به موضوع اعتراضات معیشت پایه در ٦ محور و جهت میپردازم. سابقه و قدمت، چیستی امروزین، نگاه به آنها از زاویه خصلت بندیشان، احتمال مواجه شدن این روند اعتراضی با کدامین خطر، عمده "تدبیر" رژیم دراین زمینه و بلاخره اینکه ما چه بکنیم؟
اعتراضات تازگی ندارند.
از ١۵ سال نخست عمر جمهوری اسلامی که بگذریم، ٢۵ سال بعدی تا به امروز را میتوان گاهشمار اعتراضات مردمی نامید. از شورشهای سالهای نخست دهه هفتاد بر متن فقر و تنگدستی در اسلام آباد، قزوین و مشهد گرفته تا ١٤٠٠ جاری با اعتراضات معیشت پایه به تناوب و در تنوع. این اعتراضات شناسهای از جامعه تحت سلطه جمهوری اسلامی و از پیامدهای حاکمیت این حکومتاند. خیزشهای فراگیر کنونی نه صرفا واکنشهایی موضعی و زائیده بحرانی تازه، بلکه حلقاتیاند از زنجیره اعتراضاتی که بر متن بحرانهای مزمن نظام جریان دارند.
١۵ سال اول پسا انقلاب، دوره توامان توهم و وحشت بود. در آن بازه زمانی، از یکسو هنوز بخش بزرگ جامعه بخاطر امید به رویاهای انقلاب و اعتماد به حکومت برآمده از دل ۵٧، سختیها را به جان میپذیرفت و از سوی دیگر ارعاب خونین حکومتی و تداوم جنگ خانمانسوز به نارضایتیهایی هم که موجود بود اجازه بروز نمیداد. از اوایل دهه هفتاد اما به تدریج رابطه جامعه با حکومت جنبه مطالباتی به خود گرفت. زمانی که، حکومت اعلام کرد حالا دیگر وقت "سازندگی" است و مردم نیز خواستار سرو سامان گرفتن اوضاع معیشتیشان شدند.
در برهه سه دههای اخیر، با روشدن آنچه که جمهوری اسلامی در چنته داشت یا نداشت، مردم با نشاندن حکومتیها بر ترازوی معیشتشان، آنان را به آزمون گرفتند. نتیجه اینکه، اعتراضات در جمهوری اسلامی تاریخی تکوین یافته دارد و همزاد سیستمی است ناکارآمد که بحرانزایی و زیست در بحران، مختصه آن از همان آغاز بود. در واقع، حرکات اعتراضی، در این سالها فقط شتاب گرفته و گسترش یافتهاند و لذا تبیین آن به عنوان صرفاً پدیدهای تازه و ناشی از وضعیت اخیر، رویکردی تقلیل گرایانه است.
این چند سال اما فاز نوینی است!
حرکات اجتماعی اگر تا نیمه دهه ٩٠ بر اثر ترکیبی از سرکوب و تزریق پول مهار میشدند و موقتاً فروکش میکردند، در ۵ سال گذشته چه از نظر وسعت و چه خصلتبندی مطالباتی، سیری صعودی یافتهاند. در این سیر شتابنده، خیزش دی ماه ٩٦ یک نقطه عطف بود که پسا خود در ابعادی کمتر و بیشتر تکرار شد. برآمدهای تابستان ٩٧، شورش در آبان ٩٨، هفت تپه و نیشکر، فولاد و... در طول سال ٩٩ و نیز خوزستان و اصفهان تشنه در امسال و این اواخر حرکت آموزگاران سراسر کشور، نشان از وضعیتی دارد که نابجا نیست اگر آن را با جامعه رو به انقلاب توصیف کرد.
البته پیش بینی قطعیت انقلاب و ارایه شکل آن، نه تضمین تقویمی دارد و نه که میتواند حاوی ارایه الگو باشد. زیرا با متغیرهای متعددی روبرو هستیم که طبعاً اجازه پیش بینی شکل و زمان برآیند روند را نمیدهد. اما منطق سیر پروسه برآمدهای اجتماعی در ایران کنونی و به ویژه هر چه بیشتر سیاسی تر شدن آنها و پیوند یابیشان با مشابههای خود، به این ریسک پذیری میدان میدهد تا بتوان به پشتوانه آنها از آنها همچون جاده انقلاب سخن گفت. جادهای که گروهبندیهای اجتماعی تحت فشار در آن، یکی از پی دیگری بر بستر آن رواناند. منشاء ازدحام در این جاده، سیاستهای رژیم است و محمل بحران روند اعتراضات دامنگستر و رو به ژرفا، نوع حاکمیت جمهوری اسلامی و موجودیت آن.
جامعه از این جهت در سمت انفجار قرار دارد که پیامدهای انباشت تبعیضات اجتماعی و افزایش بی سابقه فاصله طبقاتی، پا در خیابان نهادهاند. رفع بحران رو به سونامی اجتماعی، بهبود ماهوی وضع اقتصاد و اصلاح بنیادین آن را نیاز دارد که جمهوری اسلامی نه فقط اینکاره نیست، بلکه خود عامل اصلی فلاکتهای موجود است. حکمرانی ناکارآمد مبتنی بر حامیپروری نهادینه شده در رانت خواری و نیز مشی "دشمن محوری" که ذاتی نظام است، مسیر سقوط نظام به شمار میآید و بستر روند اعتراضات اجتماعی. اینجا، اقتصاد در بند سیاست است و سیاست در گرو دگرگونی ساختار سیاسی.
عمده خصلتهای اعتراضات
سلسله اعتراضات اجتماعی اگر تا نیمه دهه ٩٠ شکل جزیرهوار داشت، با خیزش دی ٩٦ و در پی گذر از آن، حالت فراگیر یافته و جنبه پیوسته به خود گرفته است. کالبد شناسی سیر حرکت، محرز میدارد که هیچ بخش از جامعه برکنار از بروز اعتراضات معیشت پایه نیست. کوچک شدن سفرهها، پدیدهای است عمومی و گرفته شدن همه روزه جسم و جان چند ده میلیون شهروند زیر رگبار تازیانه ناداری و تشدید فقر، واقعیت جامعه.
فراگیری اعتراضات اجتماعی چه به لحاظ پسزمینه مادی و چه بخاطر تغییراتی که در مناسبات جامعه و حکومت پدید آمده، حاکی از روندی برگشت ناپذیر است. روندی همه شمول که اگر تا چندی پیش در پی هر رخداد اعتراضی از سوی قشر و صنفی معین، سئوال مربوط به دوام داشتن یا نداشتن آن را پیش میآورد، اکنون اما چنان حالت عمومی به خود گرفته که باید سراغ باقیماندههایی را رفت که هنوز به این روند نپیوستهاند! کارگران، کشاورزان، آموزگاران، بازنشستگان، مالباختگان، پرستاران، کارکنان و ...
کارد به استخوان ملت رسیده است؛ طوریکه حالا دیگر صدای اعتراض را از درون قوه قضائیه باید شنید. در نهادی از دستگاه بوروکراسی اسلامی که در آن استخدام همراه با چینش خاص، وسواس مخصوص نسبت به کارکنان و نیز پروار کردنهای ویژه است. نوبت ماموران آتش نشانی هم شده و به کاروان اعتراضات پیوستهاند. هیچ هم نباید تعجب کرد اگر خبری از فلان یا بهمان اعتصاب در پادگان و قرار گاه برسد؛ جاهایی که نام کمترین اعتراض در آنها تمرد است با هزینه سنگینی که به دنبال دارد.
خصلت مهم و بارز دیگر در این اعتراضات، بلوغ برنامهای معترضین در آنهاست. کارگر هفت تپه فقط اعتصاب نمیکند بلکه راه بدیل در برابر غارتگری کارفرمایان خصوصی و دولتی پیش میکشد. معلم، فقط فریاد سطح نازل حقوق سر نمیدهد، با طرح همسان سازی به چالش برمیخیزد و بر تحصیل رایگان تاکید و تصریح میورزد. کشاورز بی آب اصفهانی و عرب تشنه خوزستانی در نقد برنامههای قبلی و اکنونی نظام ورود دارد و مبتنی بر استدلال با راه حلهای کلان تماس میگیرد. این یعنی گذر از اعتراضات موضعی به مقابله نوعاً اثباتی با سیستم. نام این، نضج آگاهی است.
اعتراضات اما آنجا که به شکل خیزش در میآید و کار به خیابان میکشد، ویژگی ای را رو میآورد که مسلماً تعیین کنندهترین خصلت این روند است. گره خوردگی اقشار فرودست طبقه متوسط روز به روز بیشتر در جهت سقوط اقتصادی و تنزل رده آنها در هرم جامعه طبقاتی با خیل تهیدستانی که بغض در گلویشان، از نداری و تبعیض میترکد. این درآمیزیهای طبقاتی بر متن اعتراض معیشتی، جوش خوردگی افقها و آرزوها را در پی دارد و بستری برای تلفیق آزادی و عدالت است.
هم پیوندیها و همبستگیها میان حلقات این حرکت اعتراضی، امید برانگیزترین مشخصه این اعتراضات به شمار میرود. به نشانه اینکه، حرکتها در خود نمیمانند و یار و یاور خود را در پهنه جامعه معترض باز مییابند. این ابراز حمایتها از یکدیگر که رو به توسعه دارد، حاکی از شکل دادن شط وار به این مجموعه اعتراضات است. این اعلام همبستگیها از هم را، باید اعلام موضع مشترک در برابر حکومت عامل بحران فهم کرد و آن را عمل سیاسی آگاهانه دانست.
جنبشهای اعتراضی اما از این نظر نیز دگرگونی در آینده کشور را تدارک میبینند که برای آن سازمانگران رهبر تربیت میکنند. اگر بیشتر این اعتراضات مدیریت شده حاصل کار زمانبر رهبرانی از درون این اعتراضاتاند، در همانحال با هر رو آمدنی و هر حرکت دوام دار، دهها کادر تازه نفس را هم در خود میپرورند. حکومت نمیتواند پیشروان بارآمده بر متن حرکت را از میان بردارد چون اینان ریشه در پایگاه اعتراض دارند و مستقیماً متعلق به خود حرکت جمعیاند. هر تعرض به آنها، انسجام و استحکام بیشتر صفوف اعتراض را پاسخ میگیرد. حرکات معیشت پایه، به این اعتبار کانون تولید رهبر سیاسیاند برای تحولات آتی.
البته، خطر پوپولیسم هم هست!
روندی با درونمایه اعتراضاتی چنین توانمند که مسیر صیقل یابی سیاسی، ارتقای آگاهی و تقویت همپیوندیها را تجربه میکند، علیرغم هر جنبه مثبت جاداده در انبان خود، اما مصون از بهره برداری توسط پوپولیسم نیست. اگر حکومت مفلس و اعتبار باخته، این فرصت را از دست داده است تا با میزانی از پولپاشیدن ناشی از گشایشهای احتمالی در جریان برجام و دسترسی به وجوه بلوکه شده بتواند اعتماد مردم را برانگیزد، خطر پوپولیسم راست نشسته در کمین را هم نباید منتفی تلقی کرد. گرچه حدس نوع و شکل پوپولیسم و اینکه شبح آن از درون یا بیرون نظام سر بر خواهد آورد و یا حتی در ترکیبی از هر دو مشکل است، ولی موجود بودن زمینههای بروز پوپولیسم در هر حال واقعیت دارد.
هم از اینرو مهمترین موضوع در تحلیل این بپاخاستنهای اعتراضی معیشت پایه، بررسی آنها از نظر چشم اندازهای محتمل سیاسیشان است و اینکه چه زایش سیاسی از دل آنان بیرون بزند. این اعتراضات، بستر واقعیتی دوگانهاند: هم مثبت و هم منفی! وجه مثبت آنجا که این روند، پایه اجتماعی برای نیروی تحول خواه دموکرات و در قلب آن چپ عدالت خواه است تا این فرصت تاریخی شکل گرفته رو به تعمیق، ثمر دهد و به تاراج نرود. منفی اما آنجا خواهد بود که پوپولیستهای رنگارنگ ولی سازمانیافته که از همین حالا روی آن سرمایه گذاری می کنند، موفق شوند مردم را بازوی ضربتی خود قرار دهند.
واقعیتی است که حرکات اعتراضی و خیزشها، سیاست در ایران را وارد فاز دیگری کرده است. اعتراضاتی که سیاست جابجا میکنند و با زمینه سازی برای سیاست جایگزین، موجب اتخاذ مشی تازه میشوند. از چند سال قبل، ما با تغییرات کیفی در سپهر سیاسی مواجهیم و هر چه نیروی اجتماعی معترض بیشتری به میدان میآید، تغییرات سیاسی شتاب بیشتری میگیرند و صف بندیها روشنتر جلوه میکنند.
یک نمونه آن تسریع قطب بندی در اصلاح طلبان است که با طنین اندازی "اصلاح طلب، اصولگرا / دیگه تمومه ماجرا" در شورشهای ٩٦، سیلی خیابان بر صورت خود را حس کردند. البته نه بلافاصله و نه که همگی این جریان. اکثریت آنها، دی ٩٦ را ماه "اغتشاش" نام دادند و آبان ٩٨ را ماجراجویی ارزیابی کردند! بخشیشان اما استعداد فهم این را داشتتد تا دریابند که فقط با طرد شدگی از سوی ولایت روبرو نیستند، بلکه با روگردانی صریح مردمی هم مواجه شدهاند. آنها دیدند که مردم چه سان داستانسرایی چندین ساله در مورد خطر ریختن به خیابان را به هیچ گرفتند و برعکس، با آمدن به صحنه ایستادگی در برابر رژیم، پتانسیل عظیم در "پائین" را گوشزد همگان نمودند و شهامت آفریدند.
عمده "تدبیر" رژیم در قبال سونامی اعتراضات
در دورههای بحرانی، پرسش مقدم همواره اینست که حکومت چه در سر دارد و ظرفیتها در آن برای پشت سر گذاشتن بحران چیست؟ نوع جواب جمهوری اسلامی به این پرسش را در نوع نگاه آن به بحران باید پیگرفت. خامنهای، آنانی را که در نظام متبوع او مستضعف نام داشتند، در جریان اعتراضات و خیزشهای ٩٦ و ٩٧ و ٩٨ علیه خود یافت که به تعبیر تازه از مستضعف خطاب به "جوانان" بارآمده در دامان سیستم ولایی توسل جست و گفت: "مستضعف" واقعی ما هستیم! بر این بیفزائیم افاضات قمر وزیر او ولایتی را که رو به معترضین، دم از الگوی یمنی قناعت به خشکه نان زد! این یعنی، دستگاه فرماندهی نظام صدای خیابان را میشنود، اولویتش ولی کماکان اجرای برنامههای بحران زای خودش است. نتیجه نیز، چیزی نیست مگر از یکسو دوام و گسترش اعتراضات و از سوی دیگر "تدبیر" حکومتی برای کسب آمادگی هرچه فرونتر برای سرکوب سیستماتیک!
در این رابطه، درز بیرونی صورتجلسه ٧ صفحهای ۳۰ آبان ۱۴۰۰ قرارگاه ثارالله به ریاست جانشین فرمانده کل سپاه زیر عنوان "خیلی محرمانه" بسیار گویا است. در آن گفته شده: "جامعه در حالت انفجار زیرپوستی قرار دارد" و نارضایتیهای اجتماعی در یکسال گذشته "۳۰۰ درصد" افزایش نشان میدهد. در گزارش همچنین از زبان نماینده پلیس اطلاعات و امنیت عمومی اعلام میشود: "تجمعات در سال ۱۴۰۰ نسبت به سال ۱۳۹۹، ۴۸ درصد افزایش یافته و تعداد تجمعکنندگان نیز ۹۸ درصد رشد نشان میدهد. تجمعات اقتصادپایه نسبت به سال گذشته ۵۶ درصد و تجمع در محیطهای کارگری ۱۳۶ درصد بیشتر بوده و برای چهار ماه آخر سال، ۵۵ تجمع صنفی پیشبینی میشود و تا پایان سال نسبت به سال گذشته رشد ۲۲ درصدی خواهد داشت". و جمع بست جلسه از زبان نماینده اعزامی تیم اقتصادی اطلاعات سپاه به نشست، این چنین: "اگر ملاحظات رعایت نشود، صد در صد بحران خواهیم داشت".
این رد و بدلهای آماری نشان میدهد که جمهوری اسلامی خوب میداند چه در شهر میگذرد و زیر پوست شهر چه آتشی نهفته در خود دارد که "صد در صد" زبانه خواهد کشید. پس مسئله، نه عدم وقوف به واقعیت بلکه نحوه مواجهه با آنست و برای رمزگشایی موضوع نیز همین بس که، جلسه "پیش گیری" بحران، در قرارگاه ثار الله سپاه پاسداران از اصلیترین نهادهای سرکوب اعتراضات برگزار میشود! به دیگر سخن، "تدبیر" نظام چیزی جز کسب حداکثر آمادگی جهت سرکوب اعتراضات نیست؛ همانی که در آبان ٩٨ به نمایش درآمد و معلوم شد جمهوری اسلامی از غافلگیرشدنهایش در دی ٩٦ درس لازم فراگرفته است! اکنون هم در ادامه آن، تمهیدات برای امادگی بیشتر بمنظور باز تولید "نیزار"های خوزستان و شهرکها و محلات تهران و هر جایی از کشور که به عصیان برخیزد. جمهوری اسلامی در سوق جامعه سوی انقلاب، فقط راه نمیسازد و جاده نمیگشاید، همچنین در این فکر است که چگونه جاده خود ساخته را هم سد کند!
ما چه بکنیم؟
نیروی در پی گذار از جمهوری اسلامی، اول از همه لازم است بداند و باور بدارد که نیروی گذار تقویت شده است و دریایی از امکانات اجتماعی در دسترس این نیرو است. این فهم و باور کمک میکند تا بهتر دریابیم که برای تحولات دمکراتیک باید از این برآمد روندوار بهره برگرفت، جسارتهای مردمی جاری را سکوی عمل قرار داد و نیروی مردمی حاضر در صحنه را پشتوانه مبارزه برای گذر از این نظام به شمار آورد. وگرنه، پوپولیسم جسارت ورز آماده است با خوشه چینی از شرایط مساعد و ظرفیتهای موجود در جامعه، حرکات اعتراضی مردم را در خدمت نیات ضد مردمی خود قرار دهد. تاریخ از این وضعیتها کم به خود ندیده و لذا نباید دچار سهل انگاریها شد و گذاشت مشابه آن در ایران کنونی تکرار شود. حرکات اجتماعی، منبع سوخت رسانی برای سازوکارهای سیاسی تحول در کشور ایجاد کردهاند و محرکهای برای رهگشایی اساسیاند هرگاه که نیروی تحول قدرشان را بداند و فرصت نسوزاند.
راه اینست: حمایت پیگیر از اعتراضات مدنی، رهیابی برای توسعه یابی و هم پیوندی هرچه فزونتر، تکیه بر ترکیبی از مبارزه خیابانی و اعتصابات، تلاش برای ایجاد وسیعترین هماهنگیها، همسوییها و همراهیها میان نیروهای سکولار دموکرات تا خود را در مقام قطب سیاسی قرار دهند و از همین جایگاه برای مردم معترض در برون رفت از وضعیت موجود، افق گشوده و ره بنمایند.
بهزاد کریمی
٢٢ بهمن ماه ١٤٠٠ برابر با ١١ فوریه ٢٠٢٢
افزودن دیدگاه جدید