۱- جنگ در اوکراین، مهم ترین و تاثیر گذارترین جنگ بعد از جنگ جهانی دوم است و پیامدهای گستردهای را در مناسبات بین دولتها در اروپا و صفبندیهای بین المللی خواهد داشت. این جنگ فاصلهی روسیه با بقیهی اروپا و دیگر دولتهای این قاره را بیشتر از پیش خواهد کرد. قبل از همه، مناسبات آیندهی روسیه با اوکراین و دیگر همسایگان آن را تغییر داده و بر خلاف هدفی که دولت پوتین دنبال میکند، روند گسترش ناتو در شرق اروپا و در همسایگی روسیه را متوقف نخواهد ساخت، برعکس، از همین امروز، هراس از روسیه فضا را به نفع حفظ و تقویت ناتو تغییر داده و تمایل برای پیوستن به ناتو را در کشورهای بیطرفی مثل سوئد، فنلاند و اتریش بیشتر کردهاست.
۲- هنوز روشن نیست که جنگ در اوکراین چه سرنوشتی پیدا میکند، تا چه حد گسترش مییابد ولی آنچهکه معلوم است، اشغال کامل یا بخش بزرگی از اوکراین اگر هم عملی شود، با مقاومت و مخالفت سنگین داخلی و بین المللی مواجه خواهد بود. از طرف دیگر، با افزایش تلفات انسانی و تخریب شهرها و زیرساختهای اوکراین، آوارگی میلیونها تن از شهروندان این کشور را در سراسر اروپا موجب گشته، جو خصومت علیه روسیه و مردم آن را در کشورهائی که با اوکراین اعلام همبستگی کردهاند، به یک هیستری جدید تبدیل خواهد کرد. فشار به چهرههای فرهنگی و سیاسی روستبار برای اعلام مخالفت با جنگ، تا تحت فشار بودن کودکان روستبار در مدارس کشورهای اروپائی به دلیل تبارشان، از جملهی عوارض بلاواسطهی آن است.
۳- تحریمهای وسیعی که علیه روسیه برقرار شدهاند، از توقیف ذخائر ارزی روسیه در خارج، تا تحریم بانکهای روسیه تا اخراج آنها از سیستم تبادل مالی بین المللی سویفت، تحریم هوائی، مصادرهی اموال وابستگان به دولت و نزدیکان پوتین، محروم نمودن ورزشکاران روسیه از شرکت در مسابقات بینالمللی و مخالفت گستردهای که در سطح جهانی علیه جنگ در اوکراین به راه افتادهاست، مقاومتی که در اوکراین شکل گرفتهاست، پشتیبانی تسلیحاتی و تبلیغاتی وسیعی که توسط کشورهای اروپائی و آمریکا صورت میگیرد، تاثیر این همه در روحیهی ارتش و مردم روسیه، ادامهی جنگ در اوکراین را هر روز دشوارتر از پیش میکند.
۴- طبعا این اولین بار نیست که یک قدرت نظامی بزرگ استقلال، تمامیت ارضی و حق حاکمیت یک کشور دیگر را نادیده گرفته و با لشگرکشی به آن کشور، قصد ساقط نمودن دولت آن را میکند. تاکنون و بهخصوص طی دهههای گذشته دولت آمریکا و متحدان آن در ناتو بارها این کار را در مورد عراق، افغانستان، یوگوسلاوی و لیبی انجام دادهاند. اما تفاوت حملهی روسیه به اوکراین با موارد قبلی در آن است که روسیه نه از امکانات تبلیغاتی غرب در این زمینه برخوردار است و نه نفوذ و قدرت آمریکا و ناتو را در مجامع بین المللی دارد، نه از چنان مقبولیتی در درون و بیرون کشور برخوردار است و نه متحدان آن مثل بلاروس وجههای در افکار عمومی دارند.
۵. حملهی روسیه به اوکراین به وجههی بینالمللی روسیه لطمهی جبران ناپذیری زده است؛ فاصلهی روسیه با بقیهی اروپا را بیشتر و امکان ادغام روسیه در پیمانهای امنیتی و اقتصادی اروپا را دشوارتر از پیش کردهاست، هر چند تاکنون نیز راه ورود به پیمانها و قراردادهای موجود در اروپا برای روسیه همواره نبودهاست. این حمله، گرایشهائی را در غرب تقویت کردهاست که تاکنون هم با حربهی «هراس» از روسیه، مانع روابط نزدیک حتی اقتصادی با آن و قبل از همه مشغول گسترش ناتو در شرق اروپا بودند. این گرایشات اکنون خود را در رویکرد خویش محق میبینند. جنگ در اوکراین در عینحال، موضع کشورهائی را که مدافع رابطهی نزدیکتر با روسیه بودند، تضعیف و در جهت فاصله از روسیه سوق دادهاست. نمونهی بارز آن، رویکرد دولت آلمان در جهت افزایش شدید بودجهی نظامی این کشور و تغییر رادیکال سیاست خود در مورد ارسال تسلیحات به مناطق بحرانی است، که در مورد دولت سوئد هم همین مورد تکرار شدهاست.
۶- امتناع چین در پشتیبانی از اقدام روسیه، در عین نزدیکی دو کشور در بسیاری عرصهها، نشاندهندهی دشواری قرار گرفتن در کنار روسیه در صحنهی جنگ در اوکراین است. صحنهی بین المللی برای چین، برعکس روسیه، قبل از همه صحنهی رقابت تجاری با رقیب اصلی خود آمریکاست، تا رقابت نظامی با آن بهخصوص در خاک اروپا. اولویت اصلی چین قبل از همه، حفظ مناسبات اقتصادی و تداوم آن با کشورهای مختلف از جمله اوکراین است. به همین دلیل هم دغدغهی اصلی دیپلماسی چین، جلوگیری از وخامت اوضاع و از دست رفتن کنترل در اوکراین و حداکثر دعوت به خویشتنداری است.
۷- جنگ اوکراین بهای سنگینی را بر روسیه تحمیل خواهد کرد. پیروزی در این جنگ دشوار خواهد بود. دیر یا زود، روسیه مجبور خواهد شد، از مواضع خود عقبنشینی کند و در جایگاهی به مراتب پائینتر از آغاز این جنگ، به توافق با اوکراین و نیز کشورهای غربی تن دهد. این امر بازتاب درونی در روسیه هم خواهد داشت و بر معادلات قدرت در درون روسیه هم بیتاثیر نخواهد ماند. موقعیت پوتین و حلقهی نزدیکان او به عنوان عاملان این جنگ، تضعیف خواهد شد. حضور مجدد پوتین به عنوان رئیس جمهور در مجامع بین المللی هم دشوار خواهد بود. جهان اقدام او در نادیده گرفتن قوانین بینالمللی را فراموش نخواهد کرد.
راه حل کدام است؟
۸- راه برونرفت از این جنگ، جلوگیری از فاجعهی انسانی بیشتر در اوکراین، ادامه مذاکرات بین طرفین، پذیرش هر چه سریع تر آتشبس، حل مشکلات بر سر میز مذاکره، تامین امنیت، تضمین امنیت شهروندان اوکراین و پیشگیری از بحرانهای انسانی بزرگتر و مهاجرت میلیونها نفر به بیرون از این کشور است.
۹- اوکراین میتواند با اتکا به روابط تاریخی نزدیک خود با روسیه، بهمثابهی حلقهی واسطی بین روسیه و اتحادیهی اروپا عمل کند. رهبری کنونی اوکراین، متاسفانه به جای ترمیم زخمهائی که از سال ۲۰۱۴ و بعد از درگیریها در شرق اوکراین رخ دادهاست، در جهت تعمیق این زخمها عمل کرده و به جای اجرای تعهدات خود در قبال توافقهای مینسک ۲، هموار نمودن راه تغییرات لازم در قانون اساسی کشور و برگزاری انتخابات آزاد در مناطق مورد مناقشه، در جهت عکس آن حرکت کردهاست.
۱۰- نیروهای مدافع صلح باید تلاش کنند که در جهت تنش زدائی از مناسبات بین کشورها راه بازگشت بر سر میز مذاکره و حل مناقشات روسیه و اوکراین، از طریق نهادهای بین المللی را فراهم نمایند. سازمان ملل متحد در عین دفاع از حق حاکمیت اوکراین، جا دارد که راه گفتوگوهای دیپلماتیک را هموارتر سازد.
۱۱- روشن است که اروپای امن بدون امنیت برای روسیه به عنوان بزرگ ترین کشور این قاره و علیه روسیه، ممکن نیست. توقف گسترش ناتو در شرق اروپا و کار روی پروژههای امنیتی و اقتصادی جامع برای همهی اروپا به شمول روسیه، میتواند صلح در این قاره را بیشتر تامین کند، تا تبدیل کشورهای منطقه به زرادخانهی تسلیحات کشتار جمعی و محاصرهی روسیه. راه حل، تنشزدائی از مناسبات و ادامهی گفتوگوها برای برونرفت از وضعیت فعلی است.
۱۲- جنگ همواره بدترین انتخاب تحت هر شرائطی است. هر صلحی که به دست آید، راه حل بهتری برای حفظ امنیت و آسایش مردم هر کشوری است. جنگ، زخمهائی را بر جوامع بشری و خساراتی را بر جان و مال میلیونها تن از مردم عادی میزند، که غیرقابل ترمیم هستند. جنگ در اوکراین نیز چنین است. در همین چند هفته بیش از سه میلیون تن از مردم اوکراین آوارهی کشورهای همسایه شده اند، میلیونها تن دیگر در داخل خود کشور آواره گشتهاند، شهرها ویران شدهاند و معلوم نیست چه تعدادی در زیر آوار خانههایشان مدفون گشتهاند. چه تعدادی زخمی و کشتهشدهاند. جلوی همه اینها را باید گرفت. جنگ در اوکراین نشان داد هر جا که گفتوگوها و دیپلماسی به بنبست برسد و تلاش برای یافتن راه حلی برای مشکلات فیمابین دولتها متوقف شود، میتواند تبعات فاجعهباری داشته باشد که دود آن به چشم همه خواهد رفت.
دیدگاهها
بادرود خدمت رفیق فتحی .کاش…
بادرود خدمت رفیق فتحی .کاش همین حساسیت هم برای برگشتن افغانستان به هزارسال قبل بود.وتمام جهان همین عکسالعمل راداشتند.
افزودن دیدگاه جدید