشە جلوگیری کند و نە توانست مانع از جنبش ملی کردن نفت کە کمتر از یک انقلاب نبود و انقلاب بهمن شود. هیچ یک از این انقلابها نە از طرف کسی قبل از وقوع سازماندهی شد و نە قابل سازماندهی بود. هر دوی انقلابها زمینە عینی و مادی داشتند. در سالهای پایانی حکومت شاە وضع گرانی و تورم و اقتصاد چنانکە سلطنت طلبان سعی می کنند بە مردم حقنە کنند، چندان بهتر از امروز نبود. با اینکە جمعیت کشور حدود یک سوم جمعیت کنونی بود اطراف شهرهای بزرگ پر از آلونک و آلونک نشین بود. در مناطقی در تهران چون افسریە و خاک سفید و جادە ساوە مرتب درگیری بود میان آلونک نشین ها و ماموران شهرداری و ژاندرمری. وضع مردم و خانەها در محلات جنوب شهر نیز چندان بهتر از امروز نبود. هنوز همە مردم در تهران کە پایتخت بود آب و برق نداشتند. حتا نیمی از خانە ها حمام و آشپزخانە گاز و تلفن نداشتند. دستمزدها البتە تنها اندکی پس از آمدن سیل دلارهای نفتی بهتر از امروز بود ولی بە سختی نیازهای اولیە اکثر مردم را می داد. خیابانها پر بود از دست فروش و دورە گرد. از حزب و سندیکا و روزنامە آزاد هم خبری نبود و پاسبان ها و ژاندارها بدون تیغ زدن مداوم کسبە و مردم نمی توانستند زندگی شان را بچرخانند. فساد و رشوە و اختلاس هم فراوان بود.بساط ساواک و زندان و شکنجە هم کە پهن بود. اینها کدام شان مایە افتخار و مباهات است؟

سلطنت طلبان شاید بتوانند عدەای از مردم را با وارونە نشان دادن حقایق و دلایل انقلاب برای مدتی بفریبند و تقصیر انقلاب را بە گردن چپ ها بیندازند و آنان را در رسانە های خود و حامیان رژیم سلطنتی مورد حملە قرار دهند، اما نمی توانند انقلاب مشروطە و نقش رضا شاە در شکست اهداف آن انقلاب را بە چپ ها یا کارتر و هایزر نسبت دهند. تا زمانی کە بساط ظلم و ستمگری و بی عدالتی در کشور وجود داشتە باشد وقوع انقلاب نیز امری اجتناب ناپذیر خواهد بود. اینکە رژیم شاە در میدان ژالە کمتر از رژیم فقاهتی در خیزش های دی و آبان و بقیە حرکتهای اجتماعی کشت و بە زندان افکند ماهیت دیکتاتوری بودن رژیم شاە را نفی نمی کند. نیروهای چپ بواسطە مخالفت شان با بی عدالتی، دیکتاتوری و استبداد، تبعیض و نا برابری و نو گرایی اندیشە های شان هموارد زیر تیغ مستبدین حاکم در رژیم های رضا شاە، محمد رضا شاە و خمینی قرار داشتە و بیشترین فشار و تلفات را بە خاطر اندیشە های انسان گرایانە و مترقی شان بر آنان وارد کردەاند. بهمین خاطر چپ ها هموارە در فراز های تاریخی مبارزاتی مردم نقش مهمی داشتە و خواهند داشت و اکثرا بە آن افتخار می کنند.

با وجود شکست دو انقلاب و چند جنبش خرد و کلان باز هم باید در انتظار انقلاب دیگری بود کە بالاخرە بە موقع خودش از راە خواهد رسید. انقلابی کە شکلش ممکن است با انقلابات پیشین تفاوت داشتە باشد ولی مطالبات اش همان مطالبات متحقق نشدە و بە روز شدە انقلابات پیشین است. با برائت جستن از انقلاب هم نمی شود جلوی انقلاب را گرفت. رژیم فقاهتی شرایط و زمینە یک انقلاب دیگر را فراهم می کند، همچنان کە رژیم شاە نا خواستە زمینە وقوع انقلاب بهمن را مهیا کرد و شاهان قاجار زمینە انقلاب مشروطە را مهیا کردند.

تنها آن کسانی می توانند با انقلاب مخالف باشند کە خواهان رژیم های دیکتاتوری باشند. رژیم فقاهتی نیز مانند رژیم های پیشین نە حاضر است از قدرت دست بکشد و اسباب انتقال قدرت بە مردم را فراهم کند و نە تن بە اصلاح خود خواهد داد و اگر هم بە ان تن در دهد در واقع مانند شاە کە سرانجام صدای انقلاب مردم را شنید، ناگریز بە انقلاب تن در خواهد داد.

تهدیدات فریبکارانە و فر افکنانە سلطنت طلبان نا آموختە از روز گار علیە چپ ها راە آنان برای بازگشت بە قدرت را هموار نخواهد کرد. دوران رژیم های موروثی دیر زمانی است بە سر آمدە است و خوب است سلطنت طلبانی کە هنوز در توهم احیای رژیم دیکتاتوری شاە و سرکوب و کشتار چپ ها بسر می برند از این توهم بە در آیند و دست از اعمالی کە در خدمت رژیم قرار می گیرد بردارند. اگر انقلاب از نظر سلطنت طلبان علیە استبداد مذهبی بە حق و راە خلاصی از شر رژیم فقاهتی است، این یک حق عمومی برای مردم علیە همە رژیم های دیکتاتوری از جملە رژیم دیکتاتوری شاە هم بودە است. نمی شود مردم را بە سرنگونی رژیم فقاهتی تشویق کرد، ولی آنان را بخاطر این کار علیە رژیم سلطنتی آماج کین و دشمنی قرار دا. و نمی شود ادعای طرفداری از حقوق بشر نمود و رژیم شاە را از آن مستثنی کرد.

ایران را انقلاب دیگری باید

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید