رفتن به محتوای اصلی

کارگران جهان متحد شوید! بخش اول

کارگران جهان متحد شوید! بخش اول

چکیده

جنبش کارگری معاصر که زمانی پیشاهنگ نظم نوین اجتماعی تلقی می شد، اکنون توسط بسیاری از محققان و کنشگران پیشرو به عنوان یادگاری از گذشته دیده می شود. اما آنان در اعلام آغاز پایان جنبش کارگری نباید چنین عجول باشند. جهانی سازی به جای آن که "آغاز پایان" کار سازمانیافته را دیکته کند، فرصت‌های جدیدی را برای بازیافت و تغییر دامنگستر اتحادیه های کارگری و نیز خود جنبش کارگری به ارمغان آورده است. مهمتر از همه این که جهانی شدن اتحادیه ها را واداشته تا برای تحقق همبستگی فراملی بین کشورها و بخش‌ها، خارج از فضای دولتی فکر و عمل کنند. این اتحادیه گرایی فراملی نوظهور، در صورت تداوم، حاوی بذرهای یک جنبش جهانی جدید است: یک انترناسیونالیسم جدید که فراتر از نیروی کار گسترش می یابد و همه آنانی را که برای یک گذار بزرگ در تلاش اند، در بر می گیرد.

 

وداع با کار؟

با توجه به وضع کنونی جنبش کارگری، فعالان مورد نظر ممکن است بپرسند "چه جنبشی؟" به واقع نیز، جنبش کارگری پرجنب و جوش گذشته - زمانی که کارگران در کشورهای صنعتی کارخانه های خود را سازماندهی کردند - با هجوم جهانی شدن نئولیبرالی فروکش کرده است. این عقب نشینی می تواند تجدید فراخوان مارکس، یعنی "کارگران جهان متحد شوید!"، را عجیب به نظر آورد، و کنگره بین المللی کارگری مؤسس نخستین انترناسیونال در سال 1864 را یک رؤیای دون کیشوتی بنماید. خوش بینی انترناسیونالیستی انترناسیونال دوم در پایان قرن نوزدهم و انترناسیونال سوم در اوایل قرن بیستم، دایر بر نزدیک بودن پیروزی کار، در تضاد تندی با بدبینی امروز نسبت به جنبش کارگری، و پوستۀ توخالی باقیمانده از انترناسیونال سوسیالیستی است. احزاب "کارگری" که زمانی وعده قدرت بخشیدن به کارگر معمولی را می دادند، اکنون غالباً در مقام عاملان ریاضت اقتصادی و متحدان سرمایه جهانی عمل می کنند.

در اواسط قرن بیستم، در حالی که ایده آلیسم انترناسیونالیستی تا حد زیادی رنگ باخته بود، نیروی کار در سطح ملی قوت گرفت. دهه هفتاد، سه دهه پس از جنگ جهانی دوم - زمانی که کارگران از حقوق و حمایت های اجتماعی قابل توجهی در امریکا و اروپا برخوردار شدند - برای اقشار بالائی طبقۀ کارگر "دوران طلایی" نامیده شد. احزاب سوسیال دموکرات و حتی احزاب محافظه کار، دولتهای رفاهی قدرتمندی ایجاد کردند و کارگران در سراسر اقیانوس اطلس شمالی، همراه با کارفرمایان و دولتها، در تنظیم سیاستهای اقتصادی جایگاهی ارزشمند و تضمین شده یافتند. 

در اثر مبارزات کارگری برای تثبیت خود، ایجاد همبستگی و حمایت از اعضا، انواع گوناگونی از اتحادیه ها و اتحادیه گرایی پدید آمده است. در آغاز جنبش کارگری "اتحادیه گرایی اقتصادی" غلبه داشت. این مدل، که فعالان امروزی بیشتر با آن آشنایند، متوجه تضمین قیمت بالاتری برای کالایی است که اقتصاددانان مارکسیست آن را "نیروی کار" می نامند. این رویۀ بازاربنیاد و سیاست گریز، چالش محدودی را برای وضع موجود ایجاد می کرده است. به عنوان یک بدیل، بسیاری اتحادیه های کارگری برای تحقق خواسته هایشان از طریق "اتحادیه گرایی سیاسی" به دولت روی آوردند. بدیل نهائی "اتحادیه گرایی اجتماعی" است، که در جستجوی همبستگی ممکن در پهنۀ جغرافیایی، الزاماً بین محلهای کار و در اجتماعات گسترده تر بوده است.

این هر سه رویکرد در دهه های 80 و 90 قرن گذشته شاهد افول قدرت خود بودند. گوئیا حرکت فرازندۀ کارگری در مواجهه با اختلالات ناشی از جهانی شدن متوقف شده باشد. ریاضت اقتصادی، خصوصی سازی و سیاستهای پولی ناظر بر کاهش تورم، برای اتحادیه‌ها در سراسر جهان ویرانی به بار آورد. جمله معروف مارگارت تاچر - "هیچ آلترناتیوی وجود ندارد" - فقط یک شعار نخبگان محافظه کار نبود، بلکه یک روحیه فراگیر در جامعه بود. با کاهش عضویت در اتحادیه های کارگری و از بین رفتن پیوند بین اتحادیه ها و احزاب سیاسی مترقی، این سؤال برای بسیاری از کنشگران و محققان مطرح شد که آیا "جنبش کارگری" هنوز وجود دارد یا خیر. مبارزه جویی اقتصادبنیان پس از جنگ جهانی دوم دستاوردهای سیاسی مشخصی به بار نیاورد، و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و پیروزی سرمایه داری این احساس را به جای گذاشت که تهدیدهای قابل اتکای یک سیستم اقتصادی بدیل برای سرمایه داری درهم شکسته اند.

در نتیجه، بسیاری از فعالانی که برای تحول جهانی مبارزه می کنند، اکنون برآنند که جنبش کارگری دیگر سهم چندانی در سیاست ترقیخواهان ندارد. اما این باور نادرست است. از منظری دیگر، جهانی سازی به جای این که ناقوس مرگ کار باشد، به احیای آن کمک کرده است، اتحادیه‌ها را به چالش می‌کشد تا شیوه‌های جدید سازماندهی را پیشه کنند و فراتر از فضاهای دولتی بیاندیشند. اتحادیه های کارگری، به جای نگاه به درون، آغاز به پیوستن به مجموعۀ وسیعتری از نیروهای اجتماعی کرده اند، که در برابر ایدئولوژی بازار آزاد نئولیبرالیستی و ​​سیاست ریاضت اقتصادی توده ها و مکنت بیشتر نخبگان، دست به مقاومت زده اند. آینده جنبش کارگری در گرو تکامل این دیدگاه سیستمی نوپاست.

 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید